رویکردهای مذهبی در تاریخ معاصر ایران به زن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده در این مقاله، به ارائه گزارش اجمالی از رویکردها و نظرات مختلف در سده اخیر اشاره و به نقل افکار بسنده کرده ولی نظرات خود را در این مقاله بیان نکرده است، چنانچه از نحوه گزارش ایشان میتوان حدس زد که به کدام رویکرد متمایل است. بنابراین، اگر چه رویکردها و افکار اشاره شده در مقاله قابل نقد و بررسی هستند، ولی محل نقد آنها در ذیل این مقاله نیست، همچنین تعدد و تفرق نظرات مطرح شده و اشارهای بودن آنها در این مقاله نیز مانع نقد محتوایی رویکردها میباشد.متن
در ایران مسئله زن به دوران مشروطه (1284 ـ 1289 ش / 1905 م ـ 1909 م) برمیگردد. آگاهی از اندیشههای دنیای جدید و تحولات و جنبشهای زنان، نقش اصلی را در این زمینه داشت. این ارتباط و آگاهی سبب نقد و رد برخی باورهای مذهبی و سنتی در میان قشرهای جدید جامعه گردید. به جز کارهای نظری در این دوره شکلگیری انجمنهای زنانه از قبیل آزادی زنان (1907 م)، اتحادیه غیبی نسوان (1907م)، انجمن مخدرات وطن (1910 م) و... و نیز نشریات اختصاصی مسائل زنان مانند دانش، شکوفه، زبان زنان، نامه بانوان، عالم نسوان، جهان زنان، جهان نسوان وطن خواه، مجله نسوان، مجله سعادت نسوان شرق و دختران ایران در دفاع ازحق آموزش و تعلیم زنان و تأسیس مدارس دخترانه و نیز مسئله حق رأی زنان، تأثیر چشمگیری داشت. البته پیش از مشروطه نیز، کسانی به این مسئله اشاره کردهاند از آن جمله: قرة العین در سال 1848 م/ 1265 ق در کنفرانس بدشت شاهرود، کشف حجاب کرد.
در این نوشتار سعی میشود گزارشی از آرا، منابع، منهج و منطق دینداران درباره مسئله زن در این یکصد سال ارائه گردد و تحولاتی که در میان این طیف گسترده اجتماعی شکل گرفته، از لوازم این بحث و بررسی خواهد بود، البته تلاش گردیده توصیفی بیطرفانه از این مسئله ارائه شود. پیش از این، در دو نوشته (تا آنجا که نویسنده بدان دست یافته) به گزارش رویکردها درباره زن در تاریخ ایران توجه داشته است: نوشته اول، کتابی با عنوان جریانشناسی دفاع از حقوق زنان، نوشته آقای ابراهیمی شفیعی سروستانی میباشد.
بخش دوم این اثر، که عنوان جریانشناسی دفاع از حقوق زنان را به خود اختصاص داده، از سه جریان یاد میکند:
1. جریان سیاسی دفاع از حقوق زنان؛ با این ویژگیها: الف) ضدیت با اسلام و ارزشهای اسلامی؛ ب) مخالفت با نظام جمهوری اسلامی؛ پ) بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی؛ ث) تضعیف نهاد خانواده.
2. جریان غیردینی (سکولار) دفاع از حقوق زنان؛ این جریان را با این ویژگیها معرفی کرده است:
الف) استفاده ابزاری از دین؛ ب) ارائه نکردن طرح و الگویی مشخص و عملی؛ پ) پذیرش منفعلانه حقوق غربی؛ ت) دین زدایی از حرکت اصلاحی زنان.
3. جریان دینی دفاع از حقوق زنان این جریان را در دو طیف معرفی میکند: الف) طیف تجدید نظر طلب، که برای آن دو ویژگی برمیشمارد: ـ ناآگاهی یا تجاهل به منابع اجتهاد؛
ـ غفلت از منابع اجتهاد؛ ب) طیف اصولگرا و این ویژگیها را معرفی میکند: ـ توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد؛ ـ نفی تقابل و تضاد زن و مرد؛ ـ توجه به خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه؛ ـ حفظ استقلال و پرهیز از انفعال؛ ـ پرهیز از تجدد مآبی و تحجرگرایی.
دومین نوشتهای که به این مسئله اشاره کرده، کتاب الگوی جامع شخصیت زن مسلمان؛ نوشته آقای محمد تقی سبحانی است. در این کتاب تنها به رویکردهای دینداران گزارش شده و به جریانهای غیردینی یا ضددینی اشارهای نشده است، در این اثر دیدگاههای دینی را به سه رویکرد تقسیم میکنند:
1. رویکرد سنتگرا؛ و آن را با این مشخصهها معرفی میکند: الف) اصولگرایی؛ ب) حقوق محوری و تکلیف محوری؛ پ) اجتهادگرایی و روشمندی در فهم دین؛ ت) خلوصگرایی و التقاط ستیزی؛ ث) گذشتهگرایی.
2. رویکرد تجددگرا؛ برای این رویکرد نیز پنج مشخصه بدین شرح، معرفی میکند: الف) نگرش انسان مدارانه؛ ب) علمگرایی و تکیه بر خردابزاری؛ پ) تاریخیت و نسبیت در فهم دین؛ ت) آیندهگرایی؛ ث) توسعهگرایی.
3. رویکرد توسعهگرایی؛ در معرفی این رویکرد نیز این مشخصهها به چشم میخورد: الف) اصولگرایی در حوزه فهم، توسعهگرایی در حوزه تحقق دین؛ ب) نگرش نظاممند در مقابل تکلیفگرایی؛ پ) تکامل روش اجتهاد و تجدید نظر در روش علوم؛ ت) ضرورت تدوین الگوی جامع شخصیت زن مسلمان؛ ث) پیریزی تمدن نوین اسلامی.
به نظر نگارنده و با توجه به مطلب بند نخست، رویکردهای دینی را در سه دسته میتوان دستهبندی کرد:
1. رویکرد سنتی (از دوره مشروطه)
این رویکرد، باسابقهترین دیدگاه مذهبی است که؛ منابع این رویکرد را باید در دو نوع منظور کرد: یکی منابع عام علوم اسلامی از قبیل کتب تفسیر، حدیث، فقه، تاریخ، کلام، فلسفه، عرفان، اخلاق و... و دیگری کتابهای ویژه مسائل زنان که عمدتا در این یکصد سال تدوین شده است.
