آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

«جان رالز» از بزرگ‏ترین فیلسوفان قرن بیستم است. دو کتاب مشهور وی: «عدالت به مثابه انصاف» و «نظریه عدالت» نام دارد. رالز در تز اصلی خود قرائتی از لیبرالیسم ارائه می‏دهد که به گمان او، عدالت اجتماعی را به همراه دارد. دکتر احمد واعظی، استاد دانشگاه کمبریج، کتابی با عنوان «جان رالز: از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی» نوشته است.

متن

محور بحث رالز، مقوله عدالت اجتماعی یا عدالت توزیعی است. او بر آن است که جامعه‏ای عادلانه را ترسیم کند. از دیدگاه وی نظام حقوق و وظایف اجتماع زمانی به منصفانه و عادلانه بودن موصوف می‏شود که ساختار جامعه بر پایه اصول و معیارهای عادلانه‏ای سامان یافته باشد.
بحث عدالت دغدغه همیشگی بشر بوده است. اگر بخواهیم قضاوت کلی و در عین حال جامع در این‏باره داشته باشیم، باید توجه کنیم که نوع نگاه متفکران و فیلسوفان در باب عدالت یکسان نیست. در یک تقسیم‏بندی کلی شاید بتوان گفت کسانی که درباره عدالت پژوهیده‏اند نگاه اخلاقی و ارزشی به عدالت داشته‏اند؛ بدین معنا که درصدد پاسخ به پرسش‏هایی بوده‏اند که ماهیت اخلاقی دارند.
نگرش دیگری که در باب عدالت وجود دارد، به عدالت‏پژوهی فقط به دید تحلیل ماهیت گزاره‏های مشتمل بر عدالت یا تحلیل مفهومی نمی‏نگرد، بلکه جانب هنجاری (normative) بحث را نگه می‏دارد؛ یعنی دغدغه اصلی این رویکرد فلسفی چگونگی داشتن جامعه‏ای عادلانه و یا رفتاری عادلانه است. در واقع جنبه توصیه‏ای و تجویزی بحث مدنظر قرار می‏گیرد. به تعبیری، اکنون که دانستیم عدالت چیست و چرا باید رفتار عادلانه داشت، باید ببینیم بر وفق چه معیارهایی و چگونه باید رفتار کنیم تا جامعه‏ای عادلانه داشته باشیم؟
بنابراین، عدالت‏پژوهی به عنوان بحث میان رشته‏ای، حوزه بسیار وسیعی دارد. از رفتار فردی گرفته تا امور حقوقی، قانونی و کیفری، توزیع ثروت، توزیع قدرت سیاسی، برنامه‏ریزی اقتصادی و سیستم آموزشی و بهداشتی. در هر کدام از اینها، نگرش‏های متفاوتی وجود دارد. فرضا آنهایی که در تاریخ تفکر راجع به قانون عادلانه و ظالمانه، و ضابطه‏های هر کدام بحث کرده‏اند و یا آنهایی که درباره حقوق جزا و عادلانه و غیرعادلانه بودن مجازات‏ها به بحث و تأمل پرداخته‏اند، با سنخ متفاوتی از مسائل روبه رو بوده‏اند. بنابراین در یک نگاه کلی نمی‏توان همه این وادی‏ها را تحت یک عنوان مشترک درآورد، اما از این نکته نمی‏توان غافل ماند که بسیاری از بحث‏ها در باب عدالت، به عدالت به عنوان یک صفت و فضیلت فردی نگریسته‏اند. مثلاً متفکران مسلمان در اخلاق اسلامی و یا در نگاه ارسطویی به عدالت، گرایش‏شان تحقیقی معطوف به فرد است، مثل اینکه قاضی یا امام جماعت باید عادل باشد و مباحثی از این دست.
در عصر جدید بحث‏ها درباره عدالت از حوزه فردی و اخلاق فاصله گرفته و به سمت عدالت اجتماعی معطوف شده تا آنجا که عدالت اجتماعی محور فلسفه سیاسی شده است یا به تعبیر دقیق‏تر، امروزه بحث عدالتِ توزیعی از اهمیت شایان توجهی برخوردار گشته است؛ بدین معنا که چگونه باید خیرات و مواهب اجتماعی توزیع شود تا شبکه روابط اجتماعی عادلانه باشد.
