نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

همشهرى، 18/6/83
جلال آل احمد از روشن‏فکران و نویسندگان برجسته معاصر است. به مناسب سالروز وفات او روزنامه همشهرى با دکتر محمد مددپور از شاگردان دکتر سید احمد فردید گفت‏وگویى انجام داده است.
جلال گرچه از خانواده‏اى مذهبى است و پدر او از مجتهدین و محل رجوع مردم است، اما اندیشه روحانیت سنتى هیچ تأثیرى در نگاه و اندیشه جلال نداشت. او در زمان حضور در حزب توده، خروج از آن، ورود به جبهه سوم ملى و در سیر و سلوک‏هاى دیگرى که داشت، حتى زمانى که به غرب‏زدگى رسید، به شدت تحت فضاى سوسیالیسم و عدالت اجتماعى که تئورى و ایدئولوژى غالب در دهه چهل و پنجاه است بود. در این سیر و سلوک‏هاى فکرى نیز با دکتر احمد فردید و جریان فکرى ایشان و تفسیرها و تأویل‏هاى او از ایده غرب زدگى آشنا مى‏شود.
دکتر مددپور درباره تعریف جلال از پدیده روشن‏فکر و روشن‏فکرى مى‏گوید: براى ایضاح تعریف جلال از مفهوم روشن‏فکر و روشن‏فکرى مى‏باید به کتاب در خدمت و خیانت روشن‏فکران رجوع کنیم. جلال در این کتاب از نظریات مختلفى استفاده کرده است که یکى از آنها تئورى فئومارکسیستى است. جلال معتقد است که روشن‏فکر، متعهد به تغییر شرایط اجتماعى است و به عبارتى، یک ایدئولوژیست است. به عقیده جلال، روشن‏فکر باید طرف‏دار عدالت اجتماعى باشد. تفاوت جلال با روشن‏فکران کلاسیک و غرب زده ایران، در همین مسئله بود. آل احمد نقد عمیقى بر روشن‏فکرى قبل از خود کرده است. روشن‏فکر از نظر جلال، نیروى فکرى جامعه است که دو نوع اصیل و غیراصیل دارد. روشن‏فکر اصیل آن است که متعهد به تغییر شرایط اجتماعى است و غیراصیل وابسته به دولت است. وابستگى به دولت باعث از دست دادن آن تعهد مى‏شود. جلال در جایى نیز این‏گونه به مسئله اشاره مى‏کند که «روشن‏فکر در تمامى این صد ساله اخیر، همیشه در آخرین دقایق حساس برخوردهاى سیاسى، اغلب طرف حکومت را گرفته است. چرا که تنها حکومت‏ها قادر بوده‏اند که با اتکاى پول، نفت و ... رفاه زندگى او را فراهم آورند».
آل احمد جدایى روشن‏فکر از روحانى را یکى از عوامل اساسى شکست نهضت‏هاى اجتماعى در چند سال اخیر مى‏داند. او در دسته‏بندى که از روشن‏فکران دارد، روحانیت را نیز جزء نیروهاى فکرى و طبیعتا روشن‏فکرى مى‏داند. او گروهى از روحانیت را که ترکیبى از اندیشه، انتظار، ایدئولوژى، فکر شرقى، ملى‏گرایى و مطالبه عدالت اجتماعى را دارند، به عنوان روشن‏فکران برتر مطرح مى‏کند. وى روشن‏فکرى در جهان سوم را ملغمه‏اى از غرب‏گرایى و وابستگى مى‏داند که رهایى آن بدون رجوع به فرهنگ ملى و مذهبى میسر نیست. به همین دلیل مى‏خواهد یک نوع شرق‏گرایى و بازگشت به هویت شرقى را در تعریف روشن‏فکرى بگنجاند.
آقاى مددپور در پاسخ به این سؤال که آیا جلال در کتابى که ذکر شد به دنبال طرح یک روشن‏فکرى دینى است، مى‏گوید: روشن‏فکر دینى اصولاً یک مفهوم متناقض است که در تمام جهان معنا ندارد. ما متفکر دینى داریم؛ اما روشن‏فکر دینى از نظر من یک لفظ بى‏پایه است. آل احمد در پى گونه‏اى از روشن‏فکرى است که با تعریف کانتى آن تناسب ندارد. او، خود، در تفکر دینى غرق نشد؛ بلکه به یارى تئورى‏هاى مختلف توانست نظر خویش را بیان کند که البته موافقان و مخالفان خویش را نیز دارد. وقتى به وضعیت آل احمد توجه مى‏شود، باید از او دفاع کرد؛ چرا که آل احمد در مقابل جهان ایستاد و پاسخ منفى داد. جلال متعهد به دفاع است. سعى او پروراندن نظریه‏اى بود که در مقابل سیل ویرانگر جهان غرب مقاومت کند.

تبلیغات