علل ظهور و افول دارالفنون
آرشیو
چکیده
در این گفتوگو آقای نوایی ضمن طرح مسائل مختلف فرهنگی در ایران و مقایسه آن با غرب به علت پیشرفت علوم در غرب اشاره و به سابقه و اهداف حضور بیگانگان در ایران و شکلگیری و تأثیرات فرهنگی دارالفنون از آغاز تا افول و علل آن پرداخته و در مورد کتابهایی که درباره امیرکبیر و انقلاب مشروطه سخن گفته و به تأثیرپذیری خود از ادوارد براون در نوشتن کتاب بابیّت اشاره دارد.متن
علت اصلی پیشرفت علوم در غرب این است که درهای دانشگاهها به روی افراد مستعد از طریق بولتنها، روزنامهها و مجلات باز است چنانکه اگر، فیالمثل، کسی در کیمبریج مطلبی به نظرش برسد آن نظر بلافاصله در مجله درج میشود و این مجله به دست کسی که در دانمارک یا ژاپن یا آمریکا نشسته است میرسد و مبنای کار او میشود. یعنی آنها آدمهای نابغهای نیستند که چیزی را خودشان کشف کنند؛ کار علمی یک کار بینالمللی است؛ منتها در ایران ما در پوسته خودمان متمرکز شده و اصلاً راهی به خارج نداشتیم و نیازی هم به خارج نمیدیدیم. در نتیجه، علم در جامعه ما پیشرفت نکرد.
در ایران، ما از زمان صفویه به این طرف با خارج آشنایی نداشتیم؛ حتی در زمان صفویه هم به آن صورت آشنایی نداشتیم. چند اروپایی به عنوان تجارت یا سیاست به ایران آمدند. هدف سیاسی آنها این بود که ما را بر ضد یک دولت مسلمان دیگر تشویق کنند که با آنها با جان و مال خودمان بجنگیم و مدتی آنها را به خودمان مشغول کنیم. از جنبه تجاری هم چون کالاها و اجناس تولیدی اروپاییها به تولید انبوه رسیده بود و دنبال بازار میگشتند. ایران هم یکی از بازارهای خوبی بود که آنرا پیدا کردند و بین خودشان بر سر این بازار دعوا راه انداختند؛ یعنی بین هلندیها، پرتغالیها، انگلیسیها و فرانسویها بر سر بازار ایران دعوا سرگرفت. اینکه بعضی اشاره میکنند این عده برای جاسوسی به ایران آمدند درست است ولی این جاسوسی بیشتر بین خودشان بود چون ما چیزی نداشتیم که برای آن جاسوسی کنند؛ کسی که توپ دارد دیگر از طرز کارزنبورک ما اطلاعاتی نمیخواهد بنابراین، آنها دنبال این بودند که از ترفندهای رقبای خودشان اطلاع پیدا کنند تا در موقع مناسب روی دست آنها بلند بشوند و به این ترتیب جای رقیب را بگیرند. از این جهت، تعارض آنها بیشتر تجاری بود که گاهی هم جنبه سیاسی پیدا میکرد وگرنه ما اسراری نداشتیم که برای آنان اهمیت چندانی داشته باشد.
و اما علت اینکه دارالفنون به سطح دبیرستان تنزل پیدا کرد این بود که پس از عزل امیرکبیر، اولاً میرزاآقاخان نوری بسیار سعی میکرد که این آموزشگاه پا نگیرد در صورتی که استقامت ناصرالدین شاه موجب شد کار دارالفنون ادامه یابد. شاه میخواست که این بنا بماند و وجود آنرا برای ایران لازم میدانست. ثانیا هنوز مدت زیادی از فعالیت دارالفنون نگذشته بود که ملکم و دیگران با افکار خاص خودشان موضوع فراموشخانه و فراماسونری و آزادیخواهی را به آن صورت حاد پیش آوردند که اصلاً برای مردم ایران قابل فهم و اجرا نبود به طوری که سلطان جلالالدین میرزا، پسر فتحعلی شاه، را خواستند به عنوان رئیس جمهور علم کنند که توطئه فاش شد و شاه فرمان صادر کرد و بساط آنان را به هم زد؛ والا برخلاف حرفهایی که امروز شایع است.
