بیداری اسلامی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اطلاعات، ش 23342، 27/2/84
امواج بیداری اسلامی از دویست سال پیش تا کنون هر روز بلندتر و گستردهتر شده است. مهمترین دستاورد این حرکت تاریخی، بازگرداندن تدریجی خودباوری به جهان اسلام بود به گونهای که با وجود توسعه تبلیغات غرب، مدعای قدیمی برتر غرب اثر کمتری بر ملتهای مسلمان و مشرق دارد، ولی این مصونسازی پیش از اینکه عملی باشد، سیاسی است. بنابراین، باید زمینههای بازگرداندن خودباوری علمی و معرفتی نیز فراهم شود.
بررسی تاریخ اسلام، نشان میدهد که فرهنگ و تمدن اسلامی مسیری مضبوط و دقیق دارد و برپایه منطقی قابل درک و بیان شدنی، شکل گرفته است و میتوان آن را به ده مرحله تقسیم کرد:
مرحله اول: تاریخ اسلام با دعوت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از مکه آغاز شد و این همان آغاز حرکت در تاریخ فرهنگی و تمدن اسلامی بود.
مرحله دوم: این حرکت با تشکیل حکومت اسلامی در یثرب، شکل گرفت و یثرب تبدیل به مدینةالنبی شد. از این نام گذاری میتوان استنتاج کرد که مدنیت اسلامی با این حرکت پایه گذاری شد.
مرحله سوم: گسترش اسلام در جزیرة العرب، ایران، روم، مصر، هند و... مرحله سوم مسیر تمدن اسلامی بود.
مرحله چهارم :مجاور شدن فرهنگ اسلامی با تمدنهای کهن جهان و کوشش بری شناخت و انتقال آن تمدنها به دو حوزه تمدن اسلامی است که از طریق ترجمه، تأسیس کتابخانهها و مدارس، انتقال کتابهای دیگر تمدنها به این مراکز و همچنین جذب دانشمندان دیگر تمدنها به مراکز علمی و آموزشی جهان اسلام، صورت گرفت.
مرحله پنجم: عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی است که از سده سوم آغاز و تا سده پنجم هجری، ادامه یافت.
مرحله ششم: عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی است.
مرحله هفتم: این دوره را باید عصر هنر و معماری نامید. این سنت منطقی تاریخ است که تا علوم عقلی و تجربی به کمال نرسد، هنر متعالی شده خط و نقاشی و معماری متجلی نخواهد شد.
مرحله هشتم: دو حمله بزرگ و طولانی صلیبی و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام، توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابیهای بسیاری برجای گذاشت و جهان اسلام را دچار رکود کرد که اوج این مرحله در سده هشتم و نیمه نخست سده نهم هجری است.
مرحله نهم: خیزش مجدد جهان اسلام بود که با شکست نهایی صلیبیها و مغول و ظهور بزرگانی چون خواجه نصیر، عطاملک جوینی، خواجه رشیدالدین فضل اللّه و... همراه بود. با انتقال میراث باقی مانده فرهنگ و تمدن اسلامی، نهالهای جدیدی سر برآورد و امپراطوری عثمانی، سلسله صفوی و پادشاهی گورکانی سربرآوردند و اوضاع سیاسی جهان اسلام سامانی گرفت.
مرحله دهم: هجوم استعمار و آغاز دومین دوره رکود را باید مرحله دهم نامید. این پدیده از سده پانزدهم میلادی آغاز شد، ولی نقطه اوج سلطه غرب، سده نوزدهم میلادی بود. باید از یورش دوم فرهنگیها به عنوان جنگ صلیبی دوم نام برد که پیچیدهتر از اولی بود و این بار صلیبیان بدون بیرق صلیبی آمدند و به استحاله فرهنگی و عقیدتی مسلمانان و دیگر ملل تحت سلطه دست یازیدند. تهاجم فکری غرب صرف نظر از عوارض آن موجب پدید آمدن امواجی حیاتی شد که میتوان از آن به بیداری اسلامی تعبیر کرد. این خیزش همانند حرکت قبلی میتواند مراحل مختلفی داشته باشد که تا کنون چهار مرحله را پیموده است و میتوان آن را بر چهار مرحله حرکت اولیه منطبق کرد:
مرحله یک: بیداری اسلامی: آغاز بیداری اسلامی همچون اصل اسلام با دعوت از مردم آغاز میگردد که چنین شد. امیر عبدالقادر، سید جمالالدین اسدآبادی، شیخ فضلاللّه نوری، سید حسن مدرس، سید محسن امین جبل عاملی و...، و سرانجام امام خمینی همگی مردم را به بازگشت و احیای اسلام دعوت کردند و مردم این دعوت را پذیرفتند. اهمیت این مرحله به قدری است که طمع کنندگان به سرزمینهای اسلامی با ردای جدید حمایت از حقوق بشر و دفاع از صلح و دموکراسی، کمر به نابودی آن بسته و با همه توان نظامی خویش در برابر مسلمانان صفآرایی نمودهاند.
