نقد ادیان و آینده جهان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده با تبیین نظریه مهدویت و برشمردن ویژگیهای جهان حاضر کوشیده است تا میان تئوری جهانیشدن و مسئله مهدویت سازگاری به وجود آورد و در این راستا میگوید تئوری جهانیشدن و همچنین رسالت عمومی ادیان، ظهور مصلح جهانی نیز به عنوان فلسفه تاریخ ادیان، امری قابل توجه است. از نظر نویسنده، ادیان باید ویژگیهای عصر جدید را منطبق بر سنتهای تاریخی خویش تفسیر کنند.متن
همشهری، ش 3570 ـ 3571، 10 و 11/9/83
دورنما و چشمانداز ادیان پیرامون سیر و حرکت جوامع و یا فلسفه تاریخ، بسیار روشن و مثبتاندیشانه است و نسبت به آینده جوامع، نگرشی منفی و یا صرفا آرمان گرایانه ندارد، بلکه معتقد است جوامع انسانی به سوی اصلاح، عدالت، همزیستی مسالمتآمیز و رشد پیش میروند. نگرش ادیان مبتنی بر اصلاح جهانی با تئوری سوسیالیسم این تفاوت را دارد که هیچگاه متون مقدس، تاریخ را یک امر جبری و غیرارادی نمیدانند، بلکه معتقدند که انسانها محرک و موتور تاریخ هستند و این انسانها میباشند که تاریخ و فرهنگ را میسازند و به جای آنکه به جبر تاریخ قایل باشند، به ارادی بودن ساخت تاریخ معتقد هستند؛ به طوری که اگر انسانها و یا حاکمان به گونه دیگری میاندیشیدند و یا عمل میکردند، قطعا تاریخ و فرهنگ هم میتوانست به گونه دیگری ساخته شود.
ادیان اگر از نظریه اصلاح جهانی و یا نظریه مهدویت دفاع میکنند، به این معنا نیست که رسیدن به آن آرمان دیرینه، بر اساس جبر تاریخ یا بدون اراده و نقش انسانها تحقق مییابد، بلکه ادیان با توجه به نگاه خوشبینانه و مثبت به آینده، بر این باورند که سرانجام انسانها پس از تجربه بسیاری از نگرشها و پشت سر گذاردن مراحل تاریخی و پدیدههایی که تصور میشد برای انسانها خوشبختی و جامعهای ایدهآل را به همراه میآورند ـ اما موجب جنگ و خونریزی و ظلم شدهاند ـ سرانجام به این نقطه خواهند رسید که باید انسانی وارسته و آسمانی میان آنان حضور داشته باشد تا ارمغانآور صلح و همزیستی باشد. متون مقدس برخلاف اندیشههای زمینی، بر این نکته تأکید میکنند که سخن از انتهای تاریخ و جامعه عادلانه مهدویت، بر اساس یک پیشگویی تاریخی و آسمانی است و در متون دینی به این مسئله اشاره شده است که این امر به جهت علم پیشین خداوند و پیشوایان دینی است و بدین معنا نیست که انسانها در تشکیل آن و یا به وقوع پیوستن آن نقش دارند.
در راستای تئوری جهانیشدن و همچنین رسالت عمومی ادیان، ظهور مصلح جهانی نیز به عنوان فلسفه تاریخ ادیان، امری قابل توجه است. بر طبق یک استدلال دینی، مصلح جهانی زمانی ظهور خواهد نمود که همه انسانها به سوی اندیشه، ارزش و رفتار مثبت سوق پیدا کنند و احساس نیاز در آنها شدید شود و بر اثر ظلم و ستم به خداگرایی، انسانیت و حقیقت، کشش روحی پیدا کنند. بدیهی است عقل انسان، ادعای هیچ دینی را مبنی بر اینکه مصلح جهانی فقط یک منطقه یا نژاد را هدایت خواهد نمود، نمیپذیرد؛ زیرا خداوند، انبیا را نه برای تعدادی خاص یا یک منطقه بلکه برای هدایت همه انسانها خواهد فرستاد. در فرهنگ اسلامی نیز صریحا بیان شده که حکومت جهانی امام مهدی(عج) برای اصلاح همه ملتها و تمامی مردم است و روایات ما گویای این است که امام مهدی(عج) برای اصلاح جهانی و تشکیل حکومت جهانی قیام خواهد نمود.
