جریان شناسی مقوله روشن فکری در ایران
آرشیو
چکیده
این مقاله به کالبد شکافی تاریخی واژه روشنفکری در ایران میپردازد. و در آن آغاز استعمال این واژه را شروع حکومت قاجار میپندارد. در ادامه از روشنفکرانی چون عباس میرزا قاجار، میرزا تقیخان امیر کبیر، میرزا صالح شیرازی، میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزی، فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان و سید جمالالدین اسدآبادی در پیدایش روشنفکری در ایران نام میبرد و به اجمال به نقششان در تاریخ اندیشگی ایران میپردازد.متن
مقوله روشنفکری از جمله محصولات فکری جهان پیشرفته امروزی است که هرگز نمیتوان نشانی از آن در پیش از رنسانس و عصر روشنگری در قرون وسطی یافت. در ایران این مقوله، در قرن نوزدهم میلادی وارد عرصه فرهنگی و اندیشگی جامعه ما شده است؛ چنانکه در دوران صفویه، افشاریه و زندیه هیچ اثری از این واژه یافت نمیشود.
دکتر شریعتی میگوید: روشنفکری یک نوع پیامبری است و پس از خاتمیت، روشنفکرانند که راه انبیاء را در تاریخ ادامه میدهند. روشنفکر انسان آگاهی است که بر قوم خویش مبعوث است تا مردم را به سوی آگاهی، آزادی و کمال انسانی هدایت کند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یاری دهد.
شاندل میگوید: روشنفکر، پیامبری است که تنها به او وحی نمیشود ولی رسالت وحی را بر دوش دارد. آری روشنفکری نوعی پیامبری است، آگاهی بخشیدن، دغدغه مردم داشتن، آرمانگرایی، جامعهباوری، ظلمستیزی، فداکاری و ایثارگری از جمله خصوصیات بارز یک روشنفکر متعهد به جامعه و سرنوشت مردم خویش است. در جامعه ما، این مقوله از اوایل حکومت قاجاریه شکل گرفت. شکلگیری آن هم به دلیل جنگهای ایران و روسیه تزاری بوده است. عباس میرزای قاجار نایبالسلطنه فتحعلی شاه آغازگر و مبدع این مقوله در جامعه ما محسوب میشود. این شاهزاده اصلاحطلب با برقراری ارتباطاتی با غربیان تلاش کرد که عقبماندگیهای ایران را به لحاظ مادی و معنوی جبران کند. ایجاد روزنامه و اعزام افرادی به غرب برای فراگیری علوم و فنون جدید، از جمله اقدامات این شاهزاده اصلاحطلب و روشنفکر است.
میرزا تقیخان امیرکبیر نیز دومین روشنفکر اصلاحطلبی است که طی مسافرتهای متعدد به روسیه و عثمانی، و آشنایی با پیشرفتهای علمی و فرهنگی غرب، طی چهار سال صدارت، اصلاحات بسیار عمیقی در کشور انجام داد. وی در مقولاتی چون فرهنگسازی، پرورش نخبگان، تأسیس مدرسه دارالفنون، اصلاح نظام اداری کشور، نظم و نسق امور مالی، ساماندهی نیروی نظامی و... اصلاحات جدی صورت داد و گامهای بلندی برداشت.
میرزا صالح شیرازی و میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزی از فارغالتحصیلان دانشگاههای انگلیسی نیز از جمله روشنفکرانی هستند که نقش بسزایی در اصلاح امور جامعه ما دارند. میرزا صالح در کتاب خاطرات خود، انگلیس را «ولایت آزادی»، مجلس عوام را«مشورتخانه» و نمایندگان آن را «وکیلالرعایا» مینامد. فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکمخان نیز از دیگر روشنفکران این مرز و بوم هستند.
میرزا ملکمخان از جمله روشنفکران سکولار سیاسی و نوگرا است که معتقد بود برای پیشرفت کشور باید از نوک پا تا فرق سر غربی شد!
سید جمالالدین اسدآبادی روحانیای بود که سالها با سلاطین مستبد عثمانی، ایران و مصر جنگید و تلاش وافری برای دنیای اسلام انجام داد.
