تأکید بر آزادی خصوصی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
آقای محمدرضا خاتمی در مصاحبهای، تحت عنوان «بر آزادی خصوصی تأکید داریم» در روزنامه اقبال چاپ شده است، مطالب متعددی را بیان کردند که به برخی از آنها بهطور خلاصه اشاره میکنیم: 1. ما حکم حکومتی را اصلاً قبول نداریم، زیرا همه چیز در قانون اساسی مشخص شده است و در صورت بروز اختلاف راهکار قانونی برای آن در قانون آمده است و اگر در مواردی هم به این مسئله مانند اخراج قانون مطبوعات از دستور کار مجلس ششم رضایت دادیم بخاطر احترام به نظر جمع بوده است؛ 2. آزادی افراد در حوزه خصوصی، تا زمانی است که مزاحم آزادی دیگران نشود و در حیطه خصوصی افراد، فقط خداست که میتواند دخالت کند نه نمایندگان او، لذا نیروی انتظامی نباید به حوزه خصوصی افراد دخالت کند؛ 3.اشخاص در استفاده از اینترنت آزادی کامل دارند و مجازند تا به هر کجا که خواستند سر بزنند و در این زمینه هیچ کس حق کنترل ندارد؛ 4. حرمت شنیدن صدای زن مربوط به قبل بود ولی اکنون فتوای صریح در خصوص تجویز استماع زن وجود دارد.متن
واژه حکم حکومتی را ما اصلاً قبول نداریم. قانون اساسی، همه چیز را مشخص کرده است و باید به آن احترام گذاشت. زمانی که اختلاف سلیقهای در اداره کشور بروز کرد، باید یکدیگر را قانع کنیم. مراجع آن هم مشخص شده است. اگر قانون عادی است باید به مجلس برود، حتی اگر با نظر دولت مخالف باشد. اگر در حیطه درون دولت است، تصمیم دولت ملاک خواهد بود. اگر در حیطه اختیارات کس دیگری است، آن کس دیگر تصمیم خواهد گرفت. بنابراین، در این مورد ابهامی وجود ندارد و باز تأکید میکنم که حکم حکومتی، اصلاً در قانون اساسی ما وجود خارجی ندارد و با آن مخالفیم. باید در گفتوگو، نظر صالح را پذیرفت و این مشی به نفع کشور خواهد بود. آیا آن زمان که در مجلس ششم با حکم حکومتی اصلاح قانون مطبوعات را از دستور خارج کردید هم همین نظر را داشتید؟
در مجلس، طیف وسیعی از اصلاحطلبان حضور داشتند که در بحث قانون مطبوعات اختلاف نظرهای جدی با ما داشتند. بنابراین، ما در این مقطع، دموکراتیک عمل کردیم؛ یعنی مجموعه نیروهای اصلاحطلب، تصمیم گرفتیم که چگونه با این پدیده جدید برخورد کنیم و این به این معنا نیست که در آن زمان هم، همه جریانها و افراد با حکم حکومتی موافق بودند. بله، ما مخالف بودیم، اما به تصمیم جمعی احترام گذاشتیم.
ما معتقدیم که افراد در حوزه خصوصی زندگیشان کاملاً آزادند. شادی، غم، لباس پوشیدن،غذا خوردن، ارتباطات و رفت و آمد هر شهروند به خود او بستگی دارد. ما میگوییم هر کس که پشت اینترنت مینشیند، آزاد است که به هر کجا که میخواهد سر بزند. هیچ کس حق کنترل او را ندارد. اما در حوزه زندگی اجتماعی، معتقدیم که باید اخلاق حاکم باشد. نمیتوان پذیرفت که یک جوان یا طبقهای از جوانان، برخلاف نظر عموم مردم به هر نحو که خواستند رفتار کنند. اما ممکن است، کسی بخواهد در خلوت خودش هر کاری انجام دهد. آن رابطه شخصی او با خدایش است و در حیطه خصوصی افراد، تنها خداست که میتواند دخالت کند و نه نمایندگان خدا.
زمانی بود که شنیدن صدای زن ممنوع بود، اما اکنون فتوای صریح وجود دارد که استماع صدای زن منعی ندارد.
اشاره
طرح حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه که در اوج خفقان و اختناق رژیم استبدادی از سوی امام خمینی قدسسره ارائه شد، انگیزه منسجم نوینی را در مردم مسلمان ایجاد نمود و راه اصیل مبارزه مکتبی را گشود که تلاش مبارزان مسلمان و متعهد را در داخل و خارج کشور فشردهتر ساخت و سر انجام در 22 بهمنماه 1357 انقلاب جمهوری اسلامی ایران به پیروزی رسید و حکومت اسلامی که خواست مردم مسلمان بود، ایجاد شد و قانون اساسی با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران بر مدار قرآن و سنت مدون گردید و منصب ولایت فقیه، برای نظارت بر قوای حاکمیت لحاظ شد.