به نظر رالز افرادی که در وضع اصیل می‏خواهند در باب اصول عدالت توافق کنند، افرادی هستند که باید از همه دانسته‏ها و شناخت‏های فردی نسبت به گرایش‏های فردی، اهداف و امیال، موقعیت اجتماعی خویش و اینکه به چه جامعه و عصر و زمانه‏ای تعلق دارند در جهل باشند، در چنین شرایطی هر چه حکم شود و به هر توافقی درباره پایه‏های ساختاری کلان جامعه برسند، عین عدالت خواهد بود.
هایک و نوزیک و به خصوص هایک بر این اصرار دارد که آنچه که در سامانه بازار آزاد می‏گذرد، عادلانه است و اگر ما، الگوی اقتصادی خاصی را تحمیل نکنیم، این سامانه به‏طور خودبه‏خودی به یک نظم قابل قبول و معتبری می‏رسد. به تعبیر دیگر، به نظر هایک وقتی چیزی را به عنوان عادلانه تحسین می‏کنیم که یک فاعل ارادی مختاری کاری را انجام داده باشد. هایک معتقد است: آنچه که در بازار آزاد می‏گذرد؛ که حاصل رقابت افراد است و در نتیجه آن، عده‏ای کمتر بهره‏مند و عده‏ای بیشتر بهره‏مند می‏گردند، در واقع معلول عملکرد و تصمیم یک فاعل ارادی خاصی نیست. بنابراین نمی‏توان در باب آن قضاوت کرد که عادلانه است یا ناعادلانه. نظم اجتماعی که برآیند یک جریان طبیعی نظم است، دیگر تعبیر عادلانه یا ناعادلانه را نمی‏پذیرد. به تعبیر دیگر اگر حوادث طبیعی را معلول جریان طبیعت بدانیم و به خدایی قایل نباشیم، آیا درست است بگوییم که آنچه از وقایع طبیعی تلخ و ناگوار اتفاق می‏افتد عادلانه است یا نیست؟ نه عادلانه واژه درستی است و نه ناعادلانه چرا که در این میان کسی مسئول نیست. اینها به‏طور طبیعی اتفاق می‏افتد؛ اما اگر گفته شود که عالم خالق دارد طبعا این پرسش پیش می‏آید که آیا وجود حوادث طبیعی ناگوار به عدالت خداوند لطمه می‏زند یا نه؟ به نظر هایک آنچه که در بازار آزاد می‏گذرد ـ به‏رغم آسیب‏هایی که بر برخی افراد وارد می‏سازد ـ صرفا بر مبنای رقابت آزاد افراد است و فرد خاصی مسئول نیست. بنابراین فرد خاصی را نمی‏توان مسئول آن دانست و به تبع آن الگوی خاصی را مبتنی بر توزیع ثروت توصیه کرد.
البته واژه روشن‏فکر در ادبیات نوزیک و هایک جا ندارد؛ اما به نظرم معتقدند که یک فیلسوف و نظریه‏پرداز سیاسی باید از وضع موجود دفاع کند؛ بنابراین نظریه‏پرداز باید کاری بکند که وضع فعلی خوب کار کند. نوزیک و هایک برخلاف عده‏ای که از سامانه نابرابر بازار انتقاد می‏کنند، خواهان برقراری و حفظ آن هستند. از نظر اینها تلاشی که برای تأمین اجتماعی می‏شود، اجحافی است که به برخی افراد (ثروتمندان) می‏شود. یک فرد ثروتمند نه از باب یک الزام حقوقی بلکه از باب یک خیرخواهی بشردوستانه ـ در صورتی که مایل باشد ـ می‏تواند بخشی از دارایی خود را به افراد فقیر اختصاص بدهد؛ اما این را نمی‏توان به صورت قانون درآورد چرا که از نگاه آنان عین بی‏عدالتی است.
