اصول عدالت (1) و (2)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
«جان رالز» از بزرگترین فیلسوفان قرن بیستم است. دو کتاب مشهور وی: «عدالت به مثابه انصاف» و «نظریه عدالت» نام دارد. رالز در تز اصلی خود قرائتی از لیبرالیسم ارائه میدهد که به گمان او، عدالت اجتماعی را به همراه دارد. دکتر احمد واعظی، استاد دانشگاه کمبریج، کتابی با عنوان «جان رالز: از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی» نوشته است.متن
محور بحث رالز، مقوله عدالت اجتماعی یا عدالت توزیعی است. او بر آن است که جامعهای عادلانه را ترسیم کند. از دیدگاه وی نظام حقوق و وظایف اجتماع زمانی به منصفانه و عادلانه بودن موصوف میشود که ساختار جامعه بر پایه اصول و معیارهای عادلانهای سامان یافته باشد.
بحث عدالت دغدغه همیشگی بشر بوده است. اگر بخواهیم قضاوت کلی و در عین حال جامع در اینباره داشته باشیم، باید توجه کنیم که نوع نگاه متفکران و فیلسوفان در باب عدالت یکسان نیست. در یک تقسیمبندی کلی شاید بتوان گفت کسانی که درباره عدالت پژوهیدهاند نگاه اخلاقی و ارزشی به عدالت داشتهاند؛ بدین معنا که درصدد پاسخ به پرسشهایی بودهاند که ماهیت اخلاقی دارند.
نگرش دیگری که در باب عدالت وجود دارد، به عدالتپژوهی فقط به دید تحلیل ماهیت گزارههای مشتمل بر عدالت یا تحلیل مفهومی نمینگرد، بلکه جانب هنجاری (normative) بحث را نگه میدارد؛ یعنی دغدغه اصلی این رویکرد فلسفی چگونگی داشتن جامعهای عادلانه و یا رفتاری عادلانه است. در واقع جنبه توصیهای و تجویزی بحث مدنظر قرار میگیرد. به تعبیری، اکنون که دانستیم عدالت چیست و چرا باید رفتار عادلانه داشت، باید ببینیم بر وفق چه معیارهایی و چگونه باید رفتار کنیم تا جامعهای عادلانه داشته باشیم؟
بنابراین، عدالتپژوهی به عنوان بحث میان رشتهای، حوزه بسیار وسیعی دارد. از رفتار فردی گرفته تا امور حقوقی، قانونی و کیفری، توزیع ثروت، توزیع قدرت سیاسی، برنامهریزی اقتصادی و سیستم آموزشی و بهداشتی. در هر کدام از اینها، نگرشهای متفاوتی وجود دارد. فرضا آنهایی که در تاریخ تفکر راجع به قانون عادلانه و ظالمانه، و ضابطههای هر کدام بحث کردهاند و یا آنهایی که درباره حقوق جزا و عادلانه و غیرعادلانه بودن مجازاتها به بحث و تأمل پرداختهاند، با سنخ متفاوتی از مسائل روبه رو بودهاند. بنابراین در یک نگاه کلی نمیتوان همه این وادیها را تحت یک عنوان مشترک درآورد، اما از این نکته نمیتوان غافل ماند که بسیاری از بحثها در باب عدالت، به عدالت به عنوان یک صفت و فضیلت فردی نگریستهاند. مثلاً متفکران مسلمان در اخلاق اسلامی و یا در نگاه ارسطویی به عدالت، گرایششان تحقیقی معطوف به فرد است، مثل اینکه قاضی یا امام جماعت باید عادل باشد و مباحثی از این دست.
در عصر جدید بحثها درباره عدالت از حوزه فردی و اخلاق فاصله گرفته و به سمت عدالت اجتماعی معطوف شده تا آنجا که عدالت اجتماعی محور فلسفه سیاسی شده است یا به تعبیر دقیقتر، امروزه بحث عدالتِ توزیعی از اهمیت شایان توجهی برخوردار گشته است؛ بدین معنا که چگونه باید خیرات و مواهب اجتماعی توزیع شود تا شبکه روابط اجتماعی عادلانه باشد.
به نظر رالز افرادی که در وضع اصیل میخواهند در باب اصول عدالت توافق کنند، افرادی هستند که باید از همه دانستهها و شناختهای فردی نسبت به گرایشهای فردی، اهداف و امیال، موقعیت اجتماعی خویش و اینکه به چه جامعه و عصر و زمانهای تعلق دارند در جهل باشند، در چنین شرایطی هر چه حکم شود و به هر توافقی درباره پایههای ساختاری کلان جامعه برسند، عین عدالت خواهد بود.