اما اقدامات ملکم و دیگران موجب شد، به اصطلاح تو ذوق شاه بخورد. با این همه، در روزنامه وقایع اتفاقیه و دولت علیه و این قبیل روزنامهها آمده که شاه اغلب اوقات به دارالفنون میرفت و امتحانات شاگردان در حضور شاه انجام میشد و به افرادی که درست کار میکردند جایزه داده میشد؛ اما، به تدریج. پس از اینکه چند دوره دانشآموز از آن فارغالتحصیل شدند آن چیزی که مورد نظر شاه و دستگاه و جامعه اسلامی آن روز بود در مورد این مدرسه ظاهر نشد و یک مشت از فارغالتحصیلان آن گرفتار فرنگی مآبی شدند. حتی بعضی از آنها تا حد بیدینی و توهین به مقدسات مذهبی پیش رفتند و با شعار آزادیخواهی بیشتر میخواستند لاابالیگری را در ایران رواج دهند.
شکل برنامهریزی و تدریس دروس به زبان فرنگی خصیصه نوظهوری بود؛ چون معلمین از اتریش یا ایتالیا آمده بودند و با زبان فارسی، حداقل در سالهای اول کار، آشنا نبودند. به هر حال، خواهناخواه جوان ایرانی در مجاورت افراد و تحت تربیتی قرار میگرفت که متعلق به محیط دیگری بود. حالا اگر جوان ما خوب تربیت شده بود در کنار درس خواندن عبادت هم میکرد و مؤمن و مسلمان میماند؛ اما اگر پایههای تربیتی و مذهبی او ضعیف و سست بود بیمبالات و ولنگار میشد و حتی ممکن بود به طرف فرنگیها کشیده شود. به عنوان نمونه، سلطان جلالالدین میرزا، که از آخرین فرزندان فتحعلی شاه بود.
شاید اغراق نباشد اگر بگویم در آغاز جوانی تا اندازهای تحت تأثیر ادوارد براون و دیگران بودم. براون اعتقاد داشت که وقتی انسان به ایران میاندیشد تصور میکند که مدتهاست این درخت کهنسال، فرتوت و خشک شده و از بین رفته است؛ اما وقتی حرکت پرجوش و خروش بابیه و بعد نهضت سراسر کوشش و جوشش مشروطه را میبیند میفهمد که ملت ایران هنوز زنده است. من هم که در آن روزگار جوان بودم، تحت تأثیر این سخن او قرار گرفتم و همانطور که میدانید، کتابهای اولیه و مقالات نخستین من در مورد بابیه و مشروطه تحت تأثیر همین روحیه بود. به عبارت دیگر، دومین کتابم فتنه باب بود.
اشاره
1. آقای نوایی در این مصاحبه، پیرامون اوضاع فکری ـ فرهنگی ایران و تأسیس علل افول دارالفنون سخن گفته و به تأثیرات فرهنگی دارالفنون در جامعه اشاره نموده است. وی علاوه بر اینکه به تنزل جایگاه علمی دارالفنون پس از امیر کبیرتوجه نموده، به بیان برخی از علل افول این مرکز علمی پرداخته که میتوان برخی از علل را نیز در کنار علتهایی که وی اشاره نموده، افزود: یکی از دلایل اساسی افول دارالفنون، کمبود یا فقدان اساتید و مربیان برخاسته از ایران و فرهنگ ایرانی بود که اداره امور و تربیت دانشجویان در اختیار خارجیها و غربیها قرار میگرفت؛ به عبارت دیگر میتوان گفت، با وجود اینکه امیر کبیر، این دانشگاه را با هدف ایجاد رشد علمی و پیشرفت و استقلال در ایران، تأسیس و برای رونق گرفتن آن زحمات زیادی کشید، اما آنچه از دارالفنون تولید شد، نتیجه معکوس بود؛ چون فارغالتحصیلان آن، در مقام معارضه با فرهنگ اسلام درآمدند، برای اینکه این مرکز، در خدمت استعمار و اهداف استعماری قرار گرفته بود و وقتی امیرکبیر از میان رفت، کسی با درایت و توان و درک وی از مسائل ایران، وجود نداشت تا اهداف او را دنبال کند. بنابراین، دارالفنون از نظر علمی به سطح دبیرستان تنزل پیدا کرد، و در مرحله بعدی به محلی مبدل شد که بعدها طرفداران استعمار در آن تربیت یافتند و غربگرایی از آنجا به جوانان ایران آموخته میشد؛ چون مدرسین عالی دارالفنون یا ایتالیایی یا فرانسوی و یا از کشورهای غربی دیگر تأمین میشد، لذا بسیاری از تربیتیافتگان و فارغالتحصیلان دارالفنون، دینستیز و سکولار بودند. بنابراین، یکی از علل مهم افول دارالفنون دینستیزی فارغالتحصیلان آن بود که از مکاتب امپریالیسم و سوسیالیسم غربی تأثیرپذیر بودند. که این اندیشه با فرهنگ مردم ایران در تضاد بود لذا جایگاه مردی و فرهنگی دارالفنون را پایین میآورد و منجر به اقول مینمود.
