مشروعیت دو جانبه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مردم سالاری، ش 919، 14/1/84
این مقاله اقتباسی از نوشته «روزی برای مشروعیت» اهورا فرزام است. به نظر ایشان در سیاست، حکومت به معنای دستگاه فرمانروا در کشور است. به بیان دیگر، در یک ساختار سیاسی، این حکومت است که خط مشی اصلی و اساسی دولت را تعیین میکند. از نظر حقوق بینالملل، واقعیت فرمانروایی بیشتر ملاک شناسایی یک حکومت در مقام حکومت واقعی است. اصل اساسی و مبدأ اولیه هر حکومتی، اصل حاکمیت و مشروعیت آن است. بهطور کلی، حاکمیت شامل این مفاهیم است: الف) اختیار وضع و اصلاح قوانین بر حسب نظام قانونی کشور. بنابراین، حکومت تا زمانی «قانونی» شمرده میشود که کردار آن هماهنگ با خواست همگانی یا اکثریت ملت باشد و در غیر این صورت، حکومت از نوع استبدادی شناخته میشود؛ ب) قدرت سیاسی و اخلاقی دولت، از آن جهت که «قدرت قانونی» در قلمرو خویش به شمار میآید؛ پ) استقلال سیاسی و قضایی یک جامعه سیاسی. مشروعیت کلید اصلی اقتدار یک حاکمیت است. عبدالرحمن عالم مینویسد: «مشروعیت به معنای قانونی بودن یا طبق قانون بودن است. [...] در عصر حاضر نیز نخستین بار «ماکس وبر» مفهوم مشروعیت را به صورت مفهومی عام بیان کرد». سپس عالم از قول دال مینویسد: «وقتی حکومت، مشروعیت دارد که مردمِ تحت فرمان اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه حکومت به دلیل شایستگی، از حق صدور قواعد الزامآور برخوردار است».
ترجمه فارسی واژه «Legitimacy» ـ که میتواند به مفهوم حقانیت باشد ـ به واژه مشروعیت میتواند باعث گمراهی شود. جرالد سی. مک کالوم در کتاب فلسفه سیاسی مینویسد: «بهترین برداشت از واژه مشروع، مطابقت با اصول و ضوابط پذیرفته شده است». به این ترتیب، میتوان از «مشروعیت سیاسی» منهای اتصال دستگاه فکری و مادی سیاست به شرع، تصور روشنی داشت؛ چرا که «مشروعیت شرعی» تنها یکی از انواع مشروعیت سیاسی خواهد بود.
وی در ادامه به مشروعیت سیاسی در اسلام میپردازد: دین مبین اسلام و شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم عنصرهای اصلی حکومت تازه تأسیس اسلامی بودند. ولی نمیتوان مشروعیت حکومت اسلامی را از نوع مشروعیت «کاریزماتیک» دانست؛ چرا که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز به نوبه خود، مشروعیت حکومت و وحی را از جانب خداوند میگرفت. از طرفی، شروط دیگر مشروعیت سیاسی نیز خود به خود باطل بود؛ چرا که جامعه جاهلیت عرب، حاکمیتی جز رهبری قومی ـ قبیلهای نشناخته بود. هر چند شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از هر فرصتی برای ایجاد «یک فرهنگ سیاسی مشارکتی» استفاده میکرد.
اما با رحلت پیامبر، تاریخ اسلام شاهد نخستین «بحران مشروعیت» خود شد. در حکومت امویان لفظ تازه ساز «خلیفة الرسول» که به مفهوم جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بهکار میرفت، نخستین گام ایجاد مشروعیت بود. این اتصال به عینیت مشروعیت شرعی، آنقدر استوار بود تا با قتل عثمان بزرگترین قبح جامعه اسلامی یعنی قتل خلیفه رسول شکسته شد.
پیامبری که زمانی بنا به «عین مشروعیت شرعی» بودن و اتصال به وحی، دستمایه مشروعیت خلفا شده بود، بار دیگر در قالب یک «رییس قوم» و یا یک بنیانگذار بزرگ، عامل مشروعیت عباسیان گردید؛ اما به موازات این نوع مشروعیت، فلسفه سیاسی دیگری نیز در حال پیشروی بود که به شیعیان تعلق داشت. بنابر فلسفه سیاسی تشیع، حکومت حق مطلق خداست که از جانب او به انسان تفویض میشود. این تفکر اساس فلسفه سیاسی «ولایت فقیه» است.
شیعه در ایران با حکومت صفویان به قدرت رسید و هنگام پیروزی انقلاب اسلامی لفظ «حکومت اسلامی» توسط رهبر کبیر انقلاب به واژه «جمهوری اسلامی» تبدیل شد تا «مشروعیت شرعی» به «مشروعیت مردمی» پیوند بخورد. این «مشروعیت دو جانبه» استحکام بیشتری به نظام تازه تأسیس دارد، نظامی با حکومت ولایت فقیه مبتنی بر فلسفه سیاسی تشیع و با حقانیت رأی مردم. دوازده فروردین نماد این «مشروعیت دو جانبه» است.