هایک و نوزیک و به خصوص هایک بر این اصرار دارد که آنچه که در سامانه بازار آزاد میگذرد، عادلانه است و اگر ما، الگوی اقتصادی خاصی را تحمیل نکنیم، این سامانه بهطور خودبهخودی به یک نظم قابل قبول و معتبری میرسد. به تعبیر دیگر، به نظر هایک وقتی چیزی را به عنوان عادلانه تحسین میکنیم که یک فاعل ارادی مختاری کاری را انجام داده باشد. هایک معتقد است: آنچه که در بازار آزاد میگذرد؛ که حاصل رقابت افراد است و در نتیجه آن، عدهای کمتر بهرهمند و عدهای بیشتر بهرهمند میگردند، در واقع معلول عملکرد و تصمیم یک فاعل ارادی خاصی نیست. بنابراین نمیتوان در باب آن قضاوت کرد که عادلانه است یا ناعادلانه. نظم اجتماعی که برآیند یک جریان طبیعی نظم است، دیگر تعبیر عادلانه یا ناعادلانه را نمیپذیرد. به تعبیر دیگر اگر حوادث طبیعی را معلول جریان طبیعت بدانیم و به خدایی قایل نباشیم، آیا درست است بگوییم که آنچه از وقایع طبیعی تلخ و ناگوار اتفاق میافتد عادلانه است یا نیست؟ نه عادلانه واژه درستی است و نه ناعادلانه چرا که در این میان کسی مسئول نیست. اینها بهطور طبیعی اتفاق میافتد؛ اما اگر گفته شود که عالم خالق دارد طبعا این پرسش پیش میآید که آیا وجود حوادث طبیعی ناگوار به عدالت خداوند لطمه میزند یا نه؟ به نظر هایک آنچه که در بازار آزاد میگذرد ـ بهرغم آسیبهایی که بر برخی افراد وارد میسازد ـ صرفا بر مبنای رقابت آزاد افراد است و فرد خاصی مسئول نیست. بنابراین فرد خاصی را نمیتوان مسئول آن دانست و به تبع آن الگوی خاصی را مبتنی بر توزیع ثروت توصیه کرد.
البته واژه روشنفکر در ادبیات نوزیک و هایک جا ندارد؛ اما به نظرم معتقدند که یک فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی باید از وضع موجود دفاع کند؛ بنابراین نظریهپرداز باید کاری بکند که وضع فعلی خوب کار کند. نوزیک و هایک برخلاف عدهای که از سامانه نابرابر بازار انتقاد میکنند، خواهان برقراری و حفظ آن هستند. از نظر اینها تلاشی که برای تأمین اجتماعی میشود، اجحافی است که به برخی افراد (ثروتمندان) میشود. یک فرد ثروتمند نه از باب یک الزام حقوقی بلکه از باب یک خیرخواهی بشردوستانه ـ در صورتی که مایل باشد ـ میتواند بخشی از دارایی خود را به افراد فقیر اختصاص بدهد؛ اما این را نمیتوان به صورت قانون درآورد چرا که از نگاه آنان عین بیعدالتی است.
اینکه از نظر هایک اصول عدالت چیست؟ و چگونه قابل تحقق و اجراست؟
از نظر هایک صورت مسئله غلط است، اصلاً چیزی به نام عدالت اجتماعی و اینکه این عدالت باید اصولی داشته باشد، وجود ندارد. هرگونه دست بردن در این سامانه خودجوش اجتماعی، از نظر وی مردود است. هنگامی که هایک از مزایا و کاستیهای بازار آزاد بحث میکند، معتقد است درست است که در کوتاهمدت سامانه بازار آزاد ایجاد نواقصی میکند اما در درازمدت به نفع همه است. بر همین مبنا هایک به دولت حداقل باور دارد؛ بدین معنا که هر چه دولت کمتر در این امور دخالت کند و بیشتر پاسدار این سامانه باشد، بهتر است.
اشاره
1. نقل قول به جای تحلیل و ارزش گذاری: یکی از مواردی که در این گفتوگو با حجة الاسلام دکتر احمد واعظی به خوبی مشاهده میشود، این است که در سرتاسر این مصاحبه، تنها نقل و قول و بیان دیدگاه متفکران غربی، مانند: کانت، جان رالز، هایک و نوزیک است، بدون اینکه خود ایشان ارزیابی واضح و آشکاری از میان اقوال و دیدگاههای مختلف داشته باشند. بنابراین، این مصاحبه، صرفا یک «مصاحبه توصیفی» است تا«مصاحبه تحلیلی». به عبارت دیگر، دیدگاه آقای دکتر احمد واعظی روشن نیست و معلوم نیست که ایشان کدام دیدگاه را میپذیرد و کدام یک را رد میکند.
2. عدالت به معنای مساوات نیست: در مواردی از گفتوگوی فوق از «عدالت اجتماعی» به معنای «عدالت توزیعی» سخن به میان آمده است. ممکن است این فکر پدید آید که «عدالت» به معنای «مساوات» است، و یا لازمه «عدالت توزیعی» این است که همه به صورت تساوی از حقوق و مزایا بهرهمند گردند.