وجود نظریه جهانیشدن، در میان جامعهشناسان خود گواه این امر است که آخرین منجی آسمانی ـ که ذخیره خداوند برای هدایت انسانها است (بقیة اللّه) ـ موقعی خواهد آمد که تمامی دنیا با همه تفاوتها، دستهبندیها، خرده فرهنگها و مرزهای جغرافیایی، تبدیل به یک واحد بزرگ گردند. این امر در حال تحقق است، به طوری که همه فرهنگهای ملی، نژادها، سرزمینهای متفاوت، در حال وارد شدن به جهانی ارگانیک و واحد هستند که اختلافات و تفاوتها در آن در حال کاهش است. البته منظور ما از جهانیشدن، جهانیسازی یا غربیسازی یا جهانیشدن اقتصاد نیست، بلکه به معنای هویت جهانی همه عرصهها و میادین فرهنگی و انسانی و پیدا کردن هویتی واحد و یکسان است.
پارهای از افراد در پاسخ به این پرسش که چرا ظهور امام مهدی(عج) به تأخیر افتاده است؟ گمان میکنند تنها دلیل آن، نبود آمادگی در شیعیان و ایجاد نشدن خواست عمومی در آنها است. اما میتوان به دلیل دیگری نیز اشاره نمود و آن نیاز به تحقق یافتن آمادگی عمومی برای پذیرش مصلح جهانی است؛ زیرا امام مهدی(عج) فقط برای تصحیح زندگی شیعیان ظهور نمیکند، تا معتقد باشیم ظهور ایشان تنها نیازمند آمادگی شیعه میباشد، بلکه خداوند، آخرین منجی و راهنمای خود را به عنوان آخرین حکومت نجاتبخش و در بهترین شرایط جهانی خواهد فرستاد.
البته همه مذاهب معتقد به مصلح جهانی هستند و در انتظار منجی به سر میبرند که این امر خود در ایجاد یک شرایط جهانی، مفید است اما باید این را افزود که کوچک شدن دنیا، ارتباطات جهانی و مواصلات، نزدیک شدن انسانها به یکدیگر، توجه و دغدغههای مشترک جهانی میتواند از مهمترین شرایط برای ایجاد یک حکومت جهانی باشد.
به نظر میرسد ادیان وارد دورهای شدهاند که به آرمان خود یعنی حکومت جهانی و مصلح آخرالزمان نزدیک شدهاند و باید ویژگیهای عصر جدید را منطبق با سنتهای تاریخی خویش تفسیر کنند. امروزه ما میبینیم که تکنولوژی، دانش بشری و ابزار عصر مدرن همچون اینترنت و ماهواره میتواند به حکومت جهانی سرعت بخشد؛ زیرا در هیچ زمانی مثل قرن حاضر اینقدر شرایط فراهم نبود که بتوان مذاهب، ملتها و نژادها را با هم جمع نمود و به آخرین دین اتحاد بخش دعوت کرد. در واقع انسان در قرن حاضر پس از آنکه در شرایط مطلوب مادی به سر برد، بعد از دلزدگیهای موجود در عرصههای متفاوت اقتصادی، سیاسی، حکومتی و علمی به سوی حکومت عادلانه و آسمانی یک مصلح جهانی گرایش پیدا میکند. به ویژه که در عصر جهانیشدن همه امکانات علمی، فناوری و اقتصادی در مسیر، هوی و هوس و شهوتطلبی استفاده میشود و انسانها در عصر ارتباطات، از تمامی امکانات علمی و رفاهی در مسیر لذتطلبی، فسق و جنایت بهره برداری میکنند و عصر ما بیش از هر دورهای نیاز به رسولی آسمانی دارد تا بتهای سامری را بشکند، فرعونهای زمان را شکست دهد و از امکانات و پیشرفتهای موجود در مسیر بندگی و انسانیت بهرهبرداری کند. امکانات عصر کنونی، به ما میفهماند که شکیبایی خداوند در پنهان نگهداشتن امام مهدی(عج)؛ امری حکیمانه است و در علم خداوند این تصور وجود داشته است که انسانها در عصری به مانند یک دهکده، از یکدیگر با خبر شوند و در کنار یکدیگر زندگی کنند، اما از طرف دیگر از همه نعمتها در مسیر گناه و ظلم استفاده کنند.