کتب تفسیر و علوم قرآنی
مفسران نوعا در ذیل آیات «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ»(1)؛ «وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ» (2) و آیه شهادت و...،(3) به تفاوتهای زن و مرد و ناتوانیهای آنان پرداختهاند. زرکشی در البرهان فی علوم القرآن، برای بیان معنای «مِن» از حروف جاره که به معنای جنس است، چنین مثال میزند: «الرجل خیر من المرأة؛ جنس مرد از جنس زن بهتر است».
کتب حدیث و محدثان
در لابه لای کتب حدیث نیز، روایاتی در این زمینه وجود دارد، از جمله این کتابها میتوان به کتاب النساء فی اخبار الفریقین، شخصیت و حقوق زن در اسلام و زن در سخن و سیره امام
______________________________
1. نساء، 4: 34
2. بقره، 2: 228
3. بقره، 2: 282
______________________________
علی علیهالسلام اشاره کرد. ملا امین استرآبادی، روایات مشورت با زنان و مخالفت با آنان را نعمت الاهیای میداند که خداوند به عنوان شاخص و ترازوی سنجش درستی و نادرستی رأی، در اختیار مردان قرار داده است.
کتب کلام، فلسفه و عرفان
ضیاء الدین جرجانی از متکلمان قرن نهم مینویسد: «پس ناچار، باید کردگاری و پدیدآورندهای باشد و آن خدای تعالی است که بیهمتا و بیهمباز است و زن و فرزندش نیست که زن از بهر راندن هوا و شهوت نفس و جستن راحت و لذت باید و این بر خدای تعالی روا نباشد».
کتب فقه
آنچه که در کتب فقه تفاوتهایی میان احکام مردان و زنان گفته شده، به بیش از 150 مورد میرسد. برخی از این دیدگاهها و تحلیلها قابل بررسی است؛ از قبیل اولویت مردان در انجام نماز میت بر زنان، اولویت افراد آزاده بر برده، غلبه فسق بر زنان و قلت عدالت در میان آنان، تشبیه ازدواج به کرایه دادن و کرایه گرفتن، شمردن دندههای مرد و زن برای تقسیم ارث افراد خنثی، شایسته دانستن مردان برای کمال و... . از این منابع عام که بگذریم، کتابهای تدوین شده ویژه مسائل زنان در این یکصد سال کم نیست. در میان آثار یاد شده اعم از آثار عمومی یا اختصاصی، دیدگاههای مطرح شده در سه بخش قابل عرضه است: شخصیت زن، توانمندیها و کمالات، حقوق و تکالیف زن و مرد، حضور اجتماعی زنان.
الف) شخصیت زن، توانمندیها و کمالات؛ در تمامی این آثار یاد شده، وقتی که به بحث تکوین و خلقت زن و مرد اشاره کردهاند، از یک طرف برتری مرد بر زن در جنبههای تکوینی سخن رفته است؛ و از طرف دیگر همان را مبنای تفاوتهای حقوقی و تبعیت زن از شوهر و نیز خانهنشینیاش بیان نمودهاند. علاوه بر آن تلاش شده مستنداتی نیز از علوم جدید اقتباس گردد و به ادله دینی منضم شود، تا آن را موجه نماید.
ب) حقوق و تکالیف زن و مرد
طرفداران این نظریه، که بحث از تفاوتهای حقوقی و تکلیفی زن و مرد گفتهاند به عنوان مبنا و دلیل بوده است، یا به عبارتی چنین تفاوتهایی نزد آنان مسلّم بوده است. از آثاری که به صورت مستقل یا ضمنی به این تفاوتها اشاره کردهاند؛ کتاب الفروق بین المرء و المرأة فی نظر الشرع است که 171 فرق میان زن و مرد را بررسی کرده است.
پ) حضور اجتماعی زنان؛ نظریه مسلّم و مورد قبول نزد صاحبان این رویکرد، پرده نشینی و ارتباط نداشتن زنان با مردان است.
مرحوم مدرس (1287 ـ 1357 ق / 1316 ش) در مجلس دوم (1329 ق)، به هنگام ارائه لایحه انتخابات و نفی صلاحیت زنان برای شرکت در مجلس میگوید: «از اول عمر تا حال بسیار در برّ و بحر، مهالک اتفاق افتاده بود و برای بنده، بدن بنده به لرزه نیامد و امروز بدنم به لرزه آمد. اشکال بر کمیسیون اینکه، اولاً نباید نسوان را در منتخبین برد که از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند؛ مثل اینکه بگویند از دیوانهها نیستند، سفها نیستند. از روی برهان باید صحبت کرد و برهان این است که امروز ما هر چه تأمل میکنیم، میبینیم خداوند قابلیت دراینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمرهاند که عقول آنها استعداد ندارد...». در نامهای جمعی از مراجع تقلید و آیات عظام در اسفند 1341 شمسی حضور زنان در مجلس مورد مخالفت شدید قرار میدهند. چنانکه در نامه حضرت امام به آقای علم در 28/7/1341، «ورود زنها به مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری، مخالف قوانین محکم اسلام» قملداد میشود.
در پایان میتوان آرا و دیدگاههای این رویکرد را چنین تلخیص کرد: اعتقاد به تفاوتهای فراوان زنان و مردان در زمینههای جسمی، روحی، تعقل و احساسات، ارائه تعریف ویژه از کمالات زن، اصرار بر خانه نشینی زن و مخالفت با حضور اجتماعی زنان و اعتقاد به تفاوتهای فراوان حقوقی و تکلیفی زنان و مردان.
منهج و روش این رویکرد؛
منهج و روش این رویکرد چنین است: اعتقاد به تعبد در احکام دینی، به معنای پرهیز از بیان فلسفه و حکمت و تبیینهای کلامی؛ اتکای شدید بر احادیث و روایات و نپرداختن به پالایش آنها؛ عدم اهتمام کامل و توجه مناسب به آیات قرآنی در حوزه مسائل زنان به ویژه مشارکتهای اجتماعی؛ تکیه بر علوم و دانشهای جدید جهت تثبیت تفاوتهای زنان و مردان.
2. رویکرد کلامی ـ اجتماعی (از دهه چهل به بعد)
رویکرد دوم، از دهه چهل به بعد شکل میگیرد. این رویکرد با طرح دیدگاههای صاحب المیزان درباره زن در جلدهای دوم و چهارم آغاز میشود و با کتابهای شهید مطهری در دهه پنجاه، وارد فضای عمومی جامعه میگردد و در دهه پنجاه، ابتدا آثار دکتر شریعتی و سپس دیدگاههای حضرت امام خمینی قدسسره وارد عرصه جدیدی میگردد و با اثر آیت اللّه جوادی آملی به اوج میرسد. مشخصههای کلی این طرز تفکر را میتوان چنین فهرست کرد: الف) دفاع از هویت انسانی زن و برابری وی با مرد بر پایه قرآن و برهان و عرفان؛ ب) اعتقاد به تفاوتهای زنان و مردان در عرصه روانی و جسمی و تدبیری؛ ج) تبیین کلامی تفاوتهای فقهی و حقوقی میان زنان و مردان؛ د) دفاع از جواز مشارکت اجتماعی زنان و تأکید بر رجحان آن.
