روش شناسی تعامل با قرآن (1) و (2)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
همشهری، ش 3703 و 3704، 31/2 و 1/3/84
مقاله حاضر سعی دارد تا به روششناسی تعامل به قرآن به مثابه منبعی برای معرفت انسانی و اجتماعی نزدیک شود، از این رو نویسنده دو قرائت اساسی را در رویکرد خود مورد توجه قرار میدهد: قرائت وحیانی و قرائت وجودی. وی معتقد است که این قرائت تنها برای مسلمانان نیست بلکه برای تمام جهانیان، رهیافتی برای برون رفت از بحرانهای معرفتی معاصر و زمینههای پیشیناش به شمار میرود. بحرانهایی که ناشی از سیطره روششناسی پوزیتیویستی بر جهان است.
نویسنده، قرآن و وحی را به عنوان منبعی برای معرفت انسانی و اجتماعی معرفی کرده و در پی آن است که برای جمع بین قرائت وحیانی و قرائت وجودی اعم از، هستیشناسی، اجتماعی، علوم انسانی و... روششناختی معرفتی تدوین نماید. و در هر یک از گونههای علوم یا هر یک از انواع مختلف معرفت میبایست ردپایی از هر دو قرائت (وحیانی و وجودی) را جستوجو کرد و جمع آن دو نیز به روش علمی تکیه دارد. وگرنه تک ساقی بودن، سبب طغیان میگردد.
هر گفتمانی برای صورتبندی شدن لازم است دو عنصر اساسی را دربرگیرد: اول: رویکرد جهانی را در خود برجسته سازد. دوم: گفتمان به مبنای روششناسی غالب در اندیشه و به روش تجربی سامان یافته باشد. در ادامه میافزاید: برای عرضه قرآن به جهانیان ضرورت دارد، روشی متعالی که ریشه در اعجاز قرآن داشته مورد بررسی قرار داده و همچنین ارائه روششناسی قرآن و فهم آن براساس خدا، جهان آفرینش و انسان باشد. ایشان خطوط چشماندازهای روششناسی تعامل با قرآن را به شرح ذیل میداند.
محور اول: فهم سرشت زبان قرآن: قرآن به زبان عربی نازل شد، اما عربی متفاوت. زبان قرآن از مقوله اعجاز و چالشگر است، ولی زبان عربی اعجاز و چالشگر نیست. مهمترین مرجع فهم قرآن، خود قرآن است.
محور دوم: وحدت ساختاری قرآن: قرآن پیکر واحدی دارد. حروف و کلمات و واژهها با یکدیگر، سورهها با سورههای دیگر در شبکهای همبسته و از روابط ساختارمند قرار گرفتهاند و با هم ارتباط معناداری دارند.
محور سوم: جمع میان دو قرائت: یعنی جمع بین بازخوانی وحی و بازخوانی هستی است. هستی، کتاب مخلوق مادی و قرآن، کتاب منزل خداست و محتوای هر دو، رهیافتی به سوی یکدیگر است و در ادامه، فرضیههایی درباره جمع میان آن دو مطرح میکند. مانند: تعادل میان قرآن و هستی، عناصر سه گانه شناخت: قرآن، هستی، انسان. (انسان هستی را باز میخواند تا به قرآن راه یابد). فرجام جدایی میان این دو قرائت، پیامدهای آن فرجام در غرب، آسیبشناسی قرائت تکساختی در تاریخ اجتماعی انسان، ضرورت چالشگری و راههای درمان را و... مطرح کرده است.
محور چهارم: قرائت مفهومی: با توجه به زمان نزول وحی و شناخت مخاطبان و لغت و واژهها لازم است در عصر کنونی جزئیت خود را در پیشگاه کلیت قرآن عرضه کنیم.
مقاله حاضر سعی دارد تا به روششناسی تعامل به قرآن به مثابه منبعی برای معرفت انسانی و اجتماعی نزدیک شود، از این رو نویسنده دو قرائت اساسی را در رویکرد خود مورد توجه قرار میدهد: قرائت وحیانی و قرائت وجودی. وی معتقد است که این قرائت تنها برای مسلمانان نیست بلکه برای تمام جهانیان، رهیافتی برای برون رفت از بحرانهای معرفتی معاصر و زمینههای پیشیناش به شمار میرود. بحرانهایی که ناشی از سیطره روششناسی پوزیتیویستی بر جهان است.
نویسنده، قرآن و وحی را به عنوان منبعی برای معرفت انسانی و اجتماعی معرفی کرده و در پی آن است که برای جمع بین قرائت وحیانی و قرائت وجودی اعم از، هستیشناسی، اجتماعی، علوم انسانی و... روششناختی معرفتی تدوین نماید. و در هر یک از گونههای علوم یا هر یک از انواع مختلف معرفت میبایست ردپایی از هر دو قرائت (وحیانی و وجودی) را جستوجو کرد و جمع آن دو نیز به روش علمی تکیه دارد. وگرنه تک ساقی بودن، سبب طغیان میگردد.
هر گفتمانی برای صورتبندی شدن لازم است دو عنصر اساسی را دربرگیرد: اول: رویکرد جهانی را در خود برجسته سازد. دوم: گفتمان به مبنای روششناسی غالب در اندیشه و به روش تجربی سامان یافته باشد. در ادامه میافزاید: برای عرضه قرآن به جهانیان ضرورت دارد، روشی متعالی که ریشه در اعجاز قرآن داشته مورد بررسی قرار داده و همچنین ارائه روششناسی قرآن و فهم آن براساس خدا، جهان آفرینش و انسان باشد. ایشان خطوط چشماندازهای روششناسی تعامل با قرآن را به شرح ذیل میداند.
محور اول: فهم سرشت زبان قرآن: قرآن به زبان عربی نازل شد، اما عربی متفاوت. زبان قرآن از مقوله اعجاز و چالشگر است، ولی زبان عربی اعجاز و چالشگر نیست. مهمترین مرجع فهم قرآن، خود قرآن است.
محور دوم: وحدت ساختاری قرآن: قرآن پیکر واحدی دارد. حروف و کلمات و واژهها با یکدیگر، سورهها با سورههای دیگر در شبکهای همبسته و از روابط ساختارمند قرار گرفتهاند و با هم ارتباط معناداری دارند.
محور سوم: جمع میان دو قرائت: یعنی جمع بین بازخوانی وحی و بازخوانی هستی است. هستی، کتاب مخلوق مادی و قرآن، کتاب منزل خداست و محتوای هر دو، رهیافتی به سوی یکدیگر است و در ادامه، فرضیههایی درباره جمع میان آن دو مطرح میکند. مانند: تعادل میان قرآن و هستی، عناصر سه گانه شناخت: قرآن، هستی، انسان. (انسان هستی را باز میخواند تا به قرآن راه یابد). فرجام جدایی میان این دو قرائت، پیامدهای آن فرجام در غرب، آسیبشناسی قرائت تکساختی در تاریخ اجتماعی انسان، ضرورت چالشگری و راههای درمان را و... مطرح کرده است.
محور چهارم: قرائت مفهومی: با توجه به زمان نزول وحی و شناخت مخاطبان و لغت و واژهها لازم است در عصر کنونی جزئیت خود را در پیشگاه کلیت قرآن عرضه کنیم.