2. با وجود اینکه اصل جاسوسی و نمونه هایی از آن را بیان کرده، ولی جاسوسی را منحصر در امور نظامی و تجاری کرده است درحالیکه چنین نیست. با توجه به رویدادهای مهم دوره قاجاریه و حوداث مهم تاریخی، اجتماعی و سیاسی که در این دوره روی داد نظیرِ انقلاب مشروطه، مبارزات مردم علیه استبداد، شورشهای فرقهگرایی، پیدایش بابیت، مبارزات علما و روحانیون علیه امتیازات استعماری، جنبش تحریم تنباکو و انتقال قدرت از خاندان قاجار به خاندان پهلوی که با برنامههای حساب شده و گام به گام استعمارگران انجام گرفت، همه حکایت از آن دارد که جاسوسی غربیان در ایران و حضور و دخالت آنها در امور داخلی ما، منحصر در امور نظامی و تجاری نبود، بلکه تلاش در ابعاد دیگر نیز انجام میگرفت. آنها پس از شناخت فرهنگ اسلام در ایران و اقتدار مردمی مراجع دینی و روحانیت که وحدت و انسجام ملی و فرهنگی را به وجود میآوردند، در فکر شکستن عناصر وحدت و همدلی بودند تا زمینه استیلای خود را، بیشتر و بدون موانع موجود فراهم نمایند. چنانکه جاسوسان دولتهای استعماری، به مواردی از دخالتهای خود، در امور داخلی ایران اعتراف نمودهاند که از آن جمله میتوان به قتل قائم مقام و عزل امیرکبیر از صدارت و کشتن او در حمام فین اشاره کرد که این نمونهها، شواهدی از دخالتهای عینی استعمارگران، در امور داخلی و فرهنگی ایران به شمار میرود که نخبگان سیاسی کشور را از میان برداشتند تا زمینه استعمارگری و غارت فراهم شود.
ایجاد فرقه انحرافی بابیت، برای از بین بردن نظم اجتماعی و انسجام فرهنگی که سالها کشور ایران و شهرهای مختلف آن را گرفتار بحران و جنگ و خونریزی نمود و به وحدت ملی، آسیب جدی وارد کرد و همچنین اعتقاد به مهدویت و ظهور امام زمان(عج) که از اندیشههای تابناک و امیدبخش شیعه است، را مورد هتک حرمت قرار دادند. به وضوح روشن است که در پشت تمام این دسیسهها، دستهای پنهان استعمارگران قرار دارد که جاسوسان آنها در پیشبرد این اهداف، برنامههای دولت متبوع خود را اجرا میکردند(1) و برای تضعیف دولت، فرقه بابیت مسلح کرده و ایجاد جنگ در شهرهای مختلف مینمودند و در نهایت فرقه بهائیت را از آن بنیان نهادند.(2) ضربه زدن به مشروطه، حمایت از استبداد و منحرف نمودن مشروطه و انقلاب ملت ایران، از دیگر فعالیتهای جاسوسان استعمار
______________________________
1. محمد باقر نجفی، بهاییان چاپ اول، تهران، کتابخانه طهوری، 1357، ص 614
2. اعتضادالسلطنه باب، با توضیحات عبدالحسین نوایی، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1377 صص 49، ص 76 و 147
______________________________
در ایران بود، که نباید از آن غفلت نمود. دولت استعماری روس، از استبداد محمدعلی شاه حمایت نموده و رأسا به توپ بستن مجلس مشروطه را رهبری کرد. جاسوسان انگلیس نیز با نفوذ در بین مشروطهخواهان در منحرف کردن اهداف این جنبش عقیدتی و اجتماعی، نقش بازی کردند و سرانجام از دامن مشروطه، دولت استبدادی دیگری را به وجود آوردند.(1) تشکیل فراماسونری نیز، از اقدامات جاسوسان انگلیسی، برای تخریب نخبگان ایرانی و جذب آنها در این جمع بوده که به سود انگلیسیها، جاسوسی و فعالیتهای مختلف انجام میدادند.(2)
بنابراین، نمیتوان از فعالیتهای جاسوسی دولتهای استعماری در دوره قاجار، غفلت نمود و فعالیتهای آنها را در مراقبت از رقیب خلاصه کرد؛ چون فعالیتهای جاسوسان کشورهای مذکور، بسیار گسترده و پیچیده بود و با برنامههای خاصِ بلندمدت در ایران حضور داشتند.
