آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده گمنام این مقاله بر آن است که تلویزیون می‏تواند و باید تبدیل به دانشگاهی عمومی شود. برای دستیابی به چنین آرمانی، راه پر پیچ و خمی پیش رو دارد و باید به نقد خود بپردازد. وی با برشمردن هفت ویژگی جامعه امروز ما، به نقد ساختاری، تخصصی، فرهنگی، سواد رسانه‏ای، تفکیک برنامه‏ریزی و نظارت و رابطه مردم و مسئولان می‏پردازد.

متن

سوره،ش 8
عده‏ای تلویزیون را رسانه‏ای صرفا خبری می‏دانند؛ عده‏ای آن‏را وسیله سرگرمی عموم مردم؛ بعضی آن‏را ابزار اتلاف وقت برمی‏شمارند و گروهی نیز آن‏را، در مجموع، منفی ارزیابی می‏کنند.
رسانه‏های جدید استعداد عجیبی در الگوسازی، شخصیت، الگو و ستاره‏سازی دارند و ستاره‏های ورزش و سینما را همانند «انسان‏های کامل» به جوانان معرفی می‏کنند. سؤال اساسی برای جامعه ما با ویژگی‏های انقلابی، اسلامی و آرمانی این است که این رسانه با این گستردگی نفوذ، تا چه میزان می‏تواند به «دانشگاه» تبدیل شود. این رسانه چگونه می‏تواند ایمان و اعتقاد دینی را در جامعه تقویت کند؛ در عین حال در شرایط جهانی شده ارتباطات، با وجود رسانه‏های رقیب خارجی، مخاطب خود را حفظ و مصون کند. در واقع از یک طرف، واقعیت‏ها و چارچوب‏های این رسانه و تاریخچه استفاده از آن در غرب پیش روی ماست که دو عنصر «سکس و خشونت» که منافی فرهنگ دینی ماست در آن پررنگ است و از یک طرف عرصه‏ای برای تبلیغ دینی فراهم کرده است. نگاه و توقع بزرگان و رهبران دینی‏ـ سیاسی ما به این رسانه نیز آرمان‏گرایانه است و ما باید در این سیر حرکت کنیم. حضرت امام قدس‏سره بارها رادیو، تلویزیون را حساس‏ترین دستگاه کشور خوانده‏اند. شرایط جامعه و انتظار ما از این رسانه و وضعیت دنیای امروز را می‏توان به‏طور خلاصه در چند بخش بیان کرد: 1. گفتمان امام یک گفتمان آرمان‏گرایانه و مبتنی بر آموزه‏های دینی است؛ 2. تکوین و تکامل وسایل ارتباط جمعی، عمدتا در غرب صورت گرفته است؛ 3. این وسایل ابتدا به همان صورت و با همان نگاه به کشور ما وارد شد و سپس به علت ایدئولوژی حاکم بر اذهان دولت‏مردان رژیم پهلوی، در جهت تخریب فرهنگ اسلامی‏ـسنتی جامعه حرکت کرد؛ 4. تلویزیون در غرب، تولید کننده خستگی‏ناپذیر گفتمان‏های شنیداری و دیداری است. در نتیجه این رسانه ابزار اصلی توسعه «فرهنگ مصرفی» است و بر محور «خواست‏ها» حرکت می‏کند؛ 5 . وسایل ارتباط جمعی و از جمله تلویزیون با همراهی ماهواره، فاصله‏های زمانی و مکانی انتقال تصاویر، اخبار و اطلاعات را کاهش داده‏اند. تأثیرپذیری جامعه داخلی از مؤلفه‏های خارجی افزایش یافته است و دسترسی مخاطب به «تولیدات رقیب» نیز از کنترل دولت‏ها خارج شده است؛ 6. جامعه ایرانی در شرایط کنونی چند ویژگی عمده دارد: اولاً، از میانگین سنی پایینی برخوردار است. جوانی جمعیت عوارض و نتایجی را دربردارد، از جمله تنوع‏طلبی، تحرک و انرژی بالا، آرمان‏گرایی آتشین و عجولانه، جذابیت زیاد هنر و ورزش، بالا بودن میزان خطرپذیری و تجربه‏پذیری جوان و در نتیجه خطر احتمالی انحرافات اخلاقی، دینی و.... ثانیا، چنین جمعیتی نیازهای معقولی مانند «شغل، مسکن، ازدواج و تحصیل علم دارد که با توجه به توان واقعی مدیریتی و اقتصادی و شرایط بین‏المللی، دولت تاکنون در فراهم آوردن این امکانات، به صورت مناسب، ناتوان بوده است و 7. رسانه‏های داخلی با توجه به قدرت ماهواره‏ها و پیشرفت‏های سریع تکنولوژی ارتباطی، همواره در معرض رقابت با رسانه‏های خارجی هستند که عمدتا با ما از نظر فرهنگی ناهمگون و از نظر سیاسی مخالف‏اند. توجه به این هفت نکته ما را به این نتیجه حیاتی می‏رساند که نقد صدا و سیما ضروری است و طبیعتا بهترین معیار برای نقد هم دیدگاه‏های امام و رهبر انقلاب است.
