آزادی خواهی علمای دینی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شرق، ش 309، 16/7/83
این مقاله دیدگاه و مواضع علماى دینى ایران را در عصر مشروطیت درباره آزادى مورد تحلیل و بررسى قرار داده و با مجزا دانستن دو مفهوم سنتى و جدید آزادى، آراء علما را مطرح کرده است. بهطور کلى، در تلقى سنتى علماى دینى از آزادى، مفهوم رایج و مصادیق آن بهطور عمده محدود به دو اصل بود: یکى، ضرورت رهایى از ظلم و استبداد حکومتهاى داخلى و دیگرى، ضرورت رهایى از نفوذ سلطهجویانه قدرتهاى خارجى در ایران، با هدف حفظ بیضه اسلام و مصالح مسلمین. این نوع تلقى آزادىخواهى سنتى گرچه در محدودکردن استبداد داخلى و جلوگیرى از سلطهجویى خارجى بىتأثیر نبود، اما این تلقى با مفهوم و قلمرو جدید آزادى در چارچوب دموکراتیک آن از تفاوتهایى برخوردار بود. براى مثال مفهوم ملت در آزادىخواهى سنتى، در چارچوب سنتى آن و به مفهوم پیروان شریعت بهکار گرفته شد و مفهوم جدید ملت و حقوق شهروندى در یک جامعه مدنى چندان معنا و جایگاهى نداشت.
نویسنده در ادامه با برشمردن برخى آراء علامه محمد حسین نایینى از علماى برجسته عصر مشروطیت مىگوید: وى با تقسیم آزادى به آزادى از استبداد سیاسى و آزادى از شریعت دینى، فقط قسیم اول را مورد حمایت قرار داده است و سپس با تمسک به سخنان نقادانه دکتر حائرى نتیجه مىگیرد که سخنان نایینى هم غیرتاریخى و هم غیردموکراتیک است. آقاى محمد اسماعیل غروى محلاتى، یکى دیگر از علماى برجسته عصر مشروطیت، آزادى را به دو نوع، آزادى از استبداد سلطنت و آزادى از بندگى خدا تقسیم مىکند و به آزادى نوع اول معتقد است. از دیدگاه محلاتى اصل آزادى در یک نظام مشروطه، به مفهوم آزادى مردم از قید رقیت و عبودیت خدایى نیست. وى معتقد است بر حفظ قانون مشروطیت دو مزیت بزرگ مترتب است: یکى، خلاصى رعیت از ظلم دولت جائز و دیگرى، حفظ بیضه اسلام و خلاصى از قید کفار. ازاینرو، میان تلقى محلاتى از آزادى با مفهوم آزادى در یک نظام مشروطیت، همانندى و پیوند چندانى نیست؛ چون آزادى دموکراتیک نه محدود به «آزادى مردم از قید رقیت استبداد سلطنت است» و نه مقید به «حفظ بیضه اسلام». در چنین شرایطى ملاعبدالرسول کاشانى را مىتوان بهترین روحانى مشروطهطلب برشمرد که فراتر از چارچوب مفهوم سنتى آزادى و نزدیک به مفهوم واقعى و جدید آن در یک نظام دموکراتیک، به ویژه در زمینه آزادى اندیشه و آزادى عقاید مذهبى سخن گفته است. او با به رسمیت شناختن آزادى قلم، بیان، شغل، تجارت، اندیشه و اعتقادات دینى، آزادى را طبیعت انسان و لازمه انسان بودن برمىشمرد و قلمرو وسیع آزادى را فقط به احترام و رعایت آزادى اشخاص دیگر محدود مىکند. کاشانى به شیوهاى از آزادى اشاره مىکند که هم تا حد زیادى به آن نوع قرائتى که از اسلام در اختیار داشته سازگار است و هم نسبتا از پیوند نزدیکى با مفهوم واقعى آزادىهاى دموکراتیک برخوردار است، برخلاف همسلکان مشروطهطلب او که با تقلیل مفهوم آزادى در نظام مشروطیت، براى شرعى نشان دادن آن مفهوم تلاش کردند.
