نهاد مرجعیت شیعه و نقش آن در تحولات اجتماعی ایران
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فصلنامه شیعهشناسی، ش 10، تابستان 84
نویسنده محترم در این مقاله به شیوه مواجهه و مقابله روحانیت و مرجعیت شیعه با شیوههای تضعیف دین و روحانیت در ایران اشاره کرده است و در این راستا ابتدا به پیشینه شکلگیری مرجعیت شیعه در ایران اشاره و مینویسد: در تحولات مهم حوزههای علمیه شیعه، یکی از عوامل مهم در تقویت تأثیرگذاری اجتماعی و ایجاد تمرکز قدرت در دست مراجع تقلید هستند و پیشینه این امر به تعیین نایبان امام زمان(عج) در دوران غیبت برمیگردد. طبق آمار غیر رسمی در مورد مراجع بزرگ تقلید در خلال ده سده تا وفات آیتاللّه بروجردی، مجموعا 58 مرجع تقلید به رسمیت شناخته شدند، که از این تعداد 34 نفر ایرانی و 24 نفر دیگر از اعراب بودند. مردی که مقام «مرجعیت کل» را احراز میکند باید دانشمندترین و عالمترین افراد زمان خویش باشد. اما نباید اینطور تصور کرد که، هیچ مجتهد دیگر و غیر این مراجعی که مطرح شدند، شایستگی تکیه زدن بر این مسند را نداشتند؛ بلکه بسیاری از مجتهدان بودند که به هیچ وجه، جامعیت و شایستگیشان کمتر از رهبران مزبور نبوده ولی پرهیز از قبول مسئولیت، مانع پذیرش مرجعیت آنها شده است. به عقیده عنایت، توجه به اصل «اجتهاد» در پویایی مکتب شیعه از اهمیت زیادی برخوردار است. اصل اجتهاد را میتوان به معنای حضور دائمی عالمان شیعی در رخدادهای سیاسی جامعه و به قولی آمادگی انقلابی در برابر قدرتهای دنیوی دانست. تقویت اجتهاد و تخصصی شدن استنباط از آیات و روایات به اقتدار نهاد مرجعیت تقلید یاری میرساند و با مطرح شدن چهرههایی مثل، شیخ مرتضی، به عنوان مجتهد اعلم به سوی تمرکز پیش رفت. که بازتاب این تمرکز را در نقشآفرینی فتوی میرزا حسن شیرازی در جنبش تنباکو میتوان مشاهده نمود. نویسنده در ادامه، به تلاشهای حکومت پهلوی، برای تضعیف دین و روحانیت در ایران میپردازد و با استفاده از نظرات وبر به بررسی حکومت و رژیم شاه و مبارزات آن در مقابل اسلام اشاره میکند.
فوران معتقد است، دوره پهلوی، آمیزهای از ناسیونالیسم غیر دینی و غربگرایی بود و رضاشاه ناسیونالیسم را غیر دینی میدید و آن را با واژگان غیراسلامی بیان میکرد و در این دوران هر چند مستقیما به اسلام حمله نمیشد، اما به نسل جدید چنین آموزش میدادند که، اسلام دینی بیگانه است که قومی نامتمدن آن را بر ایران تحمیل کرده است. رژیم رضاشاه برای جا انداختن این مطلب، دست به تلاشهای گوناگونی زد تا در اذهان ایرانیان مشروع جلوه کند. او این کار را از آموزش پرورش شروع کرده و بعدها و در ادامه، این جنگ مذهب ستیزی را، به جبهههای مختلفی کشیده شد، او محدودیتهای فراوانی در مراسمات مذهبی به اجرا گذاشت و صدور روادید را برای متقاضیان زیارت مکه، مدینه و کربلا را متوقف نمود و روحانیون بهطور چشمگیری نفوذ خود را نه تنها در سیاست، بلکه در امور حقوقی، اجتماعی و اقتصادی را از دست دادند. نهاد مرجعیت در مقابله با جریان تضعیف دین و روحانیت ساکت ننشسته، بلکه با فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود به مقابله با این جریان پرداختند و نهایتا به رهبری امام خمینی قدسسره به پیروزی نهایی دست یافتند. آبراهامیان مینویسد: انقلاب اسلامی در رخدادهای تاریخ جهان امروز، از این نظر بیهمتاست، که نه یک گروه اجتماعی جدید مجهز به احزاب سیاسی غیرمذهبی، بلکه روحانیتی سنتی مسلح به منبر مساجد و مدعی حق الاهی برای نظارت بر همه شئون دنیوی را به قدرت رساند».