این مقاله اقتباسی از نوشته «روزی برای مشروعیت» اهورا فرزام است. به نظر ایشان در سیاست، حکومت به معنای دستگاه فرمانروا در کشور است. به بیان دیگر، در یک ساختار سیاسی، این حکومت است که خط مشی اصلی و اساسی دولت را تعیین میکند. از نظر حقوق بینالملل، واقعیت فرمانروایی بیشتر ملاک شناسایی یک حکومت در مقام حکومت واقعی است. اصل اساسی و مبدأ اولیه هر حکومتی، اصل حاکمیت و مشروعیت آن است. بهطور کلی، حاکمیت شامل این مفاهیم است: الف) اختیار وضع و اصلاح قوانین بر حسب نظام قانونی کشور. بنابراین، حکومت تا زمانی «قانونی» شمرده میشود که کردار آن هماهنگ با خواست همگانی یا اکثریت ملت باشد و در غیر این صورت، حکومت از نوع استبدادی شناخته میشود؛ ب) قدرت سیاسی و اخلاقی دولت، از آن جهت که «قدرت قانونی» در قلمرو خویش به شمار میآید؛ پ) استقلال سیاسی و قضایی یک جامعه سیاسی. مشروعیت کلید اصلی اقتدار یک حاکمیت است. عبدالرحمن عالم مینویسد: «مشروعیت به معنای قانونی بودن یا طبق قانون بودن است. [...] در عصر حاضر نیز نخستین بار «ماکس وبر» مفهوم مشروعیت را به صورت مفهومی عام بیان کرد». سپس عالم از قول دال مینویسد: «وقتی حکومت، مشروعیت دارد که مردمِ تحت فرمان اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه حکومت به دلیل شایستگی، از حق صدور قواعد الزامآور برخوردار است».
ترجمه فارسی واژه «Legitimacy» ـ که میتواند به مفهوم حقانیت باشد ـ به واژه مشروعیت میتواند باعث گمراهی شود. جرالد سی. مک کالوم در کتاب فلسفه سیاسی مینویسد: «بهترین برداشت از واژه مشروع، مطابقت با اصول و ضوابط پذیرفته شده است». به این ترتیب، میتوان از «مشروعیت سیاسی» منهای اتصال دستگاه فکری و مادی سیاست به شرع، تصور روشنی داشت؛ چرا که «مشروعیت شرعی» تنها یکی از انواع مشروعیت سیاسی خواهد بود.
وی در ادامه به مشروعیت سیاسی در اسلام میپردازد: دین مبین اسلام و شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم عنصرهای اصلی حکومت تازه تأسیس اسلامی بودند. ولی نمیتوان مشروعیت حکومت اسلامی را از نوع مشروعیت «کاریزماتیک» دانست؛ چرا که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز به نوبه خود، مشروعیت حکومت و وحی را از جانب خداوند میگرفت. از طرفی، شروط دیگر مشروعیت سیاسی نیز خود به خود باطل بود؛ چرا که جامعه جاهلیت عرب، حاکمیتی جز رهبری قومی ـ قبیلهای نشناخته بود. هر چند شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از هر فرصتی برای ایجاد «یک فرهنگ سیاسی مشارکتی» استفاده میکرد.
اما با رحلت پیامبر، تاریخ اسلام شاهد نخستین «بحران مشروعیت» خود شد. در حکومت امویان لفظ تازه ساز «خلیفة الرسول» که به مفهوم جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بهکار میرفت، نخستین گام ایجاد مشروعیت بود. این اتصال به عینیت مشروعیت شرعی، آنقدر استوار بود تا با قتل عثمان بزرگترین قبح جامعه اسلامی یعنی قتل خلیفه رسول شکسته شد.
پیامبری که زمانی بنا به «عین مشروعیت شرعی» بودن و اتصال به وحی، دستمایه مشروعیت خلفا شده بود، بار دیگر در قالب یک «رییس قوم» و یا یک بنیانگذار بزرگ، عامل مشروعیت عباسیان گردید؛ اما به موازات این نوع مشروعیت، فلسفه سیاسی دیگری نیز در حال پیشروی بود که به شیعیان تعلق داشت. بنابر فلسفه سیاسی تشیع، حکومت حق مطلق خداست که از جانب او به انسان تفویض میشود. این تفکر اساس فلسفه سیاسی «ولایت فقیه» است.
شیعه در ایران با حکومت صفویان به قدرت رسید و هنگام پیروزی انقلاب اسلامی لفظ «حکومت اسلامی» توسط رهبر کبیر انقلاب به واژه «جمهوری اسلامی» تبدیل شد تا «مشروعیت شرعی» به «مشروعیت مردمی» پیوند بخورد. این «مشروعیت دو جانبه» استحکام بیشتری به نظام تازه تأسیس دارد، نظامی با حکومت ولایت فقیه مبتنی بر فلسفه سیاسی تشیع و با حقانیت رأی مردم. دوازده فروردین نماد این «مشروعیت دو جانبه» است.