فلسفه اکوفمینیسم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
زنان، ش 111
موضوعات زیست محیطى چه ارتباطى به مسئله زنان پیدا مىکند. این، آن چیزى است که مقاله بدان پرداخته است. به اعتقاد نویسنده، بر اساس آموزههاى «اکوفمینیسم یا فمینیسم اکولوژیکى»، روابط مهمى میان رفتار زنان، رنگینپوستان و طبقات پست اجتماعى از یکطرف، و رفتار طبیعت غیرانسانى از طرف دیگر وجود دارد. فمینیسم اکولوژیکى مدعى است که هر نوع تفکر فمینیستى و زیست محیطى که چنین روابط مهمى را به حساب نمىآورد، کاملاً در اشتباه است. تبیین این روابط، به ویژه رابطه زن ـ طبیعت و تعیین آنچه بالقوه موجب رهایى زن و طبیعت غیرانسانى مىشود، اساسىترین طرح فلسفه اکوفمینیسم است. این گفتار بر روابط عملى و تجربى میان زن و طبیعت تکیه دارد.
همانطور که تنها یک نوع فلسفه فمینیسم وجود ندارد، یک نوع فلسفه اکوفمینیسم هم وجود ندارد. اکوفمینیسم یا فمینیسم اکولوژیکى (بومشناختى) ریشه در تنوع فراوان نحلههاى فمینیستى دارد، از قبیل فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیستى، فمینیسم رادیکال، فمینیسم سوسیالیست و فمینیسم سیاه یا جهان سومى. آنچه اکوفمینیسم را از فمینیسم متمایز مىکند، تأکید اکوفمینیسم بر طبیعت غیرانسانى و طبیعتگرایى و به عبارت دیگر، تسلط توجیهناپذیر بر طبیعت است. فلسفه اکوفمینیسم انتقادهاى همیشگى فمینیستى از نظریه (ایسم)هاى اجتماعى را شرح و بسط مىدهد و آنها را متوجه مسئله طبیعت و طبیعتگرایى مىکند، نظریهها و تفکرهایى از قبیل جنسیتگرایى، نژاد پرستى، طبقهگرایى، پیرستیزى و سامىستیزى که به نوعى متضمن سلطهاند. طبیعت در فلسفه اکوفمینیسم نیز مقولهاى فمینیستى است.
درختان، جنگلها و جنگلبانى مقولاتى فمینیستى است. براى اثبات آن مىتوان به جنبههایى اشاره کرد که نخستین آن در کشورهاى در حال توسعه است که زنان بیشتر از مردان به درختان و محصولات جنگلى وابستهاند. پنج عنصر اساسى اقتصاد خانوارهاى این مناطق، از درختان تأمین مىشود: غذا، سوخت، علوفه، مصالح خانهدارى، از قبیل مصالح ساختمانى، وسایل آشپزخانه، رنگ و داروهاى گیاهى، و درآمد. در جنبه دوم، زنان از تخریب محیطزیست و کاهش منابع جنگل متضرر مىشوند. زیرا زناناند که باید راه بیشترى را براى یافتن هیزم و علوفه طى کنند و دوباره همین راه را با بار سنگینشان بازگردند.
آب نیز از مقولات اکوفمینیستى است. بیشتر زنان و کودکان در نیمکره شمالى وظیفه تهیه آب را بر عهده دارند. با کاهش منابع طبیعى آب، زنان ناچارند مسافت طولانىترى را براى تهیه آن طى کنند. از آنجا که زنان و کودکان بیشترین مصرف کنندگان آب خانگى هستند، بیشتر در معرض آبهاى آلودهاند و هدف اصلى انواع بیمارىهاى ناشى از مصرف آبهاى آلوده قرار مىگیرند.
برآورد مىشود که حداقل 59% از غذاى جهان را کشاورزان زن تولید مىکنند و گاهى این مقدار به 80% نیز مىرسد. یک سوم تا نیمى از کارگران بخش کشاورزى را در جهان سوم، زنان تشکیل مىدهند و همچنان تقسیم کار بر حسب جنس به نوعى صورت مىگیرد که مردان به محصولات قابل فروش رسیدگى مىکنند؛ درحالىکه زنان به امور محصولات مصرفى و غذایى مىپردازند.
در اغلب موارد، فنآورىهایى که از کشورهاى شمالى (توسعه یافته) به کشورهاى جنوبى (در حال توسعه) وارد مىشود، مشکل کاهش درختان، آب و غذا را براى زنان جدىتر مىکند. با اینکه هیچ کدام از دو جنس زن و مرد در برابر عوامل سمى به طور طبیعى مقاومت بیشترى نشان نمىدهند و میزان مقاومت غالبا به نوع ماده سمى بستگى دارد، مدارک موثقى وجود دارد که حاکى از تفاوتهاى دو جنس در واکنش نسبت به مواد سمى محیط است. مواد شیمیایى سمى پایدار به خوبى مىتوانند از جفت عبور کنند و در بافتهاى بدن ذخیره شوند و به صورت ترکیبهاى خطرناک درآیند. بنابراین تهدیدى جدى براى سلامتى کودک و مادر محسوب مىشوند.