اینکه از نظر هایک اصول عدالت چیست؟ و چگونه قابل تحقق و اجراست؟
از نظر هایک صورت مسئله غلط است، اصلاً چیزی به نام عدالت اجتماعی و اینکه این عدالت باید اصولی داشته باشد، وجود ندارد. هرگونه دست بردن در این سامانه خودجوش اجتماعی، از نظر وی مردود است. هنگامی که هایک از مزایا و کاستی‏های بازار آزاد بحث می‏کند، معتقد است درست است که در کوتاه‏مدت سامانه بازار آزاد ایجاد نواقصی می‏کند اما در درازمدت به نفع همه است. بر همین مبنا هایک به دولت حداقل باور دارد؛ بدین معنا که هر چه دولت کمتر در این امور دخالت کند و بیشتر پاسدار این سامانه باشد، بهتر است.
اشاره
1. نقل قول به جای تحلیل و ارزش گذاری: یکی از مواردی که در این گفت‏وگو با حجة الاسلام دکتر احمد واعظی به خوبی مشاهده می‏شود، این است که در سرتاسر این مصاحبه، تنها نقل و قول و بیان دیدگاه متفکران غربی، مانند: کانت، جان رالز، هایک و نوزیک است، بدون اینکه خود ایشان ارزیابی واضح و آشکاری از میان اقوال و دیدگاه‏های مختلف داشته باشند. بنابراین، این مصاحبه، صرفا یک «مصاحبه توصیفی» است تا«مصاحبه تحلیلی». به عبارت دیگر، دیدگاه آقای دکتر احمد واعظی روشن نیست و معلوم نیست که ایشان کدام دیدگاه را می‏پذیرد و کدام یک را رد می‏کند.
2. عدالت به معنای مساوات نیست: در مواردی از گفت‏وگوی فوق از «عدالت اجتماعی» به معنای «عدالت توزیعی» سخن به میان آمده است. ممکن است این فکر پدید آید که «عدالت» به معنای «مساوات» است، و یا لازمه «عدالت توزیعی» این است که همه به صورت تساوی از حقوق و مزایا بهره‏مند گردند.
این شعار پر کشش از دیرباز مطرح بوده است که قانون برای همه اعضای جامعه باید یکسان باشد و نباید هیچ تفاوت قانونی میان افراد به چشم بخورد. اما حقیقت آن است که میان «عدالت» و «مساوات» تفاوت است.
در دوران حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام ، گروهی نزد او رفتند و به وی گفتند: «چرا بیت‏المال را در میان مردم یکسان پخش می‏کنی؟» استدلال این گروه آن بود که اگر امام علی علیه‏السلام ، زورمندان و توانایان را بهره‏ای بیشتر ببخشد، آنها نیز پشتیبان و یار وی خواهند بود. اما در پاسخ آنان فرمود:
«أتامرونی أن اطلب النصر بالجور؟؛(1) آیا از من می‏خواهید که با ستم به پیروزی دست یابم؟!».
برای دریافت مفهوم این پاسخ ارجمند، باید دانست که در تفکر اسلامی، اموال بر چند دسته‏اند که از آن میان، به سه دسته اشاره می‏کنیم: یک دسته از اموال را باید یکسان در میان همه تقسیم کرد. دسته دوم را باید به تفاوت میان افراد پخش کرد. دسته سوم از اموال به‏طور ویژه و اختصاصی بین برخی تقسیم می‏شود.
مساوات در آنجا جریان دارد که همه افراد همدوش و همسان در انجام کاری ایفای وظیفه کرده باشند. مثلاً غنایم یک نبرد در میان همه مجاهدانی که یکسان رنج برده‏اند،
______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 126، ص 56
______________________________
یکسان تقسیم می‏شود. اما اگر در این میان برخی رنج بیشتری برده باشند و سهم افزون‏تری از پیروزی‏ها و مجاهدت از آن ایشان باشد، غنایم بیشتری دریافت می‏کنند. به همین ترتیب، اگر گروهی از حضور در میدان نبرد شانه خالی کرده باشند، هرگز بهره‏ای از این دستاوردهای جنگی نمی‏برند. می‏بینید که هر سه شکل تقسیم بهره‏ها و اموال در این مثال نمایان است، که عبارت‏اند از مساوات، تفاوت و اختصاص.