منهج و روش این رویکرد؛ منهج و روش این رویکرد عبارت است از: اهتمام به قرآن به ویژه در حوزه شخصیت زن و حضور اجتماعی؛ اعتقاد به پالایش احادیث؛ باور به لزوم تعقل در فهم نصوص دینی و تبیین کلامی احکام؛ توجه به تأثیر فرهنگهای غیردینی و تلاش برای پیرایش آنها.
3. رویکرد فقهی ـ حقوقی (از دهه هشتاد)
سومین رویکرد در دهه هشتاد، خود را بروز میدهد. صاحبان این رویکرد بر این باورند که، با توجه به واقعیتها و رعایت اصول و ضوابط فقاهت و اجتهاد و مطالعات مجدد در منابع دینی، میتوان به آرا و نظریات نو دست یافت. در واقع این رویکرد، خود را بر سه ضلع استوار میکند: توجه به واقعیتها؛ رعایت قواعد و ضوابط فقاهت و اجتهاد؛ مطالعه مجدد منابع دینی. از این گروه در باب شخصیت و هویت زن و نیز برخی عرصههای دیگر چون خانواده و مشارکت اجتماعی آثاری مکتوب به دست نیامد، اما گمان میرود حداقل در زمینه شخصیت و هویت، مبانی رویکرد دوم را پذیرفتهاند که از هویت مشترک زن و مرد دفاع میکنند. باز به نظر میرسد باید تفاوتهای زن و مرد را کمتر از رویکرد دوم بدانند. گرچه در حوزه مشارکت اجتماعی، سخن مکتوب و صریح از آنان به دست نیامده، ولی لازمه برخی از آرا مانند عدم شرط ذکوریت در مرجع تقلید، رئیس جمهور، قاضی، ولی فقیه و...، این است که باب مشارکت را به روی زنان مسدود نمیبینند. در عرصه خانواده لازمه برخی از دیدگاههای آنان، اعتقاد به سهم بیشتر زنان است، مانند استقلال دختر در ازدواج و جواز خروج زن از منزل بدون اذن شوهر و موارد دیگر. اکنون نخست به طرح دیدگاههای پایهگذاران و صاحبان این رویکرد، به ترتیب تاریخ انتشار آثار اشاره و سپس برداشت خود را از روش و منهج آنان بازگو میکنیم:
1. آیت اللّه صانعی؛ آیت اللّه صانعی از فقیهانی است که در دوران معاصر، پیشگام طرح آرای جدید به صورت فتوا در رساله عملیه است. گرچه بحثهای نظری و تحلیلی در جلسات درس یا القای سخنرانی و ارائه دیدگاه نو تا اندازهای رایج بود، اما طرح آرای جدید در رساله عملیه در حوزه مسائل زنان، کمتر دیده میشود.
2. دکتر حسین مهرپور؛ ایشان در کتاب حقوق زن که انتشارات روزنامه اطلاعات آن را در سال 1379 به چاپ رسانده و حاوی ده مقاله از نویسنده است تلاش میکند در مباحث حقوقی مربوط به زن که در دنیای جدید به چالش کشیده شده، روزنههایی برای استنباط و اجتهاد جدید ارائه کند. وی در این موضوعات با تکیه بر قرآن، یا خود به رأیی جدید میرسد؛ مانند مسئله قصاص (ص 248ـ249) و قضاوت زن (356ـ358) و جواز ازدواج دختر بالغ عاقل بدون اذن ولی (ص 84ـ85) یا در آرای گذشته تشکیک میکند و بستر پژوهش جدید را فراهم میسازد؛ مانند مسئله دیه (ص 277ـ279) و شهادت زن (ص 302ـ303 و ص 309ـ310) و ا ختیار طلاق به دست مرد (ص 199ـ203) و تعدد زوجات (ص 100ـ103).
3. آیت اللّه جناتی؛ ایشان از پیشگامان در عرصه ایجاد تحول در روشهای اجتهادی و دفاع از فقه اسلامی پاسخگو و همراه با همگام با تحولات زندگی بر پایه منابع اصیل اجتهادی است. بر پایه این منش علمی، مسائل زنان نیز، نزد ایشان از این نگرش به دور نبوده است. پارهای از آرا و دیدگاههای تازه ایشان، در حوزه مسائل زنان عبارتند از: الف) مرد بودن در مجتهدی که مورد تقلید قرار میگیرد، شرط نیست؛ ب) تصدی مقام قضاوت به دست زن در صورتی که شرایط آن را دارا باشد، مانعی ندارد؛ ج) تصدی مقامات دیگر مانند مقامات اجتماعی، سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، مدیریتی، ریاستها و...، در صورتی که در انجام دادن آنها توانایی داشته باشند و موازین شرعی را از حیث پوشش و غیر آن حفظ کنند، اشکال ندارد.
منهج و روش این رویکرد؛
صاحبان این رویکرد، علاوه بر التزام به ضوابط و قواعد مسلم و مشهور فقاهتی و اجتهادی بر چند نکته دیگر نیز تأکید دارند: اهتمام به قرآن در استنباطهای فقهی و حقوقی؛ توجه به واقعیتهای زندگی؛ مراجعه مجدد در منابع و مصادر؛ تفکیک میان احکام موقت و دائمی؛ اعتقاد به کشف مقاصد و علل احکام در غیر عبادات.
در پایان، نویسنده امیدوار است، توانسته باشد گزارشی اجمالی، اما دقیق و همراه با حفظ امانت و انصاف از دیدگاههای رایج ارائه کرده باشد و این نوشتار، زمینهای برای تجزیه و تحلیل عمیق، آسیبشناسی و ارائه ضوابط و قواعد گردد.
اشاره
ارائه گزارشات توصیفی از رویکردها و نظرات درباره موضوع زنان، امری لازم و ضروری میباشد و همانطور که آقای مهریزی در پایان مقاله اشاره کرده، زمینه ساز تجزیه و تحلیل مسائل زنان و آسیبشناسی آن میگردد. ولی بیطرفی، انصاف و امانت داری از لوازم توصیف است.