هر چند در اسلام، حکومت ایدهآل زمانی تحقق مییابد که پیامبر یا امام معصوم، در رأس حکومت قرار گیرد که این مرتبه ایدهآل، به صراحت در آیه شریفه «یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا أطیعُوا اللّهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ مورد تأکید خداوند قرار گرفته است؛ ولی به جهت اینکه در نظام ارزشی اسلام، ارزشها دارای ساختاری تشکیکی هستند، بعد از مطلوب نهایی و ایدهآل، ارزشهای دیگر نیز به نوبه خود ارزشمند هستند. بنابراین، در زمان غیبت معصومین علیهمالسلام اطاعت از نائبان عام آنها، یعنی فقهای جامعالشرایط لازم است؛ به همین علت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ولایت مطلقه امر در رأس هرم قدرت، قرار گرفت که یکی از اختیارات آن، حکم حکومتی است که در هر زمانی، توسط ولی فقیه صادر یا امضا میشود و اطاعت و تبعیت از آن با همان قلب و شکلی که است، واجب میباشد.
اما در گذشته یا حال، برخی به دلیل وجود سابقه حکومت دیکتاتوری در ایران یا اغراض دیگری، در مقابل حکم حکومتی او موضع میگیرند و مدعی هستند که چنین امری در قانون اساسی وجود ندارد. برای پاسخ به چنین اشکالی، در ابتدا به بررسی واژه حکم میپردازیم؛ حکم در لغت، به معنای فرمان دادن و انشاء کردن و نیز، خبر فرمان و انشا(معنای مصدر و اسم مصدر) آمده است؛ «إنِ الْحُکْمُ إلاّ لِلّهِ» و در یک معنا، اعم از حق و شامل احکام وضعی،تکلیفی، فردی و اجتماعی است و در معنای دیگر به معنای دادرسی است. احکام حکومتی در اصطلاح، عبارتند از فرمانها، دستورات، قوانین و مقررات کلی و شرعی که با توجه به مصلحتهای کلی جامعه اسلامی، توسط رهبری جامعه، طبق اختیاراتی که شریعت به او نهاده، صادر میشود. به دلایل متعدد عقلی، نقلی و قانونی، نهاد رهبری در جامعه اسلامی واجد اختیار صدور احکام حکومتی است:
1. در سیستمها و نظامهای حقوقی موجود در دنیا، جهت رهایی از برخی بنبستها و واکنش سریع به برخی وقایع و حوادث که مخلّ بقای جامعه و نظام است، اختیارات فوقالعاده و وسیعی برای شخصیتها و نهادهای اول مملکت قرار داده شده است؛ یعنی این یک امر معقول و مقبول است. بنابراین با توجه به اینکه در نظام ما که از بدو تأسیس آن با مشکلات بسیار و موانعی از داخل و خارج مواجه بوده است، اولویت وجود چنین اختیاراتی برای حاکم اسلامی، بیش از پیش لازم به نظر میرسد. لذا حتی، اگر چنین اختیاری هم برای رهبری لحاظ نشده بود، ضرورتا باید اندیشمندان و متفکران، به عنوان شیوهای در اداره بهتر حکومت، در بازنگری قانون اساسی کشور جای میدادند.
2. اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میگوید: «کلیه قوانین و مقررات... باید بر اساس موازین اسلامی باشد و این اصل، بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و سایر قوانین و مقررات حاکم است» و آیین اسلام، حکم حکومتی را به عنوان شیوهای روشن و کارگشا و رمز و راز جاودانگی خود مطرح و وجود آن را برای مسئول حکومت دینی، در عرصههای مختلف مدیریت کلان ضروری میداند، لذا هر چند به عنوان حکم حکومتی، در عبارات اصول قانون اساسی تصریح نشده است؛ ولی مطابق اصل چهارم قانون اساسی، به خوبی روشن است که چنین امری، خواه ناخواه به خاطر ضرورت شرعیاش مورد لحاظ است؛ زیرا در شرع اسلام، احکام حکومتی نافذند و این احکام، بر دو حکم دیگر (احکام ثانوی و اولی) اولویت دارند؛ چونکه ائمه علیهمالسلام ، همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کردهاند، لذا اگر یکی از فقها موفق به تشکیل حکومت شد، برای سایر فقیهان اتباع از او لازم است تا چه رسد به سایرین، چه نماینده مجلس شورای اسلامی یا غیر آن.
3. در مقدمه قانون اساسی، رهبری ضامن عدم انحراف سازمانهای مختلف از وظایف اصیل اسلامیشان معرفی شده است، به همین خاطر در اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی، نظارت بر قوای حاکمه از اختیارات و مسئولیتهای ولایت مطلقه امر و امامت امت بیان شده است که این نشان دهنده لزوم تبعیت این قوا، از دستورات و احکام حکومتی رهبری میباشد؛ زیرا یکی از طرق اعمال نظارت و رهبری در نظام جمهوری اسلامی، صدور حکم حکومتی از سوی ولی فقیه میباشد. از سوی دیگر همانطور که در این اصل ذکر شده، رهبری دارای ولایت مطلقه است که این نحوه ولایت، اختیار صدور احکام حکومتی را از سوی رهبری تأیید و تثبیت میکند، زیرا یکی از مصادیق ولایت مطلقه، اختیار داشتن در صدور احکام حکومتی است.
