آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در این نوشتار، پس از بیان ضرورت بحث، رویکرد منطقى و معتدل از دیدگاه آیات و روایات، در برابر دو دیدگاه سخت‏گیرانه و سهل‏گیرانه بیان مى‏شود و حدود و مبانى آن مطرح مى‏گردد. بر طبق این رویکرد، معیار در روابط زن و مرد روشى است که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایى عقل، شرع و فطرت مى‏پسندد و در پایان نوشتار موضوعات اساسى در روابط از قبیل مکالمه و گفت‏وگو، نگاه، پوشش و تماس بدنى، با نگاهى فقهى مورد بررسى قرار مى‏گیرد.

متن

کتاب زنان، ش 25، پائیز 1383
دیدگاه‏هاى مختلف در مورد ارتباط زن و مرد:
در این رابطه دو دیدگاه مخالف با تفاسیرى دوگانه وجود دارد که به نظر مى‏رسد هر دو دیدگاه، به یک اندازه مردود و مخدوش است.
1. دیدگاه سخت‏گیرانه
مطابق این دیدگاه افراطى، هر نوع ارتباط دختر و پسر و زن و مرد جز در صورت ناچارى ممنوع است؛ زیرا رابطه میان این دو، رابطه آتش و پنبه است. عقل براى دورى از خطر حکم مى‏کند که این دو هرچه بیشتر از یکدیگر دور نگه داشته شوند. بر این مبنا، هر نوع ارتباط میان دو جنس مخالف، ممکن است باعث جرقه‏اى شود که کنترل آن در اختیار هیچ‏یک از طرفین نباشد. از این گذشته، تأثیرات منفى شنیدن صداى نامحرم و هر نوع مصاحبت با وى، در روح انسان قابل انکار نیست.
دیدگاه مذکور در تأیید صحت مدعاى خویش، پاره‏اى از روایات را با تفسیرى خاص نقل مى‏کند که از آن جمله است: در روایتى از حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است: «براى زنان بهتر است که هیچ مردى را نبینند و هیچ مردى نیز آنها را نبیند».(1)
در نقد و بررسى این دیدگاه، توجه به نکات ذیل ضرورى است:
الف) ـ بر اساس فتواى بسیارى از فقها، اصل ارتباط و گفت‏وگو، معاشرت و مصاحبت، سلام و احوال پرسى میان زن ومرد با رعایت موازین اسلامى ممنوعیتى ندارد. زن و مرد مى‏توانند صداى همدیگر را بشنوند؛ ولى اولاً، زن نباید صداى خود را به گونه‏اى ترقیق و تحسین کند که مرد را به گناه بکشاند و ثانیا، این گفت‏وگو به قصد لذت جنسى صورت نگیرد.
شهید مطهرى روایاتى را که بر منع حضور زنان در جامعه دلالت دارد، بر توصیه اخلاقى حمل مى‏کند، بدین معنا که مردان و زنان از خطرات ارتباط با هم آگاه شوند. سپس مى‏گوید: «علت اینکه فقها به مضمون چنین جمله‏هایى فتوا نداده‏اند، ادله قطعى آیات و روایات و سیره معصومین علیهم‏السلام برخلاف مفاد ظاهر این تعبیرات است و به اصطلاح، ظاهر این جمله‏ها "معرض‏عنه اصحاب" است. بنابراین، این جمله‏ها حمل بر توصیه اخلاقى شده است و ارزش اخلاقى دارد نه فقهى».(2) در واقع تفسیر صحیح این روایات، مصونیت روابط را شامل مى‏شود، نه ممنوعیت را.
ب) ـ هرچند به هیچ‏وجه نمى‏توان خطرات ناشى از روابط ناسالم میان دختر و پسر و زن و مرد را دست‏کم تلقى کرد، اما این امر نباید چنان باعث بدبینى گردد که هرگونه ارتباط میان دو جنس مخالف، غیرمجاز و ممنوع تلقى شود و در پاره‏اى از موارد، منافع و مصالحى که در این ارتباط وجود دارد، نادیده گرفته شود. شکى نیست که معاشرت و مصاحبت دو جنس مخالف مى‏تواند در پاره‏اى از موارد یکى از لغزشگاه‏هاى بزرگ به حساب آید. اما آیا مى‏توان به این دلیل حتى با رعایت‏هاى لازم، هرگونه ارتباطى را محکوم کرد.
