ضرورت برخورد تعالی بخش
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده ضمن استقبال از گزارش هیئت قوه قضائیه از موارد نقض حقوق شهروندی، برخلاف عنوان مقاله به برجستهتر کردن موارد نقض پرداخته، و برخورد با مطبوعات را مورد نقد قرار میدهد. نکته دیگر آنکه با طرح چند مورد خاص از موارد نقض حقوق شهروندی، بازتاب منفی اجرای احکام الاهی در سطح بینالملل را دلیل موجهی برای تعطیلی این احکام دانسته و اجرای آن مجازات قانونی را به معنای نقض سیستماتیک حقوق به وسیله نهادهای حکومتی میداند. نهایت آنکه نویسنده خشونتهای قانونی در نظام دینی را نقض سیستماتیک حقوق شهروندی میداند ولی حکومت آمریکا را دموکراتیکترین حکومتها میداند و در پاسخ شکنجههای وحشتناک زندانیان عراقی (در ابو غریب) و افغانی (در گوانتانامو) به وسیله آمریکا، آنها را موردی و اتفاقی و نهایتا نقض غیر سیستماتیک حقوق شهروندی میپندارد، اما نظام سیاسی آمریکا و مدیریت آن از این نقض حقوق مبری هستند.متن
حقوق بشر هم اخلاق است هم فلسفه، هم روش است و هم منش. طی سالهای گذشته موارد چندی از نقض حقوق بشر از سوی مطبوعات گفته شد اما بعضا به مکافات توقیف گرفتار آمدند. از سوی نمایندگان مجلس ذکر شد اما آوای نفوذهای دشمن قلمداد گردید. دیگر باید نخست این اصل مفروض گرفته شده مطرود گردد که نقدها و شکوهها را مادامی که دیگران بر زبان جاری کنند ناخوشایند و آلوده به اغراض و نارواست و همان سخن اگر از کلام و دهان ما جاری شود رواست. سخن حق را از هر کس باید شنید چنانکه امیرالمؤمنین میگوید سخن حق را بشنوید از هر کس که باشد. و از سوی دیگر میخوانیم که «رحمت خدا بر آنکس که مرا به عیوب خویش رهنمون گردد».
اگر عزم و اراده رفع این ناهنجاریها باشد که هست باید بپذیرد که رسانهها و انجمنها و نهادهای مدنی در نقش زبان مردم و چشم مسئولان عمل کنند. هر جا لازم بود زبان مردم گردند و فریاد کشند و هر جا لازم بود آنچه را از چشم متولیان پنهان است بنگرند و بازگو کنند. برای ایفای این نقش میانجی و حائل آنان باید مصونیت و احساس امنیت داشته باشد و گزارشات مستند خویش را آزادانه انتشار دهند.
در این گزارش جود ضرب و شتم و شکنجه پذیرفته شده و آنرا شدیدا تقبیح کرده و خواستار رسیدگی به آن گردیدهاند. اما پرسش این است که آیا نفس شکنجه مردود است یا مصداق آن؟ اگر نفس شکنجه چنانکه قانون اساسی جمهوری اسلامی بر آن است مردود باشد حتی نسبت به خشونتورزان نیز مجاز نیست.
در گزارش از «کثرت خودکشی زنان و کوشش زندان در کتمان آن» سخن گفته که ناشی از قصور یا تقصیر آنان است و نیز از «احتمال تعرض به زنان و دختران بازداشت شده یا زندانی» سخن رفته است. از همین نقطه میتوان به وجود گستره ناامنی اخلاقی در سطح جامعه و پشت جامعه پی برد.