الف) نقد ساختاری: به این معنا که در صدا و سیما پس از توسعه کمی که در نتیجه مباحث تهاجم فرهنگی و گسترش شبکه‏های ملی و استانی به وجود آمد، سمت‏های مدیریتی و مشاغل زیادی ایجاد شد که بعضا با مسئولیت‏های متداخل و موازی فعالیت می‏کنند. اساسا هر گونه موازی‏کاری و زیادی نیرو، اولاً، منجر به تضعیف نظارت و برنامه‏ریزی و ثانیا، تولید برنامه‏های ضعیف شده است و ثالثا، خود مجموعه نیروها نیز استحاله فرهنگی می‏شوند و کیفیت کار آنها پایین می‏آید و از طرفی هم مخاطبان را کاهش می‏دهد.
ب) نقد تخصصی: از آنجا که آثار صداو سیما بسیار متنوع است، باید به نقد تخصصی آن بیشتر توجه شود. در این نوع از نقد، ابتدا موضوعات تفکیک می‏شوند، مانند خبر، فیلم، سریال، برنامه‏های مستند، آموزشی، تفریحی، مسابقات، ورزشی و... . سپس متخصصان، هر حوزه را نقد می‏کنند و نتیجه آن اعمال می‏شود.
ج) نقد فرهنگی: بزرگ‏ترین انتقاد ممکن به صدا و سیما آن است که فرهنگ مصرفی را به شدت تبلیغ می‏کند، چه از طریق کثرت آگهی‏ها و چه از طریق سریال‏ها و فیلم‏ها که با مؤلفه‏های زندگی اقتصای و فرهنگ اسلامی ما ناسازگار است. سریال‏های ساخته شده در محیط‏های مجلل و افرادی با طبقات بالای جامعه، مشکل‏زاست. نکته دیگر، توسعه فرهنگ انتقاد در سه بخش روش‏های صحیح انتقاد برای اصلاح امور به عنوان یک وظیفه، بالا بردن قدرت تحمل و انتقادپذیری در مسئولان و پی‏گیری انتقادها تا رسیدن به راه‏حل‏های واقعی برای حل مشکلات است. تلویزیون باید در طرح انتقادی مشکلات روزانه معیشتی مردم جسارت بیشتری داشته باشد. گزینه دیگر در نقد فرهنگی، برنامه‏های دینی است. در چنین برنامه‏هایی، پیام‏ها عمدتا مستقیم بیان می‏شوند و چهره‏ها شدیدا تکراری است.
د) سواد رسانه‏ای: اساسا آشنایی هرچه بیشتر مخاطب با برنامه سازی و مقوله هنر، به «مشکل‏پسند شدن» سلیقه مخاطب می‏انجامد. به این مقوله، «سواد رسانه‏ای» اطلاق می‏شود. با توجه به کثرت حضور فیلم‏های خارجی در ایران و تأثیرات آن بر اذهان جوانان، هرچه سواد رسانه‏ای جوان بالاتر رود، کمتر تحت تأثیر برنامه‏های مخرب داخلی و خارجی قرار می‏گیرند.
