صدا و سیما: از سرگرمی تا دانشگاه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده گمنام این مقاله بر آن است که تلویزیون میتواند و باید تبدیل به دانشگاهی عمومی شود. برای دستیابی به چنین آرمانی، راه پر پیچ و خمی پیش رو دارد و باید به نقد خود بپردازد. وی با برشمردن هفت ویژگی جامعه امروز ما، به نقد ساختاری، تخصصی، فرهنگی، سواد رسانهای، تفکیک برنامهریزی و نظارت و رابطه مردم و مسئولان میپردازد.متن
سوره،ش 8
عدهای تلویزیون را رسانهای صرفا خبری میدانند؛ عدهای آنرا وسیله سرگرمی عموم مردم؛ بعضی آنرا ابزار اتلاف وقت برمیشمارند و گروهی نیز آنرا، در مجموع، منفی ارزیابی میکنند.
رسانههای جدید استعداد عجیبی در الگوسازی، شخصیت، الگو و ستارهسازی دارند و ستارههای ورزش و سینما را همانند «انسانهای کامل» به جوانان معرفی میکنند. سؤال اساسی برای جامعه ما با ویژگیهای انقلابی، اسلامی و آرمانی این است که این رسانه با این گستردگی نفوذ، تا چه میزان میتواند به «دانشگاه» تبدیل شود. این رسانه چگونه میتواند ایمان و اعتقاد دینی را در جامعه تقویت کند؛ در عین حال در شرایط جهانی شده ارتباطات، با وجود رسانههای رقیب خارجی، مخاطب خود را حفظ و مصون کند. در واقع از یک طرف، واقعیتها و چارچوبهای این رسانه و تاریخچه استفاده از آن در غرب پیش روی ماست که دو عنصر «سکس و خشونت» که منافی فرهنگ دینی ماست در آن پررنگ است و از یک طرف عرصهای برای تبلیغ دینی فراهم کرده است. نگاه و توقع بزرگان و رهبران دینیـ سیاسی ما به این رسانه نیز آرمانگرایانه است و ما باید در این سیر حرکت کنیم. حضرت امام قدسسره بارها رادیو، تلویزیون را حساسترین دستگاه کشور خواندهاند. شرایط جامعه و انتظار ما از این رسانه و وضعیت دنیای امروز را میتوان بهطور خلاصه در چند بخش بیان کرد: 1. گفتمان امام یک گفتمان آرمانگرایانه و مبتنی بر آموزههای دینی است؛ 2. تکوین و تکامل وسایل ارتباط جمعی، عمدتا در غرب صورت گرفته است؛ 3. این وسایل ابتدا به همان صورت و با همان نگاه به کشور ما وارد شد و سپس به علت ایدئولوژی حاکم بر اذهان دولتمردان رژیم پهلوی، در جهت تخریب فرهنگ اسلامیـسنتی جامعه حرکت کرد؛ 4. تلویزیون در غرب، تولید کننده خستگیناپذیر گفتمانهای شنیداری و دیداری است. در نتیجه این رسانه ابزار اصلی توسعه «فرهنگ مصرفی» است و بر محور «خواستها» حرکت میکند؛ 5 . وسایل ارتباط جمعی و از جمله تلویزیون با همراهی ماهواره، فاصلههای زمانی و مکانی انتقال تصاویر، اخبار و اطلاعات را کاهش دادهاند. تأثیرپذیری جامعه داخلی از مؤلفههای خارجی افزایش یافته است و دسترسی مخاطب به «تولیدات رقیب» نیز از کنترل دولتها خارج شده است؛ 6. جامعه ایرانی در شرایط کنونی چند ویژگی عمده دارد: اولاً، از میانگین سنی پایینی برخوردار است. جوانی جمعیت عوارض و نتایجی را دربردارد، از جمله تنوعطلبی، تحرک و انرژی بالا، آرمانگرایی آتشین و عجولانه، جذابیت زیاد هنر و ورزش، بالا بودن میزان خطرپذیری و تجربهپذیری جوان و در نتیجه خطر احتمالی انحرافات اخلاقی، دینی و.... ثانیا، چنین جمعیتی نیازهای معقولی مانند «شغل، مسکن، ازدواج و تحصیل علم دارد که با توجه به توان واقعی مدیریتی و اقتصادی و شرایط بینالمللی، دولت تاکنون در فراهم آوردن این امکانات، به صورت مناسب، ناتوان بوده است و 7. رسانههای داخلی با توجه به قدرت ماهوارهها و پیشرفتهای سریع تکنولوژی ارتباطی، همواره در معرض رقابت با رسانههای خارجی هستند که عمدتا با ما از نظر فرهنگی ناهمگون و از نظر سیاسی مخالفاند. توجه به این هفت نکته ما را به این نتیجه حیاتی میرساند که نقد صدا و سیما ضروری است و طبیعتا بهترین معیار برای نقد هم دیدگاههای امام و رهبر انقلاب است.