این شعار پر کشش از دیرباز مطرح بوده است که قانون برای همه اعضای جامعه باید یکسان باشد و نباید هیچ تفاوت قانونی میان افراد به چشم بخورد. اما حقیقت آن است که میان «عدالت» و «مساوات» تفاوت است.
در دوران حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ، گروهی نزد او رفتند و به وی گفتند: «چرا بیتالمال را در میان مردم یکسان پخش میکنی؟» استدلال این گروه آن بود که اگر امام علی علیهالسلام ، زورمندان و توانایان را بهرهای بیشتر ببخشد، آنها نیز پشتیبان و یار وی خواهند بود. اما در پاسخ آنان فرمود:
«أتامرونی أن اطلب النصر بالجور؟؛(1) آیا از من میخواهید که با ستم به پیروزی دست یابم؟!».
برای دریافت مفهوم این پاسخ ارجمند، باید دانست که در تفکر اسلامی، اموال بر چند دستهاند که از آن میان، به سه دسته اشاره میکنیم: یک دسته از اموال را باید یکسان در میان همه تقسیم کرد. دسته دوم را باید به تفاوت میان افراد پخش کرد. دسته سوم از اموال بهطور ویژه و اختصاصی بین برخی تقسیم میشود.
مساوات در آنجا جریان دارد که همه افراد همدوش و همسان در انجام کاری ایفای وظیفه کرده باشند. مثلاً غنایم یک نبرد در میان همه مجاهدانی که یکسان رنج بردهاند،
______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 126، ص 56
______________________________
یکسان تقسیم میشود. اما اگر در این میان برخی رنج بیشتری برده باشند و سهم افزونتری از پیروزیها و مجاهدت از آن ایشان باشد، غنایم بیشتری دریافت میکنند. به همین ترتیب، اگر گروهی از حضور در میدان نبرد شانه خالی کرده باشند، هرگز بهرهای از این دستاوردهای جنگی نمیبرند. میبینید که هر سه شکل تقسیم بهرهها و اموال در این مثال نمایان است، که عبارتاند از مساوات، تفاوت و اختصاص.
با این توضیح، روشن میشود که امام علی علیهالسلام بیتالمال را از دسته اول میشمرده و آن را از آنِ همه افراد جامعه میدانستهاند و ازاینرو، مساوات را در تقسیم آن مراعات میکردند. شعار پرهوادار «مساوات» تنها هنگامی با حق و عدالت برابر است که سخن از اموال دسته نخست در میان باشد. آری؛ همه در پیشگاه قانون عدل، برابر و مساویاند، اما قانونِ عدل برای همه یکسان نیست. با عقل و انصاف سازگار نیست که همه افراد، با استعدادها و بهرههای متفاوتِ جسمی و روانی و هوشی، دارای قانون یکسان باشند. نمیتوان پذیرفت که اعضای جامعه، با همه تفاوتهایی که در نوع مسئولیت و میزان رنج و تلاش دارند، یکسان پاداش یابند. ازاینرو، «مساوات» با «عدالت» برابر نیست و در جای آن نمینشیند.(1)
3. وظیفه حقوقی و الاهی در احسان و کمک به نیازمندان: در مصاحبه فوق از قول نوزیک و هایک آمده است که: «تلاشی که برای تأمین اجتماعی میشود، اجحافی است بر برخی افراد ثروتمند. یک فرد ثروتمند نه از باب یک الزام حقوقی بلکه از باب یک خیرخواهی بشردوستانه ـ در صورتی که مایل باشد ـ میتواند بخشی از دارایی خود را به افراد فقیر اختصاص دهد؛ اما این را نمیتوان به صورت قانون در آورد...».(2)
اما آیا دیدگاه فوق، از نظر اسلام قابل پذیرش است؟ نخست باید عنایت داشت که در تفکر اسلامی، مواسات دو چهره دارد: یکی اخلاقی، و دیگری حقوقی. چهره اخلاقی آن در جایی آشکار میشود که انسان با دیگران همراهی و همگامی کند و در کار خیر، آنها را یاری دهد. اما چهره حقوقی مواسات که سخن ما بدان باز میگردد، در آنجا هویدا میشود که پای نیازهای بنیادین یک انسان در میان باشد. اینکه انسان مسلمان باید نیازهای اولیه محتاجان را پاسخگو باشد، در ردیف مسائل اخلاقی یا فقهی اسلام نیست، زیرا آیات مربوط به آن در مکه فرود آمدهاند؛ و میدانیم که بیشتر آیات مکی دربردارنده مسائل حقوقی نبودهاند. نمونهای از این آیات چنین است:
«وَ آتِ ذا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ»(3) حق خویشاوند، نیازمند و در راه مانده را بپرداز! و «وَ الَّذینَ فی أمْوالِهِمْ حَقُّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»(4) آنها که در داراییهایشان حق
______________________________
1. ر.ک: آیة اللّه عبداللّه جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء،1375، صص 218-220
2. همشهری، 21 تیر 84، ص 9
3. اسراء، 17: 26
4. معارج، 70: 24و25
______________________________
شناخته شدهای برای نیازمند و بیبهره وجود دارد».
