دیدگاه های نوین در عرصه جهانی شدن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ابرار ، 3/2/83
این مقاله سه دیدگاه در عرصه جهانیشدن را معرفی میکند: نولیبرالیسم: این اندیشه ادامه همان لیبرالیسم کلاسیک است. بر این اساس، نیروهای بازار منجر به رفاه، آزادی، دموکراسی و صلح برای همه خواهند شد. دولتها امکان کنترل جهانی شدن را ندارند؛ بنابراین، باید به بازارهای جهانی امکان ادامه فعالیت بدهند و بلکه باید تسهیلات جهانی شدن را فراهم آورند. لذا، رفع محدودیتها درباره جابهجایی پول، کالا، و نیز عدم کنترل قیمتها و دست مزدها و نرخ ارز توجیه میشود. و از خصوصی سازی گسترده سخن به میان میآید. این دیدگاه هماهنگ با جهانی شدن و منافع قدرتمندان عمل است. نویسنده فهرستی از مؤسسات، رسانهها و سازمانهایی که در خدمت این گرایش هستند ارائه میکند. اجرای این سیاستها در عمل با مشکلات فراوانی روبهرو بوده است.
اصلاحطلبی یا دموکراسی اجتماعی جهانی: اینان مخالف سرمایهداری افسارگسیخته هستند و معتقدند که بازارهای جهانی ممکن است فعالیتهای غیر قانونی انجام دهند؛ لذا، نیازمند کنترل و اصلاح از سوی سازمانهای دولتی میباشند. در ادامه، رئوس سیاستهای پیشنهادی اصلاحطلبان و سپس نقش مؤسسات فرادولتی ذکر میشود. در دهه 1990 با قدرتیابی سوسیال ـ دموکراتها در چند کشور، اصلاحطلبان نیز تقویت شدند و نهادهای وابسته به سازمان ملل نیز نظریات اصلاحطلبانهای مطرح کردند. باید از نیروی کار، بیشتر حمایت شود و جهانیشدن در خدمت نیازها و آرزوهای مردم هدایت شود.گرایش اصلاحطلبی، از نیرو و نفوذ نولیبرالیسم کاسته است.
رادیکالیسم: این گرایش، مناسبی ساختاری جهانی شدن را هدف قرار داده است و طرفدار معکوسسازی جهانی شدن و یا تغییر مسیر آن در زمینههای دیگر است. هدف این گرایش، بهبود سلامت اقتصادی، تعادل زیستمحیطی، دموکراسی و یکپارچگی فرهنگی است که با کنترل جهانگرایی حاصل میشود. این نظریه، جهانی شدن را اصلاحناپذیر میداند.
نویسنده گروههای مختلف طرفداران این نظریه را نام میبرد و به گروهی با نام «رادیکال پیشرو» اشاره میکند که در پی جهانی شدن جامعه سرمایهداری است. تشکیل جنبشهای کارگری، زنان و سایر اقشار ستمدیده را ترویج میکند. پستمدرنها نیز در این میان سهمی را از آن خود کردهاند. به طور کلی، سیاستهای رادیکالی طرفدار کمتری دارند و از جهت سیاسی نیز غیرعملی به نظر میرسند.
این مقاله سه دیدگاه در عرصه جهانیشدن را معرفی میکند: نولیبرالیسم: این اندیشه ادامه همان لیبرالیسم کلاسیک است. بر این اساس، نیروهای بازار منجر به رفاه، آزادی، دموکراسی و صلح برای همه خواهند شد. دولتها امکان کنترل جهانی شدن را ندارند؛ بنابراین، باید به بازارهای جهانی امکان ادامه فعالیت بدهند و بلکه باید تسهیلات جهانی شدن را فراهم آورند. لذا، رفع محدودیتها درباره جابهجایی پول، کالا، و نیز عدم کنترل قیمتها و دست مزدها و نرخ ارز توجیه میشود. و از خصوصی سازی گسترده سخن به میان میآید. این دیدگاه هماهنگ با جهانی شدن و منافع قدرتمندان عمل است. نویسنده فهرستی از مؤسسات، رسانهها و سازمانهایی که در خدمت این گرایش هستند ارائه میکند. اجرای این سیاستها در عمل با مشکلات فراوانی روبهرو بوده است.
اصلاحطلبی یا دموکراسی اجتماعی جهانی: اینان مخالف سرمایهداری افسارگسیخته هستند و معتقدند که بازارهای جهانی ممکن است فعالیتهای غیر قانونی انجام دهند؛ لذا، نیازمند کنترل و اصلاح از سوی سازمانهای دولتی میباشند. در ادامه، رئوس سیاستهای پیشنهادی اصلاحطلبان و سپس نقش مؤسسات فرادولتی ذکر میشود. در دهه 1990 با قدرتیابی سوسیال ـ دموکراتها در چند کشور، اصلاحطلبان نیز تقویت شدند و نهادهای وابسته به سازمان ملل نیز نظریات اصلاحطلبانهای مطرح کردند. باید از نیروی کار، بیشتر حمایت شود و جهانیشدن در خدمت نیازها و آرزوهای مردم هدایت شود.گرایش اصلاحطلبی، از نیرو و نفوذ نولیبرالیسم کاسته است.
رادیکالیسم: این گرایش، مناسبی ساختاری جهانی شدن را هدف قرار داده است و طرفدار معکوسسازی جهانی شدن و یا تغییر مسیر آن در زمینههای دیگر است. هدف این گرایش، بهبود سلامت اقتصادی، تعادل زیستمحیطی، دموکراسی و یکپارچگی فرهنگی است که با کنترل جهانگرایی حاصل میشود. این نظریه، جهانی شدن را اصلاحناپذیر میداند.
نویسنده گروههای مختلف طرفداران این نظریه را نام میبرد و به گروهی با نام «رادیکال پیشرو» اشاره میکند که در پی جهانی شدن جامعه سرمایهداری است. تشکیل جنبشهای کارگری، زنان و سایر اقشار ستمدیده را ترویج میکند. پستمدرنها نیز در این میان سهمی را از آن خود کردهاند. به طور کلی، سیاستهای رادیکالی طرفدار کمتری دارند و از جهت سیاسی نیز غیرعملی به نظر میرسند.