اشاره
1. مقاله هر چند کوتاه و مختصر است، اما به نکاتی فراوان و کاملاً زیرکانه برای تبلیغ و ترویج روشنفکران سکولار و افکار ایشان پرداخته است. و با چاشنی حرفه ژورنالیستی، روشنفکران دینی را روشنفکر محسوب نکرده و یا صرفا به ذکر نام آنان بسنده نموده است. در مقابل، روشنفکری را ـ گویا پیام متن اینگونه است ـ منحصر در روشنفکران سکولار غربزده مروج فرهنگ غربی نموده است؛ در ابتدا، ملاصدرا این مبتکر و مبدع بزرگ فلسفه اسلامی و فلسفه صدرایی را روشنفکر محسوب نمیکند و در پایان نیز به ذکر نام سید جمالالدین اسدآبادی بسنده میکند! درحالیکه به تفصیل از روشنفکران غربزده سخن به میان آورده است.
2. بر اساس تعریف ایشان از روشنفکری که از دکتر شریعتی نیز تعریفی آورده است، آیا امثال عباس میرزای قاجار، میرزا صالح شیرازی و میرزا جعفرخان مشیرالدوله که به تعریف و تمجید فرهنگ غربی و مرعوب آن بودهاند و نیز فتحعلی آخوندزاده و میزا ملکمخان که غربیسازی کشور از نوک تا فرق سر را تنها چاره و راه حل مشکلات جامعه ایران میدانند، روشنفکر محسوب میشوند!
به راستی اینگونه افراد، راه انبیاء را در تاریخ ادامه دادهاند (طبق تعریف) و انسانهای آگاهی بودهاند که بر قوم خویش (ملت ایران) مبعوث شدهاند تا مردم خویش را به سوی آگاهی و آزادی و کمال انسانی هدایت نمایند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یاری نمایند!!
و یا اینکه افراد خودباخته غربزده بودند که هدفی جز ترویج فرهنگ مصرفی و منحط غرب در جامعه ایران نداشتند. با مراجعه به تاریخ حیات این افراد، به خوبی خیانت آنان به ملت ایران روشن میگردد.
3. با این وصف، چه ماهرانه نویسنده محترم، ملاصدرا را روشنفکر محسوب نمیکند اما امثال غربزدگانی که نسخه غربی برای ایران میپیچند پیامبرانی محسوب میشوند که داعیه هدایت جامعه به سوی غرب دارند!
4. نکات دیگری در مقاله وجود دارد از جمله تعریف روشنفکری و مرز و تمایز میان روشنفکران دینی و روشنفکران غیر دینی... که نویسنده محترم از آن غفلت نمودهاند.
5 . فقدان منابع از دیگر مشکلاتی است که این مقاله از آن رنج میبرد.
دکتر شریعتی میگوید: روشنفکری یک نوع پیامبری است و پس از خاتمیت، روشنفکرانند که راه انبیاء را در تاریخ ادامه میدهند. روشنفکر انسان آگاهی است که بر قوم خویش مبعوث است تا مردم را به سوی آگاهی، آزادی و کمال انسانی هدایت کند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یاری دهد.
شاندل میگوید: روشنفکر، پیامبری است که تنها به او وحی نمیشود ولی رسالت وحی را بر دوش دارد. آری روشنفکری نوعی پیامبری است، آگاهی بخشیدن، دغدغه مردم داشتن، آرمانگرایی، جامعهباوری، ظلمستیزی، فداکاری و ایثارگری از جمله خصوصیات بارز یک روشنفکر متعهد به جامعه و سرنوشت مردم خویش است. در جامعه ما، این مقوله از اوایل حکومت قاجاریه شکل گرفت. شکلگیری آن هم به دلیل جنگهای ایران و روسیه تزاری بوده است. عباس میرزای قاجار نایبالسلطنه فتحعلی شاه آغازگر و مبدع این مقوله در جامعه ما محسوب میشود. این شاهزاده اصلاحطلب با برقراری ارتباطاتی با غربیان تلاش کرد که عقبماندگیهای ایران را به لحاظ مادی و معنوی جبران کند. ایجاد روزنامه و اعزام افرادی به غرب برای فراگیری علوم و فنون جدید، از جمله اقدامات این شاهزاده اصلاحطلب و روشنفکر است.