الف) نقد ساختاری: به این معنا که در صدا و سیما پس از توسعه کمی که در نتیجه مباحث تهاجم فرهنگی و گسترش شبکههای ملی و استانی به وجود آمد، سمتهای مدیریتی و مشاغل زیادی ایجاد شد که بعضا با مسئولیتهای متداخل و موازی فعالیت میکنند. اساسا هر گونه موازیکاری و زیادی نیرو، اولاً، منجر به تضعیف نظارت و برنامهریزی و ثانیا، تولید برنامههای ضعیف شده است و ثالثا، خود مجموعه نیروها نیز استحاله فرهنگی میشوند و کیفیت کار آنها پایین میآید و از طرفی هم مخاطبان را کاهش میدهد.
ب) نقد تخصصی: از آنجا که آثار صداو سیما بسیار متنوع است، باید به نقد تخصصی آن بیشتر توجه شود. در این نوع از نقد، ابتدا موضوعات تفکیک میشوند، مانند خبر، فیلم، سریال، برنامههای مستند، آموزشی، تفریحی، مسابقات، ورزشی و... . سپس متخصصان، هر حوزه را نقد میکنند و نتیجه آن اعمال میشود.
ج) نقد فرهنگی: بزرگترین انتقاد ممکن به صدا و سیما آن است که فرهنگ مصرفی را به شدت تبلیغ میکند، چه از طریق کثرت آگهیها و چه از طریق سریالها و فیلمها که با مؤلفههای زندگی اقتصای و فرهنگ اسلامی ما ناسازگار است. سریالهای ساخته شده در محیطهای مجلل و افرادی با طبقات بالای جامعه، مشکلزاست. نکته دیگر، توسعه فرهنگ انتقاد در سه بخش روشهای صحیح انتقاد برای اصلاح امور به عنوان یک وظیفه، بالا بردن قدرت تحمل و انتقادپذیری در مسئولان و پیگیری انتقادها تا رسیدن به راهحلهای واقعی برای حل مشکلات است. تلویزیون باید در طرح انتقادی مشکلات روزانه معیشتی مردم جسارت بیشتری داشته باشد. گزینه دیگر در نقد فرهنگی، برنامههای دینی است. در چنین برنامههایی، پیامها عمدتا مستقیم بیان میشوند و چهرهها شدیدا تکراری است.
د) سواد رسانهای: اساسا آشنایی هرچه بیشتر مخاطب با برنامه سازی و مقوله هنر، به «مشکلپسند شدن» سلیقه مخاطب میانجامد. به این مقوله، «سواد رسانهای» اطلاق میشود. با توجه به کثرت حضور فیلمهای خارجی در ایران و تأثیرات آن بر اذهان جوانان، هرچه سواد رسانهای جوان بالاتر رود، کمتر تحت تأثیر برنامههای مخرب داخلی و خارجی قرار میگیرند.
د) تفکیک برنامهریزی و نظارت: صدا و سیما پس از این سالها باید به یک تقویم مشخص کاری رسیده باشد. به عنوان مثال، مشخص باشد که چه برنامههایی باید در ماه رمضان و عید نوروز پخش شود. نویسندگان، فیلمنامه نویسان، برنامهسازان و تهیه کنندگان ملزم باشند که از تاریخ خاصی فعالیت کنند تا فرصت کافی برای ممیزی، نقد و ارائه پیشنهاد در برنامهسازی باشد. همچنین باید تفکیک منطقی از «برنامهریزی، برنامهسازی، اجرا و نظارت» صورت گیرد. متأسفانه توسعه کمی باعث شده است که مدیران برای تهیه برنامه، همیشه تحت فشار باشند و دچار روزمرگی و لحظهمرگی شوند! تهیهکننده با توجه به نیاز تولید برنامه و توسعه کمی و موانع و مشکلات مدیران، مطالب بیارزش برنامه را افزایش میدهد، به عنوان مثال، سرعت تکلم و عکسالعملها در سریالهای تلویزیونی، از سرعت تکلم مردم عادی کمتر است.