این مقاله دیدگاه و مواضع علماى دینى ایران را در عصر مشروطیت درباره آزادى مورد تحلیل و بررسى قرار داده و با مجزا دانستن دو مفهوم سنتى و جدید آزادى، آراء علما را مطرح کرده است. بهطور کلى، در تلقى سنتى علماى دینى از آزادى، مفهوم رایج و مصادیق آن بهطور عمده محدود به دو اصل بود: یکى، ضرورت رهایى از ظلم و استبداد حکومتهاى داخلى و دیگرى، ضرورت رهایى از نفوذ سلطهجویانه قدرتهاى خارجى در ایران، با هدف حفظ بیضه اسلام و مصالح مسلمین. این نوع تلقى آزادىخواهى سنتى گرچه در محدودکردن استبداد داخلى و جلوگیرى از سلطهجویى خارجى بىتأثیر نبود، اما این تلقى با مفهوم و قلمرو جدید آزادى در چارچوب دموکراتیک آن از تفاوتهایى برخوردار بود. براى مثال مفهوم ملت در آزادىخواهى سنتى، در چارچوب سنتى آن و به مفهوم پیروان شریعت بهکار گرفته شد و مفهوم جدید ملت و حقوق شهروندى در یک جامعه مدنى چندان معنا و جایگاهى نداشت.
نویسنده در ادامه با برشمردن برخى آراء علامه محمد حسین نایینى از علماى برجسته عصر مشروطیت مىگوید: وى با تقسیم آزادى به آزادى از استبداد سیاسى و آزادى از شریعت دینى، فقط قسیم اول را مورد حمایت قرار داده است و سپس با تمسک به سخنان نقادانه دکتر حائرى نتیجه مىگیرد که سخنان نایینى هم غیرتاریخى و هم غیردموکراتیک است. آقاى محمد اسماعیل غروى محلاتى، یکى دیگر از علماى برجسته عصر مشروطیت، آزادى را به دو نوع، آزادى از استبداد سلطنت و آزادى از بندگى خدا تقسیم مىکند و به آزادى نوع اول معتقد است. از دیدگاه محلاتى اصل آزادى در یک نظام مشروطه، به مفهوم آزادى مردم از قید رقیت و عبودیت خدایى نیست. وى معتقد است بر حفظ قانون مشروطیت دو مزیت بزرگ مترتب است: یکى، خلاصى رعیت از ظلم دولت جائز و دیگرى، حفظ بیضه اسلام و خلاصى از قید کفار. ازاینرو، میان تلقى محلاتى از آزادى با مفهوم آزادى در یک نظام مشروطیت، همانندى و پیوند چندانى نیست؛ چون آزادى دموکراتیک نه محدود به «آزادى مردم از قید رقیت استبداد سلطنت است» و نه مقید به «حفظ بیضه اسلام». در چنین شرایطى ملاعبدالرسول کاشانى را مىتوان بهترین روحانى مشروطهطلب برشمرد که فراتر از چارچوب مفهوم سنتى آزادى و نزدیک به مفهوم واقعى و جدید آن در یک نظام دموکراتیک، به ویژه در زمینه آزادى اندیشه و آزادى عقاید مذهبى سخن گفته است. او با به رسمیت شناختن آزادى قلم، بیان، شغل، تجارت، اندیشه و اعتقادات دینى، آزادى را طبیعت انسان و لازمه انسان بودن برمىشمرد و قلمرو وسیع آزادى را فقط به احترام و رعایت آزادى اشخاص دیگر محدود مىکند. کاشانى به شیوهاى از آزادى اشاره مىکند که هم تا حد زیادى به آن نوع قرائتى که از اسلام در اختیار داشته سازگار است و هم نسبتا از پیوند نزدیکى با مفهوم واقعى آزادىهاى دموکراتیک برخوردار است، برخلاف همسلکان مشروطهطلب او که با تقلیل مفهوم آزادى در نظام مشروطیت، براى شرعى نشان دادن آن مفهوم تلاش کردند.