3. بخش دیگر از این گفتوگو که نمیتوان از کنار آن بدون تأمل رد شد، نقل قول از ادوارد براون میباشد که جنبش و انقلاب مشروطه را در ردیف فتنه و آشوب بابیه که با افکار انحرافی، عقاید و ارزشهای دینی را نشانه گرفته و برادرکشی و شورشهای خونباری را در ایران به راه انداخته است. جنبش مشروطه، در راه آزادی و مبارزه با استبداد و حاکمیّت ارزشهای دینی به وجود آمده بود که رهبری آنرا، علما و مراجع بزرگ دینی عهده دار بودند، اما فتنه بابیه، آشوب اجتماعی بود که توسط استعمارگران، برای تخریب اندیشه مهدویت و شکستن وحدت جامعه شیعه، ترتیب یافته بود که بستر پیدایش بهائیت گردید و به عنوان پوچترین ایدئولوژی، در جهان سرمایهداری و امپریالیستی و صهیونیسم مورد حمایت قرار گرفته تا دین اسلام و تمام ارزشهای آن را در معرض تحریف قرار دهد؛ چون رهبران بهائیت و بابیت، مدعی الوهیت شده و مقدسترین عقیده تمام ادیان را که وجود خداوند یکتاست، به سخره گرفتهاند. اکنون مرکز این فرقه گمراه در قلب اسرائیل قرار گرفته و از طرف دولت آمریکا و انگلیس مورد حمایت جدی مالی و فکری میشوند،(3) این پدیدهها، همه حاصل دوران قاجاریه است که پایههای آنها را جاسوسان استعماری ریختهاند، ادوارد براون، خود یکی از ترویجدهندگان این فرقهها و منتشر کننده آثار آنها میباشد، که انقلاب با ارزشی چون مشروطه را در ردیف بابیت قرار داده است.
______________________________
1. علی اصغر شمیم، پیشین، صص 448، 477 و 496
2. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چاپ سوم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ج اول، ص 372
3. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، تهران: مؤسسه تحقیقی رائین، بیتا، ص 167
در ایران، ما از زمان صفویه به این طرف با خارج آشنایی نداشتیم؛ حتی در زمان صفویه هم به آن صورت آشنایی نداشتیم. چند اروپایی به عنوان تجارت یا سیاست به ایران آمدند. هدف سیاسی آنها این بود که ما را بر ضد یک دولت مسلمان دیگر تشویق کنند که با آنها با جان و مال خودمان بجنگیم و مدتی آنها را به خودمان مشغول کنیم. از جنبه تجاری هم چون کالاها و اجناس تولیدی اروپاییها به تولید انبوه رسیده بود و دنبال بازار میگشتند. ایران هم یکی از بازارهای خوبی بود که آنرا پیدا کردند و بین خودشان بر سر این بازار دعوا راه انداختند؛ یعنی بین هلندیها، پرتغالیها، انگلیسیها و فرانسویها بر سر بازار ایران دعوا سرگرفت. اینکه بعضی اشاره میکنند این عده برای جاسوسی به ایران آمدند درست است ولی این جاسوسی بیشتر بین خودشان بود چون ما چیزی نداشتیم که برای آن جاسوسی کنند؛ کسی که توپ دارد دیگر از طرز کارزنبورک ما اطلاعاتی نمیخواهد بنابراین، آنها دنبال این بودند که از ترفندهای رقبای خودشان اطلاع پیدا کنند تا در موقع مناسب روی دست آنها بلند بشوند و به این ترتیب جای رقیب را بگیرند. از این جهت، تعارض آنها بیشتر تجاری بود که گاهی هم جنبه سیاسی پیدا میکرد وگرنه ما اسراری نداشتیم که برای آنان اهمیت چندانی داشته باشد.