مرحله دو: تشکیل حکومت اسلامی: در هر دو عرصه تسنن و تشیع، تلاشهای تئوریک و عملی برای تشکیل حکومت اسلامی با قوت آغاز شد. در جهان تسنن دعوت به بازگرداندن عنصر خلافت به عنوان محور تشکیل حکومت اسلامی توسط متفکران مطرح شد و امام خمینی با طرح موضوع ولایت فقیه، شکل امروزین تئوری حکومت اسلامی را مطرح نمود.
مرحله سه: گسترش اسلام: پیشرفت سریع اسلام در آمریکا، اروپا و آفریقا در دهههای اخیر را میتوان از نمونههای بارز گسترش سریع اسلام لیکن با اقتضائات زمان ما به حساب آورد. مرحله چهار: تجدید بنای فرهنگ و تمدن اسلامی: فرهنگ اسلامی در سایه بیداری و خیزش مسلمانان در حال بازسازی خویش است. تألیفات گرانسنگی چون جاهلیت قرن بیستم و آینده در قلمرو اسلام از سید قطب، فلسفه ما و اقتصاد ما از آیت الله صدر، اصول فلسفه و روش رئالیسم از علامه طباطبایی و آیتاللّه مطهری، نمونههایی از نظریهپردازی فرهیختگان مسلمان در شکلدهی و دوبارهسازی فرهنگ اسلامی است.
امواج بیداری اسلامی از دویست سال پیش تا کنون هر روز بلندتر و گستردهتر شده است. مهمترین دستاورد این حرکت تاریخی، بازگرداندن تدریجی خودباوری به جهان اسلام بود به گونهای که با وجود توسعه تبلیغات غرب، مدعای قدیمی برتر غرب اثر کمتری بر ملتهای مسلمان و مشرق دارد، ولی این مصونسازی پیش از اینکه عملی باشد، سیاسی است. بنابراین، باید زمینههای بازگرداندن خودباوری علمی و معرفتی نیز فراهم شود.
بررسی تاریخ اسلام، نشان میدهد که فرهنگ و تمدن اسلامی مسیری مضبوط و دقیق دارد و برپایه منطقی قابل درک و بیان شدنی، شکل گرفته است و میتوان آن را به ده مرحله تقسیم کرد:
مرحله اول: تاریخ اسلام با دعوت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از مکه آغاز شد و این همان آغاز حرکت در تاریخ فرهنگی و تمدن اسلامی بود.
مرحله دوم: این حرکت با تشکیل حکومت اسلامی در یثرب، شکل گرفت و یثرب تبدیل به مدینةالنبی شد. از این نام گذاری میتوان استنتاج کرد که مدنیت اسلامی با این حرکت پایه گذاری شد.
مرحله سوم: گسترش اسلام در جزیرة العرب، ایران، روم، مصر، هند و... مرحله سوم مسیر تمدن اسلامی بود.
مرحله چهارم :مجاور شدن فرهنگ اسلامی با تمدنهای کهن جهان و کوشش بری شناخت و انتقال آن تمدنها به دو حوزه تمدن اسلامی است که از طریق ترجمه، تأسیس کتابخانهها و مدارس، انتقال کتابهای دیگر تمدنها به این مراکز و همچنین جذب دانشمندان دیگر تمدنها به مراکز علمی و آموزشی جهان اسلام، صورت گرفت.
مرحله پنجم: عصر خودجوشی و شکوفایی تمدن اسلامی است که از سده سوم آغاز و تا سده پنجم هجری، ادامه یافت.