آقای مهریزی نیز در این مقاله (صفحه 8 و پایان مقاله)، مدعی است این گزارش توصیفی را بیطرفانه و با رعایت انصاف نوشته است؛ اما به نظر میرسد این ادعا تمام و کمال رعایت نشده است، پس به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
1. گرچه رویکرد «سنتگرا»، اشکالات زیادی دارد و از جهات متعدد قابل نقد است؛ اما نویسنده نتوانسته در معرفی این رویکرد به شخصیتها، نظرات و عبارات مناسبی استناد کند و چه بسا، سنتگرایان از این تعریف و توصیف، ناخرسند و شاکی باشند؛ مثلاً ایشان اهم منابع رویکرد سنتگرا را به چهار دسته تقسیم کرده و برای نشان دادن این رویکرد در بخش تفسیر و علوم قرآنی، فقط به عبارتی از زرکشی که از علمای قدیم اهل سنت است اشاره شده که ایشان عبارت «الرجل خیر من المرأة» را به عنوان مثال برای بیان معنای «مِن» جنسیه آورده است؛ درحالیکه صرف مثال، نمیتواند بیانگر عقیده گوینده باشد، از آن گذشته این مطلب نه بیانگر عقاید صد ساله اخیر ایران است و نه بیانگر مذهب اصلی ایران که تشیّع است میباشد و نه صاحبان کتب تفسیر و علوم قرآنی رضایت میدهند که چنین عبارتی، نماینده افکار آنان باشد.
همچنین وی در بخش کتب حدیث و محدثان نیز فقط به ذکر عبارتی از ملاّ امین استرآبادی که از اخباریان افراطی سدههای گذشته محسوب میشود، بسنده کرده که نمیتواند نمایانگر نظر محدثان باشد و در بخش کلام نیز با وجود این همه متکلمان مشهور، فقط به ذکر عبارتی از ضیاء الدین جرجانی از متکلمان قرن نهم اکتفا کرده است. و در مجموع، این رویکرد را به گونهای توصیف کرده که خواننده را به تقبیح آن میکشاند، ولی در گزارش رویکرد فقهی که ظاهرا باب میل نویسنده است با تمجید از پایهگزاران آن، جملات و عباراتی را گزینش کرده که خواننده را جذب میکند وبه نوین بودن و پاسخگو بودن آن اصرار میورزد. درحالیکه، هنوز تطابق این رویکرد با موازین صحیح فقهی به اثبات نرسیده و علاوه بر مخالفت مشهور و بعضا همه فقهای گذشته با برخی آرای آنها، اکثر فقها و مراجع حاضر نیز بسیاری از آرای پایهگزاران این رویکرد را نپذیرفتهاند.
2. نویسنده در ترسیم منهج و روش رویکرد سنتگرایان، اعتقاد آنها به تعبّد در احکام دینی را به معنای پرهیز از بیان فلسفه و حکمت و تبیینهای کلامی دانسته است، درحالیکه سنتگرایان معتقدند نمیتوان با تبیینهای کلامی به علّت قطعی احکام پی برد و بر اساس آن فتوا داد؛ ولی از بیان و ذکر فلسفه و حکمت احکام به دست آمده از متون جهت تثبیت و تحکیم آن دراذهان مردم و بندگان ابایی ندارند. همچنین ایشان اتکای شدید سنتگرایان بر احادیث و روایات را قرین نپرداختن به پالایش روایات کرده است. اگر محدثان بزرگی همچون کلینی، صدوق، طوسی، مفید، حرّ عاملی، مجلسی و... در زمره سنتگرایان قرار گیرند، انتساب عدم اهتمام به پالایش روایات به این بزرگان، توهین به ساحت محدثان شیعه خواهد بود؛ چرا که بزرگترین اهتمام این بزرگان، پالایش روایات بوده است ودر این راه سختیهای بسیاری را تحمل کردند تا شیعه حتی الامکان با احادیث جعلی و ناصحیح مواجه نشود. از باب نمونه وقتی شیخ صدوق در مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه روایات این کتاب را حجت بین خود و خدا میداند، نمیتوان گفت که به پالایش روایات همت نداشته، اگر چه ممکن است برخی روایات آن از نظر ما مخدوش باشد؛ ولی مخدوش بودن آن از نظر ما دلیل بر عدم اهتمام ایشان نیست.
همچنین، هدف اصلی مرحوم کلینی از تدوین کتاب کافی همانطور که در مقدمه کتاب تصریح کرده، پالایش روایات صحیح از ناصحیح بوده و بعد از 20 سال تلاش آن را برای شیعیان کافی دانسته و دیگر محدثان عظیمالشأن این همت را داشتهاند و از توان خود در این مسیر فروگذار نکردهاند. آنچه نویسنده را به این توهم واداشته، تغییر شیوه ارزیابی روایات در قرون متأخر (از زمان علامه حلّی) میباشد. که در نتیجه این تغییر شیوه، روایات بسیاری در متون حدیثی شیعه از درجه اعتبار ساقط و یا اعتبار آن تضعیف شده؛ هر چند که عملاً فقها در صدور فتوا در موارد بسیاری ملتزم بر نتیجه شیوه جدید نشده و بر اساس روایات موجود در کتب معتبره حدیثی حکم کردهاند.
3. آقای مهریزی در بیان منهج و روش سه رویکرد، اهتمام به قرآن را از ویژگیهای دو رویکرد کلامی و فقهی نوین دانسته و عدم اهتمام کامل و توجه مناسب به آیات قرآن را به سنتگرایان نسبت داده است. بدون شک قرآن، مهمترین منبع دینی و اعتقادی است و غفلت از آن در حقیقت، غفلت از جعل ریسمان الاهی و منبع پرفیض خداوند است، همانطور که غفلت از روایات معصومان علیهمالسلام ، غفلت از تفسیر و تفصیل قرآن است. بنابراین، همانطور که در حدیث معروف ثقلین آمده، هدایت به راه راست و عدم گمراهی، در گرو توجه به هر دو منبع فیض است [ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا]، لذا تمسّک به یکی، بدون توجه به دیگری هدایت بخش نیست. در طول تاریخ اسلام نسبت به این مسئله، انحرافات و افراط و تفریطهایی رخ داده است، اهل سنت، اهل بیت علیهمالسلام را به کلی کنار زدند و در علوم و احکام خود از معارف اهل بیت علیهمالسلام محروم ماندند. سبک و سیاق علوم اهل سنت با توجه به کثرت و قدرت آنها در شیعیان نیز بیتأثیر نبود، در مقابله با این انحراف و هجمه علمی، محدثان شیعه بر اهمیت توجه به روایات تأکید کردند؛ ولی غرض آنها بیتوجهی به قرآن نبوده است. چنانکه میبینیم مرحوم مجلسی(ره) در ابتدای همه ابواب بحارالانوار، تمام سعی خود را به کار برده تا همه آیات مرتبط با آن باب را در بیشتر موارد همراه با تفسیر بیاورد. آنچه موجب توهم نویسنده و امثال ایشان شده است، تفاوت در روش استفاده و برداشت از قرآن بین محدثان و دیگران است که در اصول فقه بهطور مفصل مورد بحث قرار میگیرد. اتفاقا تنها نقطه مشترک همه مکاتب اسلامی، تأکید بر استفاده از قرآن است و تفاوت فقط در نحوه استفاده و برداشت است. البته ما در این مختصر نمیخواهیم قضاوت کنیم، کدام نوع استفاده صحیح است ولی آنچه واضح است این است که، اگر تفریطی در سنتگرایان نسبت به قرآن روا شده است، از سوی دیگر افراط در رویکرد فقهی نوین در حال شکلگیری است، به گونهای که گاهی به طرد روایات و سلیقهای شدن برداشتها از قرآن کشیده میشود.