2. دیدگاه سهل‏گیرانه
بر اساس این دیدگاه تفریطى، ایجاد هر نوع محدودیت و ممنوعیت در ارتباط میان زن و مرد، باعث برانگیختن حساسیت، افزایش التهاب و اشتیاق آنان مى‏شود. انسان بر اساس اصل «الأنسان حریص على مامنع»، وقتى در موردى با منع و محدودیت مواجه مى‏شود، نسبت به آن حریص‏تر و کنجکاوتر مى‏شود. ازاین‏رو، بهتر است که نحوه ارتباط دو جنس مخالف
______________________________
1. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 14، (ابواب مقدمات النکاح؛ باب 129، ح 3)
2. شهید مطهرى، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، قم 1379 ش، ص 548.
______________________________
همان‏گونه‏اى باشد که دو جنس موافق با هم مرتبط‏اند. از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعه جهانى، جدایى دو جنس مخالف را از هم ناممکن گردانیده است؛ زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همان‏گونه که در این عصر، فرهنگ‏ها، ادیان و مذاهب به گفت‏وگو و ارتباط میان هم تن داده‏اند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را، فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب، پذیرفت.
در نقد دیدگاه فوق، توجه به نکات زیر ضرورى است:
الف) این نظریه به‏طور کامل با بسیارى از آیات و روایات و فتاواى فقها ناسازگارى دارد. آیات و روایات متعددى که در باب لزوم رعایت عفاف، حفظ حریم و ممنوعیت اختلاط دو جنس مخالف، حرمت خلوت زن و مرد نامحرم و تبرج و خودآرایى زنان در خارج از خانه آمده است، گویا این است که ساده‏انگارى و تساهل در روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام کاملاً مردود است. توصیه فراوان اسلام به ازدواج و تشویق به آن در راستاى حفظ دین نیز گویاى این است که از دیدگاه اسلام، دختر و پسر مجرد در معرض خطر جدى قرار دارند. اسلام هرچند ارتباط زن و مرد را با رعایت موازین شرعى مجاز دانسته است، اما به اختلاط‏ها و مصاحبت‏هاى بى‏جهت روى خوش نشان نداده است. ازاین‏رو، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، به نقل برخى از روایات، درب رفت و آمد مردان به مسجدالنبى را از درب رفت و آمد زنان جدا ساختند و فرمودند: «لوترکنا هذا الباب للنساء»(1)؛ «بهتر است این درب را براى زنان قرار دهیم». براى جلوگیرى از اختلاط زن و مرد دستور فرمودند که مردان از وسط کوچه و زنان از کنار آن رفت و آمد کنند.(2)
ب) این نظریه که مى‏گوید ممنوعیت ارتباط و اختلاط، باعث افزایش التهاب‏ها مى‏شود و براى مهار کردن غریزه جنسى و کاستن از حساسیت باید هرگونه اختلاطى را مجاز دانست، نه با تجربه و واقعیت‏ها سازگارى، و نه با علم همخوانى دارد. آیا در دنیاى غرب که هرگونه اختلاطى مجاز دانسته شد، حرص و آزار جنسى کم شده است و روابط نامشروع و بى‏بند و بارى‏هاى اخلاقى رو به کاهش نهاده است؛ فیلم‏ها و عکس‏هاى مبتذل رونق خود را از دست داده‏اند؟ سقط جنین‏ها و تولد فرزندان نامشروع مهار شده است؛ آیا بر روابط نامشروع دو جنس مخالف، روابط نامشروع هم‏جنس‏بازى افزوده نشده است.
شهید بزرگوار مطهرى در این رابطه سخن زیبایى دارد:
______________________________
1. سجستانى، سنن ابوداوود، ج 1، ص 19.
2. کلینى، کافى، ج 5، ص 518.
______________________________
اشتباه فردید و امثال او در این است که پنداشته‏اند، تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع آنهاست... اینها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند، توجه نکرده‏اند که همان‏طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مى‏کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن، موجب از قاعده خارج شدن آن مى‏شود... . به عقیده ما براى آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکى، ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعى و دیگرى، جلوگیرى از تهییج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوایج طبیعى مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهاى داخلى آن، خطر انفجار را به وجود مى‏آورد. در این صورت، باید گاز آن‏را خارج کرد و به آتش داد. ولى این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمى‏توان سیر کرد... . در مورد «الانسان حریص على مامنع» باید گفت که انسان به چیزى حرص مى‏ورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوى آن تحریک شود؛ به اصطلاح، تمناى چیزى را در وجود شخص بیدار کنند و آن‏گاه او را از آن ممنوع سازند... .(1)
ج) این گفتار که «عصر ما، عصر ارتباطات است و این‏گونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است»، نوعى مغالطه مى‏باشد؛ زیرا اولاً، قرار داشتن در عصر ارتباطات، چه ربطى به نادیده گرفتن مرزها و حریم‏ها دارد. آیا مى‏توان به بهانه عصر ارتباطات، آداب و ارزش‏هاى اخلاقى را زیر پا نهاد و به بهانه برداشتن مرزها در ارتباطات بشر امروز، پرده اتاق یا دیوار میان خانه‏ها را نیز برداشت تا هر کارى که شخص در درون خانه خود انجام مى‏دهد، در معرض دید همگان قرار گیرد. ثانیا، چه کسى باور مى‏کند که این‏گونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است. فحشا، فساد، ابتذال، مجلات ضداخلاقى، روابط نامشروع اخلاقى، برنامه‏هاى مستهجن ماهواره‏اى، اینترنتى و... شواهد زنده و گویاى فرورفتگى دنیاى امروز در منجلاب ابتذال اخلاقى است.
