آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در این مقاله، از نسبت میان اسلام و مردم‏سالاری سخن به میان آمده است. به نظر آقای سروش تمدن اسلامی، فقه‏محور است و به همین دلیل با قانون آشناست. اما نقیصه فقه فعلی تکلیف‏محور بودن آن است. فقه باید به حقوق نیز توجه کند. در این جهت شیعه و سنی مشترک‏اند. اما اختلاف آنها، در چند چیز است. یکی در مفهوم ولایت، که در شیعه بسیار پررنگ است و نافی خاتمیت است و دیگری مفهوم مهدویت است که آن نیز مخالف خاتمیت است.

متن

اینترنت 1، مرداد 84
اکنون در ایران حکومتی بر پا است، که مبتنی بر تعلیمات شیعی، حکومت می‏کند و فقیهان و شخص ولی فقیه و حاکم بالفعل تکیه بر نیابت امام زمان زده و از جانب او حکومت را اداره می‏کند. قداستی برای حکومت و قدرت قائل، که برای سایر حکومت‏های غیر دینی، قائل نیستند. سخن در سطح تئوریک رابطه میان تشیع و دموکراسی است. تشیع شاخه‏ای در مقابل اسلام نیست، بلکه تشیع و تسنن دو تفسیر از اسلام هستند.
دو دوران را پشت سر گذاشتیم، یک دوران آنکه، سخن از اسلام انقلابی می‏گفتند و متفکران ما و شاید روشن‏فکران ما و در صدر آنها مرحوم شریعتی به دنبال آشتی دادن اسلام و انقلاب بودند و در این راه توفیق عملی پیدا کردند. اکنون ما این دوران را سپری کردیم. یک دوره دیگری را نیز پشت سر گذاشتیم، که در آن، عده‏ای در کشورهای عموما اسلامی عربی و کمتر در کشور ما به دنبال استخراج دموکراسی از اسلام بودند، یعنی می‏خواستند بگویند، همان چیزی که در مکاتب لیبرال دموکراسی هست می‏توان از تعالیم اسلامی بیرون آورد. تعالیم ابوالعلی مودودی و همچنین مرحوم بازرگان در میان ما به دنبال چنین مفهومی بودند. این همان نگاه ماکسیمالیستی به دین است که در صدر اسلام می‏گفتند حسبنا کتاب اللّه‏. امروز این دوران را نیز پشت سر گذاشته‏ایم و من به جرئت می‏توانم بگویم، اقلیتی از روشن‏فکران مسلمان و متفکران جهان اسلام، ایران، عرب، ترکیه و غیره اکنون در این فکر هستند که مبانی بنیادین دموکراسی را، از اسلام استخراج بکنند. کم و بیش ما به اجماعی رسیده‏ایم، که اجماع میمونی است؛ به ما می‏گوید آن کار ناشدنی است. نسبت میان اسلام و مردم‏سالاری در سطوح بالاتری دنبال می‏شود؛ کار پیچیده‏تر شده است. اکنون باید به جاده اصلی برگردیم، جاده اصلی چیست؟ جاده اصلی تشخیص منفی است، یعنی پاره‏ای از اندیشه‏ها را نباید دنبال کرد و این که برخی راه‏ها به دنبال سراب است. تمدن اسلامی را، باید تمدن فقه و حقوق بدانیم نه تمدن فلسفی. این فقیه‏پروری یک ذهنیت قانونگرا و قانون‏اندیش، به تمام مسلمانان داده است که، در واقع یک ذهن تکلیف‏اندیش به مسلمان داده شده است. مسلمانان در تمام زمینه‏ها، باید به مقررات شریعت، توجه نمایند؛ هنگام کار، استراحت، استحمام، خوردن و آشامیدن و سایر امور. فقه یک دانش تکلیف اندیش است، اما سخنی از حقوق در آن به میان نیامده است. سن بلوغ، سن تکلیف هم گفته می‏شود، اما هیچ سخن از سن حقوق به میان نمی‏آید. نمی‏گویم مفهوم حق از فقه غائب است، اما کفه تکلیف بر حقوق در فقه میچربد. درحالی‏که جهان جدید، آدمی را موجودی محق تعریف می‏کند. تشیع مشترکات زیادی با اهل تسنن دارد، اما در اینجا باید به اختصاصات آن توجه نمود. دو مفهوم کلیدی، خصوصیتی به تشیع می‏دهد که، با آن درجه از غلظت، در جهان تسنن وجود ندارد. اولین خصوصیت ولایت؛ یعنی آن خصوصیتی که در پیامبر بود، ادامه دارد و با رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پایانی ندارد و آن هم در افراد معین نه در همه افراد. در میان شیعیان این، اولیاء الاهی، نام برده شده‏اند همان‏ها که امامان شیعه نامیده می‏شوند و نیز شخصیتی که به این افراد داده شده، تقریبا برابر با شخصیت پیامبر، که می‏توانیم بگوییم مفهوم خاتمیت پیامبر را دچار تزلزل کرده است. یعنی مفهوم خاتمیت در تشیع مفهوم، رقیق شده و سستی است. زیرا امامان شیعه حق تشریع دارند، حال آن‏که این حق انحصارا حق پیامبر است.
