آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

فصلنامه حُصون، ش 4، تابستان 84
از آنجایی که برخی از آیات قرآن کریم به مسئله جنگ و صلح اشاره دارد از این حیث فقط مباحثی پیرامون جهان مطرح کردند که این مقوله را می‏توان به دو قسم: 1. ابتدایی؛ 2. دفاعی؛ تقسیم کرد.
1. آیات جنگ؛ این قبیل آیات را می‏توان به جنگ با مشرکان مکه، اهل کتاب همه مشرکان و کافران تقسیم کرد، که خود اینها یا مطلق هستند یا مقیّد که در آنان جنگ با گروهی خاص ذکر شده است.
2. آیات صلح؛ برخی از آیات دلالت بر وجود روابط برادرانه میان مسلمانان است، که برخی هم در مورد روابط میان مسلمانان با غیر مسلمانان است که این آیات صلح خود به سه قسم هستند. الف) آیاتی که به پیشنهاد صلح غیرمسلمان پاسخ مثبت بدهید؛ ب) آیاتی که در دوستی و محبت با غیر مسلمانانی که، در حال جنگ با آنان نیستند را نهی نمی‏کند؛ ج) آیاتی که بر گفت‏وگوی منطقی با غیر مسلمانان تأکید دارد.
مهم‏ترین دلیل‏های نظریه اصالت جنگ و صلح:
1. اصالت جنگ؛ بیشتر فقیهان شیعه و سنی بر این عقیده‏اند که، جهاد با مشرکان و اهل کتاب اصل و قاعده است و صلح یک حالت استثنایی است. مهم‏ترین دلیلی که می‏توان در این‏باره به فقیهان نسبت داد این است که: اولاً؛ وجوب جهاد ابتدایی با مشرکان برای اسلام آوردن و اهل کتاب هم برای اسلام آوردن یا جزیه دادن؛ ثانیا: صرفا قائل به جواز ترک مخاصمه موقت با مشرکان هستند.
این‏ها با استناد به آیات مطلق جهاد، کفر را علت جهاد ابتدایی می‏دانند و این آیه صرفا مقیّد نکرده جواز جهاد را بر متجاوز بودن آنان و لذا نیاز به احراز قید نیست. و همچنین آیات مطلق جزیه را در جنگ با اهل کتاب می‏دانند و برای آن هیچ قیدی قائل نیستند. بر این اساس دو آیه مطلق سیف و جزیه، دال بر روابط میان مسلمانان با غیر آنان می‏کند و هیچ قیدی ندارد و آیات ناسازگار با این نظریه را منسوخ می‏دانند.
2. اصالت صلح؛ برخی قائل به اصالت صلح هستند و صرفا جهاد دفاعی را، مشروع می‏دانند و حکم جهاد را، منسوخ و یا مستحب می‏دانند. برخی فقیهان معاصر تنها جنگ را به منظور رفع موانع دعوت یا نجات مستضعفان از دست ستمگران، مشروع می‏دانند. برخی از ادله‏هایی که برای اصالت صلح آمده آیات و روایات می‏باشد. با توجه به آیه 190 سوره بقره که خداوند در آن دستور به جنگ کردن با کسانی که در حال جنگ با مسلمین هستند را صادر کرده است، که براین‏اساس، ملاک جنگ، تجاوز کاری آنان است نه صِرف کفر. با توجه به آیه 8 سوره ممتحنه که خداوند مسلمانان را، به برخورد محبت‏آمیز و عادلانه با کسانی که با مسلمانان در حال جنگ نیستند دعوت می‏کند و در آیه بعد همین سوره، به صراحت از اظهار مودت و دوستی با غیر مسلمانانی که با مسلمانان در حال جنگ هستند باز می‏دارد. معتقدان به اصالت صلح که به روایات استدلال کرده‏اند دو راه سلبی و ایجابی را پیش گرفته‏اند. در شیوه سلبی: کفر را علت مشروع بودن جهاد ابتدایی نمی‏دانند و در شیوه ایجابی و اثباتی نیز معتقدند که، علت مشروع بودن جنگ، عدوان است نه کفر.