3. دیدگاه معتدل
اعتدال در روابط زن و مرد آن است که از هرگونه افراط و تفریط پرهیز شود؛ یعنى نه چنان سخت‏گیرانه و تنگ نظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقلا به هیچ‏وجه قابل عمل نباشد و نه چنان سهل‏گیرانه نظر داده شود که باعث پیآمدهاى ناگوار و منفى گردد. معیار و میزان، ارتباط درست و سالم با حفظ همه حریم‏هاست.
قرآن کریم در بسیارى از موارد در روابط زن و مرد از کلمه «معروف» استفاده کرده است.
______________________________
1. شهید مطهرى، مسئله حجاب، صص 460 ـ461.
______________________________
این واژه 38 مرتبه به کار رفته است که 19 بار آن درباره ارتباط با زنان است. گویى معیار و میزان، «معروف» بودن روابط است. این واژه متضمن هدایت عقلى، حکم شرعى، فضیلت اخلاقى و سنت‏هاى ادبى و انسانى است و چون اسلام شریعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا کرده است، «معروف» همان چیزى است که مردم آن‏را معروف بدانند؛ البته مردمى که از راه فطرت و از مقتضاى نظام خلقت منحرف نگردیده باشند.(1) بر اساس این تعریف، معیار در روابط زن و مرد را باید روشى دانست که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایى عقل و شرع و فطرت مى‏پسندد. بنابراین، ممکن است یک رابطه در شرایطى پسندیده و در شرایطى دیگر ناپسند باشد، یا براى عده‏اى پسندیده باشد و براى عده‏اى دیگر ناپسند؛ به عنوان مثال، در عرف متشرعه اگر ارتباط دو جنس مخالف در زمینه علمى، دینى یا اجتماعى و سیاسى، و یا جهت گفت‏وگو و تصمیم‏گیرى در مسئله ازدواج و آینده زندگى مشترک باشد پسندیده و معروف است. اما اگر مسائل مورد گفت‏وگو، مسائل جنسى و شهوانى باشد، نگاه‏هایى که رد و بدل مى‏شود معنادار باشد، حرکات و اطوارى که طرفین نشان مى‏دهند، محرک و مهیج باشد، پوشش‏ها نادرست، سبک و جلف باشد، صحبت‏ها بى‏محتوا، بى‏فایده و با خنده‏هاى بلند و وهن‏آمیز همراه باشد، از منظر عرف متشرعه و عقلا، منکر و ناپسند است؛ یا کسى از جهت ظاهرى حد پوشش شرعى را رعایت کند، اما پوشش او تنگ، چسبان و محرک است و یا گفت‏وگوى دختر و پسر در مسائل علمى، فرهنگى، سیاسى یا حتى دینى و قرآنى باشد، اما شیوه سخن گفتن و حرکاتى همراه آن باعث شود که این ارتباط، منکر و ناپسند شمرده شود.
از دیدگاه اسلام، ارتباط میان زن و مرد، فى نفسه، ممنوعیتى ندارد. طبیعى است در جامعه‏اى که معمولاً نیمى از آن‏را جنس مرد و نیمى دیگر را جنس زن تشکیل مى‏دهد، چاره‏اى جز ارتباط دو جنس مخالف با همدیگر نیست. به تعبیر دیگر، اجتماع مجموعه‏اى از زنان و مردان است و قابل تقسیم به جامعه مردان و جامعه زنان نیست.
از این دیدگاه زن و مرد باید با نگاه به شخصیت انسانى هم که به طور قطع در روابطى سالم خود را نشان مى‏دهد، در تعاملات اجتماعى حضور یابند. عایقى مفید و مؤثر به نام هویت انسانى وجود دارد که سبب ایجاد جریانى سالم و آسیب‏ناپذیر در روابط میان زن و مرد مى‏شود. بر این مبنا، مرد باید در زیرساخت‏هاى فکرى خویش، تصویر درستى از زن به عنوان یک شخصیت ارجمند، پاک، باکرامت و با حرمت داشته باشد و زن نیز باید در
______________________________
1. علامه فقید طباطبایى(ره)، المیزان، طبع 1363 ش، ج 4، ص 24.
