تأسفی بر سخنان دکتر سروش
آرشیو
چکیده
آقای بهمنپور در پاسخ خود به آقای سروش، بر این موضوع تأکید میکند که، تعارض افکنی میان تشیع و مردمسالاری نه به سود آن است و نه درمانی برای این. ولایت در اندیشه شیعی، به معنایی نیست که، با خاتمیت در تعارض باشد؛ بلکه امامان شیعه، مفسران و شارحان همان وحیای هستند که بر پیامبر نازل شد. اعتقاد به مهدویت نیز با خاتمیت منافاتی ندارد مگر آنکه تفسیری نامناسب از آن ارائه شود.متن
اینترنت 2، مرداد 84
جناب آقای دکتر سروش! سخنرانی جنابعالی، پیرامون «رابطه مردم سالاری و تشیع» که در آن کوشیدهاید این دو را با هم غیر قابل جمع جلوه دهید؛ موجب تأثر و در عین حال شگفتی گردید، چرا که نه خدمتی به مردم سالاری بود، نه حقیقتی درباره تشیع را بازگو نمود، و نه گرهای از کار سیاست در ایران گشود. بیتردید شما که به خوبی به روند و قانون و قضایای تحولات فکری و دینی و اجتماعی واقفید؛ انتظار ندارید که ملت ایران، به خاطر سخنان شما یا برای استقرار دموکراسی و یا هر چیزی نظیر آن دست از تشیع بردارد؛ ناگزیر میخواهید با این سخنان به آنان بگویید، که چون شیعه هستید، باید فکر مردم سالاری را از سر بیرون کنید، که آن آرمان با این اعتقاد، سامان نمیگیرد و آن متاع مغبوط، اگر هم برای دیگر مسلمانان میسر شود، برای شیعیان دست نمیدهد؛ و اگر هم در جایی نوعی از مردم سالاری برای مسلمین دست داده است به یمن پیروی از ابوحنیفه و ابن خلدون و اقبال لاهوری بوده است! پس دست فرو کشید و بیهوده نکوشید که این متاع از آن دیگران است و نه برای شما. در باب خاتمیت پیامبر و ولایت ائمه و تعارض آنان با یکدیگر، سخنانی گفتهاید که، این مقال مختصر را گنجایش بحث از آن نیست و در کتب کلامی و حدیثی به تفصیل، مورد سنجش و مداقه گرفته است. از نظر این منابع، ولایت ائمه هیچ تعارضی با خاتمیت پیامبر ندارد و امامان شیعه تشریع نمیکنند بلکه تفسیر و تبیین میکنند. اما عجیب این است که؛ جنابعالی معتقد به «بسط تجربه نبوی» هستید؛ چگونه اینقدر سنگ خاتمیت را به سینه میزنید و ولایت را که حتی برای امثال مولای رومی قائلید اینک در پیامبر اکرم منحصر فرمودهاید؟ آقای سروش! آیا برای کوبیدن اندیشه ولایت فقیه، اینقدر مئسونه لازم است، که آن را جز با نفی ولایت و معصومیت امامان شیعه، نمیتوان محکوم کرد، و به راستی اگر ولایت فقیه تا این حد در عمق اعتقادات تشیع ریشه و دامنه دارد، آیا میتوان در ایران شیعه مذهب حکومتی دینی ورای آن را ترسیم نمود؟ اما از همه حیرت آورتر، سخنان جنابعالی در باب اعتقاد به مهدویت و تعارض آن، با مصلحت عامه و مردم سالاری است. البته شما مستحضرید که، اعتقاد به مهدویت منحصر به شیعیان نیست و اکثریت اهل سنت نیز به آن معتقدند و اشخاصی چون ابنخلدون که احادیث آن را مخدوش میدانند در اقلیتاند، هر چند در میان اهلسنت نیز، کسی به قضاوتهای حدیثی ابنخلدون اعتنا نمیکند. به گمانم برای نشان دادن عمق بیزاریتان از نظام موجود در ایران، تشبیه آن به حکومت اسرائیل، به خوبی کفایت میکرد و دیگر لازم نبود برای این منظور ریشهایترین اعتقاد شیعیان را، غیر قابل جمع با مردم سالاری بینگارید، و اعتقاد به وجود مهدی علیهالسلام را که یک واقعیت است؛ با یک حکم ارزشی که مطلوبیت دموکراسی است منافی بدانید. لابد میدانید که بهرغم فلسفه انتظار یهودی که به آن اشاره فرمودهاید؛ اسرائیل تنها کشوری است که در غرب به عنوان نمونه دموکراسی در خاورمیانه از آن نام میبرند. گذشته از این فرمودهاید که حکومت ایران به جای آنکه به مصلحت عامه بیندیشد؛ خود را «زمینه ساز برای یک موجود تاریخی» میداند. مایلم یکی از سیاستهای حکومت ایران را نام ببرید که، برای زمینه سازی حکومت مهدی علیهالسلام وضع و طرح شده باشد و نه برای مصلحت دینی یا دنیایی عامه. اگر این مفاهیم حقیقت و واقعیت داشته باشند، میطلبد مردم سالاری را که حتی به اذعان خود شما تنها یک روش است و نه یک ارزش، با آن منطبق نمود و نه برعکس.
اشاره
1. آقای بهمنپور در نقد خود، به نکاتی درست اشاره کردند. از جمله اینکه شأن مفسر بودن امامان شیعه، غیر از شأن تشریع است. در واقع اگر بخواهیم این موضوع را کمی فنیتر بیان کنیم باید از چهارنوع ولایت نام برد: 1. ولایت تکوینی؛ 2. ولایت تشریعی؛ 3. ولایت تفسیری و 4. ولایت اجتماعی. از این چهار نوع، تنها ولایت تشریعی است که اختصاص به خدا و پیامبر دارد و بقیه انواع میان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امامان معصوم علیهالسلام مشترک است. چنانکه ولایت اجتماعی میان آنان و فقیهان غیر معصوم نیز، مشترک است. مشکل اصلی آقای سروش، عدم تفکیک میان این چهار نوع ولایت است.(1)
2. نکتهای که آقای بهمن پور در باب اعتقاد به مهدویت و اشتراک آن میان شیعه و سنتی گفته، کاملاً درست است. اختلاف میان شیعه و سنی در اصل اعتقاد به مهدویت نیست؛ بلکه در قائمیت است. یعنی شیعیان معتقدند که، اکنون امام قائم به امر زنده، ولی غایباند؛ ولی سنّیان معتقدند که، مهدی موعود بعدها متولد خواهد شد. در هر حال از این جهت که، اگر اندیشه مهدویت با خاتمیت در تعارض باشد، این موضوع میان شیعه و سنی مشترک است.
______________________________
1. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک. هادی صادقی، درآمدی بر کلام جدید، قم: کتاب طه و نشر معارف، 1383، صص 362ـ372