و اما علت اینکه دارالفنون به سطح دبیرستان تنزل پیدا کرد این بود که پس از عزل امیرکبیر، اولاً میرزاآقاخان نوری بسیار سعی میکرد که این آموزشگاه پا نگیرد در صورتی که استقامت ناصرالدین شاه موجب شد کار دارالفنون ادامه یابد. شاه میخواست که این بنا بماند و وجود آنرا برای ایران لازم میدانست. ثانیا هنوز مدت زیادی از فعالیت دارالفنون نگذشته بود که ملکم و دیگران با افکار خاص خودشان موضوع فراموشخانه و فراماسونری و آزادیخواهی را به آن صورت حاد پیش آوردند که اصلاً برای مردم ایران قابل فهم و اجرا نبود به طوری که سلطان جلالالدین میرزا، پسر فتحعلی شاه، را خواستند به عنوان رئیس جمهور علم کنند که توطئه فاش شد و شاه فرمان صادر کرد و بساط آنان را به هم زد؛ والا برخلاف حرفهایی که امروز شایع است.
اما اقدامات ملکم و دیگران موجب شد، به اصطلاح تو ذوق شاه بخورد. با این همه، در روزنامه وقایع اتفاقیه و دولت علیه و این قبیل روزنامهها آمده که شاه اغلب اوقات به دارالفنون میرفت و امتحانات شاگردان در حضور شاه انجام میشد و به افرادی که درست کار میکردند جایزه داده میشد؛ اما، به تدریج. پس از اینکه چند دوره دانشآموز از آن فارغالتحصیل شدند آن چیزی که مورد نظر شاه و دستگاه و جامعه اسلامی آن روز بود در مورد این مدرسه ظاهر نشد و یک مشت از فارغالتحصیلان آن گرفتار فرنگی مآبی شدند. حتی بعضی از آنها تا حد بیدینی و توهین به مقدسات مذهبی پیش رفتند و با شعار آزادیخواهی بیشتر میخواستند لاابالیگری را در ایران رواج دهند.
شکل برنامهریزی و تدریس دروس به زبان فرنگی خصیصه نوظهوری بود؛ چون معلمین از اتریش یا ایتالیا آمده بودند و با زبان فارسی، حداقل در سالهای اول کار، آشنا نبودند. به هر حال، خواهناخواه جوان ایرانی در مجاورت افراد و تحت تربیتی قرار میگرفت که متعلق به محیط دیگری بود. حالا اگر جوان ما خوب تربیت شده بود در کنار درس خواندن عبادت هم میکرد و مؤمن و مسلمان میماند؛ اما اگر پایههای تربیتی و مذهبی او ضعیف و سست بود بیمبالات و ولنگار میشد و حتی ممکن بود به طرف فرنگیها کشیده شود. به عنوان نمونه، سلطان جلالالدین میرزا، که از آخرین فرزندان فتحعلی شاه بود.
شاید اغراق نباشد اگر بگویم در آغاز جوانی تا اندازهای تحت تأثیر ادوارد براون و دیگران بودم. براون اعتقاد داشت که وقتی انسان به ایران میاندیشد تصور میکند که مدتهاست این درخت کهنسال، فرتوت و خشک شده و از بین رفته است؛ اما وقتی حرکت پرجوش و خروش بابیه و بعد نهضت سراسر کوشش و جوشش مشروطه را میبیند میفهمد که ملت ایران هنوز زنده است. من هم که در آن روزگار جوان بودم، تحت تأثیر این سخن او قرار گرفتم و همانطور که میدانید، کتابهای اولیه و مقالات نخستین من در مورد بابیه و مشروطه تحت تأثیر همین روحیه بود. به عبارت دیگر، دومین کتابم فتنه باب بود.