سزاوار است در عصر جدید، دکترین مهدویت، به عنوان مدل و الگوی منحصر به فرد ادیان به ویژه اسلام در کنار تئوریهای افراطی همچون مک لوهان، آلوین تافلر، هانتینگتون، فوکویاما و دیگران مطرح گردد؛ همانطور که با مطالعه متون دینی این امر اثبات میگردد که در ادبیات دینی، نظریه مهدویت تنها الگوی موجود درباره فلسفه تاریخ میباشد. جهانیشدن و از همه مهمتر اقبال و توجه مردم جهان به یک منجی جهانی که مورد اعتقاد پیروان تمامی ادیان است.
البته در اینجا این پرسش جدی مطرح است که آیا جامعه واحد جهانی که مبتنی بر وحدت تمامی مردم است، پیش از ظهور مصلح جهانی باید تحقق یابد یا اینکه این جامعه جهانی پس از ظهور مصلح تحقق خواهد یافت؟ به نظر میرسد جواب این است که این وحدت به یک معنا ممکن است پیش از ظهور تحقق یابد و به یک معنا هم پس از ظهور. پیش از ظهور، این وحدت و اتحاد جهانی محتمل است با خواست و تقاضای مردم برای یک حکومت جهانی، یعنی تمامی ملتها در یک خواست همگانی متوجه یک مصلح جهانی و عمومی شوند و همه آنها خود را نیازمند او بدانند.
اما پس از ظهور نیز به این جهت که مردم به سوی تزکیه نفس و بندگی خواهند رفت، ازاینرو علاوه بر اتحاد و درخواست یک حکومت جهانی و یک مصلح آسمانی، در اعتقادات، رفتار و روحیات هم به یک نوع وحدت و یکپارچگی خواهند رسید و یکی از اهداف بعد از ظهور، همین ایجاد روحیه بندگی و اطاعت از خداوند در همه مردم است. پس از عصر ظهور، انسانها به مقام بندگی خواهند رسید و نسبت به یکدیگر نیز با دوستی و الفت رفتار خواهند کرد، به گونهای که در آن دوره گفته میشود که اگر یک فرد نیاز مالی داشته باشد، دیگران به رفع نیاز او کمک خواهند نمود. بنابراین، نمیتوان این سخن بعضی از اندیشمندان را پذیرفت که معتقدند، پس از ظهور امام عصر(عج) هر فردی بر اساس دین خود خواهد بود؛ زیرا چه طور امکان دارد که انسانها در آن دوره هم دارای تفرقه و جدایی باشند؛ چرا که هر فکر و اعتقاد جداگانه و متفاوت دارای اقتضائات و حد و مرزهایی خواهد بود که اختلافاتی را به همراه خواهد داشت و سرانجام به تعارضات و تضادهای جدی ختم خواهد شد. بنابراین، تمامی ادیان و مذاهب پس از آمدن امام عصر(عج) به یک مذهب و دین ختم خواهند شد و همه انسانها، وفادار به یک تفکر و اعتقاد خواهند بود و بر اساس آن، خداوند را پرستش خواهند نمود.
اشاره
1ـ مناسب بود نویسنده به جای نظریه مهدویت، اندیشه موعودگرایی را استعمال کند؛ زیرا تمامی ادیان آسمانی و حتی غیرآسمانی به ظهور یک منجی و موعود باور دارند، اما نظریه مهدویت اختصاص به مسلمانان دارد.
