سکولاریسم یا عرفی شدن دین
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اطلاعات، ش 23175 ـ 23181، 18 و 25/7/1383
نویسنده، مقاله را به چند بخش تقسیم مىکند که در بخش نخست پژوهشگران عرصه دینى را در دو گروه تقسیم مىکند. گروه اول، آشنایان با معارف دینى هستند که با انگیزه فهم گزارههاى دینى فعالیت مىکنند و قصد تسخیر قله فهم شریعت الاهى را دارند. اما گروه دوم، کسانى هستند که از مفاهیم دینى استفاده کرده و با تحریف حقایق، دین را از محتوا خالى و در واقع ماتریالیسم قدیم را در قالب ماتریالیسم جدید تبلیغ مىکنند و مىکوشند مادیگرى را در قالب سکولاریسم عرضه کنند که این عمل به علت اقبال روشنفکران از سکولاریسم مىباشد.
در بخش دوم بحث مىگوید: عدهاى مىکوشند که اسلام را فقط در جنبه لاهوت منحصر نمایند و جنبه ناسوتى را به مردم واگذار نمایند مثل آنچه در مسیحیت اتفاق افتاد که در نهایت به «عقل جمعى» تن در داده و اسلام را از گردونه فعالیت در بعد اجتماعى و سیاسى بیرون نمایند و از همین جا کلید عرفى شدن فقه یا دین را زده، دو تفسیر از آن کردند که هر دوى آن نتیجه یکسان دارند و آن قطع ریشه دین در ساختار جامعه است. در ادامه ایشان به سیر تطوّر سکولار در غرب پرداخته که شامل: تفکیک کشیشان از یکدیگر، تفکیک دین و سیاست، تفوق دولت بر کلیسا، دگرگونى در معناى دین و طرد دین و آموزههاى ماوراى طبیعى بوده است. در واقع اگر معناى سکولاریسم را تحلیل کنیم، جز الحاد و نفى دین و ماوراى طبیعت چیز دیگرى نیست. تا اینجا یک معناى عرفى شدن دین و خاستگاه آن بود. اما معناى دوم عرفى شدن دین این است که نماد دین که در اعصار گذشته داراى کارکردهاى گوناگونى بود (...) به علت پیچیده شدن مناسبات زندگى اجتماعى و تخصیص نقشها همچون سایر نهادها متمرکز شده و وظایف خود را واگذار کند. طرفداران سکولار تصور مىکنند دین مزاحم سعادت است ازاینرو به عقل جمعى گرویدند و حتى در سال 2003 فرمان امام على علیهالسلام به مالک اشتر را در سازمان ملل به صورت منشور جهانى این گروه پذیرفتند.
در بخش دیگر مقاله اشاره مىکند که؛ قوانین اسلام گوهر و صدفى دارد که تا رستاخیز ثابت است و مطابق فطرت انسان مىباشد و دین جز سعادت بشر چیز دیگر نمىخواهد ولى صدف دین تابع شرایط زمان و مکان است و اسلام پیوسته خواستار عزت و استقلال مسلمانان بوده و هست، اسلام خواستار سعادت انسان در سایه تعلیم و تربیت است و آخر آنکه گروهى متخصص با عامل اجتهاد و تلاش درصدد تأمین نیازمندیهاى دینى در هر عصر مىباشند هر چند عدهاى از این موضوع غافل هستند.
عوامل و زمینههاى بروز سکولاریسم در غرب موضوع دیگرى است که نویسنده به آن اشاره مىکند که شامل:
1ـ آموزههاى کتاب مقدس که از انجیل کنونى نقل مىشود و از کتاب واقعى آن فاصله زیادى دارد و با طرح بىاعتنایى عیسى از دنیا زمینه ساز جدایى دین از حکومت یا دین از دنیا را منجر شد.
2ـ تفسیر متفکران و قدیسان مسیحى که با بیان برخى مطالب از جمله دعاى حواریین براى شاهان و فرماندهان مقتدر اثبات طاغوت در کنار انبیاء را سبب گردید.
3ـ فقدان نظام اجتماعى سیاسى و اجتماعى در اناجیل و نبود این مطلب عامل بروز سکولار گردیده است.
4ـ فساد در دستگاه دینى کلیسا که از جمله آنها فروش آموزش نامه و حرّاج بهشت از سوى کشیشان بوده است، این عامل سبب جنبش اصلاح دینى و پروتستانیسم گردید و موضوع (مؤمنان کشیش خویشاند) از طرف لوتر مطرح شد، بدان معنا که هر کس قادر به درک مبانى و معارف و احکام دینى است و جامعه به کلیسا و روحانیت و دینشناسى احتیاج ندارد، مطرح شد.
5ـ مخالفت با علم و دانش یا به اصطلاح هر علمى که رنگ دینى و ارسطویى نداشت را ممنوع کرده بودند.
6ـ علمگرایى بیش از حد و همه چیز را با تجربه و آزمایش پذیرفتن و غیراین را از دایره علم بشر خارج کردن کارى بود که به آن دامن مىزدند.
در انتهاى، پایان مقاله متذکر مىشود اگر این بسترها در اسلام پیدا نشود مشکل سکولارى که در غرب پیدا شد براى ما اتفاق نخواهد افتاد، متأسفانه یکى از نتایج اصلاح دینى (غربى)، اختصاص قلمرو آن به رابطه انسان با خدا و حذف دین از صحنه اجتماع بود.
سکولار با دین آموزهها، پسندیده اسلام نیست و آیات و روایات وارده در سد عرصه اجتماعى، قضایى و سیاسى و... خود نافى سکولار و عرفى شدن دین است.
