اسلام نیازی به صنف روحانی ندارد
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده با سکولار شمردن علم و نیز فلسفه اسلامی، یکی از بناهای سکولاریسم را بینیازی از واسطهگری روحانیت بین مردم و خدا دانستهاند و گفتهاند: از نظر تاریخی کلمه روحانیت در اسلام وجود نداشته است همچنانکه در اسلام هیچ عمل و قانونی نداریم که باید برای اجرای آن حضور روحانی شرط باشد.متن
اینترنت / 22 اوت 2004
در اسلام هیچ کس نمیتواند به نام روحانیت، واسطه بین مردم و خدا و شرط صحت عمل انسان (مسلمان) باشد. یکی از بناهای سکولاریسم کوتاه کردن دست روحانیت از واسطه گری بین مردم و خداست. او در این مقاله تأکید میکند که از نظر تاریخی کلمه روحانیت در اسلام وجود نداشته و قرآن برترین کسان را نزد خدا با تقواترین آنان میداند نه آنکه هر کس روحانیتر، عالمتر و آگاهتر یا به خدا نزدیکتر باشد.
وی ضمن سکولار خواندن اسلام، درباره نقش روحانیون در اسلام گفت: «در اسلام هیچ عمل و قانونی نداریم که باید برای اجرای آن حضور روحانی شرط لازم باشد گرچه ممکن است در عمل اینگونه اعمال دیده شود ولی در تئوری چنین چیزی نداریم.»
او برای نمونه، از شرایط ازدواج یاد کرد و گفت: در مسیحیت بر حضور روحانیون در مراسم ازدواج تأکید ویژه شده و اگر روحانیون حضور نداشته باشند، ازدواج از نظر قانونی دچار مشکل خواهد بود. ولی در اسلام حضور روحانی شرط صحت ازدواج نیست. ایشان تأکید میکند که در اسلام ضرورتی نیست کسی یا صنفی مستقل به نام روحانیت واسط مردم با خدا باشد. وی همچنین سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین میداند نه جدا کردن دین از سیاست. به گفته او، اگر چه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت در امور، تعریف میشود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست.
سروش جدا کردن حکومت از دین را یک نوع جدایی حقوقی دانست؛ به این معنا که حکومت و حاکمان نمیتوانند حق حاکمیت را از دین و دینداری برگیرند و روحانی بودن کسی هیچ حقی برای حکومت او بر دیگران ایجاد نمیکند: «کسانی که از نظر دینی دارای برتری هستند حق و امتیازی برای برتری سیاسی ندارند؛ یعنی برای روحانیون و اهل دین، مزیتی برای حکومت کردن و دخالت در امر سیاست نیست.»
او گفت: «این معنای سکولاریسم در مقابل اندیشه ولایت فقیه است. در نظریه ولایت فقیه از آن جهت که فرد فقیه است، حق حکومت دارد، ولی در اندیشه سکولاریسم این باطل است و فرد فقیه هیچ گونه امتیازی برای حکومت کردن ندارد.» ایشان سکولاریسم سیاسی را بیطرف بودن حکومت از نظر ایدئولوژی توصیف کرد و گفت: در جهان امروز حکومت، مبتنی بر هیچ دیانت خاصی نیست و نسبت به دین بیطرف است. او در نقدی از تبیین جهان بر اساس آموزههای دینی، درباره معنای دیگری از سکولاریسم گفت: اندیشه سکولار از مفاهیم دینی برای تبیین حوادث بیرونی استفاده نمیکند به عنوان مثال در دوران جنگ ایران و عراق، وقتی فاو فتح شد و بعد سقوط کرد در نماز جمعه آن زمان گفته شد سقوط «فاو» به دلیل گناهان ما بود، او چنین تبیینی را غیرعلمی میداند، به عقیده سروش دانشگاهها محل رشد اندیشه سکولارند؛ زیرا به دانشجویان، علم سکولار را آموزش میدهند و به این ترتیب اندیشه سکولار ناخودآگاه در ذهن افراد جای میگیرد.
سروش فلسفه اسلامی را به دلیل نوع تبیینی که از جهان فارغ از مفاهیم دینی میکند سکولار نامید ولی در مقابل، عرفان اسلامی را از عالم سکولاریسم دور میداند: «عرفان همه جهان را زیر اسماء الاهی میداند و جهان را تجلی خدا و عرفان را قهرمانان تجربه دینی معرفی میکند.» او همچنین مفهوم «آخرت» را غیرسکولارترین عنصر دین اسلام
بازتاب اندیشه » شماره 57 (صفحه 72)
________________________________________
نامید؛ زیرا تبیین آن تنها بر اساس مفاهیم دینی ممکن است.