اعدام دو نفر در مشهد که بازتاب منفی در سطح بینالمللی داشت (با وجود سیاست رسمی قوه قضائیه مبنی بر منع اعدام نوجوانان زیر 18 سال) را نیز میتوان بر این موارد افزود. و از این قبیل هر روز در گوشه و کنار کشور رخ میدهند و نظام میتواند رسما آن را نفی کند همان گونه که در گزارش هیات بررسی نقض حقوق شهروندی عمل کرده است. شکنجههای وحشتناک زندانیان عراقی یا زندانیان گوانتانامو و چند جنجال در چند سال اخیر در آمریکا که شهروندانی در اثر ضرب و شتم بیرحمانه پلیس به قتل رسیدند نشان میدهد که اجزای قدرت نیز میل به سرکوبگری دارند و در دموکراتیکترین نظامها نیز نقض حقوق شهروندان به صورت غیر سیستماتیک معمول است. اما مهم چگونگی مواجهه با آن است و اینکه نظام مدیریتی و سیاسی کشور رسما از آن تبری بجوید و عدالت اجرا کند.
نحوه مواجهه روشنفکران و ارباب سیاست و مطبوعات با اقدامات میمونی مانند انتشار گزارش مورد بحث از اهمیت بسیار برخوردار است. دو شیوه اقبال گری و اقرارگیری را میتوان دارای نتایجی متفاوت دانست. مچگیری کردن و اقرارگیری و حکم به تخریب و انهدام دادن به استناد اقرار العقلا علی انفسهم جایز سبب میشود که آنان را از «انتقاد از خویش» پشیمان کنیم. یکی از دلایل شورهزاری و ناشکوفایی فرهنگ انتقاد از خویش همین سنت نامیمون است که این انتقاد را اقرار خصم و رقیب پنداشته و سند و مستندی بر گناهان آن بیفزاییم اما اقبال یعنی برخورد تعالیبخش و هدایتی و ترغیب به تداوم انتقاد از خویش و ترمیم به جای تخریب.
اشاره
نقد حکومت و حاکمان از درون به معنای نظارت و بررسی مداوم عملکرد حاکمان و دستگاههای حکومتی به وسیله خود آنان امری ضروری و مقدمه حرکت تعالیبخش نظام اسلامی است و هر گاه اصحاب رسانه و روشنفکران و عالمان، آنان را در این حرکت تکاملی یاری کنند، ارزیابی و نظارت که مقدمه حرکت اصلاحی است، صحیحتر و بهتر و با شتاب بیشتری صورت خواهد گرفت. اما شرط همراهی و همیاری آن است که:
اولاً: عالمانه باشد. ثانیا: خیرخواهانه باشد. ثالثا: با رعایت اخلاق اسلامی و حفظ مصالح عالیه نظام اسلامی صورت گیرد.
در سرمقاله مذکور بهرغم عنوان زیبا و جذاب آن «ضرورت برخورد تعالیبخش» و نیز تأکید بر پرهیز از مچگیری و مواجهه تخریبگرایانه و آثار سوء آن (در بند پایانی) و در یکایک دیگر بندها، گزارش قوه قضائیه، بهانهای برای هجمه علیه نظام اسلامی شده است. به هر حال، هیچ کس مدعی رفتار معصومانه نظام و دستگاههای حکومتی نیست، همچنانکه برخورد ناصحانه اهل قلم و مطبوعات با اقدامات و رفتارهای نظام و ارزیابی سره از ناسره نه تنها حق همگان بلکه یک تکلیف الاهی و ملی است. اما به شرط رویکرد سازنده نه تخریب. از این جهت برخورد نگارنده در حد میسر ارزیابی میشود:
1. حقوق بشر، نه اخلاق است و نه فلسفه و نه منش. حقوق بشر، مجموعه امتیازات و مصونیتهایی است که خدای متعال به یکایک انسانها موهبت فرموده و دستگاههای حکومتی موظف به پاسداری از آن حقوق هستند. بنابراین نویسنده، بر خلاف اقتضای عنوان تیتر سرمقاله که «برخورد تعالیبخش» است نقد حکومت خوب است اما از سوی عالمان و نه هر کس که قلم به دست او افتاده باشد.
