آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

مردم‏سالاری، 21/2/83
یکی از ضروریات زندگی بشر وجود نظام اجتماعی و تشکیل دولت است. زیرا انسان موجودی «مدنی‏الطبع» است و نیازهای او جز در سایه زندگی اجتماعی و همکاری افراد با یکدیگر تأمین نمی‏شود. تلاش این نوشتار بررسی امکان یا امتناع تشکیل دولت اسلامی است و کاویدن این مسئله که آیا در دین اسلام می‏توان امارات، قراین و مقوماتی یافت که ثابت کند دین اسلام روش خاصی از حکومت را توصیه می‏کند. به عبارت دیگر، این پرسش وجود دارد که آیا شکل‏گیری دولت در جامعه اسلامی، ملازمتی با دین دارد. عالمان دین بر اساس پاسخی که به این پرسش می‏دهند، دست‏کم به دو گروه تقسیم می‏شوند: گروه نخست بر این باورند که آنچه به عنوان احکام شریعت در قرآن آمده است و یا هر آنچه که از قول، فعل و تقریر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام از نظر شیعه برمی‏آید، موجبات تأسیس نظام‏ها و قوانین ابدی را فراهم آورده است. حکومت از کتاب و سنت استنباط می‏شود و مسئله‏ای عقلانی نیست؛ چرا که وظیفه حکومت در میان مسلمانان، اجرای احکام اسلام است. گروه دوم اعتقاد دارند که بدون داشتن تصور و انتظاری پیشین از دین و متون دینی، نمی‏توان دین و قلمرو آن را فهمید. بنابراین، آنچه که میراث گفتمان پیامبر و کنش وی در صدر اسلام می‏باشد، نه شکل و روش خاصی از حکومت، بلکه یک سری پیام‏ها و ارزش‏هاست که باید مبنای عمل دولت در جامعه اسلامی قرار گیرد. در آن زمان دین و دولت از یکدیگر جدا نبودند.
نویسنده در ادامه، این فرآیند را در نگاه شیعه و اهل سنت بررسی می‏کند: علی عبدالرازق نویسنده الاسلام و اصول‏الحکم بر این باور است که اگر در سیره پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، عملکرد به ظاهر حکومتی و جلوه‏هایی از قدرت دولتی را می‏بینیم، نباید شک و تردید کنیم. با تأمل در آنها، درمی‏یابیم که اصلاً چنین نیستند؛ بلکه ابزاری در میان ابزارهای دیگر هستند؛ که پیامبر برای تثبیت دین و تقویت دعوتش به‏کار گرفته است.
اولین فقیه شیعه‏ای که ولایت فقیه را به تفصیل بحث کرد و آن‏را به صورت یک مسئله فقهی درآورد و دلیل عقلی و نقلی بر آن گردآوری کرد ملااحمد نراقی است. او انتظام امور دنیای مردم را از وظایف فقها می‏شمارد. فقیهان شیعه در این زمینه دو دسته‏اند: دسته اول، فقیهانی که در ادله فقهی، شکل حکومت خاصی را برای زمان غیبت نیافته‏اند. بنابراین، شخص یا اشخاص خاصی برای حکومت منصوب نشده‏اند. از دیدگاه این فقیهان از میان امور عمومی، تنها تکلیف امور حسبیه از سوی شارع مقدس معین شده است. دسته دوم، کسانی هستند که به ارائه نظریه‏های ایجابی دولت پرداخته‏اند: طرح کلان اداره جامعه بر اساس تعالیم اسلامی از سوی فقیهانی است که شکل حکومت خاصی را از ادله فقهی استنباط کرده‏اند. اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است، بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه دارد. اما دیدگاه مخالف معتقد است که بستر عقلایی حرکت فقهی در زمینه سیاست، در موارد عمده‏ای مخدوش است و اغلب نظریات فقهی باب سیاست در عصر حاضر توجیه عقلایی ندارد.

تبلیغات