دیدگاههای دیگران پیرامون مقاله سروش (اسلام نیازی به صنف روحانی ندارد)
1. آیا مجموعه معارف و آموزههای دینی که حجم وسیعی از قرآن کریم و دستورات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت میباشد نیاز به مطالعه و تحقیق جهت استخراج مجموعه وظایف فردی و اجتماعی دارد یا خیر؟ 2. اگر محققین موضوع بالا را (مستقل از لباس) روحانی بنامیم اشکالی دارد یا خیر؟ 3. آیا مراجعه مردم به این دانشمندان برای کسب پاسخ سؤالات خود در مسائل دینی به معنای ایجاد یک رابطه بین مردم و خداست؟ یا نشاندهنده دقت سؤال کنندگان برای یافتن پاسخ صحیح و دقیق است؟ 4. آیا کسی در شریعت مدعی است که این عالمان (واقعی و غیرواقعی) به خدا نزدیکتر از مردم هستند؟ و یا در اکثر تعالیم اسلامی عالم بیعمل را سرزنش و تهدید کردهاند؟ 5 . آیا خلع بد عالمان به دین (روحانیت) از حکومت و سیاست جز محروم کردن جامعه از نتایج تحقیقات آنها نیست؟ 6. و مگر نه اینکه ما در همه مسائل زندگی به متخصصترین افراد مراجعه میکنیم؟ آیا دینشناسی و اسلامشناسی تخصص نیست و نباید به اهل آن مراجعه کرد؟
2. آقای سروش تفاوت فی ما بین یک تئولوگ و روحانی ـ نماینده یک دین مخصوص ـ را نمیبیند. تئولوگی جنبه صرفا آکادمیک دارد ولی روحانیون نماینده یک دین خاص، با آلام و دردها و شادیهای توده وسیع مردم شهر وروستا در ارتباط است. لذا اظهار اینکه به «روحانیت» نیاز نیست در واقع ندیدن سطوح رشدی عمیقا مختلف مردم شهرها و روستاها است، بحث صحیح، جدایی مطلق دین از دولت است و نه لزوم و یا عدم لزوم روحانیت در اسلام.
3. اصلاً اسلام دینی نیست که بتوان آنرا سکولار خواند. اسلام یک مقوله علمی هست و همچنین قانون اساسی محکمی به اسم قرآن دارد که بسیار ساده میتوان با استفاده از آیات آن و روایات مستحکم و متواتر در زمینه این مسئله بحث کرد که اگر خواستید ما به عنوان یک دانشجوی ساده، در خدمت هستیم چه رسد به علمای بزرگی که امثال آقای سروش هیچ وقت تن به مناظره به آنها ندادهاند. به هر حال اسلام مثل سایر ادیان نیست که دچار تحریف شده و آنقدر شاعرانگی در آنها راه یافته که همه چیز را میتوان با آن منطبق کرد. اسلام سر و ته و حساب و کتاب ندارد.
4. اسلام هم نیاز به روحانیت دارد و هم آنرا تأیید میکند، اما هیچ الزامی در مراجعه به روحانیت وجود ندارد. همانطور که وقتی شما مریض میشوید با وجود دکتران حرفهای و متخصص هیچ اجباری به مراجعه به آنان ندارید.
5 . طبیعتا درهر صنفی وجود افرادی خبره و آگاه نسبت به آن امور، لازم و ضروری است، در مسایل معنوی هم وجود اینگونه افراد به جهت افزایش آگاهی و دانایی افرادی که نسبت به این مسائل ناآگاه هستند لازم میباشد. دانشگاهها و در کل، محیطهای آموزشی نقش اساسی در ساختن نهاد جوانان و نوجوانان دارند. برنامه ریزی برای تغییر و یا ایجاد نگرش در اینگونه محیطها مثمر ثمرتر است.
6. در اظهارات آقای سروش تناقض دیده میشود؛ اگر اسلام دین سکولار است پس به گفته خود ایشان با مفاهیمی همچون عرفان و آخرت چگونه سازگاری دارد؟ آیا خلافت و جانشینی انسان از طرف خداوند که در قرآن به صراحت بیان شده با سکولاریسم همخوانی دارد؟ به نظر من اگر روحانیت نبود همین مقدار از آموزههای دینی که امروزه، ما به عنوان یک مسلمان از آن بهره میگیریم هم اکنون وجود نداشت؛ چرا که این روحانیت است که از زمان پیامبر اسلام تا کنون وظیفه ابلاغ دین و احکام آنرا بر عهده گرفته است. اگر نبودند عالمان دینی چه کسی گفتههای پیامبر و جانشینان او را درباره دین و احکام آن به نسلهای بعدی منتقل میکرد؟
7. امام علی علیهالسلام با وجود اتصال به ذات واجب الوجود خود در امور روزمره، کار کشاورزی داشته و عنوان روحانیت را برای کسب مال برای خود یا دیگران اختصاص نداده بودند و به قول دکتر سروش شریعت فعلی اساس معیشت روحانیت را ایجاد کرده است.
اشاره
1. دکتر سروش در مقالات و گفتارهای متعددی به توضیح و بررسی اندیشه سکولاریسم پرداخته است(1) و نسخهای را که در غرب برای نجات مسیحیت تحریف شده کنونی پیچیده شده است، برای اسلام و جامعه اسلامی ایران هم روا و بایسته میداند.