4. در اصل یکصد و دهم، مواردی از وظایف و اختیارات رهبر بیان شده است که هر چند عنوان حکم به آنها داده نشده است، ولی در واقع تمامی آنها میتوانند در قالب احکام حکومتی، توسط رهبری صادر و اعمال گردند. هر چند ذکر این نکته لازم است که بگوییم این شمارش وظایف در اصل مورد نظر، صرفا بر اساس ضرورتی بوده است که در نظام اسلامی احساس میشود وگرنه به لحاظ تئوریک، هیچ محدودیتی در اختیار حاکم شرعی و ولی امر وجود ندارد، مگر مواردی که ناشی از شرافت مقام امام معصوم علیهمالسلام است. لذا مستند مدعیان عدم حکم حکومتی در قانون اساسی که بیشتر اصل یکصد و دهم این قانون است، خلاف روح قانون اساسی و مقتضای اصول دیگر از جمله اصل پنجاه و هفتم است.
5.دلیل دیگر، اصل یکصد و دوازدهم: «مجمع تشخیص مصلحت نظام، برای تشخیص مصلحت مواردی را که مصوبه مجلس شورای اسلامی را شورای نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسی بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شورای نگهبان را تأمین نکند و مشاوره در اموری که رهبری به آنان ارجاع میدهد و سایر وظایفی که در این قانون ذکر شده است، به دستور رهبری تشکیل میشود. اعضای ثابت و متغیر این مجمع را مقام رهبری تعیین مینماید...» و بند اول اصل یکصد و دهم: «تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام با رهبری است» میباشد که میفهماند مشروعیت اقدامات این مجمع بر اساس ولایت فقیه است به ویژه وقتی که احکام حکومتی، ناقض احکام اسلامی باشد؛ زیرا این نحوه اختیار، از شئونات ولی فقیه است که توسط مجمع تصویب میگردد، نه به خاطر اینکه مجمع یکی از ارکان نظام است.
6. اصول دیگری از قانون اساسی نیز میباشد که دایره وسیع اختیارات رهبری و صدور احکام حکومتی را در زمینههای مختلف بیان میدارد؛ مثل اصل یکصد و پنجاه و ششم، در خصوص تعیین ریاست قوه قضاییه یا اصل یکصد و هفتاد و پنجم، در مورد نصب و عزل رئیس سازمان صدا و سیما یا اصل یکصد و هفتاد و ششم که مصوبات شورای عالی امنیت ملی را پس از تأیید مقام رهبری قابل اجرا میداند، یا اصل یکصد و هفتاد و هفتم درباره بازنگری قانون اساسی، پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام و مسئول قرار دادن شورای تجدید نظر در قانون اساسی، جهت اصلاح یا تتمیم قانون اساسی و تأیید مصوبات آن، جهت به رفراندوم گذاشتن. اینها همه از مواردی است که شأنی از شئون رهبری، از این طریق اجرا میشود.
بنابراین، در موارد ضروری، رهبر بنا به مصالح نظام میتواند با حکم حکومتی، اوامری را صادر نماید و رویه رهبری در طول تاریخ انقلاب نیز مؤید این نظر است؛ مثل: صدور فرمان اصلاح قانون اساسی دادگاه ویژه روحانیت، تأیید انتخابات ششم مقام معظم رهبری (با وجود عدم تأیید آن توسط شورای نگهبان و صدور دستور سال 79، برای خروج طرح تغییر قانون مطبوعات از دستور کار مجلس. لذا مخالفت با حکم حکومتی به دلیل نبود آن در قانون اساسی، کلامی سطحی و باطل است که تنها ثمره اظهار چنین نظرات غیر مسئولانه، ایجاد شبهه افکنی بیمورد در اذهان عمومی، تضعیف نظام به وسیله تضعیف رهبری و در نهایت ریختن آب به آسیاب دشمن و حرکت مطابق خواست آنان است. در پایان به صورت مختصر، برخی از سخنان را که در این مصاحبه مطرح شده است مورد نقد و بررسی قرار میدهیم:
درباره آزادی مطلق در استفاده از اینترنت، باید گفت که تکنولوژی روز، میتواند وسیله مناسبی برای توسعه علمی و فرهنگی جامعه باشد، به شرطی که بسترسازی لازم در این باره صورت بگیرد. از این قاعده، مسئله کاربری از اینترنت نیز مستثنی نیست و باید از این امکانات جهان اطلاعات، در جهت صحیح بهرهبرداری کرد و اگر بخواهد ابزار تهاجم فرهنگی در جامعه شود، بایستی جلوی آن را گرفت، لذا وقتی فعالیت سایتهایی در این شبکه جهانی، که هدفشان فقط گسترش فساد و فحشا است و با معیارهای مذهبی و دینی ما هیچ تناسبی ندارند در ایران محدود میشود، دیگر چه جای شک و شبهه است! مگر نه این است که غربیها و صهیونیستها، پایگاههایی را که به روشنگری دسایس و ظلمهای آنان، میپردازند تعطیل و محدود میکنند و این در حالی است که تمام ابزارهای تبلیغاتی در دست آنان است، حتی تحمل بودن یک پایگاه مخالف را ندارند. در حالیکه دشمن، اینگونه عمل میکند آیا ما بیاییم با دست خود و بدون معیار دین و عقلی و اخلاقی، جوانان خود را در معرض انواع تهاجمات فکری و انحرافات اخلاقی قرار دهیم؛ مثل اینکه فرد سالمی را به بهانه آزادی، در معرض انواع بیماریها قرار دهید که مثلاً چنین کاری از جانب هیچ کس پذیرفته نیست. در موضوع مورد بحث نیز، هر عقل سلیمی میپذیرد، جوانی که روح لطیف و ذهن سالمی دارد و از سویی به راحتی تحت تأثیر هیجانات و تحریکات مخصوص دوران جوانی قرار میگیرد، نباید در معرض انواع آفات روحی و هیجانات جنسی قرار بگیرد؛ زیرا نتیجه چنین تساهل و تسامحی، دور شدن جوانان از راه اصلی خود؛ یعنی سازندگی و بالندگی خود و کشور است.