با این توضیح، روشن می‏شود که امام علی علیه‏السلام بیت‏المال را از دسته اول می‏شمرده و آن را از آنِ همه افراد جامعه می‏دانسته‏اند و ازاین‏رو، مساوات را در تقسیم آن مراعات می‏کردند. شعار پرهوادار «مساوات» تنها هنگامی با حق و عدالت برابر است که سخن از اموال دسته نخست در میان باشد. آری؛ همه در پیشگاه قانون عدل، برابر و مساوی‏اند، اما قانونِ عدل برای همه یکسان نیست. با عقل و انصاف سازگار نیست که همه افراد، با استعدادها و بهره‏های متفاوتِ جسمی و روانی و هوشی، دارای قانون یکسان باشند. نمی‏توان پذیرفت که اعضای جامعه، با همه تفاوت‏هایی که در نوع مسئولیت و میزان رنج و تلاش دارند، یکسان پاداش یابند. ازاین‏رو، «مساوات» با «عدالت» برابر نیست و در جای آن نمی‏نشیند.(1)
3. وظیفه حقوقی و الاهی در احسان و کمک به نیازمندان: در مصاحبه فوق از قول نوزیک و هایک آمده است که: «تلاشی که برای تأمین اجتماعی می‏شود، اجحافی است بر برخی افراد ثروتمند. یک فرد ثروتمند نه از باب یک الزام حقوقی بلکه از باب یک خیرخواهی بشردوستانه ـ در صورتی که مایل باشد ـ می‏تواند بخشی از دارایی خود را به افراد فقیر اختصاص دهد؛ اما این را نمی‏توان به صورت قانون در آورد...».(2)
اما آیا دیدگاه فوق، از نظر اسلام قابل پذیرش است؟ نخست باید عنایت داشت که در تفکر اسلامی، مواسات دو چهره دارد: یکی اخلاقی، و دیگری حقوقی. چهره اخلاقی آن در جایی آشکار می‏شود که انسان با دیگران همراهی و همگامی کند و در کار خیر، آنها را یاری دهد. اما چهره حقوقی مواسات که سخن ما بدان باز می‏گردد، در آنجا هویدا می‏شود که پای نیازهای بنیادین یک انسان در میان باشد. اینکه انسان مسلمان باید نیازهای اولیه محتاجان را پاسخگو باشد، در ردیف مسائل اخلاقی یا فقهی اسلام نیست، زیرا آیات مربوط به آن در مکه فرود آمده‏اند؛ و می‏دانیم که بیشتر آیات مکی دربردارنده مسائل حقوقی نبوده‏اند. نمونه‏ای از این آیات چنین است:
«وَ آتِ ذا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ»(3) حق خویشاوند، نیازمند و در راه مانده را بپرداز! و «وَ الَّذینَ فی أمْوالِهِمْ حَقُّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»(4) آنها که در دارایی‏هایشان حق
______________________________
1. ر.ک: آیة اللّه‏ عبداللّه‏ جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء،1375، صص 218-220
2. همشهری، 21 تیر 84، ص 9
3. اسراء، 17: 26
4. معارج، 70: 24و25
______________________________
شناخته شده‏ای برای نیازمند و بی‏بهره وجود دارد».
از این آیه برمی‏آید که در همان بامدادان ظهور اسلام، خداوند حقی شناخته شده برای بینوایان در نظر گرفته است. این حق، حق الاهی است و باید با سپاس و احترام پرداخت گردد. پردازنده این حق نباید گمان کند که چیزی از خود می‏پردازد، بلکه باید بداند که این حقِ آن بینواست؛ آن هم نه حقی هم‏ردیف زکات و کفاره و خمس و دیگر پرداخت‏های فقهی. حتی آیه‏ای دیگر که پیش از آیه مزبور در مکه نازل شده و از زکات سخن گفته است، نیز ناظر به همین‏گونه پرداخت است نه زکات فقهی مصطلح:
«قَدْ أفْلَحَ الْمُوءْمِنُونَ... وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ؛(1) به راستی مؤمنان رستگار شدند... آنها که زکات می‏پردازند».