2. در ادیان آسمانی و اسلام، هر انسانی مستقیما میتواند با خدای خود سخن بگوید و به او نزدیک شود ـ «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِیآ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی
______________________________
1. از جمله ر.ک به نشریه کیهان، ش 26
______________________________
سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (1)؛ وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (2)؛ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَـنَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِی نَفْسُهُو وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ »(3)؛ کما اینکه میتواند از طریق پیامبران و امامان معصوم علیهالسلام به درگاه الاهی متقرب شود ـ «یَـآأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُوآاْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَـهِدُواْ فِی سَبِیلِهِی لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ »(4) ـ و این دو راه با هم منافاتی ندارند. این وساطت در مورد عالمان ربانی و پرهیزکار هم، در مرتبه پایینتر و به عنوان مربی اخلاق میتواند وجود داشته باشد گرچه اولیاء الاهی هیچگاه ادعای چنین جایگاهی را ندارند، البته صرفِ اسم روحانی یا داشتن لباس و عنوانی خاص، برآورنده این نیاز نیستند.
3. شرایط صحت عمل، اموری هستند مثل علم، بلوغ. نه اینکه شیئی یا فرد خاصی، شرط صحت عمل دیگری باشد. چنین چیزی در دین هرگز وجود ندارد. احکام دین با عناوین عام سر و کار دارند نه با مورد و شخص خاص.
4. کلمه روحانی را دو گونه میتوان استعمال کرد: الف) اشاره به افرادی که لباسی خاص، شبیه و نزدیک به لباس معصومین علیهالسلام میپوشند؛ ب) دال بر افرادی که بیش از دیگران با تقوا و اهل مسائل معنوی هستند.
البته داشتن لباس خاص اما نداشتن علم و معنویت، موجب نام گذاری حقیقی شخص به اسم روحانی نمیگردد. این حقیقت را مردم کوچه و بازار هم به خوبی درک و لمس میکنند.
آنچه در اسلام و قرآن و تاریخ دوران معصومین علیهالسلام داریم توصیه به یادگیری علوم دینی از سوی گروهی از مردم است تا راهنما و معلم دیگران باشند ـ وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَـآلـءِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوآاْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (5) ـ و نیز توصیه به تقوا و اینکه گرامیترین افراد در پیشگاه الاهی، با تقواترین افراد است (حجرات: 13) علاوه بر این راجع به نحوه لباس و عمامه و عبا و رداء معصومین هم اشارات فراوانی وجود دارد. روحانیت اصیل و حقیقی در طول تاریخ اسلام حتی در عصر ائمه و پیامبر علیهالسلام دارای این ویژگی بودهاند و با آن شناخته میشدهاند اگر چه علم و معنویت در اعضاء این گروه نبوده است.
از اینجا روشن میشود که این سخن «کلمه روحانیت در اسلام وجود نداشته» ناشی از سطحی نگری محض است.
5 . مغالطه دیگر و سخن عجیبتر ایشان این است که «در اسلام هیچ عمل و قانونی
______________________________
1. غافر: 60
2. البقرة: 186
3. ق: 16
4. المائدة: 35
5. التوبه، 122.
______________________________
نداریم که برای اجرای آن حضور روحانی شرط لازم باشد» برای انجام اعمال دینی مثل مراسم ازدواج و حج و کفن و دفن میت مثل سایر کارهای روزمره آنچه مهم و لازم است، آشنایی با علم و فن و مسائل مربوط بهکار است، حال این آگاهی را یا خود انسان مستقیما دارد و بهکار میگیرد و یا از یک عالم و متخصص و صاحب فن کمک میگیرد. حضور یک طبیب برای مداوا و مصرف دارو و جراحی بدن، یا یک مهندس برای طراحی راه و ساختمان یا یک مکانیک برای تعمیر یک ماشین و اتومبیل نه از باب موضوعیت داشتن وجود فرد خاص است بلکه برای استفاده از علم و تکنیک اوست.
اگر فردی مناسک حج را بلد بود و به تنهایی انجام داد چه بهتر، در غیر این صورت شخصی آشنا با مسائل شرعیِ لازم (= روحانی یا طلبه) باید در کنار حجاج حضور داشته باشد تا عبادات خود را به نحو صحیح انجام دهند.
آن چنان که وجود افراد متخصص و صاحب فن در رشتههای مختلف لازم است ـ گاهی یونیفورم و آرم و علامت خاصی هم دارند ـ در عصر توسعه علوم و تکنولوژی، این نیاز بیش از هر زمان مشاهده میشود و بهطور طبیعی در مورد علوم دینی هم، این داستان تکرار میشود.
6. صرفنظر از نکات قبل، بسیاری از امور و اشیاء پیرامون من و شما، ضروری و لازم نیستند اما خوب یا مفید یا مورد علاقه ما هستند. لازم نیست هر آنچه ما از آن استفاده میکنیم، گریزناپذیر باشد و چنین هم نیست، آیا کسی میتواند همه این غیر ضروریات را نفی کند.
7. ایشان از طرفی سکولاریسم را جدا کردن حکومت از دین و روحانیت معرفی میکند و از طرف دیگر دخالت دین در سیاست را نفی نمیکند، حال اگر قرار باشد دین و آموزههای دینی در مسائل سیاسی، اجتماعی و حکومتی دخالت کند ـ چنانکه لازمه اجرای احکام مختلف دین در سیره پیامبر و معصومین علیهالسلام است ـ قهرا باید افرادی، معارف دینی را بیاموزند و سپس در سطح جامعه و کشور اجرایی کنند. و این همان پیوند دین و سیاست و دنیا و ردّ سکولاریسم است.
