مبانی اقتدار گرایی در اندیشه سیاسی ایران باستان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
همبستگى، 31/5 و2/6/83
از آنجا که فرهنگ سیاسى در یک فرآیند تدریجى به نسلهاى بعد منتقل مىشود، نویسنده این مقاله تلاش مىکند مؤلفههاى اصلى اندیشه سیاسى در ایران باستان را بررسى کند و چون دین و حکومت را در ایران باستان همزاد هم مىداند، ابتدا سه شکل دینى بودن حکومت را بیان مىکند: اجراى احکام دینى توسط حاکمان غیرروحانى، حضور روحانیون به عنوان یک طبقه با نفوذ در حکومت و در دستگیرى حکومت توسط روحانیون. حتى در جوامع مدرن نیز، برخلاف تصورات سکولاریستى رایج، نهادها و گروههاى مذهبى به شکل قدرتمندى در عرصه سیاست و دولت ظاهر گشتهاند. سپس گزارشى مختصر از دین و دیندارى در ایران باستان و بررسى بنیادهاى دینى اندیشه سیاسى ارائه مىشود. سه دین مانى، مزدک و زرتشت، مهمترین و دیرپاترین تأثیرات را در حیات معنوى و اندیشه سیاسى به جاى گذاشتهاند.
شکلگیرى اندیشه شاهى در دوران پیش از زرتشت، چهار عامل اصلى دارد که عبارتاند از: همترازى دین و سیاست، تمایل آریایىها به یکتاپرستى، تقسیم کار اجتماعى در جهانبینى آنها و غایت زندگى مبتنى بر دوگانگى اخلاقى با اعتقاد به نیروى خیر و شر. گام بعدى نویسنده بررسى اقتدارگرایى در معرفت سیاسى سه دین فوق مىباشد. مشخصه اصلى پیام دین مانى، زهد و ثنویت است. زهدگرایى مانوى، به فرهنگ و رفتار سیاسى ـ اشراقى و احساسى و دنیاگریزى و انزوا منجر شد که زمینهساز رشد حکومتهاى خودکامه است. ثنویت نیز باعث مطلقاندیشى و دورى از نقادى و دشمنى با هر چیزى است که شر دانسته مىشود. آیین مزدک علاوه بر دوگانهپرستى و دنیاگریزى، تأکید تودهوار بر عدالت و مساوات و باور به تقدیر و سرنوشت را نیز همراه خود دارد.
نویسنده با توضیحاتى، چگونگى تأثیرگزارى این باورهاى بنیادین را در شکلگیرى فرهنگ سیاسى گزارش مىکند و سپس به بررسى دین زرتشت مىپردازد. در این بخش نیز تأثیر باورهاى زرتشتى در پاىگیرى اندیشه شاهى و همچنین کیفیت برخورد روحانیون زرتشتى با حکومتهاى وقت مورد مطالعه قرار مىگیرد. در واقع، فرهنگ سیاسى فعلى، متأثر از باورهاى ایران باستان است. نویسنده در پایان، مجددا خلاصهاى از یافتههاى تئوریک خود را تقریر مىکند.
از آنجا که فرهنگ سیاسى در یک فرآیند تدریجى به نسلهاى بعد منتقل مىشود، نویسنده این مقاله تلاش مىکند مؤلفههاى اصلى اندیشه سیاسى در ایران باستان را بررسى کند و چون دین و حکومت را در ایران باستان همزاد هم مىداند، ابتدا سه شکل دینى بودن حکومت را بیان مىکند: اجراى احکام دینى توسط حاکمان غیرروحانى، حضور روحانیون به عنوان یک طبقه با نفوذ در حکومت و در دستگیرى حکومت توسط روحانیون. حتى در جوامع مدرن نیز، برخلاف تصورات سکولاریستى رایج، نهادها و گروههاى مذهبى به شکل قدرتمندى در عرصه سیاست و دولت ظاهر گشتهاند. سپس گزارشى مختصر از دین و دیندارى در ایران باستان و بررسى بنیادهاى دینى اندیشه سیاسى ارائه مىشود. سه دین مانى، مزدک و زرتشت، مهمترین و دیرپاترین تأثیرات را در حیات معنوى و اندیشه سیاسى به جاى گذاشتهاند.
شکلگیرى اندیشه شاهى در دوران پیش از زرتشت، چهار عامل اصلى دارد که عبارتاند از: همترازى دین و سیاست، تمایل آریایىها به یکتاپرستى، تقسیم کار اجتماعى در جهانبینى آنها و غایت زندگى مبتنى بر دوگانگى اخلاقى با اعتقاد به نیروى خیر و شر. گام بعدى نویسنده بررسى اقتدارگرایى در معرفت سیاسى سه دین فوق مىباشد. مشخصه اصلى پیام دین مانى، زهد و ثنویت است. زهدگرایى مانوى، به فرهنگ و رفتار سیاسى ـ اشراقى و احساسى و دنیاگریزى و انزوا منجر شد که زمینهساز رشد حکومتهاى خودکامه است. ثنویت نیز باعث مطلقاندیشى و دورى از نقادى و دشمنى با هر چیزى است که شر دانسته مىشود. آیین مزدک علاوه بر دوگانهپرستى و دنیاگریزى، تأکید تودهوار بر عدالت و مساوات و باور به تقدیر و سرنوشت را نیز همراه خود دارد.
نویسنده با توضیحاتى، چگونگى تأثیرگزارى این باورهاى بنیادین را در شکلگیرى فرهنگ سیاسى گزارش مىکند و سپس به بررسى دین زرتشت مىپردازد. در این بخش نیز تأثیر باورهاى زرتشتى در پاىگیرى اندیشه شاهى و همچنین کیفیت برخورد روحانیون زرتشتى با حکومتهاى وقت مورد مطالعه قرار مىگیرد. در واقع، فرهنگ سیاسى فعلى، متأثر از باورهاى ایران باستان است. نویسنده در پایان، مجددا خلاصهاى از یافتههاى تئوریک خود را تقریر مىکند.