و) رابطه مردم و مسئولان: صدا وسیما باید واسطه انتقال انتقادات مردم به مسئولان و واسطه انتقال برنامهها، توجیهات و نظرات مسئولان به مردم باشد.
اشاره
1. نویسنده تلاش میکند از شرایط موجود جامعه ما، راهی برای تبدیل تلویزیون به دانشگاهی عمومی پیدا کند و پیشنهاداتی برای مسئولان صدا و سیما دارد. لحن و بیان نویسنده حاکی از حسن نظر و دلسوزی اوست که قابل تقدیر است.
2. عناوینی که نویسنده محترم برای نقدهای شش گانهاش به صدا و سیما انتخاب کرده است، مناسب شرح آن نیست. به عنوان نمونه، عنوان دوم، «نقد تخصصی» است. این مفهوم القا کننده این است که به لحاظ تخصصی چه نقدی بر صدا و سیما وارد است؛ درحالیکه متن، لزوم نقد تخصصی را بیان میدارد. همچنین عنوان چهارم، «سواد رسانه»، نقد نیست؛ بلکه توجه دادن به یک ویژگی مردم است. عنوان ششم نیز یک پیشنهاد است.
3. نویسنده، بزرگترین انتقاد به صدا و سیما را « تبلیغ فرهنگ مصرفی میداند». به نظر میرسد این نقد وارد باشد و جایی برای دفاع وجود ندارد. اما یکی از عوامل پدید آمدن چنین وضعی. این است که دولت در ابتدای انقلاب، همه هزینههای صدا و سیما را پرداخت میکرد و صدا و سیما نیازی به جذب آگهیهای تبلیغاتی نداشت. در طول دو برنامه توسعه دوم و سوم و شاید برنامه اول هم، سهم دولت در پرداخت هزینههای صداو سیما کاهش یافت و به تدریج بخش قابل توجهی از بودجه صدا و سیما از طریق جذب آگهی تأمین شد. اگر دولت بتواند با برنامهریزی دیگری، به جای تأمین بودجه از جذب آگهی، از طریق عوارضها و مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم استفاده کند، بخشی از مشکل حل خواهد شد.
توسعه کمّی صدا و سیما و افزایش چشمگیر شبکهها و ساعات پخش برنامهها، متناسب با توسعه نیروی انسانی متخصص نبوده است. فقر نیروی انسانی کارآمد و فرهنگی، فشار کار را به تعداد محدودی تهیهکننده، کارگردان و برنامهساز منتقل میکند. نتیجه آن، پایین آمدن میزان تلاش فکری و مطالعاتی برنامهسازان و تنزل سطح کیفی برنامهها، از جمله بیتوجهی به تعدادی از ارزشها و هنجارهاست و یکی از آنها، روحیه قناعت است. ساده انگاری در ساخت برنامهها نیز نتیجه دیگر چنین وضعی است. روآوردن به تشریفات و تجملات، راه سادهای برای زیباسازی تصویر است که متأسفانه به گستردگی مورد استفاده برنامهسازان قرار میگیرد. درحالیکه اگر مقداری به خود زحمت دهند، میتوانند زیباییهای بسیار بیشتر و متنوعتری را در برنامهها بیافزایند.
4. تفکیک برنامهریزی و نظارت، یکی از مواردی است که در صدا و سیما صورت پذیرفته است و هر یک دارای مراکزی جداگانه هستند. همچنین برنامهسازی و اجرا نیز از نظارت و برنامهریزی، منفک است. اما این امور سبب رفع مشکلات و افزایش کیفیت برنامه نشده است. هرچند تقویت برنامهریزی و حوزه برنامه سازی به لحاظ کیفی و قدرت اجرایی لازم است؛ اما این، همه کار نیست.