از این آیه برمیآید که در همان بامدادان ظهور اسلام، خداوند حقی شناخته شده برای بینوایان در نظر گرفته است. این حق، حق الاهی است و باید با سپاس و احترام پرداخت گردد. پردازنده این حق نباید گمان کند که چیزی از خود میپردازد، بلکه باید بداند که این حقِ آن بینواست؛ آن هم نه حقی همردیف زکات و کفاره و خمس و دیگر پرداختهای فقهی. حتی آیهای دیگر که پیش از آیه مزبور در مکه نازل شده و از زکات سخن گفته است، نیز ناظر به همینگونه پرداخت است نه زکات فقهی مصطلح:
«قَدْ أفْلَحَ الْمُوءْمِنُونَ... وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ؛(1) به راستی مؤمنان رستگار شدند... آنها که زکات میپردازند».
این بدان معناست که هر کس از نبوغ ـ خواه فکری یا اقتصادی یا... ـ برخوردار باشد، باید به اندازه توان و کارش بهره برگیرد؛ اما آنکس که از چنان نبوغی بهره ندارد، اگر بهره خویش را دریافت کند و آنگاه دچار کمبود شود، دارندگان و توانمندان وظیفه دارند که حق شناخته شده خدایی او را به وی بپردازند. پس توانمندان باید قانون «مواسات» را به عنوان یک وظیفه حقوقی، و نه اخلاقی مراعات کنند. در غیر این صورت، بر اساس آیه 9 از سوره روم، فرزندان و نوادگان ایشان دچار حرمان و بینوایی خواهند شد.(2)
4. توجه به عدالت اجتماعی در اسلام: یکی از اصول اخلاقی مهم که اسلام بر آن پای میفشرد و در تعالیم پیشوایان اسلام بر آن تأکید شده این است که: «هر آنچه برخود نمیپسندی بر دیگران نپسند». بنابراین، این جمله آقای دکتر احمد واعظی ناتمام است که: «متفکران مسلمان در اخلاق اسلامی، و یا در نگاه ارسطویی به عدالت، گرایش تحقیقی معطوف به فرد است مثل اینکه قاضی یا امام جماعت باید عادل باشد». چه اینکه در تعالیم اسلامی، هم به اخلاق فردی و هم به اخلاق اجتماعی توجه شده است. نیز عدالت اجتماعی در کنار عدالت فردی مورد تأکید بوده است. این مطلب که آنچه برخود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند، توجه به اخلاق اجتماعی است. در این صورت، سعادت اجتماعی در کنار سعادت فردی تأمین میگردد.
5 . دیدگاه جبرگرایانه «هایک» فیلسوف غربی: هایک معتقد است: «آنچه که در بازار آزاد میگذرد، حاصل رقابت افراد است و در نتیجه آن عدهای کمتر بهرهمند و عدهای بیشتر بهرهمند میگردند. درواقع، معلول عملکرد و تصمیم یک فاعل ارادی خاصی نیست. بنابراین، نمیتوان در باب آن قضاوت کرد که عادلانه است یا ناعادلانه. نظم اجتماعی که برآیند یک جریان طبیعی نظم است، دیگر تعبیر عادلانه یا ناعادلانه را نمیپذیرد».(3)
______________________________
1. مؤمنون، 23: 1ـ4
2. ر.ک: آیة اللّه عبداللّه جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص220ـ224
3. همشهری، سه شنبه 21تیر 84، ص9
______________________________
در این دیدگاه، هایک انسانها را موجودی غیر فعال یا بدون اختیار تلقی کرده است و همانند سایر اشیا و پدیدهها، فاقد قدرت تصمیمگیری و ایجاد تحول در زندگی هستند. چیزی که در آن به «جبرگرایی» تعبیر میشود. بر اساس آن دیدگاه، انسانها فاقد اختیار بوده و در فعالیت فردی یا اجتماعی خویش مجبور میباشند. ازاینرو، هر کاری که از انسان سر میزند عادلانه است. دیدگاه هایک یک دیدگاه جبرگرایانه از فعالیت اقتصادی انسان و بازار است.