بعد از آشنایی با دو نظریه اصالت جنگ و صلح یک احتمال سوم نیز در کار است و آن به‏طور اجمال، تفکیک بین حوزه کفر و شرک و حوزه حاکمیت کفر و شرک است. خداوند سیطره و حاکمیت اسلام را بر جهان اراده نموده است نه دفع کفر و شرک را، که این اراده با حاکمیت کفر در جهان ناسازگار است و سنت الاهی در سلطه یافتن از طریق انتخاب اختیاری است نه اجبار. لذا علت جنگ حاکمیت کفر است نه صرف کفر و شرک. در نتیجه می‏توان گفت که، اسلام با غیر مسلمانان از آن جهت که مسلمان نیستند دشمنی و جنگ ندارد، بلکه آنها را در آفرینش برادر می‏داند و اساس روابط مسلمانان و غیر مسلمانان را بر صلح و همزیستی مسالمت‏آمیز بنیان می‏نهد. ولی با نظام کفر و شرک سرسازش ندارد و قاعده اولیه را جنگ می‏داند. البته گام اول در این صورت هم دعوت مسالمت‏آمیز سران کفر است و برای رفع حاکمیت کفر دست به جنگ نمی‏زند. بیان تفصیلی این احتمال مبتنی بر چند نکته است: نکته اول؛ هدف خلقت، عبادت و پرستش خداوند متعال و رسیدن به کمالات در سایه آن می‏باشد، هر چند این یک امر فطری است ولی بروز آن نیازمند انزال انبیاء و کتاب آسمانی است. که در این میان قرآن و شریعت پیامبر اسلام کاملترین آنان است. نکته دوم؛ در قرآن کریم به شیوه مسالمت‏آمیز دعوت به پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم توصیه می‏شود؛ برهان و حکمت، اندرز نیکو، جدال احسن که اینان عمومیت دارند و شامل کافران و اهل کتاب می‏شود. نکته سوم؛ سنت الاهی بر اختیار در کارها استوار است، زیرا در غیر این صورت، ثواب و عقاب معنایی ندارد. نکته چهارم؛ ایمان یک امر قلبی است که، هرگز نمی‏توان آن را بر کسی تحمیل کرد و صرفا با اختیار ایمان معنوی محقق می‏شود نه اجبار. لذا مطلقا اکراه و اجبار مردود است، حال چه ظاهری که بی‏ارزش است و چه باطنی که غیر ممکن است. هر چند امکان اجبار به اسلام وجود دارد ولی ایمانی شایسته است که، اختیاری و برخواسته از دل باشد و لذا این‏گونه است که در اسلام در اصول دین نمی‏توان تقلید کرد و شخص مکلف باید خودش به یقین برسد و آن را بپذیرد. نکته پنجم؛ اسلام یک دین جهانی است که در مرحله اول با شیوه مسالمت‏آمیز و سپس قهرآمیز ممکن است زیرا؛ ارزش، زمانی است که با اختیار قبول کنند. نکته ششم؛ در رابطه با میان آیات مطلق جهاد و صلح سه احتمال وجود دارد: الف) ناسخ بودن آیات صلح، که این حتی از طرف قائلین به اصالت جنگ هم معتبر دانسته شده است. ب) سازگاری این‏ها و مطلق را بوسیله مقید، قید می‏زنیم و لذا علت جنگ را بر اساس آیات مقید، عدوان می‏دانیم. ج) تقسیم آیات صلح به 1. مربوط به صلح مصطلح که مربوط به حاکمیت کفر و اسلام است و از آنجایی که کفر حاکمیت را از آن خود می‏داند نمی‏توان با او صلح همیشگی داشت. 2. مربوط به روابط مودّت‏آمیز که مربوط است به روابط مسلمانان با غیر مسلمانان که ناظر بر حالت اولیه میان این‏ها است.
البته برای تأیید احتمال سوم می‏توان به تاریخ استناد کرد: اولاً، پیمان پیامبر با یهودیان بعد از هجرت به مدینه برای داشتن زندگی مسالمت‏آمیز، که در آخر به جهت پیمان‏شکنی یهودیان منجر به جنگ شد. ثانیا: پیمان با مشرکان مکه و در نهایت فتح مکه. بنابراین می‏توان گفت که در روابط بین مسلمانان و غیرمسلمانان، اصل زندگی مسالمت‏آمیز است ولی در روابط حاکمیت کفر و اسلام اصل جنگ و صلح یک حالت ثانویه دارد.

تبلیغات