2ـ این سخن از نگارنده که «ظهور مصلح جهانی فلسفه تاریخ ادیان است» سخنی سنجیده و قابل توجه است؛ زیرا در هر صورت، ادیان آسمانی ظهور منجی را پایان تاریخ میدانند که در پس آن قیامت برپا میگردد.
3ـ «تقسیم علوم و جهان به دو دوره قبل از ظهور و پس از ظهور» میتواند تقسیمبندی مناسبی باشد و باب های جدیدی در پیش روی تاریخ نگاران باز کند تا آنها با روشی نو به بررسی تاریخ جهان و علوم بپردازند.
4ـ توجه به این نکته که ابزاری همچون اینترنت، ماهواره و... ادیان را به آرمان خود یعنی حکومت جهانی و مصلح آخرالزمان نزدیکتر کرده است قابل تقدیر است؛ زیرا در هر صورت اکنون جهان به یک دهکده تبدیل شده است که همه انسانهای آن میتوانند با هم ارتباط داشته و از حال هم باخبر باشند.
5ـ نگارنده، اندیشه مهدویت را در سطح دکترین مهدویت در کنار دیگر تئوریها مطرح میکند این سخن از یک جهت قابل تقدیر است؛ زیرا با توجه به گستره مؤلفههای اندیشه مهدویت و مدل و الگوی منحصر به فرد خود میتواند در سطح دکترین طرح گردد، اما از این جهت که آنرا در کنار تئوریهای افرادی همچون مک لوهان، آلوین تافلر و... طرح شود، سخن سنجیدهای به نظر نمیرسد؛ زیرا مسئله مهدویت و موعودگرایی فراتر از تئوری میباشد و اندیشهای است که نصّهای صریحی از طریق وحی الاهی بر آن وارد شده است، پس جا دارد نگرش متفکران به این مقوله فراتر و متفاوت از تئوریهای فیلسوفان و متفکران باشد.
6ـ نگارنده میگوید: «نمیتوان این سخن بعضی از اندیشمندان را پذیرفت که معتقدند، پس از ظهور امام عصر(عج) هر فردی بر اساس دین خود خواهد بود.»
این سخن را نمیتوان بهطور قطع پذیرفت؛ زیرا در هر حال در این مورد بر اساس روایات، سه فرضیه را میتوان مطرح کرد، البته مجالی برای پرداختن به روایات نیست.
الف) اسلام اکثریت اهل کتاب، سیدمحمد صدر پس از بررسی روایاتی که بر اخذ جزیه و یا عدم اخذ جزیه از اهل کتاب دلالت میکنند مینویسد: «به هر تقدیر، این بحث، تنها منحصر به کسانی خواهد بود که بر آیین یهودیت و نصرانیت باقی ماندهاند و با وجود فرصتهای فزاینده و تأکید فراوانی که بر انتشار دین اسلام در میان تمامی انسانها وجود دارد از این گروه در آن روز تعداد اندکی خواهند بود.»(1)
ب) اسلام آوردن همه اهل کتاب، سیدکاظم رفیعی قزوینی میگوید: «زمانی که مسیحیان بشنوند که عیسی بن مریم علیهالسلام از آسمان فرود آمده و به حضرت مهدی(عج) اقتدا نموده است آیا دولت یا ملتی مسیحی در دنیا باقی خواهد ماند که با حضرت مهدی(عج) به پیکار برخیزد [...] اما یهودیان هم، نزد حضرت مهدی(عج) گرد آیند و آن حضرت برای آنان الواح تورات را خارج نموده و هیچ یهودی نمیماند مگر آن کسی که اسلام را پذیرفته است».(2)
ج) جزیه اهل کتاب، که روایات متعددی مؤید این فرضیه هستند که معصوم میگوید: «... سپس پادشاه روم نمایندهای را فرستاد تا درخواست صلح کند. مهدی(عج) نیز از او جزیه مطالبه میکند و پادشاه روم پاسخ مثبت میدهد.»(3)
آنچه بیان شد درباره پیروان ادیان غیر آسمانی و مشرکان نیست بلکه در مورد اهل کتاب بود.