امام خمینی و محافل شاگردان قدیمیاش در شبکههای مختلف روحانیت، سازمان یافتند و در خلال سالهای 1357 و 1356 به عنوان رهبری بلامنازعه انقلاب بر صحنه ظاهر شدند. و فقط با صلاح ایمان و شعارهای سیاسی اسلامی که نشأت گرفته از فرهنگ اصیل شیعی بود، رژیم پهلوی را سرنگون ساختند. حوزه و مرجعیت در کنار کارهای انقلابی و سیاسی از فعالیتهای فرهنگی هم برای مقابله با جریان تضعیف دین و روحانیت کمال استفاده را میکردند. در پی تضعیف دین و روحاینت از طرف شاه پهلوی که بسیاری از مدارس علمی را به تعطیلی کشاند و فضاهای آنان را به دانشجویان جدید قرار داد آیتاللّه کاشانی خطاب به نخست وزیر وقت از حیلهها و روشهای گوناگونی که برای نابود کردن نظام طلبگی و از میان بردن مدارس قدیم و کشف حجاب زنان بهکار رفتهاند؛ شدیدا انتقاد کرد. امام خمینی نیز در اطلاعیهای در سال 1323 به این موضوعات اشاره کرده و شدیدا هشدار دادند. به رغم تلاشهای سرکوبگرانه دولت، حوزه و روحانیت شیعه و حوزه علمیه با فعالیت مرحوم حائری با تأسیس حوزه علمیه قم در سال (1301 ش) تقویت شد. بعد از درگذشت ایشان دوران مرجعیت آیتاللّه بروجردی آغاز گردید که، فصل درخشانی از مرجعیت شیعه و زمان پرباری برای حوزههای علمیه بود و حوزهها در این زمان از هر نظر رشد چشمگیری پیدا کردند، شمار زیادی از کتب اساسی چاپ و در اختیار طلاب قرار گرفت، به لحاظ تعداد بر شمار طلاب افزوده شد، ایجاد ارتباط با شیعیان خارج از کشور و اعزام نمایندگانی به کشورهای اروپایی، تأسیس مجله کتب اسلام و تشیع، ایجاد ارتباط با علمای مصر و تأسیس دارالتقریب، و... که همگی باعث تقویت جایگاه دین و مذهب در جامعه گردید و منجر به دستیابی مرجعیت شیعه به یک موقعیت بهتر و مشروعیت اجتماعی بالاتر شدند.
پیوند قرآن و سنت در افق سه نگاه
فصلنامه فقه، ش 43، بهار 84
در نشریه وزین فقه (کاوشی نو در فقه اسلامی) شماره 43، مقالهای با عنوان: «پیوند قرآن و سنت در افق سه نگاه» آمده است. در سر مقاله این مقاله تلاش شد تا پیوند قرآن و سنت را در اندیشه فقهی و اصولی همه گروهها، در مجموعه فکری شیعه و اهل سنت یک امر رفت و برگشتی بداند. سپس با اشاره به کاستیهای بزرگ در این زمینه، عدم بررسی مقایسهای و تطبیقی دیدگاههای مطرح شده در این راستا و تکرویهای پراکنده و گاه آشفته را از جمله موانع بر سر راه میداند. نگارنده مقاله به عنوان ارائه یک راه حل، میگوید: شاید کلیدیترین موضوع برای گشودن درست این پرونده علمی، شناسایی و بررسی نظریههای کلانی باشد، که به عنوان لایههای پنهان و گاه آشکار در ورای دیدگاههای مختلف در این زمینه، حضور دارد. از این جهت، در این نوشتار همّ خود را مصروف شناسایی این نظریهها کرده است و شناسایی این نظریه را دستمایهای برای بحثهای جدی و گفتمان جدید و کارآمد میداند. نگارنده در متن مقاله، بحث را دردو محور مورد بررسی قرار داده است. در محور اول، به