نویسنده، مقاله را به چند بخش تقسیم مىکند که در بخش نخست پژوهشگران عرصه دینى را در دو گروه تقسیم مىکند. گروه اول، آشنایان با معارف دینى هستند که با انگیزه فهم گزارههاى دینى فعالیت مىکنند و قصد تسخیر قله فهم شریعت الاهى را دارند. اما گروه دوم، کسانى هستند که از مفاهیم دینى استفاده کرده و با تحریف حقایق، دین را از محتوا خالى و در واقع ماتریالیسم قدیم را در قالب ماتریالیسم جدید تبلیغ مىکنند و مىکوشند مادیگرى را در قالب سکولاریسم عرضه کنند که این عمل به علت اقبال روشنفکران از سکولاریسم مىباشد.
در بخش دوم بحث مىگوید: عدهاى مىکوشند که اسلام را فقط در جنبه لاهوت منحصر نمایند و جنبه ناسوتى را به مردم واگذار نمایند مثل آنچه در مسیحیت اتفاق افتاد که در نهایت به «عقل جمعى» تن در داده و اسلام را از گردونه فعالیت در بعد اجتماعى و سیاسى بیرون نمایند و از همین جا کلید عرفى شدن فقه یا دین را زده، دو تفسیر از آن کردند که هر دوى آن نتیجه یکسان دارند و آن قطع ریشه دین در ساختار جامعه است. در ادامه ایشان به سیر تطوّر سکولار در غرب پرداخته که شامل: تفکیک کشیشان از یکدیگر، تفکیک دین و سیاست، تفوق دولت بر کلیسا، دگرگونى در معناى دین و طرد دین و آموزههاى ماوراى طبیعى بوده است. در واقع اگر معناى سکولاریسم را تحلیل کنیم، جز الحاد و نفى دین و ماوراى طبیعت چیز دیگرى نیست. تا اینجا یک معناى عرفى شدن دین و خاستگاه آن بود. اما معناى دوم عرفى شدن دین این است که نماد دین که در اعصار گذشته داراى کارکردهاى گوناگونى بود (...) به علت پیچیده شدن مناسبات زندگى اجتماعى و تخصیص نقشها همچون سایر نهادها متمرکز شده و وظایف خود را واگذار کند. طرفداران سکولار تصور مىکنند دین مزاحم سعادت است ازاینرو به عقل جمعى گرویدند و حتى در سال 2003 فرمان امام على علیهالسلام به مالک اشتر را در سازمان ملل به صورت منشور جهانى این گروه پذیرفتند.
در بخش دیگر مقاله اشاره مىکند که؛ قوانین اسلام گوهر و صدفى دارد که تا رستاخیز ثابت است و مطابق فطرت انسان مىباشد و دین جز سعادت بشر چیز دیگر نمىخواهد ولى صدف دین تابع شرایط زمان و مکان است و اسلام پیوسته خواستار عزت و استقلال مسلمانان بوده و هست، اسلام خواستار سعادت انسان در سایه تعلیم و تربیت است و آخر آنکه گروهى متخصص با عامل اجتهاد و تلاش درصدد تأمین نیازمندیهاى دینى در هر عصر مىباشند هر چند عدهاى از این موضوع غافل هستند.
عوامل و زمینههاى بروز سکولاریسم در غرب موضوع دیگرى است که نویسنده به آن اشاره مىکند که شامل:
1ـ آموزههاى کتاب مقدس که از انجیل کنونى نقل مىشود و از کتاب واقعى آن فاصله زیادى دارد و با طرح بىاعتنایى عیسى از دنیا زمینه ساز جدایى دین از حکومت یا دین از دنیا را منجر شد.
2ـ تفسیر متفکران و قدیسان مسیحى که با بیان برخى مطالب از جمله دعاى حواریین براى شاهان و فرماندهان مقتدر اثبات طاغوت در کنار انبیاء را سبب گردید.
3ـ فقدان نظام اجتماعى سیاسى و اجتماعى در اناجیل و نبود این مطلب عامل بروز سکولار گردیده است.
4ـ فساد در دستگاه دینى کلیسا که از جمله آنها فروش آموزش نامه و حرّاج بهشت از سوى کشیشان بوده است، این عامل سبب جنبش اصلاح دینى و پروتستانیسم گردید و موضوع (مؤمنان کشیش خویشاند) از طرف لوتر مطرح شد، بدان معنا که هر کس قادر به درک مبانى و معارف و احکام دینى است و جامعه به کلیسا و روحانیت و دینشناسى احتیاج ندارد، مطرح شد.
5ـ مخالفت با علم و دانش یا به اصطلاح هر علمى که رنگ دینى و ارسطویى نداشت را ممنوع کرده بودند.
6ـ علمگرایى بیش از حد و همه چیز را با تجربه و آزمایش پذیرفتن و غیراین را از دایره علم بشر خارج کردن کارى بود که به آن دامن مىزدند.
در انتهاى، پایان مقاله متذکر مىشود اگر این بسترها در اسلام پیدا نشود مشکل سکولارى که در غرب پیدا شد براى ما اتفاق نخواهد افتاد، متأسفانه یکى از نتایج اصلاح دینى (غربى)، اختصاص قلمرو آن به رابطه انسان با خدا و حذف دین از صحنه اجتماع بود.
سکولار با دین آموزهها، پسندیده اسلام نیست و آیات و روایات وارده در سد عرصه اجتماعى، قضایى و سیاسى و... خود نافى سکولار و عرفى شدن دین است.