نتیجه طبیعی تفکر هایک این خواهد بود که اگر سرمایهداران غربی، کشتیهای پر از گندم و آذوفه را در دریا خالی کنند عادلانه است، و یا لااقل نمیتوان گفت عادلانه یا ناعادلانه است. ازاینرو، اگر میلیونها نفر گرسنه بمانند و هزاران نفر از گرسنگی و نبود بهداشت بمیرند نباید ناراحت شد! چه اینکه، به اعتقاد هایک، این روند بر اساس «رقابت آزاد افراد» است و فرد خاصی مسئول نیست. این الگوی توزیع ثروت که هایک توصیه میکند، به جنگهای بینالمللی و استثمار ملتها خواهد انجامید. جنگ جهانی اول و دوم در نتیجه همین رقابتهای دولتهای اروپایی به وجود آمد.
بحث عدالت دغدغه همیشگی بشر بوده است. اگر بخواهیم قضاوت کلی و در عین حال جامع در اینباره داشته باشیم، باید توجه کنیم که نوع نگاه متفکران و فیلسوفان در باب عدالت یکسان نیست. در یک تقسیمبندی کلی شاید بتوان گفت کسانی که درباره عدالت پژوهیدهاند نگاه اخلاقی و ارزشی به عدالت داشتهاند؛ بدین معنا که درصدد پاسخ به پرسشهایی بودهاند که ماهیت اخلاقی دارند.
نگرش دیگری که در باب عدالت وجود دارد، به عدالتپژوهی فقط به دید تحلیل ماهیت گزارههای مشتمل بر عدالت یا تحلیل مفهومی نمینگرد، بلکه جانب هنجاری (normative) بحث را نگه میدارد؛ یعنی دغدغه اصلی این رویکرد فلسفی چگونگی داشتن جامعهای عادلانه و یا رفتاری عادلانه است. در واقع جنبه توصیهای و تجویزی بحث مدنظر قرار میگیرد. به تعبیری، اکنون که دانستیم عدالت چیست و چرا باید رفتار عادلانه داشت، باید ببینیم بر وفق چه معیارهایی و چگونه باید رفتار کنیم تا جامعهای عادلانه داشته باشیم؟
بنابراین، عدالتپژوهی به عنوان بحث میان رشتهای، حوزه بسیار وسیعی دارد. از رفتار فردی گرفته تا امور حقوقی، قانونی و کیفری، توزیع ثروت، توزیع قدرت سیاسی، برنامهریزی اقتصادی و سیستم آموزشی و بهداشتی. در هر کدام از اینها، نگرشهای متفاوتی وجود دارد. فرضا آنهایی که در تاریخ تفکر راجع به قانون عادلانه و ظالمانه، و ضابطههای هر کدام بحث کردهاند و یا آنهایی که درباره حقوق جزا و عادلانه و غیرعادلانه بودن مجازاتها به بحث و تأمل پرداختهاند، با سنخ متفاوتی از مسائل روبه رو بودهاند. بنابراین در یک نگاه کلی نمیتوان همه این وادیها را تحت یک عنوان مشترک درآورد، اما از این نکته نمیتوان غافل ماند که بسیاری از بحثها در باب عدالت، به عدالت به عنوان یک صفت و فضیلت فردی نگریستهاند. مثلاً متفکران مسلمان در اخلاق اسلامی و یا در نگاه ارسطویی به عدالت، گرایششان تحقیقی معطوف به فرد است، مثل اینکه قاضی یا امام جماعت باید عادل باشد و مباحثی از این دست.
در عصر جدید بحثها درباره عدالت از حوزه فردی و اخلاق فاصله گرفته و به سمت عدالت اجتماعی معطوف شده تا آنجا که عدالت اجتماعی محور فلسفه سیاسی شده است یا به تعبیر دقیقتر، امروزه بحث عدالتِ توزیعی از اهمیت شایان توجهی برخوردار گشته است؛ بدین معنا که چگونه باید خیرات و مواهب اجتماعی توزیع شود تا شبکه روابط اجتماعی عادلانه باشد.
به نظر رالز افرادی که در وضع اصیل میخواهند در باب اصول عدالت توافق کنند، افرادی هستند که باید از همه دانستهها و شناختهای فردی نسبت به گرایشهای فردی، اهداف و امیال، موقعیت اجتماعی خویش و اینکه به چه جامعه و عصر و زمانهای تعلق دارند در جهل باشند، در چنین شرایطی هر چه حکم شود و به هر توافقی درباره پایههای ساختاری کلان جامعه برسند، عین عدالت خواهد بود.