د) تفکیک برنامه‏ریزی و نظارت: صدا و سیما پس از این سال‏ها باید به یک تقویم مشخص کاری رسیده باشد. به عنوان مثال، مشخص باشد که چه برنامه‏هایی باید در ماه رمضان و عید نوروز پخش شود. نویسندگان، فیلم‏نامه نویسان، برنامه‏سازان و تهیه کنندگان ملزم باشند که از تاریخ خاصی فعالیت کنند تا فرصت کافی برای ممیزی، نقد و ارائه پیشنهاد در برنامه‏سازی باشد. همچنین باید تفکیک منطقی از «برنامه‏ریزی، برنامه‏سازی، اجرا و نظارت» صورت گیرد. متأسفانه توسعه کمی باعث شده است که مدیران برای تهیه برنامه، همیشه تحت فشار باشند و دچار روزمرگی و لحظه‏مرگی شوند! تهیه‏کننده با توجه به نیاز تولید برنامه و توسعه کمی و موانع و مشکلات مدیران، مطالب بی‏ارزش برنامه را افزایش می‏دهد، به عنوان مثال، سرعت تکلم و عکس‏العمل‏ها در سریال‏های تلویزیونی، از سرعت تکلم مردم عادی کمتر است.
و) رابطه مردم و مسئولان: صدا وسیما باید واسطه انتقال انتقادات مردم به مسئولان و واسطه انتقال برنامه‏ها، توجیهات و نظرات مسئولان به مردم باشد.
اشاره
1. نویسنده تلاش می‏کند از شرایط موجود جامعه ما، راهی برای تبدیل تلویزیون به دانشگاهی عمومی پیدا کند و پیشنهاداتی برای مسئولان صدا و سیما دارد. لحن و بیان نویسنده حاکی از حسن نظر و دل‏سوزی اوست که قابل تقدیر است.
2. عناوینی که نویسنده محترم برای نقدهای شش گانه‏اش به صدا و سیما انتخاب کرده است، مناسب شرح آن نیست. به عنوان نمونه، عنوان دوم، «نقد تخصصی» است. این مفهوم القا کننده این است که به لحاظ تخصصی چه نقدی بر صدا و سیما وارد است؛ درحالی‏که متن، لزوم نقد تخصصی را بیان می‏دارد. همچنین عنوان چهارم، «سواد رسانه»، نقد نیست؛ بلکه توجه دادن به یک ویژگی مردم است. عنوان ششم نیز یک پیشنهاد است.
3. نویسنده، بزرگ‏ترین انتقاد به صدا و سیما را « تبلیغ فرهنگ مصرفی می‏داند». به نظر می‏رسد این نقد وارد باشد و جایی برای دفاع وجود ندارد. اما یکی از عوامل پدید آمدن چنین وضعی. این است که دولت در ابتدای انقلاب، همه هزینه‏های صدا و سیما را پرداخت می‏کرد و صدا و سیما نیازی به جذب آگهی‏های تبلیغاتی نداشت. در طول دو برنامه توسعه دوم و سوم و شاید برنامه اول هم، سهم دولت در پرداخت هزینه‏های صداو سیما کاهش یافت و به تدریج بخش قابل توجهی از بودجه صدا و سیما از طریق جذب آگهی تأمین شد. اگر دولت بتواند با برنامه‏ریزی دیگری، به جای تأمین بودجه از جذب آگهی، از طریق عوارض‏ها و مالیات‏های مستقیم و غیر مستقیم استفاده کند، بخشی از مشکل حل خواهد شد.