نویسنده محترم در این مقاله به شیوه مواجهه و مقابله روحانیت و مرجعیت شیعه با شیوههای تضعیف دین و روحانیت در ایران اشاره کرده است و در این راستا ابتدا به پیشینه شکلگیری مرجعیت شیعه در ایران اشاره و مینویسد: در تحولات مهم حوزههای علمیه شیعه، یکی از عوامل مهم در تقویت تأثیرگذاری اجتماعی و ایجاد تمرکز قدرت در دست مراجع تقلید هستند و پیشینه این امر به تعیین نایبان امام زمان(عج) در دوران غیبت برمیگردد. طبق آمار غیر رسمی در مورد مراجع بزرگ تقلید در خلال ده سده تا وفات آیتاللّه بروجردی، مجموعا 58 مرجع تقلید به رسمیت شناخته شدند، که از این تعداد 34 نفر ایرانی و 24 نفر دیگر از اعراب بودند. مردی که مقام «مرجعیت کل» را احراز میکند باید دانشمندترین و عالمترین افراد زمان خویش باشد. اما نباید اینطور تصور کرد که، هیچ مجتهد دیگر و غیر این مراجعی که مطرح شدند، شایستگی تکیه زدن بر این مسند را نداشتند؛ بلکه بسیاری از مجتهدان بودند که به هیچ وجه، جامعیت و شایستگیشان کمتر از رهبران مزبور نبوده ولی پرهیز از قبول مسئولیت، مانع پذیرش مرجعیت آنها شده است. به عقیده عنایت، توجه به اصل «اجتهاد» در پویایی مکتب شیعه از اهمیت زیادی برخوردار است. اصل اجتهاد را میتوان به معنای حضور دائمی عالمان شیعی در رخدادهای سیاسی جامعه و به قولی آمادگی انقلابی در برابر قدرتهای دنیوی دانست. تقویت اجتهاد و تخصصی شدن استنباط از آیات و روایات به اقتدار نهاد مرجعیت تقلید یاری میرساند و با مطرح شدن چهرههایی مثل، شیخ مرتضی، به عنوان مجتهد اعلم به سوی تمرکز پیش رفت. که بازتاب این تمرکز را در نقشآفرینی فتوی میرزا حسن شیرازی در جنبش تنباکو میتوان مشاهده نمود. نویسنده در ادامه، به تلاشهای حکومت پهلوی، برای تضعیف دین و روحانیت در ایران میپردازد و با استفاده از نظرات وبر به بررسی حکومت و رژیم شاه و مبارزات آن در مقابل اسلام اشاره میکند.
فوران معتقد است، دوره پهلوی، آمیزهای از ناسیونالیسم غیر دینی و غربگرایی بود و رضاشاه ناسیونالیسم را غیر دینی میدید و آن را با واژگان غیراسلامی بیان میکرد و در این دوران هر چند مستقیما به اسلام حمله نمیشد، اما به نسل جدید چنین آموزش میدادند که، اسلام دینی بیگانه است که قومی نامتمدن آن را بر ایران تحمیل کرده است. رژیم رضاشاه برای جا انداختن این مطلب، دست به تلاشهای گوناگونی زد تا در اذهان ایرانیان مشروع جلوه کند. او این کار را از آموزش پرورش شروع کرده و بعدها و در ادامه، این جنگ مذهب ستیزی را، به جبهههای مختلفی کشیده شد، او محدودیتهای فراوانی در مراسمات مذهبی به اجرا گذاشت و صدور روادید را برای متقاضیان زیارت مکه، مدینه و کربلا را متوقف نمود و روحانیون بهطور چشمگیری نفوذ خود را نه تنها در سیاست، بلکه در امور حقوقی، اجتماعی و اقتصادی را از دست دادند. نهاد مرجعیت در مقابله با جریان تضعیف دین و روحانیت ساکت ننشسته، بلکه با فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود به مقابله با این جریان پرداختند و نهایتا به رهبری امام خمینی قدسسره به پیروزی نهایی دست یافتند. آبراهامیان مینویسد: انقلاب اسلامی در رخدادهای تاریخ جهان امروز، از این نظر بیهمتاست، که نه یک گروه اجتماعی جدید مجهز به احزاب سیاسی غیرمذهبی، بلکه روحانیتی سنتی مسلح به منبر مساجد و مدعی حق الاهی برای نظارت بر همه شئون دنیوی را به قدرت رساند».