______________________________
1. محمد صدر، تاریخ مابعدالظهور (بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412) ص 612.
2. محمدکاظم قزوینی، الامام المهدی من المهد الی الظهور (قم، انتشارات محلاتی، ج اول، 1380) ص 566 و 577.
3. تاریخ مابعدالظهور، ص 413.
دورنما و چشمانداز ادیان پیرامون سیر و حرکت جوامع و یا فلسفه تاریخ، بسیار روشن و مثبتاندیشانه است و نسبت به آینده جوامع، نگرشی منفی و یا صرفا آرمان گرایانه ندارد، بلکه معتقد است جوامع انسانی به سوی اصلاح، عدالت، همزیستی مسالمتآمیز و رشد پیش میروند. نگرش ادیان مبتنی بر اصلاح جهانی با تئوری سوسیالیسم این تفاوت را دارد که هیچگاه متون مقدس، تاریخ را یک امر جبری و غیرارادی نمیدانند، بلکه معتقدند که انسانها محرک و موتور تاریخ هستند و این انسانها میباشند که تاریخ و فرهنگ را میسازند و به جای آنکه به جبر تاریخ قایل باشند، به ارادی بودن ساخت تاریخ معتقد هستند؛ به طوری که اگر انسانها و یا حاکمان به گونه دیگری میاندیشیدند و یا عمل میکردند، قطعا تاریخ و فرهنگ هم میتوانست به گونه دیگری ساخته شود.
ادیان اگر از نظریه اصلاح جهانی و یا نظریه مهدویت دفاع میکنند، به این معنا نیست که رسیدن به آن آرمان دیرینه، بر اساس جبر تاریخ یا بدون اراده و نقش انسانها تحقق مییابد، بلکه ادیان با توجه به نگاه خوشبینانه و مثبت به آینده، بر این باورند که سرانجام انسانها پس از تجربه بسیاری از نگرشها و پشت سر گذاردن مراحل تاریخی و پدیدههایی که تصور میشد برای انسانها خوشبختی و جامعهای ایدهآل را به همراه میآورند ـ اما موجب جنگ و خونریزی و ظلم شدهاند ـ سرانجام به این نقطه خواهند رسید که باید انسانی وارسته و آسمانی میان آنان حضور داشته باشد تا ارمغانآور صلح و همزیستی باشد. متون مقدس برخلاف اندیشههای زمینی، بر این نکته تأکید میکنند که سخن از انتهای تاریخ و جامعه عادلانه مهدویت، بر اساس یک پیشگویی تاریخی و آسمانی است و در متون دینی به این مسئله اشاره شده است که این امر به جهت علم پیشین خداوند و پیشوایان دینی است و بدین معنا نیست که انسانها در تشکیل آن و یا به وقوع پیوستن آن نقش دارند.
در راستای تئوری جهانیشدن و همچنین رسالت عمومی ادیان، ظهور مصلح جهانی نیز به عنوان فلسفه تاریخ ادیان، امری قابل توجه است. بر طبق یک استدلال دینی، مصلح جهانی زمانی ظهور خواهد نمود که همه انسانها به سوی اندیشه، ارزش و رفتار مثبت سوق پیدا کنند و احساس نیاز در آنها شدید شود و بر اثر ظلم و ستم به خداگرایی، انسانیت و حقیقت، کشش روحی پیدا کنند. بدیهی است عقل انسان، ادعای هیچ دینی را مبنی بر اینکه مصلح جهانی فقط یک منطقه یا نژاد را هدایت خواهد نمود، نمیپذیرد؛ زیرا خداوند، انبیا را نه برای تعدادی خاص یا یک منطقه بلکه برای هدایت همه انسانها خواهد فرستاد. در فرهنگ اسلامی نیز صریحا بیان شده که حکومت جهانی امام مهدی(عج) برای اصلاح همه ملتها و تمامی مردم است و روایات ما گویای این است که امام مهدی(عج) برای اصلاح جهانی و تشکیل حکومت جهانی قیام خواهد نمود.