در این نوشتار سعی میشود گزارشی از آرا، منابع، منهج و منطق دینداران درباره مسئله زن در این یکصد سال ارائه گردد و تحولاتی که در میان این طیف گسترده اجتماعی شکل گرفته، از لوازم این بحث و بررسی خواهد بود، البته تلاش گردیده توصیفی بیطرفانه از این مسئله ارائه شود. پیش از این، در دو نوشته (تا آنجا که نویسنده بدان دست یافته) به گزارش رویکردها درباره زن در تاریخ ایران توجه داشته است: نوشته اول، کتابی با عنوان جریانشناسی دفاع از حقوق زنان، نوشته آقای ابراهیمی شفیعی سروستانی میباشد.
بخش دوم این اثر، که عنوان جریانشناسی دفاع از حقوق زنان را به خود اختصاص داده، از سه جریان یاد میکند:
1. جریان سیاسی دفاع از حقوق زنان؛ با این ویژگیها: الف) ضدیت با اسلام و ارزشهای اسلامی؛ ب) مخالفت با نظام جمهوری اسلامی؛ پ) بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی؛ ث) تضعیف نهاد خانواده.
2. جریان غیردینی (سکولار) دفاع از حقوق زنان؛ این جریان را با این ویژگیها معرفی کرده است:
الف) استفاده ابزاری از دین؛ ب) ارائه نکردن طرح و الگویی مشخص و عملی؛ پ) پذیرش منفعلانه حقوق غربی؛ ت) دین زدایی از حرکت اصلاحی زنان.
3. جریان دینی دفاع از حقوق زنان این جریان را در دو طیف معرفی میکند: الف) طیف تجدید نظر طلب، که برای آن دو ویژگی برمیشمارد: ـ ناآگاهی یا تجاهل به منابع اجتهاد؛
ـ غفلت از منابع اجتهاد؛ ب) طیف اصولگرا و این ویژگیها را معرفی میکند: ـ توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد؛ ـ نفی تقابل و تضاد زن و مرد؛ ـ توجه به خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه؛ ـ حفظ استقلال و پرهیز از انفعال؛ ـ پرهیز از تجدد مآبی و تحجرگرایی.
دومین نوشتهای که به این مسئله اشاره کرده، کتاب الگوی جامع شخصیت زن مسلمان؛ نوشته آقای محمد تقی سبحانی است. در این کتاب تنها به رویکردهای دینداران گزارش شده و به جریانهای غیردینی یا ضددینی اشارهای نشده است، در این اثر دیدگاههای دینی را به سه رویکرد تقسیم میکنند:
1. رویکرد سنتگرا؛ و آن را با این مشخصهها معرفی میکند: الف) اصولگرایی؛ ب) حقوق محوری و تکلیف محوری؛ پ) اجتهادگرایی و روشمندی در فهم دین؛ ت) خلوصگرایی و التقاط ستیزی؛ ث) گذشتهگرایی.
2. رویکرد تجددگرا؛ برای این رویکرد نیز پنج مشخصه بدین شرح، معرفی میکند: الف) نگرش انسان مدارانه؛ ب) علمگرایی و تکیه بر خردابزاری؛ پ) تاریخیت و نسبیت در فهم دین؛ ت) آیندهگرایی؛ ث) توسعهگرایی.
3. رویکرد توسعهگرایی؛ در معرفی این رویکرد نیز این مشخصهها به چشم میخورد: الف) اصولگرایی در حوزه فهم، توسعهگرایی در حوزه تحقق دین؛ ب) نگرش نظاممند در مقابل تکلیفگرایی؛ پ) تکامل روش اجتهاد و تجدید نظر در روش علوم؛ ت) ضرورت تدوین الگوی جامع شخصیت زن مسلمان؛ ث) پیریزی تمدن نوین اسلامی.
به نظر نگارنده و با توجه به مطلب بند نخست، رویکردهای دینی را در سه دسته میتوان دستهبندی کرد:
1. رویکرد سنتی (از دوره مشروطه)
این رویکرد، باسابقهترین دیدگاه مذهبی است که؛ منابع این رویکرد را باید در دو نوع منظور کرد: یکی منابع عام علوم اسلامی از قبیل کتب تفسیر، حدیث، فقه، تاریخ، کلام، فلسفه، عرفان، اخلاق و... و دیگری کتابهای ویژه مسائل زنان که عمدتا در این یکصد سال تدوین شده است.
کتب تفسیر و علوم قرآنی
مفسران نوعا در ذیل آیات «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ»(1)؛ «وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ» (2) و آیه شهادت و...،(3) به تفاوتهای زن و مرد و ناتوانیهای آنان پرداختهاند. زرکشی در البرهان فی علوم القرآن، برای بیان معنای «مِن» از حروف جاره که به معنای جنس است، چنین مثال میزند: «الرجل خیر من المرأة؛ جنس مرد از جنس زن بهتر است».
کتب حدیث و محدثان
در لابه لای کتب حدیث نیز، روایاتی در این زمینه وجود دارد، از جمله این کتابها میتوان به کتاب النساء فی اخبار الفریقین، شخصیت و حقوق زن در اسلام و زن در سخن و سیره امام
______________________________
1. نساء، 4: 34
2. بقره، 2: 228
3. بقره، 2: 282
______________________________
علی علیهالسلام اشاره کرد. ملا امین استرآبادی، روایات مشورت با زنان و مخالفت با آنان را نعمت الاهیای میداند که خداوند به عنوان شاخص و ترازوی سنجش درستی و نادرستی رأی، در اختیار مردان قرار داده است.