اشاره
1. آقای نوایی در این مصاحبه، پیرامون اوضاع فکری ـ فرهنگی ایران و تأسیس علل افول دارالفنون سخن گفته و به تأثیرات فرهنگی دارالفنون در جامعه اشاره نموده است. وی علاوه بر اینکه به تنزل جایگاه علمی دارالفنون پس از امیر کبیرتوجه نموده، به بیان برخی از علل افول این مرکز علمی پرداخته که میتوان برخی از علل را نیز در کنار علتهایی که وی اشاره نموده، افزود: یکی از دلایل اساسی افول دارالفنون، کمبود یا فقدان اساتید و مربیان برخاسته از ایران و فرهنگ ایرانی بود که اداره امور و تربیت دانشجویان در اختیار خارجیها و غربیها قرار میگرفت؛ به عبارت دیگر میتوان گفت، با وجود اینکه امیر کبیر، این دانشگاه را با هدف ایجاد رشد علمی و پیشرفت و استقلال در ایران، تأسیس و برای رونق گرفتن آن زحمات زیادی کشید، اما آنچه از دارالفنون تولید شد، نتیجه معکوس بود؛ چون فارغالتحصیلان آن، در مقام معارضه با فرهنگ اسلام درآمدند، برای اینکه این مرکز، در خدمت استعمار و اهداف استعماری قرار گرفته بود و وقتی امیرکبیر از میان رفت، کسی با درایت و توان و درک وی از مسائل ایران، وجود نداشت تا اهداف او را دنبال کند. بنابراین، دارالفنون از نظر علمی به سطح دبیرستان تنزل پیدا کرد، و در مرحله بعدی به محلی مبدل شد که بعدها طرفداران استعمار در آن تربیت یافتند و غربگرایی از آنجا به جوانان ایران آموخته میشد؛ چون مدرسین عالی دارالفنون یا ایتالیایی یا فرانسوی و یا از کشورهای غربی دیگر تأمین میشد، لذا بسیاری از تربیتیافتگان و فارغالتحصیلان دارالفنون، دینستیز و سکولار بودند. بنابراین، یکی از علل مهم افول دارالفنون دینستیزی فارغالتحصیلان آن بود که از مکاتب امپریالیسم و سوسیالیسم غربی تأثیرپذیر بودند. که این اندیشه با فرهنگ مردم ایران در تضاد بود لذا جایگاه مردی و فرهنگی دارالفنون را پایین میآورد و منجر به اقول مینمود.
2. با وجود اینکه اصل جاسوسی و نمونه هایی از آن را بیان کرده، ولی جاسوسی را منحصر در امور نظامی و تجاری کرده است درحالیکه چنین نیست. با توجه به رویدادهای مهم دوره قاجاریه و حوداث مهم تاریخی، اجتماعی و سیاسی که در این دوره روی داد نظیرِ انقلاب مشروطه، مبارزات مردم علیه استبداد، شورشهای فرقهگرایی، پیدایش بابیت، مبارزات علما و روحانیون علیه امتیازات استعماری، جنبش تحریم تنباکو و انتقال قدرت از خاندان قاجار به خاندان پهلوی که با برنامههای حساب شده و گام به گام استعمارگران انجام گرفت، همه حکایت از آن دارد که جاسوسی غربیان در ایران و حضور و دخالت آنها در امور داخلی ما، منحصر در امور نظامی و تجاری نبود، بلکه تلاش در ابعاد دیگر نیز انجام میگرفت. آنها پس از شناخت فرهنگ اسلام در ایران و اقتدار مردمی مراجع دینی و روحانیت که وحدت و انسجام ملی و فرهنگی را به وجود میآوردند، در فکر شکستن عناصر وحدت و همدلی بودند تا زمینه استیلای خود را، بیشتر و بدون موانع موجود فراهم نمایند. چنانکه جاسوسان دولتهای استعماری، به مواردی از دخالتهای خود، در امور داخلی ایران اعتراف نمودهاند که از آن جمله میتوان به قتل قائم مقام و عزل امیرکبیر از صدارت و کشتن او در حمام فین اشاره کرد که این نمونهها، شواهدی از دخالتهای عینی استعمارگران، در امور داخلی و فرهنگی ایران به شمار میرود که نخبگان سیاسی کشور را از میان برداشتند تا زمینه استعمارگری و غارت فراهم شود.