البته شیعیان نمی‏گفتند که، امامان شیعه، مورد و محل وحی قرار می‏گیرند؛ ولی تعبیر دیگری بکار می‏برند و می‏گویند اینها محدَّث و مفهم هستند. یک‏جوری حقایق را به ایشان می‏فهمانند شکل آن‏را نمی‏گفتند و همین طور اسم وحی را هم نمی‏آوردند؛ زیرا می‏خواستند از پیامبر متمایز شوند. اما شأن و مرتبتی که برای امامان شیعه قائل بودند، دقیقا همان شأن پیامبر بود؛ یعنی قائل مقام عصمت درست مثل پیامبر و سخن ایشان همردیف کلام پیامبر و قرآن می‏باشد. به دلیل آن که ایشان را حاملان ولایت الاهی می‏دانند. اهل سنت هر حرمتی هم برای ابوحنیفه قائل باشند، وی را معصوم نمی‏دانند و وی را حامل ولایت الاهی نمی‏دانند و هرگز او را مصون از انتقاد و اعتراض نمی‏دانند. غزالی، منتقد ابوحنیفه می‏گوید: هر جا که سخن از قرآن و پیامبر است هر، چه بگویند روی چشم، اما از پیامبر که پایین آمدید «هم رجال و نحن رجال» آنها برای خودشان کسی بودند و ما هم برای خودمان کسی هستیم. یک تفاوت اساسی بین شیعیان و اهل سنت در مسئله ولایت و تعارض آن با مفهوم خاتمیت است. این درکی که شیعیان خصوصا شیعیان ایران از ولایت دارند، واقعا نفی کننده خاتمیت است. تفاوت دیگر مفهوم مهدویت، که دنباله همان امامت و ولایت است. شیعیان اعتقاد دارند یکی از امامانشان همچنان زنده و به نحوی در کارها حضور دارد. عوام اعتقاد دارند، مجتهدین زیر عنایت آن، امام غائب بوده و به توسط او هدایت و از خطا نگه‏داری می‏شوند، حتی اگر کسی به مسند مرجعیت رسید حتما نظر امام غائب با مرجعیت وی بوده است. در هر حال نزد شیعه دوران طلایی تمدن اسلامی، وقتی خواهد بود که، آن امام غائب ظهور کند و یک حکومت جهانی ایجاد کند. اقبال لاهوری کتابی به نام «احیای فکر دینی در اسلام» دارد فصل پنجم این کتاب در مورد نبوت و پیامبر است. خلاصه حرفش این است که، ختم نبوت به دلیل ظهور عقل استقرائی بشر است. تا قبل از ظهور عقل استقرائی پیامبر، ظهورشان لازم بود. در ادامه این بحث اقبال به مهدویت اشاره می‏کند که البته این بخش از کتاب اقبال، به فارسی ترجمه نشده است. در این بخش از کتاب اقبال از ابن خلدون چنین آمده است که وی تمامی روایات مربوط به امام غائب را نقل و سپس رد کرده است و می‏گوید چنین چیزی نداریم. اقبال، ابن خلدون را تحسین می‏کند و می‏گوید: اگر قرار باشد یک مهدی بیاید که همان اتوریته پیامبر را داشته باشد، ما از فواید خاتمیت بی‏بهره می‏مانیم. زیرا فلسفه خاتمیت این است که با خاتمیت، آدمیان به رهایی می‏رسند؛ اما اگر شما بگویید که یک پیامبر صفت دیگری در آخرالزمان خواهد آمد، که همان اتوریته پیامبر را خواهد داشت؛ آن‏گاه آن رهایی تحقق نخواهد یافت. در هر حال این سؤال پرابهام از شیعیان باقی است که مهدویت را چگونه با اندیشه رهایی و دموکراسی می‏توان جمع کرد؟ حکومت‏ها دو نوع بیشتر نمی‏توانند باشند، یا حکومتی هستند که مال مردم هستند و مصالح کنونی مردم را تأمین می‏کنند یا حکومت‏هایی که نهایتا برای تحقق یک موعودی در آخرالزمان عمل می‏کنند و رسالت اصلی‏شان را آن می‏دانند. چنین است که بین اندیشه دموکراتیک با اندیشه مهدویت و رقیق کردن خاتمیت، یک تعارضی آشکار می‏شود.
اشاره
این سخنرانی حاوی مطالب جدیدی نیست، بلکه بیانی دوباره از اشکالاتی کهن است که، پاسخ‏هایی روشن نیز در طول تاریخ یافته‏اند. از آنجا که در مقاله بعدی، از حجت‏الاسلام بهمن‏پور به این پاسخ‏ها اشاره شده، خوانندگان محترم را به مطالعه آن دعوت می‏کنیم.

تبلیغات