8 . برهان عقلی میگوید احکامی که برای اداره جامعه آمده است و جامعه هم بدون حکومت و حاکم نمیتواند باشد، قهرا حاکم باید آشنا با قوانین لازم الاجرا و فردی مطمئن و مدیر باشد، اگر شخصی بدون خطا و کامل یافت شد چه بهتر و الاّ هر چه نزدیکتر به او، مطلوبتر و بهتر است. از اینجاست که عقل در نظام دینی حق حکومت را به عالم دینی باتقوا و روحانی و مدیر میدهد نه شخص دیگر، از سوی دیگر دین هم این حقیقت را تأیید میکند. انسانها مخلوق و مملوکِ خداوند بزرگ هستند. بنابراین، اختیار وجود آنها با خداوند است و خود افراد یا دیگران ـ هر چند اکثریت باشندـ حق دخل و تصرفی در پهنه وجود انسان ندارند.
خداوند میتواند این حق ولایت و قانون گذاری و حاکمیت خود را اعمال کند یا به دیگری بسپارد. قرآن این حق اطاعت بر مردم را به پیامبر اولی الامر (= امامان معصوم علیهالسلام ) میسپارد.(1) و سپس معصومین علیهالسلام بر اساس روایات معتبر و نقل شده از سوی آنان مانند حدیث معروف و معتبر عمر بن حنظله از امام صادق علیهالسلام و توقیع شریف امام زمان علیهالسلام این حق حکومت و ولایت را برای فقهای عادل و عارف به دین، وضع کردهاند. (نه عنوان روحانی و یا هر شخص روحانی)
پس حق حاکمیت از بالا میآید نه از پایین و از سوی مردم و نه اینکه روحانیون بهطور عام یا فقها بهطور خاص، خودشان برای خویش، یک برتری سیاسی قائلند.
بنابراین، معلوم شد که حتی فارغ از ادله نقلی و بدون پذیرش دین، عقل میگوید در جامعهای که اکثریت مردم مقدس و خواهان اجرای احکام اسلام هستند، باید عالمترین آن مردم به مدیریت کشور برگزیده شود.
9. بر خلاف ادعای ایشان در جهان امروز همه حکومتها ناگزیر مبتنی بر آیین یا دین خاصی هستند و اساسا قانون گذاری و اجرای آن بدون مبانی نظری و فکری مشخص، ممکن نیست. کما اینکه در خارج مشاهده میکنیم نظامهای سیاسی و حکومتهای دنیا مثل آمریکا، انگلیس و فرانسه از مبانی فکری لیبرالیسم و سکولاریسم بهره میبرند، به اصطلاح عام این مکاتب نیز یک آیین هستند و هر آیینی موافق یک سری نظریات و مخالف برخی دیگر است.
10. درباره این نکته که «دانشگاهها محل رشد اندیشه سکولاراند؛ زیرا به دانشجویان، علم سکولار را آموزش میدهند». تا حد زیادی با ایشان موافقم. متأسفانه اساتید و نخبگان متعهد و مسلمان و مراکز برنامهریزی ما نتوانستهاند هنوز به تولید انبوه علوم دین برسند. از همین نکته استفاده کرده و متذکر میشوم که ایشان بهتر میداند که پیش فرض علوم تجربی سکولار این است که هر پدیده مادی لاجرم دارای علت یا علل مادی است اما بر مبنای علم دین، علت یک پدیده مادی میتواند یک امر غیر مادی یعنی مجرد و غیر محسوس باشد. روایات ما آکنده از تعالیمی است که مثلاً صدقه را دفع کننده بلا و مرض میداند، صله رحم را موجب افزایش عمر، عاق والدین را موجب عدم توفیق و زحمت فرزند، زنا را عامل زلزله میخواند و مانند اینها.
بله به عنوان علم تجربی محض، نمیتوان این فاکتورها را ذکر کرد، اما به عنوان علم دین و علم به معنای مطلق آگاهی و دانش، ذکر علل و روابط غیر محسوس، صحیح است.
11. نخبگان و متفکران خیراندیش باید به فکر صلاح جامعه و مردم باشند. آیا در مجموع بیان اینگونه نظرات و ایدهها، به صلاح مردم است یا نه؟ مردمی که دین در
______________________________
1. أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الاْءَمْرِ مِنکُمْ؛ نساء:59
______________________________
اعماق وجود آنها ریشه دوانده است و از بدو تولد تا ازدواج و طلاق، حج و زیارت، کفن و دفن، غم و شادی با روحانیون سر و کار دارند و آگاهی و احساس مذهبی موجود را ـ هر چند ضعیف و گاهی اشتباه ـ از طریق این صنف به دست آوردهاند، آیا حذف روحانیت به نفع آنهاست؟
12. نکته اخیر و پایانی اینکه نقش روحانیت در طول تاریخ ادیان و اسلام، فراتر از بیان یک مسئله شرعی یا اجرای عقد یا حتی دخالت در امور سیاسی است. حفظ و توسعه و انتقال علوم مختلف دینی و روایات معصومین علیهالسلام به نسلهای بعدی و جامعه علمی بشریت، تربیت اخلاقی مردم و اهل معنویت، رسیدگی به ضعفا و فقرا، حل اختلافات مردم و قضاوت بین آنها، مقابله با ظالمان و حکام ستمگر در طول تاریخ و حمایت از مردم در مقابل آنها، الگودهی برای مردم نسبت به زندگی الاهی و بسیاری فواید دیگر همه در پرتو وجود عالمان راستین و پرهیزکار و روحانی واقعی بوده است و این طائفه را نه میتوان و نه به صلاح است که از میان تودهها برداشت.