هایک و نوزیک و به خصوص هایک بر این اصرار دارد که آنچه که در سامانه بازار آزاد میگذرد، عادلانه است و اگر ما، الگوی اقتصادی خاصی را تحمیل نکنیم، این سامانه بهطور خودبهخودی به یک نظم قابل قبول و معتبری میرسد. به تعبیر دیگر، به نظر هایک وقتی چیزی را به عنوان عادلانه تحسین میکنیم که یک فاعل ارادی مختاری کاری را انجام داده باشد. هایک معتقد است: آنچه که در بازار آزاد میگذرد؛ که حاصل رقابت افراد است و در نتیجه آن، عدهای کمتر بهرهمند و عدهای بیشتر بهرهمند میگردند، در واقع معلول عملکرد و تصمیم یک فاعل ارادی خاصی نیست. بنابراین نمیتوان در باب آن قضاوت کرد که عادلانه است یا ناعادلانه. نظم اجتماعی که برآیند یک جریان طبیعی نظم است، دیگر تعبیر عادلانه یا ناعادلانه را نمیپذیرد. به تعبیر دیگر اگر حوادث طبیعی را معلول جریان طبیعت بدانیم و به خدایی قایل نباشیم، آیا درست است بگوییم که آنچه از وقایع طبیعی تلخ و ناگوار اتفاق میافتد عادلانه است یا نیست؟ نه عادلانه واژه درستی است و نه ناعادلانه چرا که در این میان کسی مسئول نیست. اینها بهطور طبیعی اتفاق میافتد؛ اما اگر گفته شود که عالم خالق دارد طبعا این پرسش پیش میآید که آیا وجود حوادث طبیعی ناگوار به عدالت خداوند لطمه میزند یا نه؟ به نظر هایک آنچه که در بازار آزاد میگذرد ـ بهرغم آسیبهایی که بر برخی افراد وارد میسازد ـ صرفا بر مبنای رقابت آزاد افراد است و فرد خاصی مسئول نیست. بنابراین فرد خاصی را نمیتوان مسئول آن دانست و به تبع آن الگوی خاصی را مبتنی بر توزیع ثروت توصیه کرد.
البته واژه روشنفکر در ادبیات نوزیک و هایک جا ندارد؛ اما به نظرم معتقدند که یک فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی باید از وضع موجود دفاع کند؛ بنابراین نظریهپرداز باید کاری بکند که وضع فعلی خوب کار کند. نوزیک و هایک برخلاف عدهای که از سامانه نابرابر بازار انتقاد میکنند، خواهان برقراری و حفظ آن هستند. از نظر اینها تلاشی که برای تأمین اجتماعی میشود، اجحافی است که به برخی افراد (ثروتمندان) میشود. یک فرد ثروتمند نه از باب یک الزام حقوقی بلکه از باب یک خیرخواهی بشردوستانه ـ در صورتی که مایل باشد ـ میتواند بخشی از دارایی خود را به افراد فقیر اختصاص بدهد؛ اما این را نمیتوان به صورت قانون درآورد چرا که از نگاه آنان عین بیعدالتی است.
اینکه از نظر هایک اصول عدالت چیست؟ و چگونه قابل تحقق و اجراست؟
از نظر هایک صورت مسئله غلط است، اصلاً چیزی به نام عدالت اجتماعی و اینکه این عدالت باید اصولی داشته باشد، وجود ندارد. هرگونه دست بردن در این سامانه خودجوش اجتماعی، از نظر وی مردود است. هنگامی که هایک از مزایا و کاستیهای بازار آزاد بحث میکند، معتقد است درست است که در کوتاهمدت سامانه بازار آزاد ایجاد نواقصی میکند اما در درازمدت به نفع همه است. بر همین مبنا هایک به دولت حداقل باور دارد؛ بدین معنا که هر چه دولت کمتر در این امور دخالت کند و بیشتر پاسدار این سامانه باشد، بهتر است.
اشاره
1. نقل قول به جای تحلیل و ارزش گذاری: یکی از مواردی که در این گفتوگو با حجة الاسلام دکتر احمد واعظی به خوبی مشاهده میشود، این است که در سرتاسر این مصاحبه، تنها نقل و قول و بیان دیدگاه متفکران غربی، مانند: کانت، جان رالز، هایک و نوزیک است، بدون اینکه خود ایشان ارزیابی واضح و آشکاری از میان اقوال و دیدگاههای مختلف داشته باشند. بنابراین، این مصاحبه، صرفا یک «مصاحبه توصیفی» است تا«مصاحبه تحلیلی». به عبارت دیگر، دیدگاه آقای دکتر احمد واعظی روشن نیست و معلوم نیست که ایشان کدام دیدگاه را میپذیرد و کدام یک را رد میکند.
2. عدالت به معنای مساوات نیست: در مواردی از گفتوگوی فوق از «عدالت اجتماعی» به معنای «عدالت توزیعی» سخن به میان آمده است. ممکن است این فکر پدید آید که «عدالت» به معنای «مساوات» است، و یا لازمه «عدالت توزیعی» این است که همه به صورت تساوی از حقوق و مزایا بهرهمند گردند.
این شعار پر کشش از دیرباز مطرح بوده است که قانون برای همه اعضای جامعه باید یکسان باشد و نباید هیچ تفاوت قانونی میان افراد به چشم بخورد. اما حقیقت آن است که میان «عدالت» و «مساوات» تفاوت است.
