آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

کیهان، ش 18345، 9/7/84
فمینیسم در یک تقسیم‏بندى به دو بُعد عملى به شکل جریان اجتماعى و نظرى به شکل ایدئولوژى تقسیم مى‏شود که در عین تفاوت با یکدیگر در تعامل‏اند. فمینیسم به لحاظ تاریخى داراى دوره‏هایى است که هر دوره ویژگى خاصى دارد که تأثیرگذارترین عامل آن مبانى معرفت‏شناختى و فلسفه آن است. نمونه آن موج سوم فمینیسم است که این موج تا زمانى که روحیه پوزیتویسم بر فرهنگ مدرن حاکم بود نمى‏توانست ظاهر شود.
گفت‏وگوهایى که پیرامون «حلقه دین» در دهه سوم قرن بیستم به بعد شکل گرفت دیدگاه مزبور را درباره معرفت علمى مورد تردید قرار داد و براى فمینیست‏ها این فرصت را پدید آورد تا از سهم عنصر جنسیت در معرفت علمى سخن بگویند.
در اینجا به دنبال بنیادهاى معرفتى و فلسفى جنسیت در حوزه اندیشه اسلامى هستیم که قبل از ورود به بحث دو تذکر لازم است. اول اینکه توجه ما به شالکه معرفتى و فلسفى در دنیاى اسلام است نه معرفت‏شناسان و فیلسوفان. و نکته دوم اینکه بحث ما بر اساس مشترکات بین مکاتب فلسفى است.
بنیادهاى فلسفى
دو بخش مادى و صورى براى موجودات در حال تغییر اثبات مى‏شود. صورت براى عروض تغییرات و ماده براى حمل استعداد قبول صورت جدید و وحدت متحرک در طول تغییر، که حضور این صورت جدید از طریق خواص و آثار آن قابل شناسایى است.
صورت گیاهى داراى وحدت و شخصیت جدیدى است که از طریق آثارى چون تغذیه و نمو و تولید مثل شناخته مى‏شود ومسئله نرینگى و مادینگى از همین مقطع شکل مى‏گیرد.
صورت حیوانى موجود نباتى نیز به نوبه خود ماده براى صورت حیوانى است. خصوصیت ویژه صورت حیوانى احساس و حرکت است.
صورت انسانى موجودى که داراى کمال حیوان است، در شرایط ویژه‏اى مى‏تواند صورت نوعیه دیگرى را بپذیرد و آن صورت انسانى است. خصوصیت ویژه صورت انسانى ادراک حقائق کلى و عقلى است که از آن به عنوان نطق یاد مى‏شود.
علت مادى پدید آمدن، صورت‏هاى جمادى، حیوانى، نباتى هستند که اینان و لوازمشان دخیل در حقیقت انسانى نیستند لذا ذکوریت و اناثیت از حقیقت انسان نیست بلکه از لوازم ماده نباتى اوست. با آنکه ذکوریت و اُنوثیت از لوازم بخش مادى وجود انسان است، حضور نفس در این بخش موجب مى‏شود تا مسئله جنسیت صورت انسانى و چهره‏اى عقلانى پیدا کند.
بنیادهاى معرفتى
در نزد فلاسفه اسلامى عقل در صورت نوعیه انسان اخذ شده که داراى مراتبى است. برخى مجرد محض هستند که این نوع در تعریف انسان نیست، بلکه مأخوذ در نفس است. انسان موجودى است که به حب ذات، مجرد ولى در فصل و تدبیر نیازمند به ماده است. این معنا از عقل اولاً داراى دو بخش عملى و نظرى بوده که عقل نظرى به ادراک حقایق مى‏پردازد و عقل عملى به حوزه تدبیر، عزم و جزم دارد. ثانیا به حسب قوه و فعل نیز به چهار قسم تقسیم مى‏شود: 1. عقل بالقوه؛ 2. عقل بالملکه؛ 3. عقل بالفعل؛ 4. عقل مستفاد.
عقل بالقوه مرز بین انسان و حیوان است. عقل بالملکه عقلى است که قضایاى اول و بدیهى را ادراک مى‏کند. عقل بالفعل عقلى است که با استفاده از بدیهیات و معارفى که در بالملکه است به سوى معارف نظرى حرکت کرده و برخى از آنان را به فعلیت رسانده است. بر مبناى فلسفه اسلامى نفس انسانى یک حقیقت واحدى است که فراتر از افق جنس و جنسیت است. این نفس به هیچ یک از خصوصیاتى که در حوزه مکان و زمان قرار مى‏گیرد متصف نمى‏باشد.
بر مبناى فلسفه اسلامى زنان و مردان مى‏توانند از ادراک واحد و یگانه‏اى برخوردار باشند. بر مبناى فلسفه اسلامى مسیرى را که فمینیسم معاصر با محور قرار دادن عنصر جنسیت طى مى‏کند بر اساس غفلت از هویت عقلانى آدمى است.
در فلسفه اسلامى عقل نظرى و عقل عملى فارغ از همه تعلقات مادى بوده و عنصر جنسیت در دریافت‏ها و رفتار مربوط به آنها فرصت تأثیرگذارى ندارد.
از بیان فوق دانسته مى‏شود نگرش معرفتى فیلسوفان مسلمان به رابطه دو عنصر عقل و جنسیت، نگرشى انتقادى است. در نگاه مطلوب فلسفه اسلامى، زن و مرد براى سعادت خود به گونه‏اى یکسان به هدایت و استفاده از آن نیاز دارند. و روابط اجتماعى که در چارچوب فرهنگ انسانى شکل مى‏گیرند نیز باید زمینه‏هاى فعلیت یافتن آن را براى همگان به گونه‏اى یکسان فراهم آورند.
جهانى‏شدن و حکومت جهانى حضرت مهدى(عج)
محمدرضا جواهرى
دوماهنامه پژوهش، ش 13، مرداد و شهریور 84
نگارنده در این مقاله ارتباط میان جهانى‏شدن و مهدویت را مورد کاوش قرار مى‏دهد. به اعتقاد وى ماهیت جهانى‏شدن بر اساس جهان‏بینى‏ها و مکاتب مختلف، متفاوت بوده و در تعریف حقیقى جهانى‏سازى مى‏توان از آن به کوششى براى ساختن جهان بر مبناى ارزش‏هاى اسلامى تعبیر نمود.
در احادیث رسیده از ائمه معصومین جهانى بودن انقلاب حضرت مهدى(عج) و گسترش اسلام در عصر ظهور آن حضرت پیش‏بینى شده که نمونه‏هایى از این احادیث در این پژوهش بازگو مى‏شود.

تبلیغات