در اسلام هیچ کس نمیتواند به نام روحانیت، واسطه بین مردم و خدا و شرط صحت عمل انسان (مسلمان) باشد. یکی از بناهای سکولاریسم کوتاه کردن دست روحانیت از واسطه گری بین مردم و خداست. او در این مقاله تأکید میکند که از نظر تاریخی کلمه روحانیت در اسلام وجود نداشته و قرآن برترین کسان را نزد خدا با تقواترین آنان میداند نه آنکه هر کس روحانیتر، عالمتر و آگاهتر یا به خدا نزدیکتر باشد.
وی ضمن سکولار خواندن اسلام، درباره نقش روحانیون در اسلام گفت: «در اسلام هیچ عمل و قانونی نداریم که باید برای اجرای آن حضور روحانی شرط لازم باشد گرچه ممکن است در عمل اینگونه اعمال دیده شود ولی در تئوری چنین چیزی نداریم.»
او برای نمونه، از شرایط ازدواج یاد کرد و گفت: در مسیحیت بر حضور روحانیون در مراسم ازدواج تأکید ویژه شده و اگر روحانیون حضور نداشته باشند، ازدواج از نظر قانونی دچار مشکل خواهد بود. ولی در اسلام حضور روحانی شرط صحت ازدواج نیست. ایشان تأکید میکند که در اسلام ضرورتی نیست کسی یا صنفی مستقل به نام روحانیت واسط مردم با خدا باشد. وی همچنین سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین میداند نه جدا کردن دین از سیاست. به گفته او، اگر چه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت در امور، تعریف میشود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست.
سروش جدا کردن حکومت از دین را یک نوع جدایی حقوقی دانست؛ به این معنا که حکومت و حاکمان نمیتوانند حق حاکمیت را از دین و دینداری برگیرند و روحانی بودن کسی هیچ حقی برای حکومت او بر دیگران ایجاد نمیکند: «کسانی که از نظر دینی دارای برتری هستند حق و امتیازی برای برتری سیاسی ندارند؛ یعنی برای روحانیون و اهل دین، مزیتی برای حکومت کردن و دخالت در امر سیاست نیست.»
او گفت: «این معنای سکولاریسم در مقابل اندیشه ولایت فقیه است. در نظریه ولایت فقیه از آن جهت که فرد فقیه است، حق حکومت دارد، ولی در اندیشه سکولاریسم این باطل است و فرد فقیه هیچ گونه امتیازی برای حکومت کردن ندارد.» ایشان سکولاریسم سیاسی را بیطرف بودن حکومت از نظر ایدئولوژی توصیف کرد و گفت: در جهان امروز حکومت، مبتنی بر هیچ دیانت خاصی نیست و نسبت به دین بیطرف است. او در نقدی از تبیین جهان بر اساس آموزههای دینی، درباره معنای دیگری از سکولاریسم گفت: اندیشه سکولار از مفاهیم دینی برای تبیین حوادث بیرونی استفاده نمیکند به عنوان مثال در دوران جنگ ایران و عراق، وقتی فاو فتح شد و بعد سقوط کرد در نماز جمعه آن زمان گفته شد سقوط «فاو» به دلیل گناهان ما بود، او چنین تبیینی را غیرعلمی میداند، به عقیده سروش دانشگاهها محل رشد اندیشه سکولارند؛ زیرا به دانشجویان، علم سکولار را آموزش میدهند و به این ترتیب اندیشه سکولار ناخودآگاه در ذهن افراد جای میگیرد.
سروش فلسفه اسلامی را به دلیل نوع تبیینی که از جهان فارغ از مفاهیم دینی میکند سکولار نامید ولی در مقابل، عرفان اسلامی را از عالم سکولاریسم دور میداند: «عرفان همه جهان را زیر اسماء الاهی میداند و جهان را تجلی خدا و عرفان را قهرمانان تجربه دینی معرفی میکند.» او همچنین مفهوم «آخرت» را غیرسکولارترین عنصر دین اسلام
بازتاب اندیشه » شماره 57 (صفحه 72)
________________________________________
نامید؛ زیرا تبیین آن تنها بر اساس مفاهیم دینی ممکن است.