آیا این پایگاهها ثمرهای برای جوانان ما دارند؟ آیا مطالب و محتوای آنها، موجب رشد و ارتقای علمی آنان میشود؟ آیا هیچ ضرر و آسیبی، به روحیات لطیف جوانان و نوجوانان ما نمیرسانند؟ پاسخ این است که، چگونه وقتی سم مهلکی به کسی، بدون هیچ ایمنی تزریق میشود، آن وقت میتوان توقع جان سالم بدر بردن او را داشت. مسلما اندیشههای مسموم، مطالب انحرافی و فاسد، مانند سموم دهشتناک، افکار و اندیشهها را مورد هجوم قرار میدهند و به آنها آسیبهای جدی میرسانند و این در حالی است که سوی دیگر از دستورات دینی ما این است که خرید و فروش کتب ضاله، ممنوعیت دارد که یکی از مصادیق ابزار ضلالت در عصر ما، فعالیت پایگاههای منحرف و فاسدی است که خارج از کشور تأسیس و حمایت میشوند و باید مطابق قانون شرع و کشور، آنها را محدود کرد و این کار موجب مصونیت برای جوانان امروز ما است نه محدودیت برای پیشرفت علمی او.
در جامعه امروز ما، باید مسئولین و کسانی که مردم، مقام و قدرت را به ودیعه و امانت به آنها سپردهاند، توجه داشته باشند در چارچوب نظام حرکت کنند و در مصاحبهها و نطقهای خود، مطالبی را که مربوط به اختیاراتشان و منطبق با موازین اسلام و قانون اساسی است مطرح کنند؛ برای مثال طرح موضوع آزادی مطلق، حتی در حوزه خصوصی افراد، موجب سوء استفاده افراد بیقید و بند میشود که در نهایت از این رهآورد، جامعه بیشترین آسیب را میبیند. در این خصوص، باید گفت که افراد یک جامعه، همگی به منزله اعضای یک پیکرند و به لحاظ اینکه همگی در یک فضا زندگی میکنند، به منزله مسافران یک کشتی هستند که رفتار سوء هر فردی میتواند سلامت و جان دیگران را به مخاطره بیاندازد؛ به همین خاطر سایرین مراقب عملکرد همراهان خود هستند و در صورت بروز ناهنجاری از سوی کسی، از او میخواهند که رفتارش را اصلاح کند. در تمام جوامع، افراد آن جامعه نسبت به هم در محیطهای گوناگون بیتفاوت نیستند مگر در حوزه خصوصی، زیرا حوزه خصوصی اشخاص، منفک از جامعه نیست؛ هر چند که احترام به حدود آن لازم و واجب است. برای مثال اگر فردی به بالای بام خانهاش برود و بخواهد خودکشی کند، آیا دیگران و مسئولین میتوانند بیتوجه ار کنار آن بگذرند و بگویند عمل این فرد در حوزه خصوصیاش است و نباید مداخله کرد. و به جهت عدم دخالت در حوزه خصوصی بگذارند تا آن فرد خود را نابود کند. مسلما چنین حرفی پذیرفته نیست و همگی برای نجات جان او به تکاپو و تلاش میافتند. حال گاهی یک فرد با اقدامی در حوزه خصوصیاش سلامت جسم خود را به خطر میاندازد و گاهی سلامت روان خود و دیگران را به خطر بیاندازد یا ممکن است در این حوزه، دیگری را اسیر یا اغفال کرده باشد و او به علل مختلفی نمیتواند اعتراض کند، یا در مکان شخصی خود، لانه فساد و فحشا ایجاد کرده که منجر به انحراف جامعه به خصوص نسل جوان میشود، لذا در هر صورت اهمال و بیتفاوتی نسبت به جامعه، به بهانه عدم مداخله در حوزه خصوصی افراد پذیرفته نیست و مسئولین باید نسبت به تأمین و حفظ سلامت جامعه در تکاپو و تلاش باشند. در این زمینه، سیره پیشوایان دینی ما هم این گونه بوده است. لذا میبینیم حضرت علی علیهالسلام نسبت به کسی که عمل شنیع استمنا را انجام داده بود، برخورد کردند و او را تعزیر کردند.
