فلسفه کاربردی: ضرورتی انکار ناشدنی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
جامجم،29/6/83
در این مصاحبه نویسنده محترم ابتدا به تبیین و پیشینه تفکر انتقادى اشاره مىکند: بحث در تفکر انتقادى این است که آیا ما روشى ساده و کارآمد براى ارزیابى دیدگاهها و اعتقادات گوناگون داریم یا خیر. این مطلب از زمان سقراط، ارسطو و افلاطون مطرح بوده است. براى مثال، ارسطو در این زمینه، «منطق» را تدوین کرد تا روشى خاص براى این مهم ارائه دهد. لذا تقسیمات، دستهبندىها و مقولاتى را در علم منطق مطرح کرد. بعد از ارسطو دانشمندان دیگرى آمدند و در آن تغییراتى دادند، براى نمونه در قرن نوزدهم منطق ریاضى مطرح، و به دانش بسیار پیچیدهاى تبدیل شد، در حدى که فقط متخصصان مىتوانستند از آن استفاده کنند. اما از سوى دیگر، براى بهرهمندى مذاهب متعدد فکرى قرن بیستم، باید سطح منطق را تنزل داد. این دو انگیزه باعث تأسیس شاخهاى به عنوان «تفکر انتقادى» توسط برخى از اندیشمندان و براى ارائه منطق به صورت ساده و روان شد. بنابراین تفکر انتقادى دو هدف را دنبال مىکند: اول، مفاهیم ساده را در برخورد انتقادى با افراد و ارزیابى افکار به کار گیرد و دوم، از دستاوردهاى بخشهاى دیگر فلسفه مانند زبان، معناشناسى، نشانهشناسى و معرفتشناسى براى ارزیابى آسانتر افکار مختلف و کمک به آنها استفاده مىکند.
تفکر انتقادى به معناى برخورد انتقادى با افکار، نه تنها در سنت فلسفه و علوم معقول اسلامى سابقه دارد، بلکه در علوم منطقى نیز وجود دارد. متخصصان و کارشناسان علوم دینى همواره با بهرهگیرى از قواعد منطقى، آراء و اندیشههاى فلسفى دیگر صاحبنظران را ارزیابى، بررسى و نقد مىکنند؛ اما هرگز سعى نکردهاند فلسفه را ساده کنند؛ چون برخى به پیچیده ماندن آن معتقدند تا کمتر حالت عمومى پیدا کند.
امروزه فلسفه همه جا حضور و گسترش و عمومیت پیدا کرده است. فلسفه براى فراگیرشدن باید با استفاده از شیوه برخى از بزرگان مانند شهید مطهرى و شیخ اشراق به صورت داستان و رمان درآید. مسلما فعالیتهایى در فلسفه غرب انجام شده؛ اما کار جدى در کشور ما صورت نگرفته است. از آنجا که فلسفه، برخلاف برخى علوم مانند فیزیک و ریاضى، داراى مشکلات و سختىهاى خاص، بسیار انتزاعى و مجرد و غیرملموس است، لذا حضور و نقش استاد و دیالوگى کردن مباحث براى فهم بهتر شاگرد ضرورى است. علاوه بر آن، فضاى فیزیکى کلاس و نحوه نشستن شاگردان دور هم بسیار مؤثر است. ایشان بار دیگر در آخر به نقش و ضرورت داستاننویسى مسائل فلسفى تأکید و به کمکارىها و دشوارىهاى این کار اشاره مىکند.
در این مصاحبه نویسنده محترم ابتدا به تبیین و پیشینه تفکر انتقادى اشاره مىکند: بحث در تفکر انتقادى این است که آیا ما روشى ساده و کارآمد براى ارزیابى دیدگاهها و اعتقادات گوناگون داریم یا خیر. این مطلب از زمان سقراط، ارسطو و افلاطون مطرح بوده است. براى مثال، ارسطو در این زمینه، «منطق» را تدوین کرد تا روشى خاص براى این مهم ارائه دهد. لذا تقسیمات، دستهبندىها و مقولاتى را در علم منطق مطرح کرد. بعد از ارسطو دانشمندان دیگرى آمدند و در آن تغییراتى دادند، براى نمونه در قرن نوزدهم منطق ریاضى مطرح، و به دانش بسیار پیچیدهاى تبدیل شد، در حدى که فقط متخصصان مىتوانستند از آن استفاده کنند. اما از سوى دیگر، براى بهرهمندى مذاهب متعدد فکرى قرن بیستم، باید سطح منطق را تنزل داد. این دو انگیزه باعث تأسیس شاخهاى به عنوان «تفکر انتقادى» توسط برخى از اندیشمندان و براى ارائه منطق به صورت ساده و روان شد. بنابراین تفکر انتقادى دو هدف را دنبال مىکند: اول، مفاهیم ساده را در برخورد انتقادى با افراد و ارزیابى افکار به کار گیرد و دوم، از دستاوردهاى بخشهاى دیگر فلسفه مانند زبان، معناشناسى، نشانهشناسى و معرفتشناسى براى ارزیابى آسانتر افکار مختلف و کمک به آنها استفاده مىکند.
تفکر انتقادى به معناى برخورد انتقادى با افکار، نه تنها در سنت فلسفه و علوم معقول اسلامى سابقه دارد، بلکه در علوم منطقى نیز وجود دارد. متخصصان و کارشناسان علوم دینى همواره با بهرهگیرى از قواعد منطقى، آراء و اندیشههاى فلسفى دیگر صاحبنظران را ارزیابى، بررسى و نقد مىکنند؛ اما هرگز سعى نکردهاند فلسفه را ساده کنند؛ چون برخى به پیچیده ماندن آن معتقدند تا کمتر حالت عمومى پیدا کند.
امروزه فلسفه همه جا حضور و گسترش و عمومیت پیدا کرده است. فلسفه براى فراگیرشدن باید با استفاده از شیوه برخى از بزرگان مانند شهید مطهرى و شیخ اشراق به صورت داستان و رمان درآید. مسلما فعالیتهایى در فلسفه غرب انجام شده؛ اما کار جدى در کشور ما صورت نگرفته است. از آنجا که فلسفه، برخلاف برخى علوم مانند فیزیک و ریاضى، داراى مشکلات و سختىهاى خاص، بسیار انتزاعى و مجرد و غیرملموس است، لذا حضور و نقش استاد و دیالوگى کردن مباحث براى فهم بهتر شاگرد ضرورى است. علاوه بر آن، فضاى فیزیکى کلاس و نحوه نشستن شاگردان دور هم بسیار مؤثر است. ایشان بار دیگر در آخر به نقش و ضرورت داستاننویسى مسائل فلسفى تأکید و به کمکارىها و دشوارىهاى این کار اشاره مىکند.