درد از کجا؟ رنج از کجا؟
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
هفت آسمان، ش 24، زمستان 83
در این نوشته، جناب استاد مصطفی ملکیان به گزارش و تحلیل آراء و اقوال کسانی میپردازد که همگی به وجود یک امر واحد، به عنوان علةالعلل و یگانه خاستگاه همه درد و رنجها قائلند و در پی این اتفاقنظر، اختلاف عقیدهشان بر سر این است که آن امر واحد کدام است.
به نظر ایشان در این باب هشت رأی مختلف وجود دارد. از این هشت رأی، چهار نظریه در دوران سنت و در دل سنتهای دینی بزرگ شرق و غرب پدید آمدهاند و چهار رأی دیگر در دوران تجدد و از دل رویکردهای انسانگروانه متأخر سر برآوردهاند.
وی ابتدا به چهار رأی سنتی، اعم از غربی و شرقی میپردازد، که آنها عبارتند از: 1. گناه؛ 2. جدایی از امر قدسی؛ 3. تعلق خاطر؛ 4. ناهماهنگی با قانون و نظم طبیعت.
ایشان در تحلیل و بررسی هر یک از رویکردها ابتدا به پیشفرضهای اساسی آنها اشاره میکند سپس با اتکا بر این پیشزمینهها به تبیین علةالعلل و منشاء اصلی این همه درد و رنجها در حیات بشری میپردازد که به اختصار برخی از آنها بیان میگردد:
1ـ گناه، پیشفرضهای این رویکرد عبارتند از: الف) نظام طبیعت مستغنی از غیرو خود بسنده نیست و دارای نقص ذاتی و گریزناپذیر است؛ ب) نظام طبیعت، از موجود دیگری نشأت گرفته و آن خداست که مستغنی از غیر است؛ ج) خدای موجودی متشخص است، یعنی یکی از موجودات است و غیر دارد؛ د) این خدای متشخص انسانوار نیز هست، انسانوارگی خدا؛ یعنی مثل انسانها موجودی دارای عقل است، خودآگاهی دارد، درباره عواطف و خواستههای خود باورهایی دارد؛ برای اعمالش مسئولیت اخلاقی دارد، دارای یک سلسله حقها است و...؛ ه) این خدای متشخص انسانوار، انسانها را به کارهایی امر و از کارهایی نهی کرده است.
بر اساس این پیشفرضها، علة العلل همه دردها این است که آدمیان با سوء استفاده از اختیار خود، نسبت به خدا عصیان ورزیدهاند.
2. جدایی از امر قدسی، پیشفرضهای آنها علاوه بر پیشفرضهای الف تا ج بند یک، عبارتند از: د) خدای متشخص، انسانوار نیست بلکه هم خودش و هم صفات و افعالش فراتر از فهم و عقل انسانهاست؛ ه) اینکه انسانها به اوامر و نواهی خدا عمل کنند یا نه در خدا تأثیر قیاسپذیر و محاسبه شدنی ندارد.
برایناساس، عامل اصلی دردها، جدایی آدمیان از این موجود قدسی است که با مواجهه شخصی و رؤیت جمال آدمی به آسایش میرسد.
3. تعلق خاطر، پیشفرضهای این رویکرد عبارتند از: الف) کل عالم هستی یک موجودِ واحد است؛ ب) این موجود واحد مستغنی از غیر است؛ ج) اینکه خود را با موجودات کثیر مواجه مییابیم حاصل توهمهاست؛ د) بنابراین، انسان و خدا نیز دو موجود جدا از یکدیگر نیستند؛ ه) معرفتی واقعی زمانی حاصل میشود که انسان خود را با همه چیز و خود و همه چیز را با خدا یکی ببیند.
بنابراین، تا آن لحظه بصیرت و کشف و شهود غیرعادی که در آن آدمی حقیقت سرمدی را در باطن خود مییابد، پدیدار نشود رنجهای آدمی باقی است. عدم تعلق خاطر و دلبستگی به واقعیت متوهم و صور ذهنی خدا، یگانه راه رهایی از درد و رنجهاست.
4. ناهماهنگی با قانون و نظم طبیعت، پیشفرضهای این رأی عبارتند از: الف) واقعیت متعالی هست اما متشخص و انسانوار نیست، بلکه یک قانون کیهانی یا نظم طبیعی خنثی و بیتفاوت است؛ ب) این قانون در درون یکایک افراد انسانی و پدیدههای طبیعی تقریر دارد؛ ج) به مقتضای این قانون کیهانی برخی روابط و مناسبات طبیعی است مثل رابطه والدین و فرزند و برخی غیرطبیعی و قشری؛ د) هر فعلی باید جایگاه شخص را در نظم و نظام ازلی و ابدی امور نشان دهد؛ ه) هر کسی از قانون کیهانی غافل شود و یا عمدا و عالما با جریان طبیعی نظم مخالفت کند، آسیب میبیند.
برایناساس، اولاً، همه دردها ناشی از ارتباطات و مناسبات اجتماعیِ نادرستاند. ثانیا، ارتباطات نادرست آنها که هماهنگ با قانون و نظم ازلی و ابدی طبیعت نباشند.
در ادامه، جناب استاد ملکیان به تبیین و تحلیل چهار رأی جدید و متجددانه اینجهانی عامل دردها و رنجها میپردازد که آنها عبارتند از: 5. نابسامانی ذهنی ـ روانی؛ 6. محرومیت از حقوق بشر؛ 7. محرومیت از منابع طبیعی؛ 8. اینجایی و اکنونی نزیستن.