در پایان در زمینه موسیقی و شنیدن صدای زن باید این نکته را متذکر شد که، در مورد مسائل و احکام دینی باید به نظر مراجع تقلید خود مراجعه کرد و عملکرد برخی از سازمانها و وزارتخانهها مانند وزارت فرهنگ و ارشاد، حجت شرعی برای شیعیان نیست. لذا نمیتوان گفت که چون مجوز برخی از موسیقیها صادر شده است، نظر فقها و مراجع تغییر کرده است. در حالی که در خصوص موسیقی و شنیدن صدای زن، در صورتی که مهیج و تحریک کننده باشد، حرمت شرعی همیشه وجود دارد.
در مجلس، طیف وسیعی از اصلاحطلبان حضور داشتند که در بحث قانون مطبوعات اختلاف نظرهای جدی با ما داشتند. بنابراین، ما در این مقطع، دموکراتیک عمل کردیم؛ یعنی مجموعه نیروهای اصلاحطلب، تصمیم گرفتیم که چگونه با این پدیده جدید برخورد کنیم و این به این معنا نیست که در آن زمان هم، همه جریانها و افراد با حکم حکومتی موافق بودند. بله، ما مخالف بودیم، اما به تصمیم جمعی احترام گذاشتیم.
ما معتقدیم که افراد در حوزه خصوصی زندگیشان کاملاً آزادند. شادی، غم، لباس پوشیدن،غذا خوردن، ارتباطات و رفت و آمد هر شهروند به خود او بستگی دارد. ما میگوییم هر کس که پشت اینترنت مینشیند، آزاد است که به هر کجا که میخواهد سر بزند. هیچ کس حق کنترل او را ندارد. اما در حوزه زندگی اجتماعی، معتقدیم که باید اخلاق حاکم باشد. نمیتوان پذیرفت که یک جوان یا طبقهای از جوانان، برخلاف نظر عموم مردم به هر نحو که خواستند رفتار کنند. اما ممکن است، کسی بخواهد در خلوت خودش هر کاری انجام دهد. آن رابطه شخصی او با خدایش است و در حیطه خصوصی افراد، تنها خداست که میتواند دخالت کند و نه نمایندگان خدا.
زمانی بود که شنیدن صدای زن ممنوع بود، اما اکنون فتوای صریح وجود دارد که استماع صدای زن منعی ندارد.
اشاره
طرح حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه که در اوج خفقان و اختناق رژیم استبدادی از سوی امام خمینی قدسسره ارائه شد، انگیزه منسجم نوینی را در مردم مسلمان ایجاد نمود و راه اصیل مبارزه مکتبی را گشود که تلاش مبارزان مسلمان و متعهد را در داخل و خارج کشور فشردهتر ساخت و سر انجام در 22 بهمنماه 1357 انقلاب جمهوری اسلامی ایران به پیروزی رسید و حکومت اسلامی که خواست مردم مسلمان بود، ایجاد شد و قانون اساسی با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران بر مدار قرآن و سنت مدون گردید و منصب ولایت فقیه، برای نظارت بر قوای حاکمیت لحاظ شد.
هر چند در اسلام، حکومت ایدهآل زمانی تحقق مییابد که پیامبر یا امام معصوم، در رأس حکومت قرار گیرد که این مرتبه ایدهآل، به صراحت در آیه شریفه «یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا أطیعُوا اللّهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ مورد تأکید خداوند قرار گرفته است؛ ولی به جهت اینکه در نظام ارزشی اسلام، ارزشها دارای ساختاری تشکیکی هستند، بعد از مطلوب نهایی و ایدهآل، ارزشهای دیگر نیز به نوبه خود ارزشمند هستند. بنابراین، در زمان غیبت معصومین علیهمالسلام اطاعت از نائبان عام آنها، یعنی فقهای جامعالشرایط لازم است؛ به همین علت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ولایت مطلقه امر در رأس هرم قدرت، قرار گرفت که یکی از اختیارات آن، حکم حکومتی است که در هر زمانی، توسط ولی فقیه صادر یا امضا میشود و اطاعت و تبعیت از آن با همان قلب و شکلی که است، واجب میباشد.
