آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

این مقاله به کالبد شکافی تاریخی واژه روشن‏فکری در ایران می‏پردازد. و در آن آغاز استعمال این واژه را شروع حکومت قاجار می‏پندارد. در ادامه از روشنفکرانی چون عباس میرزا قاجار، میرزا تقی‏خان امیر کبیر، میرزا صالح شیرازی، میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزی، فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان و سید جمال‏الدین اسدآبادی در پیدایش روشن‏فکری در ایران نام می‏برد و به اجمال به نقششان در تاریخ اندیشگی ایران می‏پردازد.

متن

مقوله روشن‏فکری از جمله محصولات فکری جهان پیشرفته امروزی است که هرگز نمی‏توان نشانی از آن در پیش از رنسانس و عصر روشن‏گری در قرون وسطی یافت. در ایران این مقوله، در قرن نوزدهم میلادی وارد عرصه فرهنگی و اندیشگی جامعه ما شده است؛ چنانکه در دوران صفویه، افشاریه و زندیه هیچ اثری از این واژه یافت نمی‏شود.
دکتر شریعتی می‏گوید: روشن‏فکری یک نوع پیامبری است و پس از خاتمیت، روشنفکرانند که راه انبیاء را در تاریخ ادامه می‏دهند. روشن‏فکر انسان آگاهی است که بر قوم خویش مبعوث است تا مردم را به سوی آگاهی، آزادی و کمال انسانی هدایت کند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یاری دهد.
شاندل می‏گوید: روشن‏فکر، پیامبری است که تنها به او وحی نمی‏شود ولی رسالت وحی را بر دوش دارد. آری روشن‏فکری نوعی پیامبری است، آگاهی بخشیدن، دغدغه مردم داشتن، آرمان‏گرایی، جامعه‏باوری، ظلم‏ستیزی، فداکاری و ایثارگری از جمله خصوصیات بارز یک روشن‏فکر متعهد به جامعه و سرنوشت مردم خویش است. در جامعه ما، این مقوله از اوایل حکومت قاجاریه شکل گرفت. شکل‏گیری آن هم به دلیل جنگ‏های ایران و روسیه تزاری بوده است. عباس میرزای قاجار نایب‏السلطنه فتحعلی شاه آغازگر و مبدع این مقوله در جامعه ما محسوب می‏شود. این شاهزاده اصلاح‏طلب با برقراری ارتباطاتی با غربیان تلاش کرد که عقب‏ماندگی‏های ایران را به لحاظ مادی و معنوی جبران کند. ایجاد روزنامه و اعزام افرادی به غرب برای فراگیری علوم و فنون جدید، از جمله اقدامات این شاهزاده اصلاح‏طلب و روشن‏فکر است.
میرزا تقی‏خان امیرکبیر نیز دومین روشن‏فکر اصلاح‏طلبی است که طی مسافرت‏های متعدد به روسیه و عثمانی، و آشنایی با پیشرفت‏های علمی و فرهنگی غرب، طی چهار سال صدارت، اصلاحات بسیار عمیقی در کشور انجام داد. وی در مقولاتی چون فرهنگ‏سازی، پرورش نخبگان، تأسیس مدرسه دارالفنون، اصلاح نظام اداری کشور، نظم و نسق امور مالی، ساماندهی نیروی نظامی و... اصلاحات جدی صورت داد و گام‏های بلندی برداشت.
میرزا صالح شیرازی و میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزی از فارغ‏التحصیلان دانشگاه‏های انگلیسی نیز از جمله روشن‏فکرانی هستند که نقش بسزایی در اصلاح امور جامعه ما دارند. میرزا صالح در کتاب خاطرات خود، انگلیس را «ولایت آزادی»، مجلس عوام را«مشورت‏خانه» و نمایندگان آن را «وکیل‏الرعایا» می‏نامد. فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم‏خان نیز از دیگر روشن‏فکران این مرز و بوم هستند.
میرزا ملکم‏خان از جمله روشن‏فکران سکولار سیاسی و نوگرا است که معتقد بود برای پیشرفت کشور باید از نوک پا تا فرق سر غربی شد!
سید جمال‏الدین اسدآبادی روحانی‏ای بود که سال‏ها با سلاطین مستبد عثمانی، ایران و مصر جنگید و تلاش وافری برای دنیای اسلام انجام داد.
اشاره
1. مقاله هر چند کوتاه و مختصر است، اما به نکاتی فراوان و کاملاً زیرکانه برای تبلیغ و ترویج روشن‏فکران سکولار و افکار ایشان پرداخته است. و با چاشنی حرفه ژورنالیستی، روشن‏فکران دینی را روشن‏فکر محسوب نکرده و یا صرفا به ذکر نام آنان بسنده نموده است. در مقابل، روشن‏فکری را ـ گویا پیام متن این‏گونه است ـ منحصر در روشن‏فکران سکولار غرب‏زده مروج فرهنگ غربی نموده است؛ در ابتدا، ملاصدرا این مبتکر و مبدع بزرگ فلسفه اسلامی و فلسفه صدرایی را روشن‏فکر محسوب نمی‏کند و در پایان نیز به ذکر نام سید جمال‏الدین اسدآبادی بسنده می‏کند! درحالی‏که به تفصیل از روشن‏فکران غرب‏زده سخن به میان آورده است.
2. بر اساس تعریف ایشان از روشن‏فکری که از دکتر شریعتی نیز تعریفی آورده است، آیا امثال عباس میرزای قاجار، میرزا صالح شیرازی و میرزا جعفرخان مشیرالدوله که به تعریف و تمجید فرهنگ غربی و مرعوب آن بوده‏اند و نیز فتحعلی آخوندزاده و میزا ملکم‏خان که غربی‏سازی کشور از نوک تا فرق سر را تنها چاره و راه حل مشکلات جامعه ایران می‏دانند، روشن‏فکر محسوب می‏شوند!
به راستی این‏گونه افراد، راه انبیاء را در تاریخ ادامه داده‏اند (طبق تعریف) و انسان‏های آگاهی بوده‏اند که بر قوم خویش (ملت ایران) مبعوث شده‏اند تا مردم خویش را به سوی آگاهی و آزادی و کمال انسانی هدایت نمایند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یاری نمایند!!
و یا اینکه افراد خودباخته غرب‏زده بودند که هدفی جز ترویج فرهنگ مصرفی و منحط غرب در جامعه ایران نداشتند. با مراجعه به تاریخ حیات این افراد، به خوبی خیانت آنان به ملت ایران روشن می‏گردد.
3. با این وصف، چه ماهرانه نویسنده محترم، ملاصدرا را روشن‏فکر محسوب نمی‏کند اما امثال غرب‏زدگانی که نسخه غربی برای ایران می‏پیچند پیامبرانی محسوب می‏شوند که داعیه هدایت جامعه به سوی غرب دارند!
4. نکات دیگری در مقاله وجود دارد از جمله تعریف روشن‏فکری و مرز و تمایز میان روشن‏فکران دینی و روشن‏فکران غیر دینی... که نویسنده محترم از آن غفلت نموده‏اند.
5 . فقدان منابع از دیگر مشکلاتی است که این مقاله از آن رنج می‏برد.

تبلیغات