در حال حاضر برای تولید و پخش یک برنامه از ابتدای پیشنهاد آن به یکی از شبکهها، بیش از چهار مرحله کمیته و شورای برآورد و ارزیابی در تولید و پخش را طی میکند. اتفاقا یکی از عوامل کندی و پایین آمدن کیفیت برنامهها، همین تعدد مراجع تصمیمگیری و مراحل تصویب یک برنامه است. این امر سبب کاهش سرعت و شهامت مدیران، مسئولیتپذیری و خلاقیت آنان، سرعت عمل شبکهها و به همین دلیل، اجتناب از ورود به بسیاری مباحث ضروری اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روز و در نتیجه، بازماندن از رسالت رسانهای میشود.
5 . یک مشکل مهم صدا و سیما، که مناسب بود تا نویسنده محترم به آن بپردازد، غیبت از اغلب مباحث و موضوعات فرهنگی روزگار خود است. این امر، علاوه بر آنچه در بند قبل ذکر شد، معلول محدودیتهای زیاد صدا و سیما و احتیاط بیش از حد آن است. رسالت رسانهای ایجاب میکند که در امر اطلاعرسانی، به روز، بیطرف، واقعگرا و واقعنما عمل شود. در رسانه ملی جمهوری اسلامی تلاش میشود که از دامن زدن به اختلاف و خدشهدار کردن وحدت جامعه پرهیز شود. این موضوع در جای خود درست و قابل تقدیر است. اما اگر این اصل به تنها اصل حاکم بر رسانه تبدیل شود، آنگاه عملکرد آن در بسیاری زمینهها با رکود و سستی توأم خواهد شد و نتیجه آن از دست رفتن اعتبار رسانه در اطلاعرسانی به موقع و جامع است که این امر نیز موجب سوق دادن مخاطب به رسانههای دیگر میشود. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران باید ضمن رعایت اصل وحدت جامعه، به اصل اساسی بالا بردن سطح و گستره دسترسی به اطلاعات در کشور، بلکه در کل جهان، توجه جدی کند. بدیهی است که رسانه ملی، مصالح ملی را نیز در نظر میگیرد؛ اما این امر به معنای حذف صورت مسئله چالشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیست. بلکه باید با ایجاد موازنه مثبت، ضمن انعکاس چالشها و انتقادها، راهبردها و روشهایی را که تأمین کننده مصالح ملی و مصلحت نظام اسلامی است، به مخاطب عرضه دارد.
عدهای تلویزیون را رسانهای صرفا خبری میدانند؛ عدهای آنرا وسیله سرگرمی عموم مردم؛ بعضی آنرا ابزار اتلاف وقت برمیشمارند و گروهی نیز آنرا، در مجموع، منفی ارزیابی میکنند.
رسانههای جدید استعداد عجیبی در الگوسازی، شخصیت، الگو و ستارهسازی دارند و ستارههای ورزش و سینما را همانند «انسانهای کامل» به جوانان معرفی میکنند. سؤال اساسی برای جامعه ما با ویژگیهای انقلابی، اسلامی و آرمانی این است که این رسانه با این گستردگی نفوذ، تا چه میزان میتواند به «دانشگاه» تبدیل شود. این رسانه چگونه میتواند ایمان و اعتقاد دینی را در جامعه تقویت کند؛ در عین حال در شرایط جهانی شده ارتباطات، با وجود رسانههای رقیب خارجی، مخاطب خود را حفظ و مصون کند. در واقع از یک طرف، واقعیتها و چارچوبهای این رسانه و تاریخچه استفاده از آن در غرب پیش روی ماست که دو عنصر «سکس و خشونت» که منافی فرهنگ دینی ماست در آن پررنگ است و از یک طرف عرصهای برای تبلیغ دینی فراهم کرده است. نگاه و توقع بزرگان و رهبران دینیـ سیاسی