در دوران حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ، گروهی نزد او رفتند و به وی گفتند: «چرا بیتالمال را در میان مردم یکسان پخش میکنی؟» استدلال این گروه آن بود که اگر امام علی علیهالسلام ، زورمندان و توانایان را بهرهای بیشتر ببخشد، آنها نیز پشتیبان و یار وی خواهند بود. اما در پاسخ آنان فرمود:
«أتامرونی أن اطلب النصر بالجور؟؛(1) آیا از من میخواهید که با ستم به پیروزی دست یابم؟!».
برای دریافت مفهوم این پاسخ ارجمند، باید دانست که در تفکر اسلامی، اموال بر چند دستهاند که از آن میان، به سه دسته اشاره میکنیم: یک دسته از اموال را باید یکسان در میان همه تقسیم کرد. دسته دوم را باید به تفاوت میان افراد پخش کرد. دسته سوم از اموال بهطور ویژه و اختصاصی بین برخی تقسیم میشود.
مساوات در آنجا جریان دارد که همه افراد همدوش و همسان در انجام کاری ایفای وظیفه کرده باشند. مثلاً غنایم یک نبرد در میان همه مجاهدانی که یکسان رنج بردهاند،
______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 126، ص 56
______________________________
یکسان تقسیم میشود. اما اگر در این میان برخی رنج بیشتری برده باشند و سهم افزونتری از پیروزیها و مجاهدت از آن ایشان باشد، غنایم بیشتری دریافت میکنند. به همین ترتیب، اگر گروهی از حضور در میدان نبرد شانه خالی کرده باشند، هرگز بهرهای از این دستاوردهای جنگی نمیبرند. میبینید که هر سه شکل تقسیم بهرهها و اموال در این مثال نمایان است، که عبارتاند از مساوات، تفاوت و اختصاص.
با این توضیح، روشن میشود که امام علی علیهالسلام بیتالمال را از دسته اول میشمرده و آن را از آنِ همه افراد جامعه میدانستهاند و ازاینرو، مساوات را در تقسیم آن مراعات میکردند. شعار پرهوادار «مساوات» تنها هنگامی با حق و عدالت برابر است که سخن از اموال دسته نخست در میان باشد. آری؛ همه در پیشگاه قانون عدل، برابر و مساویاند، اما قانونِ عدل برای همه یکسان نیست. با عقل و انصاف سازگار نیست که همه افراد، با استعدادها و بهرههای متفاوتِ جسمی و روانی و هوشی، دارای قانون یکسان باشند. نمیتوان پذیرفت که اعضای جامعه، با همه تفاوتهایی که در نوع مسئولیت و میزان رنج و تلاش دارند، یکسان پاداش یابند. ازاینرو، «مساوات» با «عدالت» برابر نیست و در جای آن نمینشیند.(1)
3. وظیفه حقوقی و الاهی در احسان و کمک به نیازمندان: در مصاحبه فوق از قول نوزیک و هایک آمده است که: «تلاشی که برای تأمین اجتماعی میشود، اجحافی است بر برخی افراد ثروتمند. یک فرد ثروتمند نه از باب یک الزام حقوقی بلکه از باب یک خیرخواهی بشردوستانه ـ در صورتی که مایل باشد ـ میتواند بخشی از دارایی خود را به افراد فقیر اختصاص دهد؛ اما این را نمیتوان به صورت قانون در آورد...».(2)
اما آیا دیدگاه فوق، از نظر اسلام قابل پذیرش است؟ نخست باید عنایت داشت که در تفکر اسلامی، مواسات دو چهره دارد: یکی اخلاقی، و دیگری حقوقی. چهره اخلاقی آن در جایی آشکار میشود که انسان با دیگران همراهی و همگامی کند و در کار خیر، آنها را یاری دهد. اما چهره حقوقی مواسات که سخن ما بدان باز میگردد، در آنجا هویدا میشود که پای نیازهای بنیادین یک انسان در میان باشد. اینکه انسان مسلمان باید نیازهای اولیه محتاجان را پاسخگو باشد، در ردیف مسائل اخلاقی یا فقهی اسلام نیست، زیرا آیات مربوط به آن در مکه فرود آمدهاند؛ و میدانیم که بیشتر آیات مکی دربردارنده مسائل حقوقی نبودهاند. نمونهای از این آیات چنین است:
«وَ آتِ ذا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ»(3) حق خویشاوند، نیازمند و در راه مانده را بپرداز! و «وَ الَّذینَ فی أمْوالِهِمْ حَقُّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»(4) آنها که در داراییهایشان حق
______________________________
1. ر.ک: آیة اللّه عبداللّه جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء،1375، صص 218-220
2. همشهری، 21 تیر 84، ص 9
3. اسراء، 17: 26
4. معارج، 70: 24و25
______________________________
شناخته شدهای برای نیازمند و بیبهره وجود دارد».