______________________________
روساخت‏هاى رفتارى‏اش که وجوه ارتباطى او را در پوشش، گفتار و حرکات نمایان مى‏سازد، حرمت و کرامت زن بودن خود را نشان دهد. این تنها طریقى است که زن مى‏تواند مقام و موقعیت خویش را در برابر مرد حفظ نماید. زن هر اندازه متین‏تر، باوقارتر و عفیف‏تر رفتار کند و خود را در معرض نمایش مرد قرار ندهد، بر حرمت و کرامتش افزوده مى‏شود.
از دیدگاه اسلام، روابط زن و مرد نباید به گونه‏اى باشد که تمتعات جنسى در آن سهمى داشته باشد. زیرا تمتعات جنسى منحصرا در چارچوب زندگى زناشویى مجاز است و کشاندن آن از محیط خانه به اجتماع، موجب تضعیف فعالیت‏هاى اجتماعى مى‏شود و در کنار عوامل دیگر، در کاهش آمار ازدواج، تأثیر مستقیم و به سزایى دارد؛ زیرا در سایه این روابط، ازدواج مانعى براى لذت‏جویى‏هاى نامحدود و آزاد محسوب مى‏شود. معاشرت‏هاى آزاد و بى‏بند و بار، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت در مى‏آورد که باید آن‏را با توصیه‏هاى اخلاقى یا حتى با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت جامعه‏اى که روابط جنسى میان زن و مرد را به محیط خانوادگى و در قالب ازدواج سوق مى‏دهد با اجتماعى که این روابط را آزاد مى‏داند، پایان انتظار و محرومیت در اجتماع اول و آغاز محرومیت و محدودیت در اجتماع دوم است. در سیستم روابط آزاد جنسى، پیمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مى‏دهد و آنها را ملزم مى‏سازد که به یکدیگر وفادار باشند، اما در سیستم اسلامى، ازدواج به محرومیت و انتظار آنان پایان مى‏دهد.(1)
مبانى فقهى متعلقات اصلى ارتباط
در راستاى تبیین ارتباط درست و پسندیده میان زن و مرد که توأم با حفظ حیاست، لازم است متعلقات یا لوازم اصلى این ارتباط که اعم از گفت‏وگو و مکالمه، پوشش، نگاه و لمس و تماس بدنى است، مورد بحث و بررسى فقهى قرار گیرد.
الف) مکالمه و گفت‏وگو
شرط اصلى در برقرارى هرگونه رابطه‏اى، مکالمه و گفت‏وگو است. به گونه‏اى که اگر گفت‏وگو صورت نگیرد، تقریبا ارتباط به صورت بى‏معنا و لغو درمى‏آید. از دیدگاه فقهى و متون دینى، صرف گفت‏وگو میان زن و مرد نامحرم ممنوعیتى ندارد، اعم از اینکه گفت‏وگو درباره مسائل علمى، سیاسى یا درباره مسائل معمولى، عادى و روزمره باشد. امام خمینى قدس‏سره مى‏فرماید:
______________________________
1. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 438.
______________________________
اقوا این است که شنیدن صداى زن نامحرم در صورتى که با تلذذ و ریبه نباشد، جایز است و نیز براى زن جایز است، در صورتى که خوف فتنه‏اى نباشد، صداى خود را به مردان نامحرم بشنوایاند... . جمعى به حرام بودن شنیدن صداى زن و شنواندن آن قائل شده‏اند. اما این قول ضعیف است. البته بر زن حرام است که با مردان به گونه مهیج شهوت، گفت‏وگو کند؛ یعنى صداى خود را نازک، لطیف و زیبا کند تا دل‏هاى بیمار به طمع بیفتند.(1)
صاحب عروة الوثقى نیز به همین معنا فتوا داده است.(2)
ب) پوشش
بر زن واجب است که در هنگام حضور در جامعه و ارتباط با جنس مخالف، خود را بپوشاند. البته پوشش زن در برابر مردان بیگانه، اختصاص به شریعت اسلام ندارد و در میان برخى از ادیان دیگر، چه در گذشته و چه در حال، این امر مطرح بوده و هست. آنچه به عنوان پوشش براى زنان در اسلام مقرر شده است، بدین معنا نیست که آنان را از حضور در اجتماع منع کند؛ بلکه زن باید در معاشرت و ارتباط با مردان خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمایى نپردازد.