ما به این رسانه نیز آرمانگرایانه است و ما باید در این سیر حرکت کنیم. حضرت امام قدسسره بارها رادیو، تلویزیون را حساسترین دستگاه کشور خواندهاند. شرایط جامعه و انتظار ما از این رسانه و وضعیت دنیای امروز را میتوان بهطور خلاصه در چند بخش بیان کرد: 1. گفتمان امام یک گفتمان آرمانگرایانه و مبتنی بر آموزههای دینی است؛ 2. تکوین و تکامل وسایل ارتباط جمعی، عمدتا در غرب صورت گرفته است؛ 3. این وسایل ابتدا به همان صورت و با همان نگاه به کشور ما وارد شد و سپس به علت ایدئولوژی حاکم بر اذهان دولتمردان رژیم پهلوی، در جهت تخریب فرهنگ اسلامیـسنتی جامعه حرکت کرد؛ 4. تلویزیون در غرب، تولید کننده خستگیناپذیر گفتمانهای شنیداری و دیداری است. در نتیجه این رسانه ابزار اصلی توسعه «فرهنگ مصرفی» است و بر محور «خواستها» حرکت میکند؛ 5 . وسایل ارتباط جمعی و از جمله تلویزیون با همراهی ماهواره، فاصلههای زمانی و مکانی انتقال تصاویر، اخبار و اطلاعات را کاهش دادهاند. تأثیرپذیری جامعه داخلی از مؤلفههای خارجی افزایش یافته است و دسترسی مخاطب به «تولیدات رقیب» نیز از کنترل دولتها خارج شده است؛ 6. جامعه ایرانی در شرایط کنونی چند ویژگی عمده دارد: اولاً، از میانگین سنی پایینی برخوردار است. جوانی جمعیت عوارض و نتایجی را دربردارد، از جمله تنوعطلبی، تحرک و انرژی بالا، آرمانگرایی آتشین و عجولانه، جذابیت زیاد هنر و ورزش، بالا بودن میزان خطرپذیری و تجربهپذیری جوان و در نتیجه خطر احتمالی انحرافات اخلاقی، دینی و.... ثانیا، چنین جمعیتی نیازهای معقولی مانند «شغل، مسکن، ازدواج و تحصیل علم دارد که با توجه به توان واقعی مدیریتی و اقتصادی و شرایط بینالمللی، دولت تاکنون در فراهم آوردن این امکانات، به صورت مناسب، ناتوان بوده است و 7. رسانههای داخلی با توجه به قدرت ماهوارهها و پیشرفتهای سریع تکنولوژی ارتباطی، همواره در معرض رقابت با رسانههای خارجی هستند که عمدتا با ما از نظر فرهنگی ناهمگون و از نظر سیاسی مخالفاند. توجه به این هفت نکته ما را به این نتیجه حیاتی میرساند که نقد صدا و سیما ضروری است و طبیعتا بهترین معیار برای نقد هم دیدگاههای امام و رهبر انقلاب است.
الف) نقد ساختاری: به این معنا که در صدا و سیما پس از توسعه کمی که در نتیجه مباحث تهاجم فرهنگی و گسترش شبکههای ملی و استانی به وجود آمد، سمتهای مدیریتی و مشاغل زیادی ایجاد شد که بعضا با مسئولیتهای متداخل و موازی فعالیت میکنند. اساسا هر گونه موازیکاری و زیادی نیرو، اولاً، منجر به تضعیف نظارت و برنامهریزی و ثانیا، تولید برنامههای ضعیف شده است و ثالثا، خود مجموعه نیروها نیز استحاله فرهنگی میشوند و کیفیت کار آنها پایین میآید و از طرفی هم مخاطبان را کاهش میدهد.
ب) نقد تخصصی: از آنجا که آثار صداو سیما بسیار متنوع است، باید به نقد تخصصی آن بیشتر توجه شود. در این نوع از نقد، ابتدا موضوعات تفکیک میشوند، مانند خبر، فیلم، سریال، برنامههای مستند، آموزشی، تفریحی، مسابقات، ورزشی و... . سپس متخصصان، هر حوزه را نقد میکنند و نتیجه آن اعمال میشود.