از این آیه برمیآید که در همان بامدادان ظهور اسلام، خداوند حقی شناخته شده برای بینوایان در نظر گرفته است. این حق، حق الاهی است و باید با سپاس و احترام پرداخت گردد. پردازنده این حق نباید گمان کند که چیزی از خود میپردازد، بلکه باید بداند که این حقِ آن بینواست؛ آن هم نه حقی همردیف زکات و کفاره و خمس و دیگر پرداختهای فقهی. حتی آیهای دیگر که پیش از آیه مزبور در مکه نازل شده و از زکات سخن گفته است، نیز ناظر به همینگونه پرداخت است نه زکات فقهی مصطلح:
«قَدْ أفْلَحَ الْمُوءْمِنُونَ... وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ؛(1) به راستی مؤمنان رستگار شدند... آنها که زکات میپردازند».
این بدان معناست که هر کس از نبوغ ـ خواه فکری یا اقتصادی یا... ـ برخوردار باشد، باید به اندازه توان و کارش بهره برگیرد؛ اما آنکس که از چنان نبوغی بهره ندارد، اگر بهره خویش را دریافت کند و آنگاه دچار کمبود شود، دارندگان و توانمندان وظیفه دارند که حق شناخته شده خدایی او را به وی بپردازند. پس توانمندان باید قانون «مواسات» را به عنوان یک وظیفه حقوقی، و نه اخلاقی مراعات کنند. در غیر این صورت، بر اساس آیه 9 از سوره روم، فرزندان و نوادگان ایشان دچار حرمان و بینوایی خواهند شد.(2)
4. توجه به عدالت اجتماعی در اسلام: یکی از اصول اخلاقی مهم که اسلام بر آن پای میفشرد و در تعالیم پیشوایان اسلام بر آن تأکید شده این است که: «هر آنچه برخود نمیپسندی بر دیگران نپسند». بنابراین، این جمله آقای دکتر احمد واعظی ناتمام است که: «متفکران مسلمان در اخلاق اسلامی، و یا در نگاه ارسطویی به عدالت، گرایش تحقیقی معطوف به فرد است مثل اینکه قاضی یا امام جماعت باید عادل باشد». چه اینکه در تعالیم اسلامی، هم به اخلاق فردی و هم به اخلاق اجتماعی توجه شده است. نیز عدالت اجتماعی در کنار عدالت فردی مورد تأکید بوده است. این مطلب که آنچه برخود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند، توجه به اخلاق اجتماعی است. در این صورت، سعادت اجتماعی در کنار سعادت فردی تأمین میگردد.
5 . دیدگاه جبرگرایانه «هایک» فیلسوف غربی: هایک معتقد است: «آنچه که در بازار آزاد میگذرد، حاصل رقابت افراد است و در نتیجه آن عدهای کمتر بهرهمند و عدهای بیشتر بهرهمند میگردند. درواقع، معلول عملکرد و تصمیم یک فاعل ارادی خاصی نیست. بنابراین، نمیتوان در باب آن قضاوت کرد که عادلانه است یا ناعادلانه. نظم اجتماعی که برآیند یک جریان طبیعی نظم است، دیگر تعبیر عادلانه یا ناعادلانه را نمیپذیرد».(3)
______________________________
1. مؤمنون، 23: 1ـ4
2. ر.ک: آیة اللّه عبداللّه جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص220ـ224
3. همشهری، سه شنبه 21تیر 84، ص9
______________________________
در این دیدگاه، هایک انسانها را موجودی غیر فعال یا بدون اختیار تلقی کرده است و همانند سایر اشیا و پدیدهها، فاقد قدرت تصمیمگیری و ایجاد تحول در زندگی هستند. چیزی که در آن به «جبرگرایی» تعبیر میشود. بر اساس آن دیدگاه، انسانها فاقد اختیار بوده و در فعالیت فردی یا اجتماعی خویش مجبور میباشند. ازاینرو، هر کاری که از انسان سر میزند عادلانه است. دیدگاه هایک یک دیدگاه جبرگرایانه از فعالیت اقتصادی انسان و بازار است.
نتیجه طبیعی تفکر هایک این خواهد بود که اگر سرمایهداران غربی، کشتیهای پر از گندم و آذوفه را در دریا خالی کنند عادلانه است، و یا لااقل نمیتوان گفت عادلانه یا ناعادلانه است. ازاینرو، اگر میلیونها نفر گرسنه بمانند و هزاران نفر از گرسنگی و نبود بهداشت بمیرند نباید ناراحت شد! چه اینکه، به اعتقاد هایک، این روند بر اساس «رقابت آزاد افراد» است و فرد خاصی مسئول نیست. این الگوی توزیع ثروت که هایک توصیه میکند، به جنگهای بینالمللی و استثمار ملتها خواهد انجامید. جنگ جهانی اول و دوم در نتیجه همین رقابتهای دولتهای اروپایی به وجود آمد.