نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

پگاه‏حوزه، ش 141، 31/5/1383
نوشته حاضر گزارش نقدى است بر مقاله‏اى که در شماره 29 مجله «آفتاب» آمده است. در آنجا ادعا شد که مفاهیمى از قبیل دانشگاه اسلامى، اقتصاد اسلامى، بانکدارى اسلامى، حقوق بشر اسلامى و... عناوینى جعلى هستند، همان‏گونه که فیزیک و شیمى دینى و غیردینى نداریم. در رد این نظریه گفته شده است که اگر بر فرض فیزیک اسلامى نداشته باشیم (که چنین نیست)، به جهت تفاوت روش‏شناختى تولید علم در علوم طبیعى و انسان نیست؛ بلکه مى‏بایست پایه‏هاى محکم روش‏شناختى براى تولید دانش‏هایى نظیر اقتصاد اسلامى و... را پى‏ریزى کرد.
هدف جامعه‏شناسى معرفت نشان دادن آن است که موضوعات شناسایى مطابق با تفاوت‏هاى موجود در اوضاع اجتماعى، خود را به عامل شناسایى عرضه مى‏کنند. حال از آن جهت که عامل شناسایى، خود، فرزند ارزش‏ها و، به طور عام، فرهنگ و شرایط اجتماعى خویش است، خواه‏ناخواه همه موضوعات قابل شناسایى در محدوده و ظرف اوضاع اجتماعى خاصى که عامل شناسایى در آن بسر مى‏برد، در حوزه درک و ادراک او جاى مى‏گیرد. بدین جهت بسیارى از موضوعاتى که شناسایى آن براى زندگى در یک جامعه دینى ضرورت دارد، در جامعه‏اى غیردینى در محدوده موضوعات مورد شناسایى قرار ندارد. امروزه معارفى چون اقتصاد اسلامى، مدیریت اسلامى و... در جوامع اسلامى به وجود آمده است. این مجموعه، گزارشى اسلامى از موضوعات مختلف اقتصادى و غیر آن در جوامع مزبور محسوب مى‏شود که متأثر از ارزش‏ها و ساختار چنین جوامعى است. بنابراین، جوامع مزبور و محققین آن هیچ‏گاه متوجه چنین حقایقى نیستند؛ درحالى‏که این معارف در دسترس پژوهش‏گران اسلامى قرار دارد. در نتیجه مى‏توان شاهد دو علم فیزیک متفاوت که محصول شرایط اجتماعى متفاوت است بود و البته گزاره‏هاى هر دو نیز مطابق واقع است؛ زیرا هر یک بخشى از واقعیت را دربردارد. پس تغییرات در ارزش‏ها، فرهنگ جامعه، منزلت‏ها و نقش‏هاى اجتماعى، انقلاب‏ها و تغییرات بنیادین ساختار اجتماعى و ...، گاه مى‏تواند ریشه یک علم را از بین ببرد، همچنان‏که مى‏تواند علوم جدیدى را متولد کند. ازاین‏رو اگر اجتماع آنها علومى همچون اقتصاد، فیزیک و... را به گونه‏اى خاص به وجود آورد، دلیلى ندارد که زندگى اجتماعى ما هم دقیقا آن موارد را اقتضا کند.
یک فیزیک‏دان و یک اقتصاددان را فرض کنید که در دو جامعه غربى و اسلامى و با ذهنیات ساخته شده در این دو جامعه متفاوت، به ابداع نظریه مى‏پردازند. بدیهى است که هر یک منبعث و متأثر از فرهنگ خاص جامعه خود، منظر و نظریه خود را انتخاب مى‏کند و مجموعه‏اى از معارف فیزیکى یا اقتصادى را به وجود مى‏آورد که با پژوهش‏گر دیگر متفاوت است. بنابراین، به دلیل وجود دو جامعه متفاوت غربى و اسلامى، دو علم متفاوت غربى و اسلامى نیز داریم. اما مبناى اعتقادى ما به توقف تا این حد رضایت نمى‏دهد؛ زیرا پژوهش‏گرى که افق دید خود را متأثر از مجموعه باورها، ارزش‏ها و اعتقاداتش، که بر نظریه‏پردازى و گزینش واقعیت‏هاى مشاهده‏پذیر و فهم و بیان آن مبتنى است، و از کانون علم موافق خداوندى برگرفته است، قطعا به نظریات عام‏تر، فراگیرتر و صادق‏ترى نسبت به پژوهش‏گرى که افق دید خود را از مجموعه باورها، اعتقادات و پایه‏هاى نظرى که محصول تجربه تاریخى ـ فرهنگى جامعه خود است برمى گزیند، دسترسى پیدا مى‏کند.
زندگى اجتماعى مبتنى بر «وحى»، نظریات متفاوت و متعالىِ متأثر از علم خداوندى را نتیجه مى‏دهد؛ گستره واقعیت‏هاى مشاهده‏پذیر را تحت سیطره عقل آدمى قرار مى‏دهد و به مشاهدات، معنایى ژرف که فراتر از ظرفیت ذهن انسانى است به مشاهدات مى‏بخشد. بنابراین نظریه بانکدارى اسلامى، اقتصاد اسلامى و... نه تنها معقول است، که از هر نظریه دیگر کامل‏تر و جامع‏تر است؛ چون به وحى الاهى و علم مطلق و فرازمانى و مکانى متصل است.

تبلیغات