کتب کلام، فلسفه و عرفان
ضیاء الدین جرجانی از متکلمان قرن نهم مینویسد: «پس ناچار، باید کردگاری و پدیدآورندهای باشد و آن خدای تعالی است که بیهمتا و بیهمباز است و زن و فرزندش نیست که زن از بهر راندن هوا و شهوت نفس و جستن راحت و لذت باید و این بر خدای تعالی روا نباشد».
کتب فقه
آنچه که در کتب فقه تفاوتهایی میان احکام مردان و زنان گفته شده، به بیش از 150 مورد میرسد. برخی از این دیدگاهها و تحلیلها قابل بررسی است؛ از قبیل اولویت مردان در انجام نماز میت بر زنان، اولویت افراد آزاده بر برده، غلبه فسق بر زنان و قلت عدالت در میان آنان، تشبیه ازدواج به کرایه دادن و کرایه گرفتن، شمردن دندههای مرد و زن برای تقسیم ارث افراد خنثی، شایسته دانستن مردان برای کمال و... . از این منابع عام که بگذریم، کتابهای تدوین شده ویژه مسائل زنان در این یکصد سال کم نیست. در میان آثار یاد شده اعم از آثار عمومی یا اختصاصی، دیدگاههای مطرح شده در سه بخش قابل عرضه است: شخصیت زن، توانمندیها و کمالات، حقوق و تکالیف زن و مرد، حضور اجتماعی زنان.
الف) شخصیت زن، توانمندیها و کمالات؛ در تمامی این آثار یاد شده، وقتی که به بحث تکوین و خلقت زن و مرد اشاره کردهاند، از یک طرف برتری مرد بر زن در جنبههای تکوینی سخن رفته است؛ و از طرف دیگر همان را مبنای تفاوتهای حقوقی و تبعیت زن از شوهر و نیز خانهنشینیاش بیان نمودهاند. علاوه بر آن تلاش شده مستنداتی نیز از علوم جدید اقتباس گردد و به ادله دینی منضم شود، تا آن را موجه نماید.
ب) حقوق و تکالیف زن و مرد
طرفداران این نظریه، که بحث از تفاوتهای حقوقی و تکلیفی زن و مرد گفتهاند به عنوان مبنا و دلیل بوده است، یا به عبارتی چنین تفاوتهایی نزد آنان مسلّم بوده است. از آثاری که به صورت مستقل یا ضمنی به این تفاوتها اشاره کردهاند؛ کتاب الفروق بین المرء و المرأة فی نظر الشرع است که 171 فرق میان زن و مرد را بررسی کرده است.
پ) حضور اجتماعی زنان؛ نظریه مسلّم و مورد قبول نزد صاحبان این رویکرد، پرده نشینی و ارتباط نداشتن زنان با مردان است.
مرحوم مدرس (1287 ـ 1357 ق / 1316 ش) در مجلس دوم (1329 ق)، به هنگام ارائه لایحه انتخابات و نفی صلاحیت زنان برای شرکت در مجلس میگوید: «از اول عمر تا حال بسیار در برّ و بحر، مهالک اتفاق افتاده بود و برای بنده، بدن بنده به لرزه نیامد و امروز بدنم به لرزه آمد. اشکال بر کمیسیون اینکه، اولاً نباید نسوان را در منتخبین برد که از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند؛ مثل اینکه بگویند از دیوانهها نیستند، سفها نیستند. از روی برهان باید صحبت کرد و برهان این است که امروز ما هر چه تأمل میکنیم، میبینیم خداوند قابلیت دراینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفین و مستضعفات و آنها از آن نمرهاند که عقول آنها استعداد ندارد...». در نامهای جمعی از مراجع تقلید و آیات عظام در اسفند 1341 شمسی حضور زنان در مجلس مورد مخالفت شدید قرار میدهند. چنانکه در نامه حضرت امام به آقای علم در 28/7/1341، «ورود زنها به مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری، مخالف قوانین محکم اسلام» قملداد میشود.
در پایان میتوان آرا و دیدگاههای این رویکرد را چنین تلخیص کرد: اعتقاد به تفاوتهای فراوان زنان و مردان در زمینههای جسمی، روحی، تعقل و احساسات، ارائه تعریف ویژه از کمالات زن، اصرار بر خانه نشینی زن و مخالفت با حضور اجتماعی زنان و اعتقاد به تفاوتهای فراوان حقوقی و تکلیفی زنان و مردان.
منهج و روش این رویکرد؛
منهج و روش این رویکرد چنین است: اعتقاد به تعبد در احکام دینی، به معنای پرهیز از بیان فلسفه و حکمت و تبیینهای کلامی؛ اتکای شدید بر احادیث و روایات و نپرداختن به پالایش آنها؛ عدم اهتمام کامل و توجه مناسب به آیات قرآنی در حوزه مسائل زنان به ویژه مشارکتهای اجتماعی؛ تکیه بر علوم و دانشهای جدید جهت تثبیت تفاوتهای زنان و مردان.
2. رویکرد کلامی ـ اجتماعی (از دهه چهل به بعد)
رویکرد دوم، از دهه چهل به بعد شکل میگیرد. این رویکرد با طرح دیدگاههای صاحب المیزان درباره زن در جلدهای دوم و چهارم آغاز میشود و با کتابهای شهید مطهری در دهه پنجاه، وارد فضای عمومی جامعه میگردد و در دهه پنجاه، ابتدا آثار دکتر شریعتی و سپس دیدگاههای حضرت امام خمینی قدسسره وارد عرصه جدیدی میگردد و با اثر آیت اللّه جوادی آملی به اوج میرسد. مشخصههای کلی این طرز تفکر را میتوان چنین فهرست کرد: الف) دفاع از هویت انسانی زن و برابری وی با مرد بر پایه قرآن و برهان و عرفان؛ ب) اعتقاد به تفاوتهای زنان و مردان در عرصه روانی و جسمی و تدبیری؛ ج) تبیین کلامی تفاوتهای فقهی و حقوقی میان زنان و مردان؛ د) دفاع از جواز مشارکت اجتماعی زنان و تأکید بر رجحان آن.
منهج و روش این رویکرد؛ منهج و روش این رویکرد عبارت است از: اهتمام به قرآن به ویژه در حوزه شخصیت زن و حضور اجتماعی؛ اعتقاد به پالایش احادیث؛ باور به لزوم تعقل در فهم نصوص دینی و تبیین کلامی احکام؛ توجه به تأثیر فرهنگهای غیردینی و تلاش برای پیرایش آنها.