توسعه کمّی صدا و سیما و افزایش چشم‏گیر شبکه‏ها و ساعات پخش برنامه‏ها، متناسب با توسعه نیروی انسانی متخصص نبوده است. فقر نیروی انسانی کارآمد و فرهنگی، فشار کار را به تعداد محدودی تهیه‏کننده، کارگردان و برنامه‏ساز منتقل می‏کند. نتیجه آن، پایین آمدن میزان تلاش فکری و مطالعاتی برنامه‏سازان و تنزل سطح کیفی برنامه‏ها، از جمله بی‏توجهی به تعدادی از ارزش‏ها و هنجارهاست و یکی از آنها، روحیه قناعت است. ساده انگاری در ساخت برنامه‏ها نیز نتیجه دیگر چنین وضعی است. روآوردن به تشریفات و تجملات، راه ساده‏ای برای زیباسازی تصویر است که متأسفانه به گستردگی مورد استفاده برنامه‏سازان قرار می‏گیرد. درحالی‏که اگر مقداری به خود زحمت دهند، می‏توانند زیبایی‏های بسیار بیشتر و متنوع‏تری را در برنامه‏ها بیافزایند.
4. تفکیک برنامه‏ریزی و نظارت، یکی از مواردی است که در صدا و سیما صورت پذیرفته است و هر یک دارای مراکزی جداگانه هستند. همچنین برنامه‏سازی و اجرا نیز از نظارت و برنامه‏ریزی، منفک است. اما این امور سبب رفع مشکلات و افزایش کیفیت برنامه نشده است. هرچند تقویت برنامه‏ریزی و حوزه برنامه سازی به لحاظ کیفی و قدرت اجرایی لازم است؛ اما این، همه کار نیست.
در حال حاضر برای تولید و پخش یک برنامه از ابتدای پیشنهاد آن به یکی از شبکه‏ها، بیش از چهار مرحله کمیته و شورای برآورد و ارزیابی در تولید و پخش را طی می‏کند. اتفاقا یکی از عوامل کندی و پایین آمدن کیفیت برنامه‏ها، همین تعدد مراجع تصمیم‏گیری و مراحل تصویب یک برنامه است. این امر سبب کاهش سرعت و شهامت مدیران، مسئولیت‏پذیری و خلاقیت آنان، سرعت عمل شبکه‏ها و به همین دلیل، اجتناب از ورود به بسیاری مباحث ضروری اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روز و در نتیجه، بازماندن از رسالت رسانه‏ای می‏شود.
5 . یک مشکل مهم صدا و سیما، که مناسب بود تا نویسنده محترم به آن بپردازد، غیبت از اغلب مباحث و موضوعات فرهنگی روزگار خود است. این امر، علاوه بر آنچه در بند قبل ذکر شد، معلول محدودیت‏های زیاد صدا و سیما و احتیاط بیش از حد آن است. رسالت رسانه‏ای ایجاب می‏کند که در امر اطلاع‏رسانی، به روز، بی‏طرف، واقع‏گرا و واقع‏نما عمل شود. در رسانه ملی جمهوری اسلامی تلاش می‏شود که از دامن زدن به اختلاف و خدشه‏دار کردن وحدت جامعه پرهیز شود. این موضوع در جای خود درست و قابل تقدیر است. اما اگر این اصل به تنها اصل حاکم بر رسانه تبدیل شود، آن‏گاه عملکرد آن در بسیاری زمینه‏ها با رکود و سستی توأم خواهد شد و نتیجه آن از دست رفتن اعتبار رسانه در اطلاع‏رسانی به موقع و جامع است که این امر نیز موجب سوق دادن مخاطب به رسانه‏های دیگر می‏شود. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران باید ضمن رعایت اصل وحدت جامعه، به اصل اساسی بالا بردن سطح و گستره دسترسی به اطلاعات در کشور، بلکه در کل جهان، توجه جدی کند. بدیهی است که رسانه ملی، مصالح ملی را نیز در نظر می‏گیرد؛ اما این امر به معنای حذف صورت مسئله چالش‏های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیست. بلکه باید با ایجاد موازنه مثبت، ضمن انعکاس چالش‏ها و انتقادها، راهبردها و روش‏هایی را که تأمین کننده مصالح ملی و مصلحت نظام اسلامی است، به مخاطب عرضه دارد.

تبلیغات