آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

شرق، ش 562 و564، 7 و 9/6/84
روزنامه شرق درباره شخصیت و اندیشه هانری کربن (1978 ـ 1903)، یکی از برجسته‏ترین مفسران غربی حکمت معنوی و فلسفه اسلامی ایران، گفت‏وگویی را با دکتر غلامرضا اعوانی انجام داد. دکتر اعوانی درباره شخصیت کربن می‏گوید: ایشان زبان‏دان و زبان‏شناس بوده و زبان‏های زیادی می‏دانست، ولی این برای او غایت نبوده، بلکه وسیله‏ای بوده برای تفکر. همچنین او به معنای متعارف کلمه مستشرق نبوده، ولی طالب شرق، طالب نور، طالب حقیقت، طالب معرفت و حکمت و به معنای واقعی عاشق حقیقت بود. او حکیم بود، عارف بود و یک متفکر بزرگ به معنای واقعی بود. دکتر اعوانی در پاسخ به این سؤال که، آیا هانری کربن، نوعی نگاه باطنی‏گری به شیعه داشته، گفته است: به نظر من این نوع نگاه، هیچ گونه اشکالی ندارد، چون اولاً فلسفه و حکمت باید باطن‏گرا باشد، چون حکیم می‏خواهد از ظواهر و آنچه را که حواس او نشان می‏دهد، به حقایق پی ببرد و از طریق عقل به باطن و حقایق و مسئله روح توجه می‏کند. رفتن به باطن و رسوخ در حقیقت اشیا باطنی‏گری نام دارد. ثانیا، باطنی‏گری با مسئله ولایت ارتباط دارد؛ یعنی ولایت هم همین می‏باشد، سیر از ظاهر به باطن تا وصول به حضرت حق که اصل و حقیقت همه اشیا است. این سیر درونی می‏باشد که بدون رسوخ در باطن اصلاً امکان ندارد. این با مسئله ولایت و حکمت منطبق است. دکتر اعوانی درباره اینکه آیا کربن سنت‏گرا بوده و مخالف مدرنیته، گفته است: اگر مدرنیته به معنای امروزی بودن و آشنا بودن با تمام نظریات است، او مدرن بوده و با تمام متفکران مدرن حتی با برجستگان آنها، چون یونگ و میرچا الیاده در ارتباط بوده و رابطه دوستی با آنها داشته و به این معنا از عالم مدرن گسسته نبوده است. اما به معنایی دیگر مدرن نیست، به آن معنا که وی، حکمت الاهی را که خود به دنبال آن و در جست‏وجویش بوده، در مدرنیته نمی‏یافته است.
نهاد مرجعیت شیعه و نقش آن در تحولات اجتماعی ایران معاصر
علی ربانی
فصلنامه شیعه‏شناسی، ش 10، تابستان 84
نویسنده محترم در این مقاله به شیوه مواجهه و مقابله روحانیت و مرجعیت شیعه با شیوه‏های تضعیف دین و روحانیت در ایران اشاره کرده است و در این راستا ابتدا به پیشینه شکل‏گیری مرجعیت شیعه در ایران اشاره و می‏نویسد: در تحولات مهم حوزه‏های علمیه شیعه، یکی از عوامل مهم در تقویت تأثیرگذاری اجتماعی و ایجاد تمرکز قدرت در دست مراجع تقلید هستند و پیشینه این امر به تعیین نایبان امام زمان(عج) در دوران غیبت برمی‏گردد. طبق آمار غیر رسمی در مورد مراجع بزرگ تقلید در خلال ده سده تا وفات آیت‏اللّه‏ بروجردی، مجموعا 58 مرجع تقلید به رسمیت شناخته شدند، که از این تعداد 34 نفر ایرانی و 24 نفر دیگر از اعراب بودند. مردی که مقام «مرجعیت کل» را احراز می‏کند باید دانشمندترین و عالم‏ترین افراد زمان خویش باشد. اما نباید این‏طور تصور کرد که، هیچ مجتهد دیگر و غیر این مراجعی که مطرح شدند، شایستگی تکیه زدن بر این مسند را نداشتند؛ بلکه بسیاری از مجتهدان بودند که به هیچ وجه، جامعیت و شایستگی‏شان کمتر از رهبران

تبلیغات