میرزا تقیخان امیرکبیر نیز دومین روشنفکر اصلاحطلبی است که طی مسافرتهای متعدد به روسیه و عثمانی، و آشنایی با پیشرفتهای علمی و فرهنگی غرب، طی چهار سال صدارت، اصلاحات بسیار عمیقی در کشور انجام داد. وی در مقولاتی چون فرهنگسازی، پرورش نخبگان، تأسیس مدرسه دارالفنون، اصلاح نظام اداری کشور، نظم و نسق امور مالی، ساماندهی نیروی نظامی و... اصلاحات جدی صورت داد و گامهای بلندی برداشت.
میرزا صالح شیرازی و میرزا جعفرخان مشیرالدوله تبریزی از فارغالتحصیلان دانشگاههای انگلیسی نیز از جمله روشنفکرانی هستند که نقش بسزایی در اصلاح امور جامعه ما دارند. میرزا صالح در کتاب خاطرات خود، انگلیس را «ولایت آزادی»، مجلس عوام را«مشورتخانه» و نمایندگان آن را «وکیلالرعایا» مینامد. فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکمخان نیز از دیگر روشنفکران این مرز و بوم هستند.
میرزا ملکمخان از جمله روشنفکران سکولار سیاسی و نوگرا است که معتقد بود برای پیشرفت کشور باید از نوک پا تا فرق سر غربی شد!
سید جمالالدین اسدآبادی روحانیای بود که سالها با سلاطین مستبد عثمانی، ایران و مصر جنگید و تلاش وافری برای دنیای اسلام انجام داد.
اشاره
1. مقاله هر چند کوتاه و مختصر است، اما به نکاتی فراوان و کاملاً زیرکانه برای تبلیغ و ترویج روشنفکران سکولار و افکار ایشان پرداخته است. و با چاشنی حرفه ژورنالیستی، روشنفکران دینی را روشنفکر محسوب نکرده و یا صرفا به ذکر نام آنان بسنده نموده است. در مقابل، روشنفکری را ـ گویا پیام متن اینگونه است ـ منحصر در روشنفکران سکولار غربزده مروج فرهنگ غربی نموده است؛ در ابتدا، ملاصدرا این مبتکر و مبدع بزرگ فلسفه اسلامی و فلسفه صدرایی را روشنفکر محسوب نمیکند و در پایان نیز به ذکر نام سید جمالالدین اسدآبادی بسنده میکند! درحالیکه به تفصیل از روشنفکران غربزده سخن به میان آورده است.
2. بر اساس تعریف ایشان از روشنفکری که از دکتر شریعتی نیز تعریفی آورده است، آیا امثال عباس میرزای قاجار، میرزا صالح شیرازی و میرزا جعفرخان مشیرالدوله که به تعریف و تمجید فرهنگ غربی و مرعوب آن بودهاند و نیز فتحعلی آخوندزاده و میزا ملکمخان که غربیسازی کشور از نوک تا فرق سر را تنها چاره و راه حل مشکلات جامعه ایران میدانند، روشنفکر محسوب میشوند!
به راستی اینگونه افراد، راه انبیاء را در تاریخ ادامه دادهاند (طبق تعریف) و انسانهای آگاهی بودهاند که بر قوم خویش (ملت ایران) مبعوث شدهاند تا مردم خویش را به سوی آگاهی و آزادی و کمال انسانی هدایت نمایند و در نجات از جهل، شرک و ظلم آنان را یاری نمایند!!
و یا اینکه افراد خودباخته غربزده بودند که هدفی جز ترویج فرهنگ مصرفی و منحط غرب در جامعه ایران نداشتند. با مراجعه به تاریخ حیات این افراد، به خوبی خیانت آنان به ملت ایران روشن میگردد.
3. با این وصف، چه ماهرانه نویسنده محترم، ملاصدرا را روشنفکر محسوب نمیکند اما امثال غربزدگانی که نسخه غربی برای ایران میپیچند پیامبرانی محسوب میشوند که داعیه هدایت جامعه به سوی غرب دارند!
4. نکات دیگری در مقاله وجود دارد از جمله تعریف روشنفکری و مرز و تمایز میان روشنفکران دینی و روشنفکران غیر دینی... که نویسنده محترم از آن غفلت نمودهاند.
5 . فقدان منابع از دیگر مشکلاتی است که این مقاله از آن رنج میبرد.