دیدگاههای دیگران پیرامون مقاله سروش (اسلام نیازی به صنف روحانی ندارد)
1. آیا مجموعه معارف و آموزههای دینی که حجم وسیعی از قرآن کریم و دستورات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت میباشد نیاز به مطالعه و تحقیق جهت استخراج مجموعه وظایف فردی و اجتماعی دارد یا خیر؟ 2. اگر محققین موضوع بالا را (مستقل از لباس) روحانی بنامیم اشکالی دارد یا خیر؟ 3. آیا مراجعه مردم به این دانشمندان برای کسب پاسخ سؤالات خود در مسائل دینی به معنای ایجاد یک رابطه بین مردم و خداست؟ یا نشاندهنده دقت سؤال کنندگان برای یافتن پاسخ صحیح و دقیق است؟ 4. آیا کسی در شریعت مدعی است که این عالمان (واقعی و غیرواقعی) به خدا نزدیکتر از مردم هستند؟ و یا در اکثر تعالیم اسلامی عالم بیعمل را سرزنش و تهدید کردهاند؟ 5 . آیا خلع بد عالمان به دین (روحانیت) از حکومت و سیاست جز محروم کردن جامعه از نتایج تحقیقات آنها نیست؟ 6. و مگر نه اینکه ما در همه مسائل زندگی به متخصصترین افراد مراجعه میکنیم؟ آیا دینشناسی و اسلامشناسی تخصص نیست و نباید به اهل آن مراجعه کرد؟
2. آقای سروش تفاوت فی ما بین یک تئولوگ و روحانی ـ نماینده یک دین مخصوص ـ را نمیبیند. تئولوگی جنبه صرفا آکادمیک دارد ولی روحانیون نماینده یک دین خاص، با آلام و دردها و شادیهای توده وسیع مردم شهر وروستا در ارتباط است. لذا اظهار اینکه به «روحانیت» نیاز نیست در واقع ندیدن سطوح رشدی عمیقا مختلف مردم شهرها و روستاها است، بحث صحیح، جدایی مطلق دین از دولت است و نه لزوم و یا عدم لزوم روحانیت در اسلام.
3. اصلاً اسلام دینی نیست که بتوان آنرا سکولار خواند. اسلام یک مقوله علمی هست و همچنین قانون اساسی محکمی به اسم قرآن دارد که بسیار ساده میتوان با استفاده از آیات آن و روایات مستحکم و متواتر در زمینه این مسئله بحث کرد که اگر خواستید ما به عنوان یک دانشجوی ساده، در خدمت هستیم چه رسد به علمای بزرگی که امثال آقای سروش هیچ وقت تن به مناظره به آنها ندادهاند. به هر حال اسلام مثل سایر ادیان نیست که دچار تحریف شده و آنقدر شاعرانگی در آنها راه یافته که همه چیز را میتوان با آن منطبق کرد. اسلام سر و ته و حساب و کتاب ندارد.
4. اسلام هم نیاز به روحانیت دارد و هم آنرا تأیید میکند، اما هیچ الزامی در مراجعه به روحانیت وجود ندارد. همانطور که وقتی شما مریض میشوید با وجود دکتران حرفهای و متخصص هیچ اجباری به مراجعه به آنان ندارید.
5 . طبیعتا درهر صنفی وجود افرادی خبره و آگاه نسبت به آن امور، لازم و ضروری است، در مسایل معنوی هم وجود اینگونه افراد به جهت افزایش آگاهی و دانایی افرادی که نسبت به این مسائل ناآگاه هستند لازم میباشد. دانشگاهها و در کل، محیطهای آموزشی نقش اساسی در ساختن نهاد جوانان و نوجوانان دارند. برنامه ریزی برای تغییر و یا ایجاد نگرش در اینگونه محیطها مثمر ثمرتر است.
6. در اظهارات آقای سروش تناقض دیده میشود؛ اگر اسلام دین سکولار است پس به گفته خود ایشان با مفاهیمی همچون عرفان و آخرت چگونه سازگاری دارد؟ آیا خلافت و جانشینی انسان از طرف خداوند که در قرآن به صراحت بیان شده با سکولاریسم همخوانی دارد؟ به نظر من اگر روحانیت نبود همین مقدار از آموزههای دینی که امروزه، ما به عنوان یک مسلمان از آن بهره میگیریم هم اکنون وجود نداشت؛ چرا که این روحانیت است که از زمان پیامبر اسلام تا کنون وظیفه ابلاغ دین و احکام آنرا بر عهده گرفته است. اگر نبودند عالمان دینی چه کسی گفتههای پیامبر و جانشینان او را درباره دین و احکام آن به نسلهای بعدی منتقل میکرد؟
7. امام علی علیهالسلام با وجود اتصال به ذات واجب الوجود خود در امور روزمره، کار کشاورزی داشته و عنوان روحانیت را برای کسب مال برای خود یا دیگران اختصاص نداده بودند و به قول دکتر سروش شریعت فعلی اساس معیشت روحانیت را ایجاد کرده است.
اشاره
1. دکتر سروش در مقالات و گفتارهای متعددی به توضیح و بررسی اندیشه سکولاریسم پرداخته است(1) و نسخهای را که در غرب برای نجات مسیحیت تحریف شده کنونی پیچیده شده است، برای اسلام و جامعه اسلامی ایران هم روا و بایسته میداند.
2. در ادیان آسمانی و اسلام، هر انسانی مستقیما میتواند با خدای خود سخن بگوید و به او نزدیک شود ـ «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِیآ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی
______________________________
1. از جمله ر.ک به نشریه کیهان، ش 26
______________________________
سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (1)؛ وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (2)؛ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَـنَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِی نَفْسُهُو وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ »(3)؛ کما اینکه میتواند از طریق پیامبران و امامان معصوم علیهالسلام به درگاه الاهی متقرب شود ـ «یَـآأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُوآاْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَـهِدُواْ فِی سَبِیلِهِی لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ »(4) ـ و این دو راه با هم منافاتی ندارند. این وساطت در مورد عالمان ربانی و پرهیزکار هم، در مرتبه پایینتر و به عنوان مربی اخلاق میتواند وجود داشته باشد گرچه اولیاء الاهی هیچگاه ادعای چنین جایگاهی را ندارند، البته صرفِ اسم روحانی یا داشتن لباس و عنوانی خاص، برآورنده این نیاز نیستند.
