آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

کیهان، ش 18209، 30/1/84
سکولاریزم از جنبه تاریخی به معنای جدایی دین از دولت، پدیده‏ای است که در سیر تحول فکری، اجتماعی و سیاسی غرب رخ داده است. ولی چون یک نظریه فلسفی و سیاسی است، محققان مسلمان هم باید به آن توجه کنند و سلبا یا اثباتا رأی خود را در باب آن بازگویند. این نظریه فلسفی و سیاسی را به دو گونه می‏توان بیان کرد: 1. دین از دولت جداست و آموزه‏های دینی هیچ نوع سیاستی را دربرندارند؛ 2. دین از شئون دنیوی انسان جداست و اداره این شئون اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به خود انسان‏ها واگذاشته شده است.
بیان دوم کلی‏تر از اول است. در این نوشتار، سکولاریزم به همین معنای موسع آن مورد نظر است. ولی قبل از ورود به بحث، به عنوان مقدمه باید گفت: افعال عقلانی باید به لحاظ غایت‏ها، ارزش‏ها، صلاح‏ها و ملاک‏ها نوعی توجیه پیدا کنند و چون اداره جامعه از این قبیل است، پس باید توجیه عقلانی داشته باشند. در توجیه عقلانی و اخلاقی به دو نوع معرفت نیازمندیم: اول، معرفت غایات و آرمان‏ها (معرفت‏های معیاری) و دوم، معرفت متعلق به راه تحصیل این ارزش‏ها و هدف‏ها.
بعد از ذکر مقدمه فوق باید گفت: چهار تصویر از دخالت‏های دین در اداره جامعه ارائه شده است: تصویر اول: دین در خلق و پیدایش ارزش‏ها و غایات مؤثر می‏باشد. گویی این دین است که نیک را نیک می‏گرداند و بد را بد. این تصویر به روشنی رنگ اشعریت دارد و علاوه بر اینکه با بدیهیات عقل عمل در تضاد است، نوعی مشکل درونی هم دارد. اگر بایدها به امر الاهی باید می‏شوند، چه کسی گفته است که باید به اوامر الاهی گوش سپرد و آن را امتثال کرد. ارجاع این باید به امری دیگر، ما را با نوعی تسلسل بی‏پایان مواجه خواهد کرد و ارجاع آن به منبعی دیگر غیر از امر الاهی، از ابتدا ما را بی‏نیاز به استناد بایدها به امر الاهی می‏سازد. خلاصه اینکه دخالت در خلق نفس ارزش‏های کل صحیح نیست؛ ولی دین می‏تواند در خلق مصداق‏های حسن و بایدهای اخلاقی نقش داشته باشد.
تصویر دوم: دین در کشف هدف نهایی و هدف‏های متوسط افعال آدمی دخالت می‏کند. این تصویر علی الاصول درست است، گرچه لازم است آن را تا حدی تقیید کنیم؛ چرا که برخی از اهداف برای انسان قابل وصول‏اند، ولی در عین حال سلسله‏ای از اهداف طولی که در نهایت به کمال مطلوب منتهی می‏شوند، برای انسان قابل وصول نیست.
تصویر سوم: دخالت دین در یافتن راه‏های تحصیل ارزش‏ها و کمالات و مصالح و نیز اجتناب از مفاسد و شرارت‏هاست. موقف عالمان دینی دقیقا این است که ما به کمال مطلق ایمان داریم و قرب به وی را آخرین هدف خود می‏شناسیم، ولی راه وصول به این کمال نهایی را نمی‏دانیم. دین آمده است تا این راه را بنماید. از دیدگاه نویسنده مقاله، این تصویر بی‏اشکال، بلکه شاید بهترین تصویر از میان بدیل‏های مختلف است.
تصویر چهارم: به ما ربطی ندارد که چرا دین در شئون دنیایی دخالت کرده است. مهم این است که دین عملاً چنین دخالتی دارد. این تصویر بر دو مقدمه مبتنی است: 1. مخلوق در هر حال و فعلی ملزم به اطاعت خالق خویش است و چنین اطاعتی هیچ قید و شرطی ندارد و مطلق است. 2. به مؤمنان امر کرده که جامعه اسلامی را صرفا بر اساس تعالیم اسلام بنا نهند.
به این تصویر اشکال کرده‏اند که خداوند مسلما می‏خواهد که بندگانش او را بشناسند. این شناخت وابسته به قدرت و استعداد انسان نسبت به شناسایی ارزش‏ها و غایات است. این‏چنین قدرتی با مجموعه قوانینی که به صورت کامل نظام معیشتی، به معنای عام آن‏را، القا کند در تضادم است. پس چنین مجموعه قوانینی وجود ندارد.
این سخن علاوه بر ایرادهای متعددی که نویسنده آنها را طرح کرده است این اشکال را نیز دارد که یافتن خیر همیشه مستلزم یافتن راه‏های وصول به آن نیست. فرض می‏کنیم که خداوند به انسان این قدرت را عطا نموده که بتواند خیرها و شرها را بشناسد، ولی دلیلی نداریم که انسان همیشه راه وصول به آنها را نیز می‏داند.

تبلیغات