در این نوشته، جناب استاد مصطفی ملکیان به گزارش و تحلیل آراء و اقوال کسانی میپردازد که همگی به وجود یک امر واحد، به عنوان علةالعلل و یگانه خاستگاه همه درد و رنجها قائلند و در پی این اتفاقنظر، اختلاف عقیدهشان بر سر این است که آن امر واحد کدام است.
به نظر ایشان در این باب هشت رأی مختلف وجود دارد. از این هشت رأی، چهار نظریه در دوران سنت و در دل سنتهای دینی بزرگ شرق و غرب پدید آمدهاند و چهار رأی دیگر در دوران تجدد و از دل رویکردهای انسانگروانه متأخر سر برآوردهاند.
وی ابتدا به چهار رأی سنتی، اعم از غربی و شرقی میپردازد، که آنها عبارتند از: 1. گناه؛ 2. جدایی از امر قدسی؛ 3. تعلق خاطر؛ 4. ناهماهنگی با قانون و نظم طبیعت.
ایشان در تحلیل و بررسی هر یک از رویکردها ابتدا به پیشفرضهای اساسی آنها اشاره میکند سپس با اتکا بر این پیشزمینهها به تبیین علةالعلل و منشاء اصلی این همه درد و رنجها در حیات بشری میپردازد که به اختصار برخی از آنها بیان میگردد:
1ـ گناه، پیشفرضهای این رویکرد عبارتند از: الف) نظام طبیعت مستغنی از غیرو خود بسنده نیست و دارای نقص ذاتی و گریزناپذیر است؛ ب) نظام طبیعت، از موجود دیگری نشأت گرفته و آن خداست که مستغنی از غیر است؛ ج) خدای موجودی متشخص است، یعنی یکی از موجودات است و غیر دارد؛ د) این خدای متشخص انسانوار نیز هست، انسانوارگی خدا؛ یعنی مثل انسانها موجودی دارای عقل است، خودآگاهی دارد، درباره عواطف و خواستههای خود باورهایی دارد؛ برای اعمالش مسئولیت اخلاقی دارد، دارای یک سلسله حقها است و...؛ ه) این خدای متشخص انسانوار، انسانها را به کارهایی امر و از کارهایی نهی کرده است.
بر اساس این پیشفرضها، علة العلل همه دردها این است که آدمیان با سوء استفاده از اختیار خود، نسبت به خدا عصیان ورزیدهاند.
2. جدایی از امر قدسی، پیشفرضهای آنها علاوه بر پیشفرضهای الف تا ج بند یک، عبارتند از: د) خدای متشخص، انسانوار نیست بلکه هم خودش و هم صفات و افعالش فراتر از فهم و عقل انسانهاست؛ ه) اینکه انسانها به اوامر و نواهی خدا عمل کنند یا نه در خدا تأثیر قیاسپذیر و محاسبه شدنی ندارد.
برایناساس، عامل اصلی دردها، جدایی آدمیان از این موجود قدسی است که با مواجهه شخصی و رؤیت جمال آدمی به آسایش میرسد.
3. تعلق خاطر، پیشفرضهای این رویکرد عبارتند از: الف) کل عالم هستی یک موجودِ واحد است؛ ب) این موجود واحد مستغنی از غیر است؛ ج) اینکه خود را با موجودات کثیر مواجه مییابیم حاصل توهمهاست؛ د) بنابراین، انسان و خدا نیز دو موجود جدا از یکدیگر نیستند؛ ه) معرفتی واقعی زمانی حاصل میشود که انسان خود را با همه چیز و خود و همه چیز را با خدا یکی ببیند.
بنابراین، تا آن لحظه بصیرت و کشف و شهود غیرعادی که در آن آدمی حقیقت سرمدی را در باطن خود مییابد، پدیدار نشود رنجهای آدمی باقی است. عدم تعلق خاطر و دلبستگی به واقعیت متوهم و صور ذهنی خدا، یگانه راه رهایی از درد و رنجهاست.
4. ناهماهنگی با قانون و نظم طبیعت، پیشفرضهای این رأی عبارتند از: الف) واقعیت متعالی هست اما متشخص و انسانوار نیست، بلکه یک قانون کیهانی یا نظم طبیعی خنثی و بیتفاوت است؛ ب) این قانون در درون یکایک افراد انسانی و پدیدههای طبیعی تقریر دارد؛ ج) به مقتضای این قانون کیهانی برخی روابط و مناسبات طبیعی است مثل رابطه والدین و فرزند و برخی غیرطبیعی و قشری؛ د) هر فعلی باید جایگاه شخص را در نظم و نظام ازلی و ابدی امور نشان دهد؛ ه) هر کسی از قانون کیهانی غافل شود و یا عمدا و عالما با جریان طبیعی نظم مخالفت کند، آسیب میبیند.
برایناساس، اولاً، همه دردها ناشی از ارتباطات و مناسبات اجتماعیِ نادرستاند. ثانیا، ارتباطات نادرست آنها که هماهنگ با قانون و نظم ازلی و ابدی طبیعت نباشند.
در ادامه، جناب استاد ملکیان به تبیین و تحلیل چهار رأی جدید و متجددانه اینجهانی عامل دردها و رنجها میپردازد که آنها عبارتند از: 5. نابسامانی ذهنی ـ روانی؛ 6. محرومیت از حقوق بشر؛ 7. محرومیت از منابع طبیعی؛ 8. اینجایی و اکنونی نزیستن.