اما در گذشته یا حال، برخی به دلیل وجود سابقه حکومت دیکتاتوری در ایران یا اغراض دیگری، در مقابل حکم حکومتی او موضع میگیرند و مدعی هستند که چنین امری در قانون اساسی وجود ندارد. برای پاسخ به چنین اشکالی، در ابتدا به بررسی واژه حکم میپردازیم؛ حکم در لغت، به معنای فرمان دادن و انشاء کردن و نیز، خبر فرمان و انشا(معنای مصدر و اسم مصدر) آمده است؛ «إنِ الْحُکْمُ إلاّ لِلّهِ» و در یک معنا، اعم از حق و شامل احکام وضعی،تکلیفی، فردی و اجتماعی است و در معنای دیگر به معنای دادرسی است. احکام حکومتی در اصطلاح، عبارتند از فرمانها، دستورات، قوانین و مقررات کلی و شرعی که با توجه به مصلحتهای کلی جامعه اسلامی، توسط رهبری جامعه، طبق اختیاراتی که شریعت به او نهاده، صادر میشود. به دلایل متعدد عقلی، نقلی و قانونی، نهاد رهبری در جامعه اسلامی واجد اختیار صدور احکام حکومتی است:
1. در سیستمها و نظامهای حقوقی موجود در دنیا، جهت رهایی از برخی بنبستها و واکنش سریع به برخی وقایع و حوادث که مخلّ بقای جامعه و نظام است، اختیارات فوقالعاده و وسیعی برای شخصیتها و نهادهای اول مملکت قرار داده شده است؛ یعنی این یک امر معقول و مقبول است. بنابراین با توجه به اینکه در نظام ما که از بدو تأسیس آن با مشکلات بسیار و موانعی از داخل و خارج مواجه بوده است، اولویت وجود چنین اختیاراتی برای حاکم اسلامی، بیش از پیش لازم به نظر میرسد. لذا حتی، اگر چنین اختیاری هم برای رهبری لحاظ نشده بود، ضرورتا باید اندیشمندان و متفکران، به عنوان شیوهای در اداره بهتر حکومت، در بازنگری قانون اساسی کشور جای میدادند.
2. اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میگوید: «کلیه قوانین و مقررات... باید بر اساس موازین اسلامی باشد و این اصل، بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و سایر قوانین و مقررات حاکم است» و آیین اسلام، حکم حکومتی را به عنوان شیوهای روشن و کارگشا و رمز و راز جاودانگی خود مطرح و وجود آن را برای مسئول حکومت دینی، در عرصههای مختلف مدیریت کلان ضروری میداند، لذا هر چند به عنوان حکم حکومتی، در عبارات اصول قانون اساسی تصریح نشده است؛ ولی مطابق اصل چهارم قانون اساسی، به خوبی روشن است که چنین امری، خواه ناخواه به خاطر ضرورت شرعیاش مورد لحاظ است؛ زیرا در شرع اسلام، احکام حکومتی نافذند و این احکام، بر دو حکم دیگر (احکام ثانوی و اولی) اولویت دارند؛ چونکه ائمه علیهمالسلام ، همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کردهاند، لذا اگر یکی از فقها موفق به تشکیل حکومت شد، برای سایر فقیهان اتباع از او لازم است تا چه رسد به سایرین، چه نماینده مجلس شورای اسلامی یا غیر آن.
3. در مقدمه قانون اساسی، رهبری ضامن عدم انحراف سازمانهای مختلف از وظایف اصیل اسلامیشان معرفی شده است، به همین خاطر در اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی، نظارت بر قوای حاکمه از اختیارات و مسئولیتهای ولایت مطلقه امر و امامت امت بیان شده است که این نشان دهنده لزوم تبعیت این قوا، از دستورات و احکام حکومتی رهبری میباشد؛ زیرا یکی از طرق اعمال نظارت و رهبری در نظام جمهوری اسلامی، صدور حکم حکومتی از سوی ولی فقیه میباشد. از سوی دیگر همانطور که در این اصل ذکر شده، رهبری دارای ولایت مطلقه است که این نحوه ولایت، اختیار صدور احکام حکومتی را از سوی رهبری تأیید و تثبیت میکند، زیرا یکی از مصادیق ولایت مطلقه، اختیار داشتن در صدور احکام حکومتی است.
4. در اصل یکصد و دهم، مواردی از وظایف و اختیارات رهبر بیان شده است که هر چند عنوان حکم به آنها داده نشده است، ولی در واقع تمامی آنها میتوانند در قالب احکام حکومتی، توسط رهبری صادر و اعمال گردند. هر چند ذکر این نکته لازم است که بگوییم این شمارش وظایف در اصل مورد نظر، صرفا بر اساس ضرورتی بوده است که در نظام اسلامی احساس میشود وگرنه به لحاظ تئوریک، هیچ محدودیتی در اختیار حاکم شرعی و ولی امر وجود ندارد، مگر مواردی که ناشی از شرافت مقام امام معصوم علیهمالسلام است. لذا مستند مدعیان عدم حکم حکومتی در قانون اساسی که بیشتر اصل یکصد و دهم این قانون است، خلاف روح قانون اساسی و مقتضای اصول دیگر از جمله اصل پنجاه و هفتم است.