ایجاد فرقه انحرافی بابیت، برای از بین بردن نظم اجتماعی و انسجام فرهنگی که سالها کشور ایران و شهرهای مختلف آن را گرفتار بحران و جنگ و خونریزی نمود و به وحدت ملی، آسیب جدی وارد کرد و همچنین اعتقاد به مهدویت و ظهور امام زمان(عج) که از اندیشههای تابناک و امیدبخش شیعه است، را مورد هتک حرمت قرار دادند. به وضوح روشن است که در پشت تمام این دسیسهها، دستهای پنهان استعمارگران قرار دارد که جاسوسان آنها در پیشبرد این اهداف، برنامههای دولت متبوع خود را اجرا میکردند(1) و برای تضعیف دولت، فرقه بابیت مسلح کرده و ایجاد جنگ در شهرهای مختلف مینمودند و در نهایت فرقه بهائیت را از آن بنیان نهادند.(2) ضربه زدن به مشروطه، حمایت از استبداد و منحرف نمودن مشروطه و انقلاب ملت ایران، از دیگر فعالیتهای جاسوسان استعمار
______________________________
1. محمد باقر نجفی، بهاییان چاپ اول، تهران، کتابخانه طهوری، 1357، ص 614
2. اعتضادالسلطنه باب، با توضیحات عبدالحسین نوایی، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1377 صص 49، ص 76 و 147
______________________________
در ایران بود، که نباید از آن غفلت نمود. دولت استعماری روس، از استبداد محمدعلی شاه حمایت نموده و رأسا به توپ بستن مجلس مشروطه را رهبری کرد. جاسوسان انگلیس نیز با نفوذ در بین مشروطهخواهان در منحرف کردن اهداف این جنبش عقیدتی و اجتماعی، نقش بازی کردند و سرانجام از دامن مشروطه، دولت استبدادی دیگری را به وجود آوردند.(1) تشکیل فراماسونری نیز، از اقدامات جاسوسان انگلیسی، برای تخریب نخبگان ایرانی و جذب آنها در این جمع بوده که به سود انگلیسیها، جاسوسی و فعالیتهای مختلف انجام میدادند.(2)
بنابراین، نمیتوان از فعالیتهای جاسوسی دولتهای استعماری در دوره قاجار، غفلت نمود و فعالیتهای آنها را در مراقبت از رقیب خلاصه کرد؛ چون فعالیتهای جاسوسان کشورهای مذکور، بسیار گسترده و پیچیده بود و با برنامههای خاصِ بلندمدت در ایران حضور داشتند.
3. بخش دیگر از این گفتوگو که نمیتوان از کنار آن بدون تأمل رد شد، نقل قول از ادوارد براون میباشد که جنبش و انقلاب مشروطه را در ردیف فتنه و آشوب بابیه که با افکار انحرافی، عقاید و ارزشهای دینی را نشانه گرفته و برادرکشی و شورشهای خونباری را در ایران به راه انداخته است. جنبش مشروطه، در راه آزادی و مبارزه با استبداد و حاکمیّت ارزشهای دینی به وجود آمده بود که رهبری آنرا، علما و مراجع بزرگ دینی عهده دار بودند، اما فتنه بابیه، آشوب اجتماعی بود که توسط استعمارگران، برای تخریب اندیشه مهدویت و شکستن وحدت جامعه شیعه، ترتیب یافته بود که بستر پیدایش بهائیت گردید و به عنوان پوچترین ایدئولوژی، در جهان سرمایهداری و امپریالیستی و صهیونیسم مورد حمایت قرار گرفته تا دین اسلام و تمام ارزشهای آن را در معرض تحریف قرار دهد؛ چون رهبران بهائیت و بابیت، مدعی الوهیت شده و مقدسترین عقیده تمام ادیان را که وجود خداوند یکتاست، به سخره گرفتهاند. اکنون مرکز این فرقه گمراه در قلب اسرائیل قرار گرفته و از طرف دولت آمریکا و انگلیس مورد حمایت جدی مالی و فکری میشوند،(3) این پدیدهها، همه حاصل دوران قاجاریه است که پایههای آنها را جاسوسان استعماری ریختهاند، ادوارد براون، خود یکی از ترویجدهندگان این فرقهها و منتشر کننده آثار آنها میباشد، که انقلاب با ارزشی چون مشروطه را در ردیف بابیت قرار داده است.
______________________________
1. علی اصغر شمیم، پیشین، صص 448، 477 و 496
2. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چاپ سوم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ج اول، ص 372
3. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، تهران: مؤسسه تحقیقی رائین، بیتا، ص 167