آیا می توان میراث عقلی اسلام را بازیافت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کیهان، 16و18/4/83
نویسنده در ابتدا میراث اسلامی را به دو قسم میراث عقلی و میراث نقلی تقسیم میکند. مقصود او از میراث عقلی عبارت است از طرز تفکر درباره خدا، جهان و هستی انسان که توسط قرآن و پیامبر بیان شده و توسط نسلهای بعدی مسلمانان بسط یافته است. ولی میراث نقلی با تقلید عوام از علما آموخته میشود. این نوع معارف شامل قرائت قرآن، حدیث، صرف و نحو عربی و فقه است.
مسلمانی بدون تقلید، غیرممکن است؛ زیرا یک فرد به تنهایی قادر به کشف دستورات عملی قرآن یا شریعت نیست. همانگونه که زبان با تقلید آموخته میشود، قرآن و شریعت نیز با تقلید از کسانیکه آنرا میدانند فراگرفته میشود. اما ایمان با تقلید سازگار نیست؛ زیرا ایمان، فهم آدمی از خدا، پیامبر، متن مقدس و روز قیامت است. یک مسلمان نمیتواند بگوید: «من به خدا ایمان آوردهام؛ چون مجتهدم گفته است که به او ایمان بیاورم». علاوه بر آن، خداوند تقلید در اصول دین را ممنوع کرده است. خداوند در عوض نعمتی که به آدمیان میدهد، خواهان استفاده درست از عقلشان است و اگر ما هر مطلب یا اندیشهای را کورکورانه قبول کنیم، از فکرمان بهطور شایستهای استفاده نکردهایم.
نویسنده در ادامه به بررسی موانعی که در مسیر بازشکوفایی میراث عقلی اسلامی قرار گرفتهاند میپردازد: نخست، نیروهای فشار عقلی که اساسا منشأ خارجی دارند. این عقاید عمیقا با افکاری که در اروپا و آمریکا رشد کردهاند مرتبطاند و قصد تسلط بر دنیای مدرن را دارند؛ هرچند آنها از گذشتهای دور وجود داشتهاند و به مشکل داخلی بدل شدهاند؛ زیرا بسیاری از مسلمانان، فعالانه و مشتاقانه آنها را با تفکرات خودشان تطبیق دادهاند یا بدون آنکه از حقیقت آنها مطلع باشند، تحت تأثیر آنها قرار گرفتهاند. مانع دوم، سدّ باز شکوفایی میراث عقلی است که میتواند در سطح اجتماعی، به نگرش و عادات ذهنی مسلمانان که با دوران تجدد تطبیق یافته است، توصیف شود. این نگرش با از دست دادن استقلال فکری و عرفی کردن آن حاصل میشود.
این موانع، مظهر حوادث مختلفیاند که شناخت آنها مشکل نیست، مانند سیاسی کردن اجتماع، یکنواخت کردن تفاسیر آموزههای اسلامی و تابعیت کورکورانه از برخی رهبران اسلامی (به جای تقلید همراه با تحقیق). شاید وسیعترین و مخربترین این موانع که یک مانع عمومی است آن باشد که با عنوان «ضدیت یا سنت» شناخته میشود.
نویسنده در ابتدا میراث اسلامی را به دو قسم میراث عقلی و میراث نقلی تقسیم میکند. مقصود او از میراث عقلی عبارت است از طرز تفکر درباره خدا، جهان و هستی انسان که توسط قرآن و پیامبر بیان شده و توسط نسلهای بعدی مسلمانان بسط یافته است. ولی میراث نقلی با تقلید عوام از علما آموخته میشود. این نوع معارف شامل قرائت قرآن، حدیث، صرف و نحو عربی و فقه است.
مسلمانی بدون تقلید، غیرممکن است؛ زیرا یک فرد به تنهایی قادر به کشف دستورات عملی قرآن یا شریعت نیست. همانگونه که زبان با تقلید آموخته میشود، قرآن و شریعت نیز با تقلید از کسانیکه آنرا میدانند فراگرفته میشود. اما ایمان با تقلید سازگار نیست؛ زیرا ایمان، فهم آدمی از خدا، پیامبر، متن مقدس و روز قیامت است. یک مسلمان نمیتواند بگوید: «من به خدا ایمان آوردهام؛ چون مجتهدم گفته است که به او ایمان بیاورم». علاوه بر آن، خداوند تقلید در اصول دین را ممنوع کرده است. خداوند در عوض نعمتی که به آدمیان میدهد، خواهان استفاده درست از عقلشان است و اگر ما هر مطلب یا اندیشهای را کورکورانه قبول کنیم، از فکرمان بهطور شایستهای استفاده نکردهایم.
نویسنده در ادامه به بررسی موانعی که در مسیر بازشکوفایی میراث عقلی اسلامی قرار گرفتهاند میپردازد: نخست، نیروهای فشار عقلی که اساسا منشأ خارجی دارند. این عقاید عمیقا با افکاری که در اروپا و آمریکا رشد کردهاند مرتبطاند و قصد تسلط بر دنیای مدرن را دارند؛ هرچند آنها از گذشتهای دور وجود داشتهاند و به مشکل داخلی بدل شدهاند؛ زیرا بسیاری از مسلمانان، فعالانه و مشتاقانه آنها را با تفکرات خودشان تطبیق دادهاند یا بدون آنکه از حقیقت آنها مطلع باشند، تحت تأثیر آنها قرار گرفتهاند. مانع دوم، سدّ باز شکوفایی میراث عقلی است که میتواند در سطح اجتماعی، به نگرش و عادات ذهنی مسلمانان که با دوران تجدد تطبیق یافته است، توصیف شود. این نگرش با از دست دادن استقلال فکری و عرفی کردن آن حاصل میشود.
این موانع، مظهر حوادث مختلفیاند که شناخت آنها مشکل نیست، مانند سیاسی کردن اجتماع، یکنواخت کردن تفاسیر آموزههای اسلامی و تابعیت کورکورانه از برخی رهبران اسلامی (به جای تقلید همراه با تحقیق). شاید وسیعترین و مخربترین این موانع که یک مانع عمومی است آن باشد که با عنوان «ضدیت یا سنت» شناخته میشود.