2. نویسنده بین حقوق بشر و حقوق شهروندی خلط کرده است، گر چه این دو حقوق ارتباط نزدیکی بهم دارند، اما حقوق شهروندی در داخل یک جامعه سیاسی خاص و با توجه به مقتضیات نظم عمومی حاکم در آن جامعه شکل میگیرد و حال آنکه حقوق بشر، به مقتضای ذات و عنوان خود فرامکانی و فرازمانی و در یک کلمه، جهانی و جهان شمول «universal» است. حقوق شهروندی یکسان در جوامع مختلف معنی ندارد، اما حقوق بشر، حقوقی است که انسانها به صرف اینکه انسان هستند، فارغ از قومیت، نژاد، جنسیت و زبان و سایر عوارض جانبی، از آن برخوردارند.
3. تلازم حق و تکلیف، ظاهرا مورد غفلت قرار گرفته است. همانطور که حکومت موظف به پاسداری و رعایت حقوق شهروندان است، در مقابل شهروندان نیز مکلف به حرمت نهادن به نظم عمومی و ارزشهای حاکم بر جامعه هستند و چنانچه با رفتارهای ناهنجار خود نظم عمومی را مختل و امنیت عمومی جامعه را برهم زنند، نهادهای حکومتی موظفند به نمایندگی از جامعه با هنجارشکنان برخورد مناسب کنند. البته اینان بایستی در برخورد با ناهنجاریها حافظ قانون باشند، گرچه معصوم نیستند ولی باید با رعایت دقت و احتیاط، تخلف از قانون را به حداقل برسانند و همانطور که نویسنده متذکر شده است، حاکمان، سزاوارتر به رعایت قانون هستند.
اما باید در نظر داشت اصحاب مطبوعات به هر دو اقدام نگاهی یکسان داشته باشند. چگونه است که در مقابل برخورد با هنجارشکنان و حتی اراذل و اوباش که امنیت جانی، ناموسی (عرضی) و مالی جامعه را تهدید بلکه نقض میکنند، فریاد بر میآورند که «برخورد با جوانان چرا؟»، چرا پلیس برخورد خشونتبار دارد و یا حتی خود نویسنده در مقابل حکم مسلم الاهی «قصاص» آن را غیر انسانی و خشونتبار میخواند اما در مقابل چند تخلف نهادهای حکومتی، گویا فرصت را غنیمت شمرده، آن را وسیله انتقام از حکومت میگیرند. تأکید میکنیم حاکمان معصوم نیستند و باید همواره عالمانه و از سر خیرخواهی، آنان را مورد نقد و ارزیابی قرار داد، اما مهم نحوه و انگیزه این نگاه انتقادی است.
4. نویسنده به این سخن حق امیرالمؤمنین علیهالسلام استناد نموده که «سخن حق را باید از هر کس شنید» اما گویا از سخن طلایی دیگر علی علیهالسلام غفلت شده است که فرموده: «ای انسانهای مؤمن» فهیم و رشید باشید و در ارزیابی سخنان فقط به متن سخن توجه نکنید، چه اینکه گاهی منافقین یا خوارج و سطحی نگران، سخنان حقی را مطرح میکنند اما منظور آنها احقاق حق و گسترش عدالت نیست بلکه آن سخن حق بهانهای است برای پیگیری انگیزههای نامقدس و غیر انسانی خود». چنانکه در مقابل سخن خوارج سطحینگر فرمود: «کلمة حق یراد بها باطل»(1)
5. بسیارند کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه، بین نقد و انتقاد خلط نموده و به جای بررسی و ارزیابی منصفانه فقط به ذکر عیوب و نواقص، آن هم با چند برابر کردن آن میپردازند. به جای نگاه نقادانه و خیرخواهی و تشخیص معضلات و تلاش برای حل آنها، با دشمن همآوایی میکنند و با جوسازی و بسترسازی برای رسانههای بیگانه در آلوده
______________________________
1. نهجالبلاغه، تنظیم صبحی صالح، خطبه 40
______________________________
کردن افکار عمومی، به مملکت خود زیان رسانند.
6. نقش رسانهها، انجمنها و نهادهای مدنی پذیرفته است، اما مهم نحوه عملکرد آنهاست. یک اصل حقوقی به ما میگوید: استفاده از یک حق نباید وسیلهای برای اضرار به دیگران باشد چنانکه پیامبر گرامی اسلامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حدیث «لاضرر و لا ضرار» تکلیف سمرة بن جندب را مشخص کرد.