5.دلیل دیگر، اصل یکصد و دوازدهم: «مجمع تشخیص مصلحت نظام، برای تشخیص مصلحت مواردی را که مصوبه مجلس شورای اسلامی را شورای نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسی بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شورای نگهبان را تأمین نکند و مشاوره در اموری که رهبری به آنان ارجاع میدهد و سایر وظایفی که در این قانون ذکر شده است، به دستور رهبری تشکیل میشود. اعضای ثابت و متغیر این مجمع را مقام رهبری تعیین مینماید...» و بند اول اصل یکصد و دهم: «تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام با رهبری است» میباشد که میفهماند مشروعیت اقدامات این مجمع بر اساس ولایت فقیه است به ویژه وقتی که احکام حکومتی، ناقض احکام اسلامی باشد؛ زیرا این نحوه اختیار، از شئونات ولی فقیه است که توسط مجمع تصویب میگردد، نه به خاطر اینکه مجمع یکی از ارکان نظام است.
6. اصول دیگری از قانون اساسی نیز میباشد که دایره وسیع اختیارات رهبری و صدور احکام حکومتی را در زمینههای مختلف بیان میدارد؛ مثل اصل یکصد و پنجاه و ششم، در خصوص تعیین ریاست قوه قضاییه یا اصل یکصد و هفتاد و پنجم، در مورد نصب و عزل رئیس سازمان صدا و سیما یا اصل یکصد و هفتاد و ششم که مصوبات شورای عالی امنیت ملی را پس از تأیید مقام رهبری قابل اجرا میداند، یا اصل یکصد و هفتاد و هفتم درباره بازنگری قانون اساسی، پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام و مسئول قرار دادن شورای تجدید نظر در قانون اساسی، جهت اصلاح یا تتمیم قانون اساسی و تأیید مصوبات آن، جهت به رفراندوم گذاشتن. اینها همه از مواردی است که شأنی از شئون رهبری، از این طریق اجرا میشود.
بنابراین، در موارد ضروری، رهبر بنا به مصالح نظام میتواند با حکم حکومتی، اوامری را صادر نماید و رویه رهبری در طول تاریخ انقلاب نیز مؤید این نظر است؛ مثل: صدور فرمان اصلاح قانون اساسی دادگاه ویژه روحانیت، تأیید انتخابات ششم مقام معظم رهبری (با وجود عدم تأیید آن توسط شورای نگهبان و صدور دستور سال 79، برای خروج طرح تغییر قانون مطبوعات از دستور کار مجلس. لذا مخالفت با حکم حکومتی به دلیل نبود آن در قانون اساسی، کلامی سطحی و باطل است که تنها ثمره اظهار چنین نظرات غیر مسئولانه، ایجاد شبهه افکنی بیمورد در اذهان عمومی، تضعیف نظام به وسیله تضعیف رهبری و در نهایت ریختن آب به آسیاب دشمن و حرکت مطابق خواست آنان است. در پایان به صورت مختصر، برخی از سخنان را که در این مصاحبه مطرح شده است مورد نقد و بررسی قرار میدهیم:
درباره آزادی مطلق در استفاده از اینترنت، باید گفت که تکنولوژی روز، میتواند وسیله مناسبی برای توسعه علمی و فرهنگی جامعه باشد، به شرطی که بسترسازی لازم در این باره صورت بگیرد. از این قاعده، مسئله کاربری از اینترنت نیز مستثنی نیست و باید از این امکانات جهان اطلاعات، در جهت صحیح بهرهبرداری کرد و اگر بخواهد ابزار تهاجم فرهنگی در جامعه شود، بایستی جلوی آن را گرفت، لذا وقتی فعالیت سایتهایی در این شبکه جهانی، که هدفشان فقط گسترش فساد و فحشا است و با معیارهای مذهبی و دینی ما هیچ تناسبی ندارند در ایران محدود میشود، دیگر چه جای شک و شبهه است! مگر نه این است که غربیها و صهیونیستها، پایگاههایی را که به روشنگری دسایس و ظلمهای آنان، میپردازند تعطیل و محدود میکنند و این در حالی است که تمام ابزارهای تبلیغاتی در دست آنان است، حتی تحمل بودن یک پایگاه مخالف را ندارند. در حالیکه دشمن، اینگونه عمل میکند آیا ما بیاییم با دست خود و بدون معیار دین و عقلی و اخلاقی، جوانان خود را در معرض انواع تهاجمات فکری و انحرافات اخلاقی قرار دهیم؛ مثل اینکه فرد سالمی را به بهانه آزادی، در معرض انواع بیماریها قرار دهید که مثلاً چنین کاری از جانب هیچ کس پذیرفته نیست. در موضوع مورد بحث نیز، هر عقل سلیمی میپذیرد، جوانی که روح لطیف و ذهن سالمی دارد و از سویی به راحتی تحت تأثیر هیجانات و تحریکات مخصوص دوران جوانی قرار میگیرد، نباید در معرض انواع آفات روحی و هیجانات جنسی قرار بگیرد؛ زیرا نتیجه چنین تساهل و تسامحی، دور شدن جوانان از راه اصلی خود؛ یعنی سازندگی و بالندگی خود و کشور است.