استاد مطهرى در مورد فلسفه حجاب بیان بسیار رسا و زیبایى دارند:
حقیقت امر این است که در مسئله پوشش، سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان. روح سخن این است که مردان فقط در محیط خانوادگى و به وسیله ازدواج و همراه یک سلسله تعهدات سنگین مى‏توانند از زنان به عنوان همسران قانونى کام‏جویى کنند. اما در محیط اجتماع، استفاده از زنان بیگانه ممنوع است و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگى کامیاب سازند، به هر صورت ممنوع مى‏باشند. این امر علاوه بر اینکه به بهداشت روانى اجتماع کمک مى‏کند، از جنبه خانوادگى سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقرارى صمیمیت کامل بین زوجین مى‏شود و از جنبه اجتماعى موجب حفظ استیفاى نیروى کار و فعالیت اجتماع مى‏شود و سبب افزایش ارزش زن در برابر مرد مى‏شود.(3)
ج) نگاه
موضوع مهم دیگر در بحث روابط، مسئله نگاه، و پاسخ به این پرسش است که آیا نگاه زن و مرد، نسبت به هم جایز و رواست. اگر جایز است، حدود آن چیست و در صورت حرمت و
______________________________
1. امام خمینى قدس‏سره .
2. یزدى، بى‏تا، ج 2، مسئله 39.
3. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 432 و 433.
______________________________
ممنوعیت، در چه صورت‏هایى استثنا شده است. ملازمه‏اى میان مسئله پوشش و جواز نگاه مطرح نیست. ممکن است پوشش وجه و کفین بر زن واجب نباشد، اما نگاه به آن بر مرد حرام باشد؛ لذا جواز یا عدم جواز نگاه، نیاز به بحث مستقل دارد. حرمت نگاه مرد به زن نامحرم در غیروجه و کفین، همان‏گونه که در جواهرالکالم و مستمسک العروة الوثقى آمده است، اجماعى بلکه ضرورى مذهب است. اما در مورد حرمت یا عدم حرمت نگاه به وجه و کفین، اختلاف‏نظر وجود دارد. برخى براى حرمت نظر، به این آیات استشهاد کرده‏اند: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ... وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...»؛(1) «به مؤمنان بگو چشمان خود را فروگیرند و دامن خود را حفظ کنند و به زنان باایمان بگو چشمان خود را فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند». برخى دیگر از جمله استاد مطهرى بر دلالت این آیات بر حرمت نگاه و وجوب ترک نظر خدشه جدى دارند. نکته اصلى از نظر وى این است که میان «غض عین» و «غض بصر» تفاوت وجود دارد. غض عین به معناى چشم‏پوشى، ترک نظر و نادیده گرفتن است؛ اما «غض بصر» به معناى کاستن از شدت نگاه است. بنابراین، آیه بر حرمت نگاه دلالت ندارد؛ بلکه بر حرمت نگاه استقلالى و به تعبیر دیگر بر حرمت نگاه خیره‏خیره و شهوت‏آلود دلالت دارد.
نگاه زن به مرد
آنچه تاکنون ذکر گردید، درباره نگاه مرد به زن بود. اما ظاهر فتواى غالب فقها در مورد نگاه زن به مرد این است که، همانند نگاه مرد به زن، جایز نیست. به تعبیر دیگر، فرقى میان نگاه مرد به زن و زن به مرد نیست؛ یعنى نگاه زن به بدن مرد جز وجه و کفین (چهره و دو دست) حرام است. فرقى که میان زن و مرد وجود دارد، در مسئله پوشش است نه نگاه. یعنى بر زن واجب است که بدن خود را در برابر نامحرم جز وجه و کفین بپوشاند ونیز حرام است که به بدن مرد جز وجه و کفین نگاه کند. اما بر مرد هر چند حرام است که به بدن زن نامحرم ـ جز وجه و کفین، نگاه کند، اما بر او واجب نیست که بدن خود را، جز عورت، بپوشاند. در عروة الوثقى آمده است: «بر مرد جایز نیست که به زن نامحرم و نیز بر زن جایز نیست که به مرد نامحرم جز در صورت ضرورت نگاه کند».(2) امام خمینى قدس‏سره هم فرموده است: «براى زن
______________________________
1. نور، 24: 31 و 30.
2. «لایجوز النظر الى الأجنبیه ولاللمرأه النظر الى الأجنبى من غیرضرورة»، یزدى، بى‏تا، ج 2، مسئله 31، النکاح.