ج) نقد فرهنگی: بزرگترین انتقاد ممکن به صدا و سیما آن است که فرهنگ مصرفی را به شدت تبلیغ میکند، چه از طریق کثرت آگهیها و چه از طریق سریالها و فیلمها که با مؤلفههای زندگی اقتصای و فرهنگ اسلامی ما ناسازگار است. سریالهای ساخته شده در محیطهای مجلل و افرادی با طبقات بالای جامعه، مشکلزاست. نکته دیگر، توسعه فرهنگ انتقاد در سه بخش روشهای صحیح انتقاد برای اصلاح امور به عنوان یک وظیفه، بالا بردن قدرت تحمل و انتقادپذیری در مسئولان و پیگیری انتقادها تا رسیدن به راهحلهای واقعی برای حل مشکلات است. تلویزیون باید در طرح انتقادی مشکلات روزانه معیشتی مردم جسارت بیشتری داشته باشد. گزینه دیگر در نقد فرهنگی، برنامههای دینی است. در چنین برنامههایی، پیامها عمدتا مستقیم بیان میشوند و چهرهها شدیدا تکراری است.
د) سواد رسانهای: اساسا آشنایی هرچه بیشتر مخاطب با برنامه سازی و مقوله هنر، به «مشکلپسند شدن» سلیقه مخاطب میانجامد. به این مقوله، «سواد رسانهای» اطلاق میشود. با توجه به کثرت حضور فیلمهای خارجی در ایران و تأثیرات آن بر اذهان جوانان، هرچه سواد رسانهای جوان بالاتر رود، کمتر تحت تأثیر برنامههای مخرب داخلی و خارجی قرار میگیرند.
د) تفکیک برنامهریزی و نظارت: صدا و سیما پس از این سالها باید به یک تقویم مشخص کاری رسیده باشد. به عنوان مثال، مشخص باشد که چه برنامههایی باید در ماه رمضان و عید نوروز پخش شود. نویسندگان، فیلمنامه نویسان، برنامهسازان و تهیه کنندگان ملزم باشند که از تاریخ خاصی فعالیت کنند تا فرصت کافی برای ممیزی، نقد و ارائه پیشنهاد در برنامهسازی باشد. همچنین باید تفکیک منطقی از «برنامهریزی، برنامهسازی، اجرا و نظارت» صورت گیرد. متأسفانه توسعه کمی باعث شده است که مدیران برای تهیه برنامه، همیشه تحت فشار باشند و دچار روزمرگی و لحظهمرگی شوند! تهیهکننده با توجه به نیاز تولید برنامه و توسعه کمی و موانع و مشکلات مدیران، مطالب بیارزش برنامه را افزایش میدهد، به عنوان مثال، سرعت تکلم و عکسالعملها در سریالهای تلویزیونی، از سرعت تکلم مردم عادی کمتر است.
و) رابطه مردم و مسئولان: صدا وسیما باید واسطه انتقال انتقادات مردم به مسئولان و واسطه انتقال برنامهها، توجیهات و نظرات مسئولان به مردم باشد.
اشاره
1. نویسنده تلاش میکند از شرایط موجود جامعه ما، راهی برای تبدیل تلویزیون به دانشگاهی عمومی پیدا کند و پیشنهاداتی برای مسئولان صدا و سیما دارد. لحن و بیان نویسنده حاکی از حسن نظر و دلسوزی اوست که قابل تقدیر است.
2. عناوینی که نویسنده محترم برای نقدهای شش گانهاش به صدا و سیما انتخاب کرده است، مناسب شرح آن نیست. به عنوان نمونه، عنوان دوم، «نقد تخصصی» است. این مفهوم القا کننده این است که به لحاظ تخصصی چه نقدی بر صدا و سیما وارد است؛ درحالیکه متن، لزوم نقد تخصصی را بیان میدارد. همچنین عنوان چهارم، «سواد رسانه»، نقد نیست؛ بلکه توجه دادن به یک ویژگی مردم است. عنوان ششم نیز یک پیشنهاد است.
3. نویسنده، بزرگترین انتقاد به صدا و سیما را « تبلیغ فرهنگ مصرفی میداند». به نظر میرسد این نقد وارد باشد و جایی برای دفاع وجود ندارد. اما یکی از عوامل پدید آمدن چنین وضعی. این است که دولت در ابتدای انقلاب، همه هزینههای صدا و سیما را پرداخت میکرد و صدا و سیما نیازی به جذب آگهیهای تبلیغاتی نداشت. در طول دو برنامه توسعه دوم و سوم و شاید برنامه اول هم، سهم دولت در پرداخت هزینههای صداو سیما کاهش یافت و به تدریج بخش قابل توجهی از بودجه صدا و سیما از طریق جذب آگهی تأمین شد. اگر دولت بتواند با برنامهریزی دیگری، به جای تأمین بودجه از جذب آگهی، از طریق عوارضها و مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم استفاده کند، بخشی از مشکل حل خواهد شد.