7. تفکر بنی اسرائیلی «نومن ببعض و نکفر ببعض»(1) نه تنها در فرهنگ قرآنی و دینی نکوهش شده است، در همه نظامهای حقوقی، غیر علمی، غیر منطقی و ناصواب است، چه معنای نظام حقوقی این است که مجموعه قواعد و مقررات در آن، منسجم با همدیگر بوده، هدف واحدی را تعقیب میکنند و اخلال در هر یک از آنها کل مجموعه (نظام) را آسیب میرساند. آیا مقصود از بند هفت و بازتاب منفی حکم اعدام دو نفر در مشهد، جز این است که حکم خدا را تعطیل کنیم؟! مسئولین محترم ضمن رعایت دقیق قانون و پرهیز از تعدی به حقوق شهروندان، حتی شهروندان متخلف و بزهکار، باید حکم خدا را بدون هیچ گونه واهمه یا بهانهای اجرا کنند.
______________________________
1. نساء، 4: 150
اگر عزم و اراده رفع این ناهنجاریها باشد که هست باید بپذیرد که رسانهها و انجمنها و نهادهای مدنی در نقش زبان مردم و چشم مسئولان عمل کنند. هر جا لازم بود زبان مردم گردند و فریاد کشند و هر جا لازم بود آنچه را از چشم متولیان پنهان است بنگرند و بازگو کنند. برای ایفای این نقش میانجی و حائل آنان باید مصونیت و احساس امنیت داشته باشد و گزارشات مستند خویش را آزادانه انتشار دهند.
در این گزارش جود ضرب و شتم و شکنجه پذیرفته شده و آنرا شدیدا تقبیح کرده و خواستار رسیدگی به آن گردیدهاند. اما پرسش این است که آیا نفس شکنجه مردود است یا مصداق آن؟ اگر نفس شکنجه چنانکه قانون اساسی جمهوری اسلامی بر آن است مردود باشد حتی نسبت به خشونتورزان نیز مجاز نیست.
در گزارش از «کثرت خودکشی زنان و کوشش زندان در کتمان آن» سخن گفته که ناشی از قصور یا تقصیر آنان است و نیز از «احتمال تعرض به زنان و دختران بازداشت شده یا زندانی» سخن رفته است. از همین نقطه میتوان به وجود گستره ناامنی اخلاقی در سطح جامعه و پشت جامعه پی برد.
اعدام دو نفر در مشهد که بازتاب منفی در سطح بینالمللی داشت (با وجود سیاست رسمی قوه قضائیه مبنی بر منع اعدام نوجوانان زیر 18 سال) را نیز میتوان بر این موارد افزود. و از این قبیل هر روز در گوشه و کنار کشور رخ میدهند و نظام میتواند رسما آن را نفی کند همان گونه که در گزارش هیات بررسی نقض حقوق شهروندی عمل کرده است. شکنجههای وحشتناک زندانیان عراقی یا زندانیان گوانتانامو و چند جنجال در چند سال اخیر در آمریکا که شهروندانی در اثر ضرب و شتم بیرحمانه پلیس به قتل رسیدند نشان میدهد که اجزای قدرت نیز میل به سرکوبگری دارند و در دموکراتیکترین نظامها نیز نقض حقوق شهروندان به صورت غیر سیستماتیک معمول است. اما مهم چگونگی مواجهه با آن است و اینکه نظام مدیریتی و سیاسی کشور رسما از آن تبری بجوید و عدالت اجرا کند.
نحوه مواجهه روشنفکران و ارباب سیاست و مطبوعات با اقدامات میمونی مانند انتشار گزارش مورد بحث از اهمیت بسیار برخوردار است. دو شیوه اقبال گری و اقرارگیری را میتوان دارای نتایجی متفاوت دانست. مچگیری کردن و اقرارگیری و حکم به تخریب و انهدام دادن به استناد اقرار العقلا علی انفسهم جایز سبب میشود که آنان را از «انتقاد از خویش» پشیمان کنیم. یکی از دلایل شورهزاری و ناشکوفایی فرهنگ انتقاد از خویش همین سنت نامیمون است که این انتقاد را اقرار خصم و رقیب پنداشته و سند و مستندی بر گناهان آن بیفزاییم اما اقبال یعنی برخورد تعالیبخش و هدایتی و ترغیب به تداوم انتقاد از خویش و ترمیم به جای تخریب.