______________________________
جایز نیست که به مرد نامحرم نگاه کند، همان‏گونه که براى مرد نگاه به زن نامحرم جایز نیست. أقرب این است که نگاه به وجه و کفین حرام نیست».(1)
اما به نظر مى‏رسد که سیره متشرعه برخلاف این است. میان نگاه زن به مرد و مرد به زن، برخورد یکسانى وجود ندارد و آن سخت‏گیرى را که در مورد نگاه مرد به زن دارند، در مورد نگاه زن به مرد نشان نمى‏دهند. برخى از فقها تشابه میان حکم زن و مرد را در مسئله نگاه قبول نکرده‏اند. به عنوان نمونه، آیت اللّه‏ محمد باقر صدر در تعلیقه خود بر مسئله سوم منهاج الصالحین آیت اللّه‏ حکیم(ره) مى‏فرماید: «اقرب این است که بر زن حرام نیست که به قسمت‏هایى از بدن مرد که معمولاً در همه زمان‏ها پوشیده نیست، مانند سر و گردن، بدون ریبه نگاه کند».
د) لمس و تماس بدنى
از دیدگاه فقهى، تماس بدنى زنان و مردانى که محارم همدیگر هستند، مجاز است و ممنوعیتى ندارد. اما تماس بدنى زن و مرد نامحرم مجاز نیست. بنابراین، دست دادن زن و مرد نامحرم جایز نیست. امام خمینى قدس‏سره مى‏نویسد: «هر کس که نگاه به او حرام است، لمس وى نیز حرام است. بنابراین، جایز نیست که زن و مرد نامحرم همدیگر را لمس نمایند. بلکه اگر به جواز نگاه به وجه و کفین قائل شویم، به جواز لمس آن قائل نخواهیم بود. بنابراین، بر مرد جایز نیست که با زن نامحرم دست دهد؛ البته اگر از روى پارچه و لباس باشد، جایز است؛ ولى احتیاط این است که دست او را نفشرد.(2) البته فقها همان‏گونه که در موارد معالجه یا ضرورت و حاجت و موارد اهم از نظر شارع، نگاه را تجویز مى‏کنند، لمس و تماس بدنى را نیز مى‏پذیرند.(3) در روایت ابوبصیر از امام صادق علیه‏السلام آمده است: «آیا مرد با زن نامحرم مى‏تواند مصافحه کند. فرمود: نه، مگر از روى لباس».(4) در روایت دیگرى، سماعه از امام صادق علیه‏السلام در
______________________________
1. «لایجوز للمرأه النظر الى الأجنبى کالعکس والأقرب استثناء الوجه والکفین»، امام خمینى، النکاح، ج 2، مسئله 19.
2. یزدى، النکاح، بى‏تا، ج 2، مسئله 47. «کل من یحرم النظر الیه یحرم مسّه، فلایجوز مسّ الاجنبیه الأجنبى و بالعکس، بل لوقلنا بجواز النظر الى الوجه والکفین من الاجنبیه لم نقل یجواز مسهما فلا یجوز للرجل مصافحتها، نعم لابأس بها من وراء الثوب لکن لایغمز کفها احتیاطا»، امام خمینى، ج 2، النکاح، مسئله 20.
3. امام خمینى قدس‏سره .
4. «هل یصافح الرجل المرأه لیست بذات محرم؟ فقال(ع) لا الا من وراء الثوب»، حر عاملى، ابواب مقدمات النکاح، ج 14، باب 15، ح 3.
______________________________
مورد مصافحه مرد و زن پرسیده است و ایشان فرمودند: «براى مرد جایز نیست که با زن مصافحه کند، مگر اینکه بر او محرم باشد، مانند خواهر، دختر، عمه یا خواهرزاده و امثال آنها. اما زنى که با او محرم نیست، جز از روى لباس و پارچه مصافحه نکند و دستش را نفشرد».(1)
آیت اللّه‏ خویى(ره) مى‏فرماید: «ظاهر این است که حکم حرمت، اختصاص به مصافحه ندارد؛ بلکه هر نوع لمس و تماس بدنى با زن نامحرم حرام است؛ زیرا خصوصیتى در مصافحه نیست و ذکر آن در روایات به این دلیل است که محل ابتلا در خارج است و هم اینکه مصداق روشن تماس بدنى است». مؤید این نکته روایتى است که در بیعت زنان با پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آمده است که ایشان ظرفى را طلب کرده و در آن مقدارى آب ریخت و دست راست خود را در آن فرو برد. پس از آن به هر زنى که مى‏خواست بیعت کند فرمود که دست خود را همانند او در آب فرو برد.(2) این عمل پیامبر به این دلیل بوده است که با زنان نامحرم تماس بدنى پیدا نکند. از این گذشته، همان‏گونه که شیخ انصارى(ره) فرموده‏اند: «مقتضاى اولویت قطعیه این است که اگر نگاه حرام است، لمس نیز حرام است.»(3)
آنچه از مجموع مطالب پیشین استفاده مى‏شود این است که اسلام نه طرف‏دار نظریه ضرورت است و نه نظریه تسامح و تساهل. بلکه معیار در روابط، همان «معروف بودن» است. به این معنا که هر رابطه‏اى که در حدود موازین و حدود شرعى باشد و در نگاه عرف، عقلا و متشرعین نیز پسندیده و مقبول واقع شود، از دیدگاه اسلام ممنوعیتى ندارد. به تعبیر دیگر، اسلام در این مورد، مانند بسیارى از موارد دیگر، اصول و ضوابطى را تعیین کرده است؛ اما تشخیص موارد و مصادیق آن‏را به عرف متشرعه واگذار نموده است؛ همان‏گونه که به نظر فقها موسیقى طرب‏انگیز یا موسیقى متناسب با مجلس لهو و لعب و یا پوشیدن لباس شهرت حرام است، اما تشخیص مصادیق آن به عرف واگذار شده است. یا بر اساس آیه «یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا أوْفُوا بِالْعُقُودِ»(4)، هر عقدى لازم الوفاست (البته با رعایت حدود شرعى)؛ اما تشخیص مصادیق عقود به عرف واگذار شده است.