3. شرایط صحت عمل، اموری هستند مثل علم، بلوغ. نه اینکه شیئی یا فرد خاصی، شرط صحت عمل دیگری باشد. چنین چیزی در دین هرگز وجود ندارد. احکام دین با عناوین عام سر و کار دارند نه با مورد و شخص خاص.
4. کلمه روحانی را دو گونه میتوان استعمال کرد: الف) اشاره به افرادی که لباسی خاص، شبیه و نزدیک به لباس معصومین علیهالسلام میپوشند؛ ب) دال بر افرادی که بیش از دیگران با تقوا و اهل مسائل معنوی هستند.
البته داشتن لباس خاص اما نداشتن علم و معنویت، موجب نام گذاری حقیقی شخص به اسم روحانی نمیگردد. این حقیقت را مردم کوچه و بازار هم به خوبی درک و لمس میکنند.
آنچه در اسلام و قرآن و تاریخ دوران معصومین علیهالسلام داریم توصیه به یادگیری علوم دینی از سوی گروهی از مردم است تا راهنما و معلم دیگران باشند ـ وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَـآلـءِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوآاْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (5) ـ و نیز توصیه به تقوا و اینکه گرامیترین افراد در پیشگاه الاهی، با تقواترین افراد است (حجرات: 13) علاوه بر این راجع به نحوه لباس و عمامه و عبا و رداء معصومین هم اشارات فراوانی وجود دارد. روحانیت اصیل و حقیقی در طول تاریخ اسلام حتی در عصر ائمه و پیامبر علیهالسلام دارای این ویژگی بودهاند و با آن شناخته میشدهاند اگر چه علم و معنویت در اعضاء این گروه نبوده است.
از اینجا روشن میشود که این سخن «کلمه روحانیت در اسلام وجود نداشته» ناشی از سطحی نگری محض است.
5 . مغالطه دیگر و سخن عجیبتر ایشان این است که «در اسلام هیچ عمل و قانونی
______________________________
1. غافر: 60
2. البقرة: 186
3. ق: 16
4. المائدة: 35
5. التوبه، 122.
______________________________
نداریم که برای اجرای آن حضور روحانی شرط لازم باشد» برای انجام اعمال دینی مثل مراسم ازدواج و حج و کفن و دفن میت مثل سایر کارهای روزمره آنچه مهم و لازم است، آشنایی با علم و فن و مسائل مربوط بهکار است، حال این آگاهی را یا خود انسان مستقیما دارد و بهکار میگیرد و یا از یک عالم و متخصص و صاحب فن کمک میگیرد. حضور یک طبیب برای مداوا و مصرف دارو و جراحی بدن، یا یک مهندس برای طراحی راه و ساختمان یا یک مکانیک برای تعمیر یک ماشین و اتومبیل نه از باب موضوعیت داشتن وجود فرد خاص است بلکه برای استفاده از علم و تکنیک اوست.
اگر فردی مناسک حج را بلد بود و به تنهایی انجام داد چه بهتر، در غیر این صورت شخصی آشنا با مسائل شرعیِ لازم (= روحانی یا طلبه) باید در کنار حجاج حضور داشته باشد تا عبادات خود را به نحو صحیح انجام دهند.
آن چنان که وجود افراد متخصص و صاحب فن در رشتههای مختلف لازم است ـ گاهی یونیفورم و آرم و علامت خاصی هم دارند ـ در عصر توسعه علوم و تکنولوژی، این نیاز بیش از هر زمان مشاهده میشود و بهطور طبیعی در مورد علوم دینی هم، این داستان تکرار میشود.
6. صرفنظر از نکات قبل، بسیاری از امور و اشیاء پیرامون من و شما، ضروری و لازم نیستند اما خوب یا مفید یا مورد علاقه ما هستند. لازم نیست هر آنچه ما از آن استفاده میکنیم، گریزناپذیر باشد و چنین هم نیست، آیا کسی میتواند همه این غیر ضروریات را نفی کند.
7. ایشان از طرفی سکولاریسم را جدا کردن حکومت از دین و روحانیت معرفی میکند و از طرف دیگر دخالت دین در سیاست را نفی نمیکند، حال اگر قرار باشد دین و آموزههای دینی در مسائل سیاسی، اجتماعی و حکومتی دخالت کند ـ چنانکه لازمه اجرای احکام مختلف دین در سیره پیامبر و معصومین علیهالسلام است ـ قهرا باید افرادی، معارف دینی را بیاموزند و سپس در سطح جامعه و کشور اجرایی کنند. و این همان پیوند دین و سیاست و دنیا و ردّ سکولاریسم است.