آیا این پایگاهها ثمرهای برای جوانان ما دارند؟ آیا مطالب و محتوای آنها، موجب رشد و ارتقای علمی آنان میشود؟ آیا هیچ ضرر و آسیبی، به روحیات لطیف جوانان و نوجوانان ما نمیرسانند؟ پاسخ این است که، چگونه وقتی سم مهلکی به کسی، بدون هیچ ایمنی تزریق میشود، آن وقت میتوان توقع جان سالم بدر بردن او را داشت. مسلما اندیشههای مسموم، مطالب انحرافی و فاسد، مانند سموم دهشتناک، افکار و اندیشهها را مورد هجوم قرار میدهند و به آنها آسیبهای جدی میرسانند و این در حالی است که سوی دیگر از دستورات دینی ما این است که خرید و فروش کتب ضاله، ممنوعیت دارد که یکی از مصادیق ابزار ضلالت در عصر ما، فعالیت پایگاههای منحرف و فاسدی است که خارج از کشور تأسیس و حمایت میشوند و باید مطابق قانون شرع و کشور، آنها را محدود کرد و این کار موجب مصونیت برای جوانان امروز ما است نه محدودیت برای پیشرفت علمی او.
در جامعه امروز ما، باید مسئولین و کسانی که مردم، مقام و قدرت را به ودیعه و امانت به آنها سپردهاند، توجه داشته باشند در چارچوب نظام حرکت کنند و در مصاحبهها و نطقهای خود، مطالبی را که مربوط به اختیاراتشان و منطبق با موازین اسلام و قانون اساسی است مطرح کنند؛ برای مثال طرح موضوع آزادی مطلق، حتی در حوزه خصوصی افراد، موجب سوء استفاده افراد بیقید و بند میشود که در نهایت از این رهآورد، جامعه بیشترین آسیب را میبیند. در این خصوص، باید گفت که افراد یک جامعه، همگی به منزله اعضای یک پیکرند و به لحاظ اینکه همگی در یک فضا زندگی میکنند، به منزله مسافران یک کشتی هستند که رفتار سوء هر فردی میتواند سلامت و جان دیگران را به مخاطره بیاندازد؛ به همین خاطر سایرین مراقب عملکرد همراهان خود هستند و در صورت بروز ناهنجاری از سوی کسی، از او میخواهند که رفتارش را اصلاح کند. در تمام جوامع، افراد آن جامعه نسبت به هم در محیطهای گوناگون بیتفاوت نیستند مگر در حوزه خصوصی، زیرا حوزه خصوصی اشخاص، منفک از جامعه نیست؛ هر چند که احترام به حدود آن لازم و واجب است. برای مثال اگر فردی به بالای بام خانهاش برود و بخواهد خودکشی کند، آیا دیگران و مسئولین میتوانند بیتوجه ار کنار آن بگذرند و بگویند عمل این فرد در حوزه خصوصیاش است و نباید مداخله کرد. و به جهت عدم دخالت در حوزه خصوصی بگذارند تا آن فرد خود را نابود کند. مسلما چنین حرفی پذیرفته نیست و همگی برای نجات جان او به تکاپو و تلاش میافتند. حال گاهی یک فرد با اقدامی در حوزه خصوصیاش سلامت جسم خود را به خطر میاندازد و گاهی سلامت روان خود و دیگران را به خطر بیاندازد یا ممکن است در این حوزه، دیگری را اسیر یا اغفال کرده باشد و او به علل مختلفی نمیتواند اعتراض کند، یا در مکان شخصی خود، لانه فساد و فحشا ایجاد کرده که منجر به انحراف جامعه به خصوص نسل جوان میشود، لذا در هر صورت اهمال و بیتفاوتی نسبت به جامعه، به بهانه عدم مداخله در حوزه خصوصی افراد پذیرفته نیست و مسئولین باید نسبت به تأمین و حفظ سلامت جامعه در تکاپو و تلاش باشند. در این زمینه، سیره پیشوایان دینی ما هم این گونه بوده است. لذا میبینیم حضرت علی علیهالسلام نسبت به کسی که عمل شنیع استمنا را انجام داده بود، برخورد کردند و او را تعزیر کردند.
در پایان در زمینه موسیقی و شنیدن صدای زن باید این نکته را متذکر شد که، در مورد مسائل و احکام دینی باید به نظر مراجع تقلید خود مراجعه کرد و عملکرد برخی از سازمانها و وزارتخانهها مانند وزارت فرهنگ و ارشاد، حجت شرعی برای شیعیان نیست. لذا نمیتوان گفت که چون مجوز برخی از موسیقیها صادر شده است، نظر فقها و مراجع تغییر کرده است. در حالی که در خصوص موسیقی و شنیدن صدای زن، در صورتی که مهیج و تحریک کننده باشد، حرمت شرعی همیشه وجود دارد.