3. رویکرد فقهی ـ حقوقی (از دهه هشتاد)
سومین رویکرد در دهه هشتاد، خود را بروز میدهد. صاحبان این رویکرد بر این باورند که، با توجه به واقعیتها و رعایت اصول و ضوابط فقاهت و اجتهاد و مطالعات مجدد در منابع دینی، میتوان به آرا و نظریات نو دست یافت. در واقع این رویکرد، خود را بر سه ضلع استوار میکند: توجه به واقعیتها؛ رعایت قواعد و ضوابط فقاهت و اجتهاد؛ مطالعه مجدد منابع دینی. از این گروه در باب شخصیت و هویت زن و نیز برخی عرصههای دیگر چون خانواده و مشارکت اجتماعی آثاری مکتوب به دست نیامد، اما گمان میرود حداقل در زمینه شخصیت و هویت، مبانی رویکرد دوم را پذیرفتهاند که از هویت مشترک زن و مرد دفاع میکنند. باز به نظر میرسد باید تفاوتهای زن و مرد را کمتر از رویکرد دوم بدانند. گرچه در حوزه مشارکت اجتماعی، سخن مکتوب و صریح از آنان به دست نیامده، ولی لازمه برخی از آرا مانند عدم شرط ذکوریت در مرجع تقلید، رئیس جمهور، قاضی، ولی فقیه و...، این است که باب مشارکت را به روی زنان مسدود نمیبینند. در عرصه خانواده لازمه برخی از دیدگاههای آنان، اعتقاد به سهم بیشتر زنان است، مانند استقلال دختر در ازدواج و جواز خروج زن از منزل بدون اذن شوهر و موارد دیگر. اکنون نخست به طرح دیدگاههای پایهگذاران و صاحبان این رویکرد، به ترتیب تاریخ انتشار آثار اشاره و سپس برداشت خود را از روش و منهج آنان بازگو میکنیم:
1. آیت اللّه صانعی؛ آیت اللّه صانعی از فقیهانی است که در دوران معاصر، پیشگام طرح آرای جدید به صورت فتوا در رساله عملیه است. گرچه بحثهای نظری و تحلیلی در جلسات درس یا القای سخنرانی و ارائه دیدگاه نو تا اندازهای رایج بود، اما طرح آرای جدید در رساله عملیه در حوزه مسائل زنان، کمتر دیده میشود.
2. دکتر حسین مهرپور؛ ایشان در کتاب حقوق زن که انتشارات روزنامه اطلاعات آن را در سال 1379 به چاپ رسانده و حاوی ده مقاله از نویسنده است تلاش میکند در مباحث حقوقی مربوط به زن که در دنیای جدید به چالش کشیده شده، روزنههایی برای استنباط و اجتهاد جدید ارائه کند. وی در این موضوعات با تکیه بر قرآن، یا خود به رأیی جدید میرسد؛ مانند مسئله قصاص (ص 248ـ249) و قضاوت زن (356ـ358) و جواز ازدواج دختر بالغ عاقل بدون اذن ولی (ص 84ـ85) یا در آرای گذشته تشکیک میکند و بستر پژوهش جدید را فراهم میسازد؛ مانند مسئله دیه (ص 277ـ279) و شهادت زن (ص 302ـ303 و ص 309ـ310) و ا ختیار طلاق به دست مرد (ص 199ـ203) و تعدد زوجات (ص 100ـ103).
3. آیت اللّه جناتی؛ ایشان از پیشگامان در عرصه ایجاد تحول در روشهای اجتهادی و دفاع از فقه اسلامی پاسخگو و همراه با همگام با تحولات زندگی بر پایه منابع اصیل اجتهادی است. بر پایه این منش علمی، مسائل زنان نیز، نزد ایشان از این نگرش به دور نبوده است. پارهای از آرا و دیدگاههای تازه ایشان، در حوزه مسائل زنان عبارتند از: الف) مرد بودن در مجتهدی که مورد تقلید قرار میگیرد، شرط نیست؛ ب) تصدی مقام قضاوت به دست زن در صورتی که شرایط آن را دارا باشد، مانعی ندارد؛ ج) تصدی مقامات دیگر مانند مقامات اجتماعی، سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، مدیریتی، ریاستها و...، در صورتی که در انجام دادن آنها توانایی داشته باشند و موازین شرعی را از حیث پوشش و غیر آن حفظ کنند، اشکال ندارد.
منهج و روش این رویکرد؛
صاحبان این رویکرد، علاوه بر التزام به ضوابط و قواعد مسلم و مشهور فقاهتی و اجتهادی بر چند نکته دیگر نیز تأکید دارند: اهتمام به قرآن در استنباطهای فقهی و حقوقی؛ توجه به واقعیتهای زندگی؛ مراجعه مجدد در منابع و مصادر؛ تفکیک میان احکام موقت و دائمی؛ اعتقاد به کشف مقاصد و علل احکام در غیر عبادات.
در پایان، نویسنده امیدوار است، توانسته باشد گزارشی اجمالی، اما دقیق و همراه با حفظ امانت و انصاف از دیدگاههای رایج ارائه کرده باشد و این نوشتار، زمینهای برای تجزیه و تحلیل عمیق، آسیبشناسی و ارائه ضوابط و قواعد گردد.
اشاره
ارائه گزارشات توصیفی از رویکردها و نظرات درباره موضوع زنان، امری لازم و ضروری میباشد و همانطور که آقای مهریزی در پایان مقاله اشاره کرده، زمینه ساز تجزیه و تحلیل مسائل زنان و آسیبشناسی آن میگردد. ولی بیطرفی، انصاف و امانت داری از لوازم توصیف است.
آقای مهریزی نیز در این مقاله (صفحه 8 و پایان مقاله)، مدعی است این گزارش توصیفی را بیطرفانه و با رعایت انصاف نوشته است؛ اما به نظر میرسد این ادعا تمام و کمال رعایت نشده است، پس به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
1. گرچه رویکرد «سنتگرا»، اشکالات زیادی دارد و از جهات متعدد قابل نقد است؛ اما نویسنده نتوانسته در معرفی این رویکرد به شخصیتها، نظرات و عبارات مناسبی استناد کند و چه بسا، سنتگرایان از این تعریف و توصیف، ناخرسند و شاکی باشند؛ مثلاً ایشان اهم منابع رویکرد سنتگرا را به چهار دسته تقسیم کرده و برای نشان دادن این رویکرد در بخش تفسیر و علوم قرآنی، فقط به عبارتی از زرکشی که از علمای قدیم اهل سنت است اشاره شده که ایشان عبارت «الرجل خیر من المرأة» را به عنوان مثال برای بیان معنای «مِن» جنسیه آورده است؛ درحالیکه صرف مثال، نمیتواند بیانگر عقیده گوینده باشد، از آن گذشته این مطلب نه بیانگر عقاید صد ساله اخیر ایران است و نه بیانگر مذهب اصلی ایران که تشیّع است میباشد و نه صاحبان کتب تفسیر و علوم قرآنی رضایت میدهند که چنین عبارتی، نماینده افکار آنان باشد.