این بدان معناست که هر کس از نبوغ ـ خواه فکری یا اقتصادی یا... ـ برخوردار باشد، باید به اندازه توان و کارش بهره برگیرد؛ اما آن‏کس که از چنان نبوغی بهره ندارد، اگر بهره خویش را دریافت کند و آن‏گاه دچار کمبود شود، دارندگان و توانمندان وظیفه دارند که حق شناخته شده خدایی او را به وی بپردازند. پس توانمندان باید قانون «مواسات» را به عنوان یک وظیفه حقوقی، و نه اخلاقی مراعات کنند. در غیر این صورت، بر اساس آیه 9 از سوره روم، فرزندان و نوادگان ایشان دچار حرمان و بینوایی خواهند شد.(2)
4. توجه به عدالت اجتماعی در اسلام: یکی از اصول اخلاقی مهم که اسلام بر آن پای می‏فشرد و در تعالیم پیشوایان اسلام بر آن تأکید شده این است که: «هر آنچه برخود نمی‏پسندی بر دیگران نپسند». بنابراین، این جمله آقای دکتر احمد واعظی ناتمام است که: «متفکران مسلمان در اخلاق اسلامی، و یا در نگاه ارسطویی به عدالت، گرایش تحقیقی معطوف به فرد است مثل اینکه قاضی یا امام جماعت باید عادل باشد». چه اینکه در تعالیم اسلامی، هم به اخلاق فردی و هم به اخلاق اجتماعی توجه شده است. نیز عدالت اجتماعی در کنار عدالت فردی مورد تأکید بوده است. این مطلب که آنچه برخود نمی‏پسندی برای دیگران هم نپسند، توجه به اخلاق اجتماعی است. در این صورت، سعادت اجتماعی در کنار سعادت فردی تأمین می‏گردد.
5 . دیدگاه جبرگرایانه «هایک» فیلسوف غربی: هایک معتقد است: «آنچه که در بازار آزاد می‏گذرد، حاصل رقابت افراد است و در نتیجه آن عده‏ای کمتر بهره‏مند و عده‏ای بیشتر بهره‏مند می‏گردند. درواقع، معلول عملکرد و تصمیم یک فاعل ارادی خاصی نیست. بنابراین، نمی‏توان در باب آن قضاوت کرد که عادلانه است یا ناعادلانه. نظم اجتماعی که برآیند یک جریان طبیعی نظم است، دیگر تعبیر عادلانه یا ناعادلانه را نمی‏پذیرد».(3)
______________________________
1. مؤمنون، 23: 1ـ4
2. ر.ک: آیة اللّه‏ عبداللّه‏ جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص220ـ224
3. همشهری، سه شنبه 21تیر 84، ص9
______________________________
در این دیدگاه، هایک انسان‏ها را موجودی غیر فعال یا بدون اختیار تلقی کرده است و همانند سایر اشیا و پدیده‏ها، فاقد قدرت تصمیم‏گیری و ایجاد تحول در زندگی هستند. چیزی که در آن به «جبرگرایی» تعبیر می‏شود. بر اساس آن دیدگاه، انسان‏ها فاقد اختیار بوده و در فعالیت فردی یا اجتماعی خویش مجبور می‏باشند. ازاین‏رو، هر کاری که از انسان سر می‏زند عادلانه است. دیدگاه هایک یک دیدگاه جبرگرایانه از فعالیت اقتصادی انسان و بازار است.
نتیجه طبیعی تفکر هایک این خواهد بود که اگر سرمایه‏داران غربی، کشتی‏های پر از گندم و آذوفه را در دریا خالی کنند عادلانه است، و یا لااقل نمی‏توان گفت عادلانه یا ناعادلانه است. ازاین‏رو، اگر میلیون‏ها نفر گرسنه بمانند و هزاران نفر از گرسنگی و نبود بهداشت بمیرند نباید ناراحت شد! چه اینکه، به اعتقاد هایک، این روند بر اساس «رقابت آزاد افراد» است و فرد خاصی مسئول نیست. این الگوی توزیع ثروت که هایک توصیه می‏کند، به جنگ‏های بین‏المللی و استثمار ملت‏ها خواهد انجامید. جنگ جهانی اول و دوم در نتیجه همین رقابت‏های دولت‏های اروپایی به وجود آمد.

تبلیغات