جهانی شدن؛ فرصت یا تهدید
آرشیو
چکیده
متن
ایران، 22/4/83
این نوشتار به فرآیند و چالشهای مقوله جهانیشدن و چگونگی برخورد کشورهای در حال توسعه با این مسئله میپردازد. آیا کشورهای در حال توسعه واقعا میتوانند در ضمن بهرهمندی از مزایای «آزاد سازی»، از پیآمدهای مخرب این روند مصون بمانند. به نظر میرسد به جای آزاد سازی سریع و تسلیم بیقید و شرط، اتخاذ سیاست آزاد سازی گزینشی برای این کشورها مناسبتر باشد.
دبیر کل «انکتاد» در گزارشی، فهرستی از فرصتها و تهدیدهایی که جهانیشدن پیش روی کشورهای در حال توسعه قرار داده است ارائه نمود که مهمترین این فرصتها عبارتاند از: مزایای تجاری حاصل از توافقات «گات»؛ مزایای مربوط به ورود سرمایه خارجی؛ افزایش توان تولیدی به کمک سرمایهگذاری مستقیم خارجی و افزایش فرصت همکاری اقتصادی میان کشورهای در حال توسعه در چارچوب همکاریهای جنوبـ جنوب. اما مهمترین چالشهای آن عبارتاند از: تضعیف استقلال سیاستگذاری؛ آزادسازی مالی و احتمال بروز بیثباتی و اختلال در فرآیند توسعه و بالاخره به حاشیه رانده شدن کشورهای ضعیف.
اما به نظر نویسنده محترم مشکلاتی که رویارویی کشورهای کمتر توسعه یافته جهان قرار دارد، بسیار فراتر از آن چیزی است که در گزارش آمده است: اقراض سنگین، بهای نازل کالاها و خدمات، ضعف زیرساختها و توان صاداراتی، خطر ورشکستگی بنگاههای داخلی این کشورها در رقابت با همتایان خارجی را نباید نادیده گرفت.
ایشان برای نجات از این معضلات و تهدیدات، پیشنهادهایی را ارائه میدهد: کشورهای در حال توسعه باید خود را هر چه بیشتر متوجه دموکراتیک کردن سیستم جهانی سازند و باید مجدانه با کمرنگ شدن نقش سازمان ملل در جهان مبارزه کنند. تقویت همکاریهای جنوب ـ جنوب، گسترش همکاری با سازمان ملل متحد و نیز استفاده از مکانیسمها و سازمانهای منطقهای، راهبرد چندجانبهنگری را در فرآیند جهانیشدن تقویت میسازد. به هر حال لازم است این کشورها فرصت تقویت اقتصاد و زیرساختهای اجتماعی خود را بیابند و عملکرد خویش را بیش از پیش با جامعه خود تطبیق دهند.
کشورهای در حال توسعه باید با بررسی دقیق تجربیات دو دهه اخیر جهان در زمینه آزاد سازی بازارها، برخی درسهای مهم را استنتاج کنند و از آن در خدمت ایجاد موازنه در نقشآفرینی دولت و بازار استفاده نمایند، برای مثال باید نقش متوازن و کلیدی را هم دولت و هم بازار در اقتصاد ایفا نمایند. اگر بازار بخواهد به درستی عمل کند، باید از حمایت، پشتیبانی و هدایت دولت بهرهمند باشد و برعکس، دولت نیز بدون بازار، قادر به اداره اقتصاد کشور نیست. دولتهای ملی باید در سیاستگذاریهای خود، توسعه اقتصادی، نگرانیهای زیست محیطی و عدالت اجتماعی را منظور نمایند. بایستی شکاف عمیق موجود میان درآمد و ثروت شمال و جنوب تعدیل شود.
این نوشتار به فرآیند و چالشهای مقوله جهانیشدن و چگونگی برخورد کشورهای در حال توسعه با این مسئله میپردازد. آیا کشورهای در حال توسعه واقعا میتوانند در ضمن بهرهمندی از مزایای «آزاد سازی»، از پیآمدهای مخرب این روند مصون بمانند. به نظر میرسد به جای آزاد سازی سریع و تسلیم بیقید و شرط، اتخاذ سیاست آزاد سازی گزینشی برای این کشورها مناسبتر باشد.
دبیر کل «انکتاد» در گزارشی، فهرستی از فرصتها و تهدیدهایی که جهانیشدن پیش روی کشورهای در حال توسعه قرار داده است ارائه نمود که مهمترین این فرصتها عبارتاند از: مزایای تجاری حاصل از توافقات «گات»؛ مزایای مربوط به ورود سرمایه خارجی؛ افزایش توان تولیدی به کمک سرمایهگذاری مستقیم خارجی و افزایش فرصت همکاری اقتصادی میان کشورهای در حال توسعه در چارچوب همکاریهای جنوبـ جنوب. اما مهمترین چالشهای آن عبارتاند از: تضعیف استقلال سیاستگذاری؛ آزادسازی مالی و احتمال بروز بیثباتی و اختلال در فرآیند توسعه و بالاخره به حاشیه رانده شدن کشورهای ضعیف.
اما به نظر نویسنده محترم مشکلاتی که رویارویی کشورهای کمتر توسعه یافته جهان قرار دارد، بسیار فراتر از آن چیزی است که در گزارش آمده است: اقراض سنگین، بهای نازل کالاها و خدمات، ضعف زیرساختها و توان صاداراتی، خطر ورشکستگی بنگاههای داخلی این کشورها در رقابت با همتایان خارجی را نباید نادیده گرفت.
ایشان برای نجات از این معضلات و تهدیدات، پیشنهادهایی را ارائه میدهد: کشورهای در حال توسعه باید خود را هر چه بیشتر متوجه دموکراتیک کردن سیستم جهانی سازند و باید مجدانه با کمرنگ شدن نقش سازمان ملل در جهان مبارزه کنند. تقویت همکاریهای جنوب ـ جنوب، گسترش همکاری با سازمان ملل متحد و نیز استفاده از مکانیسمها و سازمانهای منطقهای، راهبرد چندجانبهنگری را در فرآیند جهانیشدن تقویت میسازد. به هر حال لازم است این کشورها فرصت تقویت اقتصاد و زیرساختهای اجتماعی خود را بیابند و عملکرد خویش را بیش از پیش با جامعه خود تطبیق دهند.
کشورهای در حال توسعه باید با بررسی دقیق تجربیات دو دهه اخیر جهان در زمینه آزاد سازی بازارها، برخی درسهای مهم را استنتاج کنند و از آن در خدمت ایجاد موازنه در نقشآفرینی دولت و بازار استفاده نمایند، برای مثال باید نقش متوازن و کلیدی را هم دولت و هم بازار در اقتصاد ایفا نمایند. اگر بازار بخواهد به درستی عمل کند، باید از حمایت، پشتیبانی و هدایت دولت بهرهمند باشد و برعکس، دولت نیز بدون بازار، قادر به اداره اقتصاد کشور نیست. دولتهای ملی باید در سیاستگذاریهای خود، توسعه اقتصادی، نگرانیهای زیست محیطی و عدالت اجتماعی را منظور نمایند. بایستی شکاف عمیق موجود میان درآمد و ثروت شمال و جنوب تعدیل شود.