8 . برهان عقلی میگوید احکامی که برای اداره جامعه آمده است و جامعه هم بدون حکومت و حاکم نمیتواند باشد، قهرا حاکم باید آشنا با قوانین لازم الاجرا و فردی مطمئن و مدیر باشد، اگر شخصی بدون خطا و کامل یافت شد چه بهتر و الاّ هر چه نزدیکتر به او، مطلوبتر و بهتر است. از اینجاست که عقل در نظام دینی حق حکومت را به عالم دینی باتقوا و روحانی و مدیر میدهد نه شخص دیگر، از سوی دیگر دین هم این حقیقت را تأیید میکند. انسانها مخلوق و مملوکِ خداوند بزرگ هستند. بنابراین، اختیار وجود آنها با خداوند است و خود افراد یا دیگران ـ هر چند اکثریت باشندـ حق دخل و تصرفی در پهنه وجود انسان ندارند.
خداوند میتواند این حق ولایت و قانون گذاری و حاکمیت خود را اعمال کند یا به دیگری بسپارد. قرآن این حق اطاعت بر مردم را به پیامبر اولی الامر (= امامان معصوم علیهالسلام ) میسپارد.(1) و سپس معصومین علیهالسلام بر اساس روایات معتبر و نقل شده از سوی آنان مانند حدیث معروف و معتبر عمر بن حنظله از امام صادق علیهالسلام و توقیع شریف امام زمان علیهالسلام این حق حکومت و ولایت را برای فقهای عادل و عارف به دین، وضع کردهاند. (نه عنوان روحانی و یا هر شخص روحانی)
پس حق حاکمیت از بالا میآید نه از پایین و از سوی مردم و نه اینکه روحانیون بهطور عام یا فقها بهطور خاص، خودشان برای خویش، یک برتری سیاسی قائلند.
بنابراین، معلوم شد که حتی فارغ از ادله نقلی و بدون پذیرش دین، عقل میگوید در جامعهای که اکثریت مردم مقدس و خواهان اجرای احکام اسلام هستند، باید عالمترین آن مردم به مدیریت کشور برگزیده شود.
9. بر خلاف ادعای ایشان در جهان امروز همه حکومتها ناگزیر مبتنی بر آیین یا دین خاصی هستند و اساسا قانون گذاری و اجرای آن بدون مبانی نظری و فکری مشخص، ممکن نیست. کما اینکه در خارج مشاهده میکنیم نظامهای سیاسی و حکومتهای دنیا مثل آمریکا، انگلیس و فرانسه از مبانی فکری لیبرالیسم و سکولاریسم بهره میبرند، به اصطلاح عام این مکاتب نیز یک آیین هستند و هر آیینی موافق یک سری نظریات و مخالف برخی دیگر است.
10. درباره این نکته که «دانشگاهها محل رشد اندیشه سکولاراند؛ زیرا به دانشجویان، علم سکولار را آموزش میدهند». تا حد زیادی با ایشان موافقم. متأسفانه اساتید و نخبگان متعهد و مسلمان و مراکز برنامهریزی ما نتوانستهاند هنوز به تولید انبوه علوم دین برسند. از همین نکته استفاده کرده و متذکر میشوم که ایشان بهتر میداند که پیش فرض علوم تجربی سکولار این است که هر پدیده مادی لاجرم دارای علت یا علل مادی است اما بر مبنای علم دین، علت یک پدیده مادی میتواند یک امر غیر مادی یعنی مجرد و غیر محسوس باشد. روایات ما آکنده از تعالیمی است که مثلاً صدقه را دفع کننده بلا و مرض میداند، صله رحم را موجب افزایش عمر، عاق والدین را موجب عدم توفیق و زحمت فرزند، زنا را عامل زلزله میخواند و مانند اینها.
بله به عنوان علم تجربی محض، نمیتوان این فاکتورها را ذکر کرد، اما به عنوان علم دین و علم به معنای مطلق آگاهی و دانش، ذکر علل و روابط غیر محسوس، صحیح است.
11. نخبگان و متفکران خیراندیش باید به فکر صلاح جامعه و مردم باشند. آیا در مجموع بیان اینگونه نظرات و ایدهها، به صلاح مردم است یا نه؟ مردمی که دین در
______________________________
1. أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الاْءَمْرِ مِنکُمْ؛ نساء:59
______________________________
اعماق وجود آنها ریشه دوانده است و از بدو تولد تا ازدواج و طلاق، حج و زیارت، کفن و دفن، غم و شادی با روحانیون سر و کار دارند و آگاهی و احساس مذهبی موجود را ـ هر چند ضعیف و گاهی اشتباه ـ از طریق این صنف به دست آوردهاند، آیا حذف روحانیت به نفع آنهاست؟
12. نکته اخیر و پایانی اینکه نقش روحانیت در طول تاریخ ادیان و اسلام، فراتر از بیان یک مسئله شرعی یا اجرای عقد یا حتی دخالت در امور سیاسی است. حفظ و توسعه و انتقال علوم مختلف دینی و روایات معصومین علیهالسلام به نسلهای بعدی و جامعه علمی بشریت، تربیت اخلاقی مردم و اهل معنویت، رسیدگی به ضعفا و فقرا، حل اختلافات مردم و قضاوت بین آنها، مقابله با ظالمان و حکام ستمگر در طول تاریخ و حمایت از مردم در مقابل آنها، الگودهی برای مردم نسبت به زندگی الاهی و بسیاری فواید دیگر همه در پرتو وجود عالمان راستین و پرهیزکار و روحانی واقعی بوده است و این طائفه را نه میتوان و نه به صلاح است که از میان تودهها برداشت.