امام خمینی و محافل شاگردان قدیمیاش در شبکههای مختلف روحانیت، سازمان یافتند و در خلال سالهای 1357 و 1356 به عنوان رهبری بلامنازعه انقلاب بر صحنه ظاهر شدند. و فقط با صلاح ایمان و شعارهای سیاسی اسلامی که نشأت گرفته از فرهنگ اصیل شیعی بود، رژیم پهلوی را سرنگون ساختند. حوزه و مرجعیت در کنار کارهای انقلابی و سیاسی از فعالیتهای فرهنگی هم برای مقابله با جریان تضعیف دین و روحانیت کمال استفاده را میکردند. در پی تضعیف دین و روحاینت از طرف شاه پهلوی که بسیاری از مدارس علمی را به تعطیلی کشاند و فضاهای آنان را به دانشجویان جدید قرار داد آیتاللّه کاشانی خطاب به نخست وزیر وقت از حیلهها و روشهای گوناگونی که برای نابود کردن نظام طلبگی و از میان بردن مدارس قدیم و کشف حجاب زنان بهکار رفتهاند؛ شدیدا انتقاد کرد. امام خمینی نیز در اطلاعیهای در سال 1323 به این موضوعات اشاره کرده و شدیدا هشدار دادند. به رغم تلاشهای سرکوبگرانه دولت، حوزه و روحانیت شیعه و حوزه علمیه با فعالیت مرحوم حائری با تأسیس حوزه علمیه قم در سال (1301 ش) تقویت شد. بعد از درگذشت ایشان دوران مرجعیت آیتاللّه بروجردی آغاز گردید که، فصل درخشانی از مرجعیت شیعه و زمان پرباری برای حوزههای علمیه بود و حوزهها در این زمان از هر نظر رشد چشمگیری پیدا کردند، شمار زیادی از کتب اساسی چاپ و در اختیار طلاب قرار گرفت، به لحاظ تعداد بر شمار طلاب افزوده شد، ایجاد ارتباط با شیعیان خارج از کشور و اعزام نمایندگانی به کشورهای اروپایی، تأسیس مجله کتب اسلام و تشیع، ایجاد ارتباط با علمای مصر و تأسیس دارالتقریب، و... که همگی باعث تقویت جایگاه دین و مذهب در جامعه گردید و منجر به دستیابی مرجعیت شیعه به یک موقعیت بهتر و مشروعیت اجتماعی بالاتر شدند.
پیوند قرآن و سنت در افق سه نگاه
فصلنامه فقه، ش 43، بهار 84
در نشریه وزین فقه (کاوشی نو در فقه اسلامی) شماره 43، مقالهای با عنوان: «پیوند قرآن و سنت در افق سه نگاه» آمده است. در سر مقاله این مقاله تلاش شد تا پیوند قرآن و سنت را در اندیشه فقهی و اصولی همه گروهها، در مجموعه فکری شیعه و اهل سنت یک امر رفت و برگشتی بداند. سپس با اشاره به کاستیهای بزرگ در این زمینه، عدم بررسی مقایسهای و تطبیقی دیدگاههای مطرح شده در این راستا و تکرویهای پراکنده و گاه آشفته را از جمله موانع بر سر راه میداند. نگارنده مقاله به عنوان ارائه یک راه حل، میگوید: شاید کلیدیترین موضوع برای گشودن درست این پرونده علمی، شناسایی و بررسی نظریههای کلانی باشد، که به عنوان لایههای پنهان و گاه آشکار در ورای دیدگاههای مختلف در این زمینه، حضور دارد. از این جهت، در این نوشتار همّ خود را مصروف شناسایی این نظریهها کرده است و شناسایی این نظریه را دستمایهای برای بحثهای جدی و گفتمان جدید و کارآمد میداند. نگارنده در متن مقاله، بحث را دردو محور مورد بررسی قرار داده است. در محور اول، به