مرحله ششم: عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی است.
مرحله هفتم: این دوره را باید عصر هنر و معماری نامید. این سنت منطقی تاریخ است که تا علوم عقلی و تجربی به کمال نرسد، هنر متعالی شده خط و نقاشی و معماری متجلی نخواهد شد.
مرحله هشتم: دو حمله بزرگ و طولانی صلیبی و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام، توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابیهای بسیاری برجای گذاشت و جهان اسلام را دچار رکود کرد که اوج این مرحله در سده هشتم و نیمه نخست سده نهم هجری است.
مرحله نهم: خیزش مجدد جهان اسلام بود که با شکست نهایی صلیبیها و مغول و ظهور بزرگانی چون خواجه نصیر، عطاملک جوینی، خواجه رشیدالدین فضل اللّه و... همراه بود. با انتقال میراث باقی مانده فرهنگ و تمدن اسلامی، نهالهای جدیدی سر برآورد و امپراطوری عثمانی، سلسله صفوی و پادشاهی گورکانی سربرآوردند و اوضاع سیاسی جهان اسلام سامانی گرفت.
مرحله دهم: هجوم استعمار و آغاز دومین دوره رکود را باید مرحله دهم نامید. این پدیده از سده پانزدهم میلادی آغاز شد، ولی نقطه اوج سلطه غرب، سده نوزدهم میلادی بود. باید از یورش دوم فرهنگیها به عنوان جنگ صلیبی دوم نام برد که پیچیدهتر از اولی بود و این بار صلیبیان بدون بیرق صلیبی آمدند و به استحاله فرهنگی و عقیدتی مسلمانان و دیگر ملل تحت سلطه دست یازیدند. تهاجم فکری غرب صرف نظر از عوارض آن موجب پدید آمدن امواجی حیاتی شد که میتوان از آن به بیداری اسلامی تعبیر کرد. این خیزش همانند حرکت قبلی میتواند مراحل مختلفی داشته باشد که تا کنون چهار مرحله را پیموده است و میتوان آن را بر چهار مرحله حرکت اولیه منطبق کرد:
مرحله یک: بیداری اسلامی: آغاز بیداری اسلامی همچون اصل اسلام با دعوت از مردم آغاز میگردد که چنین شد. امیر عبدالقادر، سید جمالالدین اسدآبادی، شیخ فضلاللّه نوری، سید حسن مدرس، سید محسن امین جبل عاملی و...، و سرانجام امام خمینی همگی مردم را به بازگشت و احیای اسلام دعوت کردند و مردم این دعوت را پذیرفتند. اهمیت این مرحله به قدری است که طمع کنندگان به سرزمینهای اسلامی با ردای جدید حمایت از حقوق بشر و دفاع از صلح و دموکراسی، کمر به نابودی آن بسته و با همه توان نظامی خویش در برابر مسلمانان صفآرایی نمودهاند.
مرحله دو: تشکیل حکومت اسلامی: در هر دو عرصه تسنن و تشیع، تلاشهای تئوریک و عملی برای تشکیل حکومت اسلامی با قوت آغاز شد. در جهان تسنن دعوت به بازگرداندن عنصر خلافت به عنوان محور تشکیل حکومت اسلامی توسط متفکران مطرح شد و امام خمینی با طرح موضوع ولایت فقیه، شکل امروزین تئوری حکومت اسلامی را مطرح نمود.
مرحله سه: گسترش اسلام: پیشرفت سریع اسلام در آمریکا، اروپا و آفریقا در دهههای اخیر را میتوان از نمونههای بارز گسترش سریع اسلام لیکن با اقتضائات زمان ما به حساب آورد. مرحله چهار: تجدید بنای فرهنگ و تمدن اسلامی: فرهنگ اسلامی در سایه بیداری و خیزش مسلمانان در حال بازسازی خویش است. تألیفات گرانسنگی چون جاهلیت قرن بیستم و آینده در قلمرو اسلام از سید قطب، فلسفه ما و اقتصاد ما از آیت الله صدر، اصول فلسفه و روش رئالیسم از علامه طباطبایی و آیتاللّه مطهری، نمونههایی از نظریهپردازی فرهیختگان مسلمان در شکلدهی و دوبارهسازی فرهنگ اسلامی است.