اشاره
نقد حکومت و حاکمان از درون به معنای نظارت و بررسی مداوم عملکرد حاکمان و دستگاههای حکومتی به وسیله خود آنان امری ضروری و مقدمه حرکت تعالیبخش نظام اسلامی است و هر گاه اصحاب رسانه و روشنفکران و عالمان، آنان را در این حرکت تکاملی یاری کنند، ارزیابی و نظارت که مقدمه حرکت اصلاحی است، صحیحتر و بهتر و با شتاب بیشتری صورت خواهد گرفت. اما شرط همراهی و همیاری آن است که:
اولاً: عالمانه باشد. ثانیا: خیرخواهانه باشد. ثالثا: با رعایت اخلاق اسلامی و حفظ مصالح عالیه نظام اسلامی صورت گیرد.
در سرمقاله مذکور بهرغم عنوان زیبا و جذاب آن «ضرورت برخورد تعالیبخش» و نیز تأکید بر پرهیز از مچگیری و مواجهه تخریبگرایانه و آثار سوء آن (در بند پایانی) و در یکایک دیگر بندها، گزارش قوه قضائیه، بهانهای برای هجمه علیه نظام اسلامی شده است. به هر حال، هیچ کس مدعی رفتار معصومانه نظام و دستگاههای حکومتی نیست، همچنانکه برخورد ناصحانه اهل قلم و مطبوعات با اقدامات و رفتارهای نظام و ارزیابی سره از ناسره نه تنها حق همگان بلکه یک تکلیف الاهی و ملی است. اما به شرط رویکرد سازنده نه تخریب. از این جهت برخورد نگارنده در حد میسر ارزیابی میشود:
1. حقوق بشر، نه اخلاق است و نه فلسفه و نه منش. حقوق بشر، مجموعه امتیازات و مصونیتهایی است که خدای متعال به یکایک انسانها موهبت فرموده و دستگاههای حکومتی موظف به پاسداری از آن حقوق هستند. بنابراین نویسنده، بر خلاف اقتضای عنوان تیتر سرمقاله که «برخورد تعالیبخش» است نقد حکومت خوب است اما از سوی عالمان و نه هر کس که قلم به دست او افتاده باشد.
2. نویسنده بین حقوق بشر و حقوق شهروندی خلط کرده است، گر چه این دو حقوق ارتباط نزدیکی بهم دارند، اما حقوق شهروندی در داخل یک جامعه سیاسی خاص و با توجه به مقتضیات نظم عمومی حاکم در آن جامعه شکل میگیرد و حال آنکه حقوق بشر، به مقتضای ذات و عنوان خود فرامکانی و فرازمانی و در یک کلمه، جهانی و جهان شمول «universal» است. حقوق شهروندی یکسان در جوامع مختلف معنی ندارد، اما حقوق بشر، حقوقی است که انسانها به صرف اینکه انسان هستند، فارغ از قومیت، نژاد، جنسیت و زبان و سایر عوارض جانبی، از آن برخوردارند.
3. تلازم حق و تکلیف، ظاهرا مورد غفلت قرار گرفته است. همانطور که حکومت موظف به پاسداری و رعایت حقوق شهروندان است، در مقابل شهروندان نیز مکلف به حرمت نهادن به نظم عمومی و ارزشهای حاکم بر جامعه هستند و چنانچه با رفتارهای ناهنجار خود نظم عمومی را مختل و امنیت عمومی جامعه را برهم زنند، نهادهای حکومتی موظفند به نمایندگی از جامعه با هنجارشکنان برخورد مناسب کنند. البته اینان بایستی در برخورد با ناهنجاریها حافظ قانون باشند، گرچه معصوم نیستند ولی باید با رعایت دقت و احتیاط، تخلف از قانون را به حداقل برسانند و همانطور که نویسنده متذکر شده است، حاکمان، سزاوارتر به رعایت قانون هستند.
