آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

ایران، 10/6/83
زندگى در تمامى شکل‏هاى خود گوهرى گرانبهاست؛ ازاین‏رو باید از آن محافظت شود. اما محافظت از زندگى فقط هنگامى مى‏تواند معنا داشته باشد که حقوق اساسى هر موجود بشرى که بر روى زمین زندگى مى‏کند، در برابر هرگونه تجاوز و تحت هرگونه ادعایى، مورد حمایت قرار گیرد و محافظت شود.
اروپا و جهان غرب پس از مصیبت و مشکلات حاصل از خسارت‏هاى جانبى بى‏شمار و هدر دادن توانایى‏هاى انسانى و منابع طبیعى به وجود آمده توسط دو جنگ جهانى و چندین جنگ داخلى، درگیرى‏هاى قومى، نژادى و دینى، به فکر تهیه و تدوین اعلامیه حقوق بشر مى‏افتند. این اعلامیه گرچه از اساس چنان در نظر گرفته شده بود که به طور همگانى به مرحله عمل گزارده شود، اما به عنوان وسیله‏اى براى اعمال سلطه بر کشورهاى جهان سوم، به منزله آلت دست سیاسى قدرت‏هاى شمالى قرار گرفت. پس از تجزیه اتحاد شوروى، ایالات متحده آمریکا به یگانه قدرت سیاسى تبدیل گردید. در نتیجه لیبرالیسم و سرمایه‏دارى به اصول عالم‏گیر نظم نوین جهانى تبدیل شدند که بنا به گفته فوکویاما «پایان تاریخ» را رقم مى‏زنند و به گفته ساموئل هانتینگتون «برخورد تمدن‏ها» یا همان نزاع اصلى سیاست‏هاى جهانى بین ملت‏هایى که به تمدن‏هاى گوناگون تعلق دارند رخ خواهد داد.
اروپاى سیاسى و ایالات متحده هنوز هم در عصر تفوق انسان سفید زندگى مى‏کنند؛ به این معنا که آنها فقط هنگامى به حقوق بشر توجه دارند که حقوق انسان سفید در معرض صدمه قرار گرفته باشد؛ اما چنانچه تجاوز به حقوق بشر متوجه مردم غیرسفید پوست گردد، در صورت وجود واکنشى به آن، بسیار به نرمى و کُند انجام مى‏شود. از همین رو اکثریت مردم کشورهاى جهان سوم که از غارت‏هاى امپریالیستى و استعمارى منابع خود بسیار رنج کشیده و هنوز هم در حال صدمه دیدن هستند، اعلامیه حقوق بشر را محصولى غربى مى‏دانند که هدف آن حفاظت از سعادت و خوشبختى شهروندان غربى است. از نظر مردم غیرغربى، بهره کشى، بى‏عدالتى و تحقیر سه عامل روشنى هستند که روابط مبنایى میان غرب و بقیه جهان را تعیین مى‏کنند. موضوع حقوق بشر پیوسته براى خدمت به علایق سیاسى و اقتصادى غرب استفاده مى‏شود. چنانچه این منافع از امنیت کافى برخوردار باشند، دیگر نیازى به استمداد طلبیدن از حقوق بشر نیست. احساسى عمومى جهان اسلام از بى‏عدالتى و تحقیر بسیار بیشتر است. مخالفت با پذیرش «مدرنیته»، «دموکراسى» و «حقوق بشر» همیشه در رابطه با اسلام به عنوان مفهوم دینى و «ایستا» مورد پرسش، بررسى و مباحثه قرار گرفته است؛ اما در این مباحثات و بررسى‏ها شرایط اجتماعى و سیاسى کشورها و جوامع اسلامى تقریبا هیچ‏گاه مورد توجه قرار نمى‏گیرد.
حقوق بشر به عنوان الگو، اصول و چیزى آرمانى، موضوعى کاملاً جهانى است. اما وضعیت سیاسى جهان هنوز هم به سطح جهان‏شمولى نرسیده است. اسلام به عنوان یک دین نیز مقوله‏اى آرمانى، جهانى و بنابراین بسیار انسانى است. اما موقعیت اجتماعى، فرهنگى و سیاسى اغلب کشورهاى اسلامى اجازه نمى‏دهند که پیام اصلى اسلام رمزگشایى شود.

تبلیغات