وجود نظریه جهانیشدن، در میان جامعهشناسان خود گواه این امر است که آخرین منجی آسمانی ـ که ذخیره خداوند برای هدایت انسانها است (بقیة اللّه) ـ موقعی خواهد آمد که تمامی دنیا با همه تفاوتها، دستهبندیها، خرده فرهنگها و مرزهای جغرافیایی، تبدیل به یک واحد بزرگ گردند. این امر در حال تحقق است، به طوری که همه فرهنگهای ملی، نژادها، سرزمینهای متفاوت، در حال وارد شدن به جهانی ارگانیک و واحد هستند که اختلافات و تفاوتها در آن در حال کاهش است. البته منظور ما از جهانیشدن، جهانیسازی یا غربیسازی یا جهانیشدن اقتصاد نیست، بلکه به معنای هویت جهانی همه عرصهها و میادین فرهنگی و انسانی و پیدا کردن هویتی واحد و یکسان است.
پارهای از افراد در پاسخ به این پرسش که چرا ظهور امام مهدی(عج) به تأخیر افتاده است؟ گمان میکنند تنها دلیل آن، نبود آمادگی در شیعیان و ایجاد نشدن خواست عمومی در آنها است. اما میتوان به دلیل دیگری نیز اشاره نمود و آن نیاز به تحقق یافتن آمادگی عمومی برای پذیرش مصلح جهانی است؛ زیرا امام مهدی(عج) فقط برای تصحیح زندگی شیعیان ظهور نمیکند، تا معتقد باشیم ظهور ایشان تنها نیازمند آمادگی شیعه میباشد، بلکه خداوند، آخرین منجی و راهنمای خود را به عنوان آخرین حکومت نجاتبخش و در بهترین شرایط جهانی خواهد فرستاد.
البته همه مذاهب معتقد به مصلح جهانی هستند و در انتظار منجی به سر میبرند که این امر خود در ایجاد یک شرایط جهانی، مفید است اما باید این را افزود که کوچک شدن دنیا، ارتباطات جهانی و مواصلات، نزدیک شدن انسانها به یکدیگر، توجه و دغدغههای مشترک جهانی میتواند از مهمترین شرایط برای ایجاد یک حکومت جهانی باشد.
به نظر میرسد ادیان وارد دورهای شدهاند که به آرمان خود یعنی حکومت جهانی و مصلح آخرالزمان نزدیک شدهاند و باید ویژگیهای عصر جدید را منطبق با سنتهای تاریخی خویش تفسیر کنند. امروزه ما میبینیم که تکنولوژی، دانش بشری و ابزار عصر مدرن همچون اینترنت و ماهواره میتواند به حکومت جهانی سرعت بخشد؛ زیرا در هیچ زمانی مثل قرن حاضر اینقدر شرایط فراهم نبود که بتوان مذاهب، ملتها و نژادها را با هم جمع نمود و به آخرین دین اتحاد بخش دعوت کرد. در واقع انسان در قرن حاضر پس از آنکه در شرایط مطلوب مادی به سر برد، بعد از دلزدگیهای موجود در عرصههای متفاوت اقتصادی، سیاسی، حکومتی و علمی به سوی حکومت عادلانه و آسمانی یک مصلح جهانی گرایش پیدا میکند. به ویژه که در عصر جهانیشدن همه امکانات علمی، فناوری و اقتصادی در مسیر، هوی و هوس و شهوتطلبی استفاده میشود و انسانها در عصر ارتباطات، از تمامی امکانات علمی و رفاهی در مسیر لذتطلبی، فسق و جنایت بهره برداری میکنند و عصر ما بیش از هر دورهای نیاز به رسولی آسمانی دارد تا بتهای سامری را بشکند، فرعونهای زمان را شکست دهد و از امکانات و پیشرفتهای موجود در مسیر بندگی و انسانیت بهرهبرداری کند. امکانات عصر کنونی، به ما میفهماند که شکیبایی خداوند در پنهان نگهداشتن امام مهدی(عج)؛ امری حکیمانه است و در علم خداوند این تصور وجود داشته است که انسانها در عصری به مانند یک دهکده، از یکدیگر با خبر شوند و در کنار یکدیگر زندگی کنند، اما از طرف دیگر از همه نعمتها در مسیر گناه و ظلم استفاده کنند.