همچنین وی در بخش کتب حدیث و محدثان نیز فقط به ذکر عبارتی از ملاّ امین استرآبادی که از اخباریان افراطی سدههای گذشته محسوب میشود، بسنده کرده که نمیتواند نمایانگر نظر محدثان باشد و در بخش کلام نیز با وجود این همه متکلمان مشهور، فقط به ذکر عبارتی از ضیاء الدین جرجانی از متکلمان قرن نهم اکتفا کرده است. و در مجموع، این رویکرد را به گونهای توصیف کرده که خواننده را به تقبیح آن میکشاند، ولی در گزارش رویکرد فقهی که ظاهرا باب میل نویسنده است با تمجید از پایهگزاران آن، جملات و عباراتی را گزینش کرده که خواننده را جذب میکند وبه نوین بودن و پاسخگو بودن آن اصرار میورزد. درحالیکه، هنوز تطابق این رویکرد با موازین صحیح فقهی به اثبات نرسیده و علاوه بر مخالفت مشهور و بعضا همه فقهای گذشته با برخی آرای آنها، اکثر فقها و مراجع حاضر نیز بسیاری از آرای پایهگزاران این رویکرد را نپذیرفتهاند.
2. نویسنده در ترسیم منهج و روش رویکرد سنتگرایان، اعتقاد آنها به تعبّد در احکام دینی را به معنای پرهیز از بیان فلسفه و حکمت و تبیینهای کلامی دانسته است، درحالیکه سنتگرایان معتقدند نمیتوان با تبیینهای کلامی به علّت قطعی احکام پی برد و بر اساس آن فتوا داد؛ ولی از بیان و ذکر فلسفه و حکمت احکام به دست آمده از متون جهت تثبیت و تحکیم آن دراذهان مردم و بندگان ابایی ندارند. همچنین ایشان اتکای شدید سنتگرایان بر احادیث و روایات را قرین نپرداختن به پالایش روایات کرده است. اگر محدثان بزرگی همچون کلینی، صدوق، طوسی، مفید، حرّ عاملی، مجلسی و... در زمره سنتگرایان قرار گیرند، انتساب عدم اهتمام به پالایش روایات به این بزرگان، توهین به ساحت محدثان شیعه خواهد بود؛ چرا که بزرگترین اهتمام این بزرگان، پالایش روایات بوده است ودر این راه سختیهای بسیاری را تحمل کردند تا شیعه حتی الامکان با احادیث جعلی و ناصحیح مواجه نشود. از باب نمونه وقتی شیخ صدوق در مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه روایات این کتاب را حجت بین خود و خدا میداند، نمیتوان گفت که به پالایش روایات همت نداشته، اگر چه ممکن است برخی روایات آن از نظر ما مخدوش باشد؛ ولی مخدوش بودن آن از نظر ما دلیل بر عدم اهتمام ایشان نیست.
همچنین، هدف اصلی مرحوم کلینی از تدوین کتاب کافی همانطور که در مقدمه کتاب تصریح کرده، پالایش روایات صحیح از ناصحیح بوده و بعد از 20 سال تلاش آن را برای شیعیان کافی دانسته و دیگر محدثان عظیمالشأن این همت را داشتهاند و از توان خود در این مسیر فروگذار نکردهاند. آنچه نویسنده را به این توهم واداشته، تغییر شیوه ارزیابی روایات در قرون متأخر (از زمان علامه حلّی) میباشد. که در نتیجه این تغییر شیوه، روایات بسیاری در متون حدیثی شیعه از درجه اعتبار ساقط و یا اعتبار آن تضعیف شده؛ هر چند که عملاً فقها در صدور فتوا در موارد بسیاری ملتزم بر نتیجه شیوه جدید نشده و بر اساس روایات موجود در کتب معتبره حدیثی حکم کردهاند.
3. آقای مهریزی در بیان منهج و روش سه رویکرد، اهتمام به قرآن را از ویژگیهای دو رویکرد کلامی و فقهی نوین دانسته و عدم اهتمام کامل و توجه مناسب به آیات قرآن را به سنتگرایان نسبت داده است. بدون شک قرآن، مهمترین منبع دینی و اعتقادی است و غفلت از آن در حقیقت، غفلت از جعل ریسمان الاهی و منبع پرفیض خداوند است، همانطور که غفلت از روایات معصومان علیهمالسلام ، غفلت از تفسیر و تفصیل قرآن است. بنابراین، همانطور که در حدیث معروف ثقلین آمده، هدایت به راه راست و عدم گمراهی، در گرو توجه به هر دو منبع فیض است [ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا]، لذا تمسّک به یکی، بدون توجه به دیگری هدایت بخش نیست. در طول تاریخ اسلام نسبت به این مسئله، انحرافات و افراط و تفریطهایی رخ داده است، اهل سنت، اهل بیت علیهمالسلام را به کلی کنار زدند و در علوم و احکام خود از معارف اهل بیت علیهمالسلام محروم ماندند. سبک و سیاق علوم اهل سنت با توجه به کثرت و قدرت آنها در شیعیان نیز بیتأثیر نبود، در مقابله با این انحراف و هجمه علمی، محدثان شیعه بر اهمیت توجه به روایات تأکید کردند؛ ولی غرض آنها بیتوجهی به قرآن نبوده است. چنانکه میبینیم مرحوم مجلسی(ره) در ابتدای همه ابواب بحارالانوار، تمام سعی خود را به کار برده تا همه آیات مرتبط با آن باب را در بیشتر موارد همراه با تفسیر بیاورد. آنچه موجب توهم نویسنده و امثال ایشان شده است، تفاوت در روش استفاده و برداشت از قرآن بین محدثان و دیگران است که در اصول فقه بهطور مفصل مورد بحث قرار میگیرد. اتفاقا تنها نقطه مشترک همه مکاتب اسلامی، تأکید بر استفاده از قرآن است و تفاوت فقط در نحوه استفاده و برداشت است. البته ما در این مختصر نمیخواهیم قضاوت کنیم، کدام نوع استفاده صحیح است ولی آنچه واضح است این است که، اگر تفریطی در سنتگرایان نسبت به قرآن روا شده است، از سوی دیگر افراط در رویکرد فقهی نوین در حال شکلگیری است، به گونهای که گاهی به طرد روایات و سلیقهای شدن برداشتها از قرآن کشیده میشود.