اشاره
1. از جمله مباحث اساسى که از دیرباز در جامعه ما مطرح بوده است، مسئله مرزها و
______________________________
1. همان، ج 2.
2. حر عاملى، وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، ج 14، باب 115، ح 3.
3. خویى، النکاح، بى‏تا، جزء اول، ص 104.
4. مائده: 5، 1.
______________________________
حدود وظایف و تکالیف دینى است. گروهى معتقدند در همه مسائل مى‏بایست مرزها را بر اساس وجوب و حرمت تعریف کرد و آنچه را در شرع اسلام حرام یا واجب یا حلال شمرده شده است، بیان نمود و واجبات و محرمات را رعایت کرد و سایر مسائل را در محدوده مجاز و مباح قرار داد. از همین زاویه نگاه، نویسنده در مسئله روابط زن و مرد، محور و مدار بحث را بر این نهاده است که روابط زن و مرد تا چه حدودى و با چه شرایطى جایز یا ممنوع است. اما به نظر مى‏رسد براى رشد و تعالى و سالم‏سازى انسان‏ها، بیان مرزهاى جایز و ممنوع هرچند لازم است، اما کافى نیست؛ چرا که گاه یک موضوع، هرچند حرام و ممنوع نیست، اما توصیه‏هاى دینى، جامعه را به ترک آن تشویق مى‏نماید. مسئله روابط زن و مرد نیز این‏گونه است. نویسنده، در این مسئله، محور و مدار مطالب خویش را مرزهاى ممنوع و غیرممنوعِ روابط زن و مرد قرار داده است و دیدگاه فقها را مبنى بر اینکه گفت‏وگو و نگاه زن و مرد، ذاتا، هیچ گونه ممنوعیتى ندارد بیان کرده است. در اینجا پرسش اساسى‏اى مطرح است که آیا اصل و قاعده اولیه‏اى در اسلام وجود دارد که بر اینکه رابطه زن و مرد نامحرم مى‏بایست همواره در پایین‏ترین حد خود باشد، دلالت کند و چنانچه نیاز و ضرورت ایجاب نکند، بهتر است رابطه‏اى پدید نیاید. به بیان دیگر، آیا در اسلام اصل و قاعده اولیه، بر کاهش روابط زن و مرد است و هر زن و مرد مسلمان باید تلاش کند تا با دیگرى کمتر ارتباط داشته باشد، یا آنکه چنین اصلى وجود ندارد.
