آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

همشهری، ش 5، اردیبهشت 84
به نظر نویسنده، «مارشال مک لوهان» به عنوان استاد و پیشوای ارتباطات و مطالعات رسانه‏ها شناخته شده است؛ چرا که وی آرایشی از ابزارهای مفهومی و شیوه‏ای در اندیشیدن به جامعه و تغییرات آن را در اختیار ما می‏گذارد، برخی هم مانند «آلوین تافلو» و «جان نسبیت» و «آرنلود تویین بی» و «تامس کان» سعی کرده‏اند تا به دیدگاه‏های او نزدیک شوند.
به نظر ایشان، اینکه انسان‏ها شهر می‏سازند، قسمتی از عملکرد ژنوم موجودات محسوب می‏شود که «ریچارد داوکینز» از آن به عنوان «فنوتیپ» بسط یافته، نام برده است. تکامل تدریجی در پاسخ به تنازع بقا در میان موجودات پیشرفته، بخش پویایی را به نام مغز به وجود می‏آورد که ارگانیسم را از تکیه بر رفتارهای برنامه‏ریزی شده توسط ژن‏های، بی‏نیاز ساخته و در عین حال بقای آن را هم تضمین می‏کند. «مک لوهان» نیز، با تمرکز بیشتر بر ایده‏هایی که اشکال فیزیکی ملموسی داشتند ـ داوکینز به این ایده‏ها «مم» می‏گوید ـ، به فرضیه «جبرگرایی تکنولوژی»اش دست یافت، نویسنده برای تشریح شیوه اندیشیدن مک لوهان، از عبارت «منوتیپ» استفاده می‏کند که عبارتی قابل قیاس با فنوتیپ است و به معنای ایده‏هایی است که در مغز جمعی انسان‏ها شناور می‏باشد.
در ادامه، نویسنده خود را محدود به «فهم رسانه» می‏کند و در این راستا نیز نقل قول‏هایی از مک لوهان بیان می‏کند. به نظر وی، حدود یک چهارم از «فهم رسانه‏ها» تئوری واقعی است. که مفاهیم ارائه شده در این‏باره پنهان و رفوآمیز هستند. و بخش دوم نوشتار مک لوهان به «مثال‏های مستعمل» اختصاص یافته است.
«مسئله اصلی، تأثیرگذاری ماشین بر روابط ما با دیگران و خودمان است و بازسازی کار پیوند انسان‏ها به وسیله تکنیک چند پاره کردن، شکل گرفت که این دقیقا ماهیت تکنولوژی ماشین است». بنابراین، یک مصنوع جدید یا به قول مک لوهان «رسانه»، ذاتا مخلوق جدیدی را خلق می‏کند که از دیدگاه بیولوژیک، یکسان به نظر می‏رسد. در واقع قوه‏ای تغییر شکل دهنده رسانه که «پیام» آن محسوب می‏شود، خیلی بیشتر از محتوای خود آن اهمیت دارد. «رسانه‏ها، با تغییر دادن محیط، ادراک حسی منحصر به فردی در انسان برمی‏انگیزند. فضای بصری، همسان، پیوسته و متصل است. انسان معقول در فرهنگ غربی، انسانی بصری است. بنابراین، عقلانیت و قوه باصره، واژه‏هایی قابل تعویض با یکدیگرند».
مهم‏ترین انقلاب تاریخ، زمانی رخ داد که الفبای آوایی اختراع شد. دنیای صوتی سازمان‏یافته، چند پاره شد و به دنیای بصری شسته رفته‏ای ترجمه شد و با این اختراع، انسان به موجودی تحت سلطه حس بینایی تبدیل شد.
بعد با اختراع چاپ و شروع عصر الکترونیک، پیشرفت اصلی انسان بصری به وقوع پیوست. انسان مدرن در زمینه حسی زندگی می‏کند که زمان و فضای آن، با سرعتی لحظه‏ای و بی‏ارتباط با هم انتقال می‏یابند و مک لوهان، این موقعیت انسان را «دهکده جهانی» خطاب می‏کند.
مک لوهان در کنار برداشت خود از رسانه‏ها به عنوان طبقه فراگیری از محصولات نبوغ بشر، طبقه‏بندی مفیدی را ارائه می‏دهد. ـ رسانه‏ها هم گرم و هم سردند ـ حتی ایده‏های کلی‏تری هم درباره «پویایی‏شناسی» و تکامل تدریجی موضوعات مورد مطالعه مطرح کرده است؛ مثلاً «واژگون سازی» را به عنوان شاخصی بنیادین از یک رسانه در حال نمو معرفی نموده است. کتابت در دوران باستان، نیرویی محافظه کارانه بود، درحالی‏که نویسنده دوران گوتنبرگ، یک عامل تغییر به حساب می‏آید. اینها ایده‏هایی نیرومند از مک لوهان هستند که در «فهم رسانه‏ها» معرفی می‏شوند.

تبلیغات