اما باید در نظر داشت اصحاب مطبوعات به هر دو اقدام نگاهی یکسان داشته باشند. چگونه است که در مقابل برخورد با هنجارشکنان و حتی اراذل و اوباش که امنیت جانی، ناموسی (عرضی) و مالی جامعه را تهدید بلکه نقض میکنند، فریاد بر میآورند که «برخورد با جوانان چرا؟»، چرا پلیس برخورد خشونتبار دارد و یا حتی خود نویسنده در مقابل حکم مسلم الاهی «قصاص» آن را غیر انسانی و خشونتبار میخواند اما در مقابل چند تخلف نهادهای حکومتی، گویا فرصت را غنیمت شمرده، آن را وسیله انتقام از حکومت میگیرند. تأکید میکنیم حاکمان معصوم نیستند و باید همواره عالمانه و از سر خیرخواهی، آنان را مورد نقد و ارزیابی قرار داد، اما مهم نحوه و انگیزه این نگاه انتقادی است.
4. نویسنده به این سخن حق امیرالمؤمنین علیهالسلام استناد نموده که «سخن حق را باید از هر کس شنید» اما گویا از سخن طلایی دیگر علی علیهالسلام غفلت شده است که فرموده: «ای انسانهای مؤمن» فهیم و رشید باشید و در ارزیابی سخنان فقط به متن سخن توجه نکنید، چه اینکه گاهی منافقین یا خوارج و سطحی نگران، سخنان حقی را مطرح میکنند اما منظور آنها احقاق حق و گسترش عدالت نیست بلکه آن سخن حق بهانهای است برای پیگیری انگیزههای نامقدس و غیر انسانی خود». چنانکه در مقابل سخن خوارج سطحینگر فرمود: «کلمة حق یراد بها باطل»(1)
5. بسیارند کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه، بین نقد و انتقاد خلط نموده و به جای بررسی و ارزیابی منصفانه فقط به ذکر عیوب و نواقص، آن هم با چند برابر کردن آن میپردازند. به جای نگاه نقادانه و خیرخواهی و تشخیص معضلات و تلاش برای حل آنها، با دشمن همآوایی میکنند و با جوسازی و بسترسازی برای رسانههای بیگانه در آلوده
______________________________
1. نهجالبلاغه، تنظیم صبحی صالح، خطبه 40
______________________________
کردن افکار عمومی، به مملکت خود زیان رسانند.
6. نقش رسانهها، انجمنها و نهادهای مدنی پذیرفته است، اما مهم نحوه عملکرد آنهاست. یک اصل حقوقی به ما میگوید: استفاده از یک حق نباید وسیلهای برای اضرار به دیگران باشد چنانکه پیامبر گرامی اسلامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حدیث «لاضرر و لا ضرار» تکلیف سمرة بن جندب را مشخص کرد.
7. تفکر بنی اسرائیلی «نومن ببعض و نکفر ببعض»(1) نه تنها در فرهنگ قرآنی و دینی نکوهش شده است، در همه نظامهای حقوقی، غیر علمی، غیر منطقی و ناصواب است، چه معنای نظام حقوقی این است که مجموعه قواعد و مقررات در آن، منسجم با همدیگر بوده، هدف واحدی را تعقیب میکنند و اخلال در هر یک از آنها کل مجموعه (نظام) را آسیب میرساند. آیا مقصود از بند هفت و بازتاب منفی حکم اعدام دو نفر در مشهد، جز این است که حکم خدا را تعطیل کنیم؟! مسئولین محترم ضمن رعایت دقیق قانون و پرهیز از تعدی به حقوق شهروندان، حتی شهروندان متخلف و بزهکار، باید حکم خدا را بدون هیچ گونه واهمه یا بهانهای اجرا کنند.
______________________________
1. نساء، 4: 150