به نظر مى‏رسد اسلام اصل اولیه در روابط زن و مرد را کاهش و تقلیل مى‏داند. اسلام معتقد است که به دلیل زمینه‏هاى تجاذب جنسى که میان زن و مرد وجود دارد، ارتباط این دو در معرض انحراف است؛ هرچند این انحراف در سطح گفت‏وگو و نگاه باشد؛ بدین صورت که هر یک از زن و مرد، در گفت‏وگو و مواجهه با نامحرم، احساسى متفاوت با زمانى دارد که با هم‏جنس خویش گفت‏وگو مى‏کند. این تفاوتِ احساس موجب شده است که اسلام به کاهش رابطه زن و مرد نامحرم توصیه و تنها به موارد لازم و ضرورى آن اکتفا کند. روایات فراوانى که در موضوع نگاه و سخن گفتن و ارتباط زن و مرد وارد شده است، دلالت بر این مسئله دارند. از جمله آنها روایت معروفى از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است: «بهتر است براى زنان که مردان آنها را نبینند و آنان نیز مردان را نبینند». کلمه «خیرٌ» (بهتر) بدین معناست که هرچند ممنوعیت کلى براى نگاه زن و مرد وجود ندارد، اما هرچه روابط و نگاه دو جنس مخالف کمتر باشد، بهتر است. به علاوه، سیره قطعى و مستمرِ متشرعه، دلالت بر رجحان کاهش ارتباط دارد. شهید مطهرى در زمینه اصل و قاعده اولیه در کاهش روابط زن و مرد مى‏گوید:
آنچه اسلام دست‏کم به صورت یک امر اخلاقى توصیه مى‏کند این است که اجتماع مدنى تا حد ممکن غیرمختلط باشد. جامعه امروز زیان‏هاى اجتماع مختلط را به چشم خود مى‏بیند. چه لزومى دارد که زنان فعالیت‏هاى خود را به اصطلاح «دوش به دوش» مردان انجام دهند. آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصى در فعالیت و راندمان کار آنها رخ مى‏دهد.(1)
2. بیشتر نویسندگان، موضوع روابط زن و مرد را از زاویه فردى و فقه فردى مورد بحث قرار مى‏دهند. اما اگر به مسئله آن از دید برنامه‏ریزى اجتماعى و فرهنگ‏سازى نگریسته شود، افق وسطح بحث کاملاً متفاوت خواهد بود. در این سطح از بحث مى‏باید پرسش را بدین‏گونه مطرح ساخت که سیاست‏گذاران و برنامه‏ریزان جامعه اسلامى بایستى چه بستر فرهنگى و اجتماعى را در جامعه فراهم سازند. آیا برنامه‏ریزى‏هاى اجتماعى مى‏بایست در راستاى کاهش روابط زن و مرد قرار گیرند تا زمینه عادى‏سازى این روابط پدید نیاید؛ یا آنکه اصولاً روابط زن و مرد در تمام سطوح جامعه باید کاملاً عادى، طبیعى و معمولى باشد و باید به همه زنان و مردان توصیه شود که در عین ایجاد رابطه عادى و معمولى با یکدیگر از نگاه شهوت‏آلود و جنسى بپرهیزند آیا مى‏توان گفت در محیط‏هاى دانشجویى، ادارى و سازمانى و به ویژه میان دختران و پسران جوان و مجرد، که در اوج نیاز جنسى و تمایل به جنس مخالف به سر مى‏برند، ارتباط کلامى و نگاه به صورت عادى و طبیعى صورت گیرد و روابط آنان سالم و مشروع باشد، اما در عین حال هیچ‏گونه تمایل به جنس مخالف نداشته باشند. اساسا چنین فرهنگى به چه میزان قابلیت تحقیق خارجى دارد. بنابراین، به نظر مى‏رسد هرچند اصل گفت‏وگو و نگاه دو جنس مخالف به یکدیگر، در چارچوب ضوابط شرعى مجاز مى‏باشد و در مواردى که نیاز جامعه و اضطرار اجتماعى ایجاب مى‏کند، مى‏بایست به این ارتباط تن داد؛ اما نظام اسلامى مى‏بایست در دراز مدت به گونه‏اى رفتار کند که ارتباط زن و مرد به ویژه نسل جوان کاهش یابد.
3. نویسنده، معیار در روابط زن و مرد را معروف قرار داده است و مى‏گوید: «اسلام در این مورد، مانند بسیارى از موارد دیگر، اصول و ضوابطى را تعیین کرده است؛ اما تشخیص موارد و مصادیق آن‏را به عرف متشرعه واگذار نموده است؛ همان‏گونه که به نظر فقها موسیقى مطرب یا موسیقى متناسب با مجلس لهو و لعب و یا پوشیدن لباس شهوت حرام است؛ اما تشخیص مصادیق آن به عرف واگذار شده است».
بر اساس مباحث فقهى و اصولى، رجوع به عرف در تشخیص مصادیق موضوعات است؛ اما در تبیین حد و مرز مفاهیمى که در لسان شرع آمده است، جاى مراجعه به عرف نیست. فقیه مى‏بایست موضوعات احکام را از حیث مفهومى، با مراجعه به منابع لغوى و روایى روشن سازد و حکم شرعىِ آن مفهوم را بیان نماید. آنگاه مکلفین، با توجه به مفهوم
______________________________
1. مسئله حجاب، ص 221.
______________________________
بیان شده توسط فقیه، مصادیق خارجى آن مفهوم را تشخیص دهند. فقیه در مسئله «معروف» بایستى حدود مفهوم معروف را به خوبى بیان نماید و لذا نمى‏توان در فهم اینکه معروف یعنى چه و خصوصیاتِ معروف چیست، به عرف رجوع کرد؛ بلکه تشخیص مفهوم معروف، بر عهده متخصصین دینى یعنى فقیهان و اسلام‏شناسان است. آن‏گاه پس از تعیین مفهوم معروف، تشخیص مصادیق آن بر عهده عرف قرار مى‏گیرد.

تبلیغات