نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

همشهرى، ش 3821، 18/7/84
در این مقاله نویسنده مى‏کوشد تا از دریچه غرب، شرق‏شناسى را نقادى و زوایاى مختلف آن را بیان کند. اگر شرق‏شناسى به مثابه یک گفتمان بررسى شود شیوه‏اى غربى است که بر پایه هستى‏شناختى میان شرق و غرب قرار دارد با این توضیح شرق‏شناسى گفتمانى غربى و غیریت‏ساز با هدف هویت‏بخشى به غرب از طریق تعریف آن در تقابل شرق و بر اساس «تفاوت» و «تمایز» با آن. شرق‏شناسى منافع عام و کلى را شکل مى‏دهد که در هر جایگاهى که شرق بررسى شود حاضر و تأثیرگذار است. شرق‏شناسى به عنوان یک جریان فکرى فراگیر همزمان با جنگ‏هاى صلیبى شروع شد و شاید یکى از دلایل ایجاد ساختارى سلطه‏جویانه در برخورد با اسلام و دور افتادن از امانت‏دارى علمى همین باشد. از طرفى همزمانى شرق‏شناسى با تعبیرات سیاسى ـ اجتماعى غرب، مطالعات شرق‏شناسى را مرتبط با شرایط سیاسى ـ اقتصادى نمود.
به دنبال افزایش پیوند شرق و اروپا در چارچوب استعمار نقش شرق‏شناسان در قرن نوزدهم و بیستم افزایش یافت و شرق‏شناسى از حالت گفتمان پژوهشى به نهاد استعمار بدل شد. در طول این مدت شرق‏شناسى از چهار مرحله شرق‏شناسى دانشگاهى، مسیحى ـ اروپایى، سکولار و سیاسى به ادبیات جهان گردان تغییر ماهیت داد و به نوعى شرق‏شناسى معطوف به سیاست و در مذمت دولت‏ها تبدیل شد. مطالعات شرق‏شناسى به دو قسمت تقسیم مى‏شوند: الف ـ خاستگاه شرق‏شناسى در پیوند با کلیساى اروپایى است و هدف آن حفظ باورهاى مسیحى در برابر تهدیدهاى ناشى از اندیشه اسلامى و برترى آن بوده است. شرق‏شناسى در این دوره چهره‏اى تدافعى و معطوف به درون خود دارد. ب ـ شرق‏شناسى پیوسته به استعمار که طى آن همزمان با توسعه‏طلبى اروپاییان، شرق‏شناسى چهره‏اى معطوف به بیرون به خود دارد و در کنار گرایش مسیحى‏گرایانه خود، گرایش سلطه‏مدارانه نیز یافت. در این دوره، شرق‏شناسى هدف‏هایى را برآورده مى‏کرد از جمله:
1. هدف‏هاى دینى ـ مذهبى: توقف اسلام در غرب و تبلیغ مسیحیت در میان مسلمانان.
2. هدف‏هاى سیاسى ـ استعمارى: استعمارگران توانستند گروهى بزرگ از شرق‏شناسان را براى تحقق اهداف و تحکیم سیطره خویش بر شرق به خدمت بگیرند و بدین‏سان، میان شرق‏شناسى و استعمار پیوندى محکم برقرار شد و برخى شرق‏شناسان به عنوان مشاور کنسول کشورهاى متبوع خویش به خدمت وزارت امور خارجه درآمدند و سیاست‏مداران پیش از اتخاذ هر تصمیم مهمى در امور سیاسى مربوط به جهان عربى ـ اسلامى با آنان مشورت مى‏کردند.
3. هدف‏هاى دیگرى از جمله اهداف اقتصادى ـ تجارى به منظور فروش کالاهاى خود در بازارهاى مصرف شرق.
در جهان اسلام دو نقطه عطف اساسى در نقد شرق‏شناسى وجود دارد یکى مقاله مهم شرق‏شناسى در بحران نوشته انور عبدالملک و دیگرى کتاب شرق‏شناسى تألیف ادوارد سعیه است. در قرن بیستم هم شرق‏شناسى از طریق دو راه کار در سلطه غرب بر جهان نقش داشت الف ـ استفاده از امکانات جدید معرفتى و فن‏آورى و گسترش آنها از طریق دانشگاه‏ها و مطبوعات براى بازسازى عقلانیت شرقى‏ها و همسان‏سازى آن بر طبق عقلانیت غربى. ب ـ ورود برخى اندیشمندان به وظایف بیرون از اندیشگى که اهداف دول اروپایى را در کشورهاى دیگر فراهم کنند.
قرآن و بنیادهاى تمدنى
سیدکاظم سیدباقرى
هفته نامه پگاه، ش 170، 7/8/84
تمدن‏هاى بسیارى در تاریخ حیات بشرى به وجود آمده‏اند و پس از زمانى رو به افول و انحطاط رفته‏اند. در این میان بررسى تمدن اسلامى اهمیت بیشترى دارد. بى‏شک تمدن اسلامى توانسته چندین قرن بالنده و زیبنده باشد و افق‏هاى ناگشوده علمى بسیارى را به روى اندیشمندان جهان بگشاید. اما مى‏بایست براى تحلیل و آسیب‏شناسى و پى بردن به اسباب افول و خمودى این تمدن؛ به بنیان‏ها و بن‏مایه‏هاى این تمدن و همچنین چگونگى عمل مسلمانان نگاهى دوباره انداخت.
بى‏تردید قرآن کریم بیش از هر چیز دیگر در شکوفایى تمدن اسلامى نقش مؤثرى داشته است. به هر نگرش و اندیشه اصیل در ساحت‏هاى گوناگون تمدن اسلامى که مى‏نگریم، آشکارا مى‏توانیم حضور قرآن و معارف وحیانى را در آن مشاهده کنیم. در موارد گوناگون، قرآن سرچشمه حرکت و الهام‏دهنده اندیشه‏وران تمدن اسلامى بوده است. کمتر اندیشمندى را مى‏توان یافت که مبانى اندیشه‏هاى خود را از قرآن جست‏وجو نکرده باشد. از باب نمونه فلسفه اسلامى که بیش از دوازده قرن سرزنده و پویاست از این جهت اسلامى

تبلیغات