آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

رسالت، ش 5724، 21/8/84
در این مقاله سعی بر آن است، تا تأثیراتی را که تمدن و فرهنگ غرب به مرور زمان و به‏ویژه در جامعه امروزی بر اصول و ارزش‏های اسلامی در کشور ایران داشته است؛ مورد تحلیل قرار گیرد. نویسنده در قسمت اول این مقاله، مدعی شده است که، در مواجهه با ورود امواج تمدن و فرهنگ غربی در ایران، گروهی به بزرگ‏نمایی این پدیده پرداخته و با حیرت‏زدگی در مقابل آن، به پذیرش مرجعیت غرب در امور اجتماعی و فرهنگی رأی دادند و گروه دیگر هم، متحجرانه با این پدیده روبرو شده و نفی تمامی مظاهر غرب‏زدگی را، خواستار شده‏اند. نگارنده در قسمت دوم این مقاله، به بنیادگرایی اسلامی و تقابل آن با مدرنیسم غربی اشاره نموده و معتقد است که، شکل‏گیری برخی از گروه‏ها و جریانات، در درون جهان اسلام و به‏ویژه ایران، باعث شد که، همه مؤلفه‏های هویت غرب، مورد حمله قرار گرفته و این امر باعث گردیده، تا چهره‏ای خشن از بنیادگرایی اسلامی، توسط جهانی غرب، صورت گیرد؛ که نگارنده آن‏را، اصول‏گرایی شکل‏اندیش، نام‏گذاری کرده است.
وی در ادامه، به اصول‏گرایی تحول‏اندیش، اشاره و ضمن تمجید از این تفکر معتقد است که، چنین اندیشه‏ای در مواجهه با، تمدن غرب و فرهنگ ایرانی و اسلامی، ضمن اعتقاد به، مرکب بودن اجزای تمدن غربی، بر این باور است که؛ ضرورت بازخوانی و بازکاوی احکام فقهی، متناسب با نیازهای روز، در چارچوب منابع اصیل اسلامی و روش‏های نوین اجتهادی، در درون تفکر دینی پیش‏بینی شده است. نگارنده معتقد است که، بر طبق همین اندیشه، می‏توان عناصر و اجزای تمدن غرب را، بر محکمات اندیشه فقه اسلامی، عرضه نموده و با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد آن و مقایسه آن، با اصول فطری و ثابت اندیشه اسلامی، حیات طیبه بشری را با حفظ ارزش‏های دینی پایه‏گذاری کرد.
در اندیشه حکومت جهانی واحد
سیداحمد رهنمایی
مجله معرفت، ش 94، مهرماه 84
نوشتار حاضر بر آن است، تا با توجه به جنبه‏های الاهی ـ انسانی در زندگی فردی و اجتماعی انسان، حکومت جهانی واحد را مورد بررسی قرار دهد. به اعتقاد نویسنده، هنگامی یک حکومت، جهان‏شمول خواهد بود، که بتواند نظر جامعه بشری را، به خود جلب کرده و مصلحت عمومی جوامع انسانی را، در نظر بگیرد. قید «جهانی» و «واحد» ایجاب می‏کند که همه انسان‏ها به صورت یکپارچه، به حاکمیت نظام یگانه‏ای تن داده و آن را بپذیرند. اگر یگانه معیار جهانی بودن، گستردگی دامنه انتشار و استفاده جهان بشری از یک پدیده باشد، باید گفت که، امروزه غرب در جهانی‏بودن و جهانی‏شدن، گوی سبقت را از سایر جوامع ربوده است، زیرا؛ استفاده بسیاری از محصولات غربی، صورت بین‏المللی به خود گرفته است. نویسنده در بخشی از این مقاله، ضمن بازخوانی نقش غرب، در ایجاد حکومت جهانی واحد بر این نکته تأکید می‏ورزد که، سلطه اقتصادی و صنعتی غرب بر جوامع انسانی، هرگز به معنای دست‏یابی به معیارهای لازم برای حاکمیت جهانی نیست، زیرا؛ در برپایی حکومت جهانی لازم است، نقطه اتصال و اتکای جهان و انسان، به محوریت یگانه‏ای معطوف شود، که تمام قدرت‏ها از اوست و حکومت بر انسان و جهان را، به هر کس که، خود مصلحت بداند، واگذار می‏نماید. در بخش بعدی مقاله، با اشاره به سه فرضیه موجود، درباره تحقق نظام جهانی، فرضیه حاکمیت جهانی با تصاحب قدرت و زورگویی و زورمداری ابرقدرت حاکم به آمریکا، نسبت داده شده و نظریه نظم نوین جهانی، به عنوان معیاری که، غرب و به ویژه آمریکا، درصدد استقرار و اجرای آن است؛ معرفی می‏شود. برخی از عواملی که، به باور نگارنده، دستاویز غرب در سلطه خود، بر جهان قرار گرفته عبارتند از: 1. حالت انقیاد و سلطه‏پذیری دولت‏ها و حکومت‏های کوچک و ضعیف؛ 2. غفلت و بی‏خبری جوامع بشری؛ 3. بازبودن فضای سلطه به دنبال فروپاشی شوروی سابق. در فراز دیگری از این پژوهش، چهار فرضیه از فرضیه‏هایی، که گروهی از نظریه‏پردازان سیاسی و اجتماعی غرب،

تبلیغات