سزاوار است در عصر جدید، دکترین مهدویت، به عنوان مدل و الگوی منحصر به فرد ادیان به ویژه اسلام در کنار تئوریهای افراطی همچون مک لوهان، آلوین تافلر، هانتینگتون، فوکویاما و دیگران مطرح گردد؛ همانطور که با مطالعه متون دینی این امر اثبات میگردد که در ادبیات دینی، نظریه مهدویت تنها الگوی موجود درباره فلسفه تاریخ میباشد. جهانیشدن و از همه مهمتر اقبال و توجه مردم جهان به یک منجی جهانی که مورد اعتقاد پیروان تمامی ادیان است.
البته در اینجا این پرسش جدی مطرح است که آیا جامعه واحد جهانی که مبتنی بر وحدت تمامی مردم است، پیش از ظهور مصلح جهانی باید تحقق یابد یا اینکه این جامعه جهانی پس از ظهور مصلح تحقق خواهد یافت؟ به نظر میرسد جواب این است که این وحدت به یک معنا ممکن است پیش از ظهور تحقق یابد و به یک معنا هم پس از ظهور. پیش از ظهور، این وحدت و اتحاد جهانی محتمل است با خواست و تقاضای مردم برای یک حکومت جهانی، یعنی تمامی ملتها در یک خواست همگانی متوجه یک مصلح جهانی و عمومی شوند و همه آنها خود را نیازمند او بدانند.
اما پس از ظهور نیز به این جهت که مردم به سوی تزکیه نفس و بندگی خواهند رفت، ازاینرو علاوه بر اتحاد و درخواست یک حکومت جهانی و یک مصلح آسمانی، در اعتقادات، رفتار و روحیات هم به یک نوع وحدت و یکپارچگی خواهند رسید و یکی از اهداف بعد از ظهور، همین ایجاد روحیه بندگی و اطاعت از خداوند در همه مردم است. پس از عصر ظهور، انسانها به مقام بندگی خواهند رسید و نسبت به یکدیگر نیز با دوستی و الفت رفتار خواهند کرد، به گونهای که در آن دوره گفته میشود که اگر یک فرد نیاز مالی داشته باشد، دیگران به رفع نیاز او کمک خواهند نمود. بنابراین، نمیتوان این سخن بعضی از اندیشمندان را پذیرفت که معتقدند، پس از ظهور امام عصر(عج) هر فردی بر اساس دین خود خواهد بود؛ زیرا چه طور امکان دارد که انسانها در آن دوره هم دارای تفرقه و جدایی باشند؛ چرا که هر فکر و اعتقاد جداگانه و متفاوت دارای اقتضائات و حد و مرزهایی خواهد بود که اختلافاتی را به همراه خواهد داشت و سرانجام به تعارضات و تضادهای جدی ختم خواهد شد. بنابراین، تمامی ادیان و مذاهب پس از آمدن امام عصر(عج) به یک مذهب و دین ختم خواهند شد و همه انسانها، وفادار به یک تفکر و اعتقاد خواهند بود و بر اساس آن، خداوند را پرستش خواهند نمود.
اشاره
1ـ مناسب بود نویسنده به جای نظریه مهدویت، اندیشه موعودگرایی را استعمال کند؛ زیرا تمامی ادیان آسمانی و حتی غیرآسمانی به ظهور یک منجی و موعود باور دارند، اما نظریه مهدویت اختصاص به مسلمانان دارد.
2ـ این سخن از نگارنده که «ظهور مصلح جهانی فلسفه تاریخ ادیان است» سخنی سنجیده و قابل توجه است؛ زیرا در هر صورت، ادیان آسمانی ظهور منجی را پایان تاریخ میدانند که در پس آن قیامت برپا میگردد.