موضوعات زیست محیطى چه ارتباطى به مسئله زنان پیدا مىکند. این، آن چیزى است که مقاله بدان پرداخته است. به اعتقاد نویسنده، بر اساس آموزههاى «اکوفمینیسم یا فمینیسم اکولوژیکى»، روابط مهمى میان رفتار زنان، رنگینپوستان و طبقات پست اجتماعى از یکطرف، و رفتار طبیعت غیرانسانى از طرف دیگر وجود دارد. فمینیسم اکولوژیکى مدعى است که هر نوع تفکر فمینیستى و زیست محیطى که چنین روابط مهمى را به حساب نمىآورد، کاملاً در اشتباه است. تبیین این روابط، به ویژه رابطه زن ـ طبیعت و تعیین آنچه بالقوه موجب رهایى زن و طبیعت غیرانسانى مىشود، اساسىترین طرح فلسفه اکوفمینیسم است. این گفتار بر روابط عملى و تجربى میان زن و طبیعت تکیه دارد.
همانطور که تنها یک نوع فلسفه فمینیسم وجود ندارد، یک نوع فلسفه اکوفمینیسم هم وجود ندارد. اکوفمینیسم یا فمینیسم اکولوژیکى (بومشناختى) ریشه در تنوع فراوان نحلههاى فمینیستى دارد، از قبیل فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیستى، فمینیسم رادیکال، فمینیسم سوسیالیست و فمینیسم سیاه یا جهان سومى. آنچه اکوفمینیسم را از فمینیسم متمایز مىکند، تأکید اکوفمینیسم بر طبیعت غیرانسانى و طبیعتگرایى و به عبارت دیگر، تسلط توجیهناپذیر بر طبیعت است. فلسفه اکوفمینیسم انتقادهاى همیشگى فمینیستى از نظریه (ایسم)هاى اجتماعى را شرح و بسط مىدهد و آنها را متوجه مسئله طبیعت و طبیعتگرایى مىکند، نظریهها و تفکرهایى از قبیل جنسیتگرایى، نژاد پرستى، طبقهگرایى، پیرستیزى و سامىستیزى که به نوعى متضمن سلطهاند. طبیعت در فلسفه اکوفمینیسم نیز مقولهاى فمینیستى است.
درختان، جنگلها و جنگلبانى مقولاتى فمینیستى است. براى اثبات آن مىتوان به جنبههایى اشاره کرد که نخستین آن در کشورهاى در حال توسعه است که زنان بیشتر از مردان به درختان و محصولات جنگلى وابستهاند. پنج عنصر اساسى اقتصاد خانوارهاى این مناطق، از درختان تأمین مىشود: غذا، سوخت، علوفه، مصالح خانهدارى، از قبیل مصالح ساختمانى، وسایل آشپزخانه، رنگ و داروهاى گیاهى، و درآمد. در جنبه دوم، زنان از تخریب محیطزیست و کاهش منابع جنگل متضرر مىشوند. زیرا زناناند که باید راه بیشترى را براى یافتن هیزم و علوفه طى کنند و دوباره همین راه را با بار سنگینشان بازگردند.
آب نیز از مقولات اکوفمینیستى است. بیشتر زنان و کودکان در نیمکره شمالى وظیفه تهیه آب را بر عهده دارند. با کاهش منابع طبیعى آب، زنان ناچارند مسافت طولانىترى را براى تهیه آن طى کنند. از آنجا که زنان و کودکان بیشترین مصرف کنندگان آب خانگى هستند، بیشتر در معرض آبهاى آلودهاند و هدف اصلى انواع بیمارىهاى ناشى از مصرف آبهاى آلوده قرار مىگیرند.
برآورد مىشود که حداقل 59% از غذاى جهان را کشاورزان زن تولید مىکنند و گاهى این مقدار به 80% نیز مىرسد. یک سوم تا نیمى از کارگران بخش کشاورزى را در جهان سوم، زنان تشکیل مىدهند و همچنان تقسیم کار بر حسب جنس به نوعى صورت مىگیرد که مردان به محصولات قابل فروش رسیدگى مىکنند؛ درحالىکه زنان به امور محصولات مصرفى و غذایى مىپردازند.
در اغلب موارد، فنآورىهایى که از کشورهاى شمالى (توسعه یافته) به کشورهاى جنوبى (در حال توسعه) وارد مىشود، مشکل کاهش درختان، آب و غذا را براى زنان جدىتر مىکند. با اینکه هیچ کدام از دو جنس زن و مرد در برابر عوامل سمى به طور طبیعى مقاومت بیشترى نشان نمىدهند و میزان مقاومت غالبا به نوع ماده سمى بستگى دارد، مدارک موثقى وجود دارد که حاکى از تفاوتهاى دو جنس در واکنش نسبت به مواد سمى محیط است. مواد شیمیایى سمى پایدار به خوبى مىتوانند از جفت عبور کنند و در بافتهاى بدن ذخیره شوند و به صورت ترکیبهاى خطرناک درآیند. بنابراین تهدیدى جدى براى سلامتى کودک و مادر محسوب مىشوند.