آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

آقای بهمن‏پور در پاسخ خود به آقای سروش، بر این موضوع تأکید می‏کند که، تعارض افکنی میان تشیع و مردم‏سالاری نه به سود آن است و نه درمانی برای این. ولایت در اندیشه شیعی، به معنایی نیست که، با خاتمیت در تعارض باشد؛ بلکه امامان شیعه، مفسران و شارحان همان وحی‏ای هستند که بر پیامبر نازل شد. اعتقاد به مهدویت نیز با خاتمیت منافاتی ندارد مگر آن‏که تفسیری نامناسب از آن ارائه شود.

متن


اینترنت 2، مرداد 84
جناب آقای دکتر سروش! سخنرانی جنابعالی، پیرامون «رابطه مردم سالاری و تشیع» که در آن کوشیده‏اید این دو را با هم غیر قابل جمع جلوه دهید؛ موجب تأثر و در عین حال شگفتی گردید، چرا که نه خدمتی به مردم سالاری بود، نه حقیقتی درباره تشیع را بازگو نمود، و نه گره‏ای از کار سیاست در ایران گشود. بی‏تردید شما که به خوبی به روند و قانون و قضایای تحولات فکری و دینی و اجتماعی واقفید؛ انتظار ندارید که ملت ایران، به خاطر سخنان شما یا برای استقرار دموکراسی و یا هر چیزی نظیر آن دست از تشیع بردارد؛ ناگزیر می‏خواهید با این سخنان به آنان بگویید، که چون شیعه هستید، باید فکر مردم سالاری را از سر بیرون کنید، که آن آرمان با این اعتقاد، سامان نمی‏گیرد و آن متاع مغبوط، اگر هم برای دیگر مسلمانان میسر شود، برای شیعیان دست نمی‏دهد؛ و اگر هم در جایی نوعی از مردم سالاری برای مسلمین دست داده است به یمن پیروی از ابوحنیفه و ابن خلدون و اقبال لاهوری بوده است! پس دست فرو کشید و بیهوده نکوشید که این متاع از آن دیگران است و نه برای شما. در باب خاتمیت پیامبر و ولایت ائمه و تعارض آنان با یکدیگر، سخنانی گفته‏اید که، این مقال مختصر را گنجایش بحث از آن نیست و در کتب کلامی و حدیثی به تفصیل، مورد سنجش و مداقه گرفته است. از نظر این منابع، ولایت ائمه هیچ تعارضی با خاتمیت پیامبر ندارد و امامان شیعه تشریع نمی‏کنند بلکه تفسیر و تبیین می‏کنند. اما عجیب این است که؛ جنابعالی معتقد به «بسط تجربه نبوی» هستید؛ چگونه این‏قدر سنگ خاتمیت را به سینه می‏زنید و ولایت را که حتی برای امثال مولای رومی قائلید اینک در پیامبر اکرم منحصر فرموده‏اید؟ آقای سروش! آیا برای کوبیدن اندیشه ولایت فقیه، این‏قدر مئسونه لازم است، که آن را جز با نفی ولایت و معصومیت امامان شیعه، نمی‏توان محکوم کرد، و به راستی اگر ولایت فقیه تا این حد در عمق اعتقادات تشیع ریشه و دامنه دارد، آیا می‏توان در ایران شیعه مذهب حکومتی دینی ورای آن را ترسیم نمود؟ اما از همه حیرت آورتر، سخنان جنابعالی در باب اعتقاد به مهدویت و تعارض آن، با مصلحت عامه و مردم سالاری است. البته شما مستحضرید که، اعتقاد به مهدویت منحصر به شیعیان نیست و اکثریت اهل سنت نیز به آن معتقدند و اشخاصی چون ابن‏خلدون که احادیث آن را مخدوش می‏دانند در اقلیت‏اند، هر چند در میان اهل‏سنت نیز، کسی به قضاوت‏های حدیثی ابن‏خلدون اعتنا نمی‏کند. به گمانم برای نشان دادن عمق بیزاری‏تان از نظام موجود در ایران، تشبیه آن به حکومت اسرائیل، به خوبی کفایت می‏کرد و دیگر لازم نبود برای این منظور ریشه‏ای‏ترین اعتقاد شیعیان را، غیر قابل جمع با مردم سالاری بینگارید، و اعتقاد به وجود مهدی علیه‏السلام را که یک واقعیت است؛ با یک حکم ارزشی که مطلوبیت دموکراسی است منافی بدانید. لابد می‏دانید که به‏رغم فلسفه انتظار یهودی که به آن اشاره فرموده‏اید؛ اسرائیل تنها کشوری است که در غرب به عنوان نمونه دموکراسی در خاورمیانه از آن نام می‏برند. گذشته از این فرموده‏اید که حکومت ایران به جای آن‏که به مصلحت عامه بیندیشد؛ خود را «زمینه ساز برای یک موجود تاریخی» می‏داند. مایلم یکی از سیاست‏های حکومت ایران را نام ببرید که، برای زمینه سازی حکومت مهدی علیه‏السلام وضع و طرح شده باشد و نه برای مصلحت دینی یا دنیایی عامه. اگر این مفاهیم حقیقت و واقعیت داشته باشند، می‏طلبد مردم سالاری را که حتی به اذعان خود شما تنها یک روش است و نه یک ارزش، با آن منطبق نمود و نه برعکس.
اشاره
1. آقای بهمن‏پور در نقد خود، به نکاتی درست اشاره کردند. از جمله این‏که شأن مفسر بودن امامان شیعه، غیر از شأن تشریع است. در واقع اگر بخواهیم این موضوع را کمی فنی‏تر بیان کنیم باید از چهارنوع ولایت نام برد: 1. ولایت تکوینی؛ 2. ولایت تشریعی؛ 3. ولایت تفسیری و 4. ولایت اجتماعی. از این چهار نوع، تنها ولایت تشریعی است که اختصاص به خدا و پیامبر دارد و بقیه انواع میان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و امامان معصوم علیه‏السلام مشترک است. چنان‏که ولایت اجتماعی میان آنان و فقیهان غیر معصوم نیز، مشترک است. مشکل اصلی آقای سروش، عدم تفکیک میان این چهار نوع ولایت است.(1)
2. نکته‏ای که آقای بهمن پور در باب اعتقاد به مهدویت و اشتراک آن میان شیعه و سنتی گفته، کاملاً درست است. اختلاف میان شیعه و سنی در اصل اعتقاد به مهدویت نیست؛ بلکه در قائمیت است. یعنی شیعیان معتقدند که، اکنون امام قائم به امر زنده، ولی غایب‏اند؛ ولی سنّیان معتقدند که، مهدی موعود بعدها متولد خواهد شد. در هر حال از این جهت که، اگر اندیشه مهدویت با خاتمیت در تعارض باشد، این موضوع میان شیعه و سنی مشترک است.
______________________________
1. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک. هادی صادقی، درآمدی بر کلام جدید، قم: کتاب طه و نشر معارف، 1383، صص 362ـ372

تبلیغات