توسعه کمّی صدا و سیما و افزایش چشمگیر شبکهها و ساعات پخش برنامهها، متناسب با توسعه نیروی انسانی متخصص نبوده است. فقر نیروی انسانی کارآمد و فرهنگی، فشار کار را به تعداد محدودی تهیهکننده، کارگردان و برنامهساز منتقل میکند. نتیجه آن، پایین آمدن میزان تلاش فکری و مطالعاتی برنامهسازان و تنزل سطح کیفی برنامهها، از جمله بیتوجهی به تعدادی از ارزشها و هنجارهاست و یکی از آنها، روحیه قناعت است. ساده انگاری در ساخت برنامهها نیز نتیجه دیگر چنین وضعی است. روآوردن به تشریفات و تجملات، راه سادهای برای زیباسازی تصویر است که متأسفانه به گستردگی مورد استفاده برنامهسازان قرار میگیرد. درحالیکه اگر مقداری به خود زحمت دهند، میتوانند زیباییهای بسیار بیشتر و متنوعتری را در برنامهها بیافزایند.
4. تفکیک برنامهریزی و نظارت، یکی از مواردی است که در صدا و سیما صورت پذیرفته است و هر یک دارای مراکزی جداگانه هستند. همچنین برنامهسازی و اجرا نیز از نظارت و برنامهریزی، منفک است. اما این امور سبب رفع مشکلات و افزایش کیفیت برنامه نشده است. هرچند تقویت برنامهریزی و حوزه برنامه سازی به لحاظ کیفی و قدرت اجرایی لازم است؛ اما این، همه کار نیست.
در حال حاضر برای تولید و پخش یک برنامه از ابتدای پیشنهاد آن به یکی از شبکهها، بیش از چهار مرحله کمیته و شورای برآورد و ارزیابی در تولید و پخش را طی میکند. اتفاقا یکی از عوامل کندی و پایین آمدن کیفیت برنامهها، همین تعدد مراجع تصمیمگیری و مراحل تصویب یک برنامه است. این امر سبب کاهش سرعت و شهامت مدیران، مسئولیتپذیری و خلاقیت آنان، سرعت عمل شبکهها و به همین دلیل، اجتناب از ورود به بسیاری مباحث ضروری اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روز و در نتیجه، بازماندن از رسالت رسانهای میشود.
5 . یک مشکل مهم صدا و سیما، که مناسب بود تا نویسنده محترم به آن بپردازد، غیبت از اغلب مباحث و موضوعات فرهنگی روزگار خود است. این امر، علاوه بر آنچه در بند قبل ذکر شد، معلول محدودیتهای زیاد صدا و سیما و احتیاط بیش از حد آن است. رسالت رسانهای ایجاب میکند که در امر اطلاعرسانی، به روز، بیطرف، واقعگرا و واقعنما عمل شود. در رسانه ملی جمهوری اسلامی تلاش میشود که از دامن زدن به اختلاف و خدشهدار کردن وحدت جامعه پرهیز شود. این موضوع در جای خود درست و قابل تقدیر است. اما اگر این اصل به تنها اصل حاکم بر رسانه تبدیل شود، آنگاه عملکرد آن در بسیاری زمینهها با رکود و سستی توأم خواهد شد و نتیجه آن از دست رفتن اعتبار رسانه در اطلاعرسانی به موقع و جامع است که این امر نیز موجب سوق دادن مخاطب به رسانههای دیگر میشود. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران باید ضمن رعایت اصل وحدت جامعه، به اصل اساسی بالا بردن سطح و گستره دسترسی به اطلاعات در کشور، بلکه در کل جهان، توجه جدی کند. بدیهی است که رسانه ملی، مصالح ملی را نیز در نظر میگیرد؛ اما این امر به معنای حذف صورت مسئله چالشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیست. بلکه باید با ایجاد موازنه مثبت، ضمن انعکاس چالشها و انتقادها، راهبردها و روشهایی را که تأمین کننده مصالح ملی و مصلحت نظام اسلامی است، به مخاطب عرضه دارد.