3ـ «تقسیم علوم و جهان به دو دوره قبل از ظهور و پس از ظهور» میتواند تقسیمبندی مناسبی باشد و باب های جدیدی در پیش روی تاریخ نگاران باز کند تا آنها با روشی نو به بررسی تاریخ جهان و علوم بپردازند.
4ـ توجه به این نکته که ابزاری همچون اینترنت، ماهواره و... ادیان را به آرمان خود یعنی حکومت جهانی و مصلح آخرالزمان نزدیکتر کرده است قابل تقدیر است؛ زیرا در هر صورت اکنون جهان به یک دهکده تبدیل شده است که همه انسانهای آن میتوانند با هم ارتباط داشته و از حال هم باخبر باشند.
5ـ نگارنده، اندیشه مهدویت را در سطح دکترین مهدویت در کنار دیگر تئوریها مطرح میکند این سخن از یک جهت قابل تقدیر است؛ زیرا با توجه به گستره مؤلفههای اندیشه مهدویت و مدل و الگوی منحصر به فرد خود میتواند در سطح دکترین طرح گردد، اما از این جهت که آنرا در کنار تئوریهای افرادی همچون مک لوهان، آلوین تافلر و... طرح شود، سخن سنجیدهای به نظر نمیرسد؛ زیرا مسئله مهدویت و موعودگرایی فراتر از تئوری میباشد و اندیشهای است که نصّهای صریحی از طریق وحی الاهی بر آن وارد شده است، پس جا دارد نگرش متفکران به این مقوله فراتر و متفاوت از تئوریهای فیلسوفان و متفکران باشد.
6ـ نگارنده میگوید: «نمیتوان این سخن بعضی از اندیشمندان را پذیرفت که معتقدند، پس از ظهور امام عصر(عج) هر فردی بر اساس دین خود خواهد بود.»
این سخن را نمیتوان بهطور قطع پذیرفت؛ زیرا در هر حال در این مورد بر اساس روایات، سه فرضیه را میتوان مطرح کرد، البته مجالی برای پرداختن به روایات نیست.
الف) اسلام اکثریت اهل کتاب، سیدمحمد صدر پس از بررسی روایاتی که بر اخذ جزیه و یا عدم اخذ جزیه از اهل کتاب دلالت میکنند مینویسد: «به هر تقدیر، این بحث، تنها منحصر به کسانی خواهد بود که بر آیین یهودیت و نصرانیت باقی ماندهاند و با وجود فرصتهای فزاینده و تأکید فراوانی که بر انتشار دین اسلام در میان تمامی انسانها وجود دارد از این گروه در آن روز تعداد اندکی خواهند بود.»(1)
ب) اسلام آوردن همه اهل کتاب، سیدکاظم رفیعی قزوینی میگوید: «زمانی که مسیحیان بشنوند که عیسی بن مریم علیهالسلام از آسمان فرود آمده و به حضرت مهدی(عج) اقتدا نموده است آیا دولت یا ملتی مسیحی در دنیا باقی خواهد ماند که با حضرت مهدی(عج) به پیکار برخیزد [...] اما یهودیان هم، نزد حضرت مهدی(عج) گرد آیند و آن حضرت برای آنان الواح تورات را خارج نموده و هیچ یهودی نمیماند مگر آن کسی که اسلام را پذیرفته است».(2)
ج) جزیه اهل کتاب، که روایات متعددی مؤید این فرضیه هستند که معصوم میگوید: «... سپس پادشاه روم نمایندهای را فرستاد تا درخواست صلح کند. مهدی(عج) نیز از او جزیه مطالبه میکند و پادشاه روم پاسخ مثبت میدهد.»(3)
آنچه بیان شد درباره پیروان ادیان غیر آسمانی و مشرکان نیست بلکه در مورد اهل کتاب بود.
______________________________
1. محمد صدر، تاریخ مابعدالظهور (بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412) ص 612.
2. محمدکاظم قزوینی، الامام المهدی من المهد الی الظهور (قم، انتشارات محلاتی، ج اول، 1380) ص 566 و 577.
3. تاریخ مابعدالظهور، ص 413.