نگاه سخت افزاری به علم و غفلت از وجوه نرم افزاری
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سیاست روز، 14/7/82
تولید علم و جنبش نرمافزاری را از وجوه مختلفی میتوان بررسی کرد. این وجوه را میتوان در حوزه علمشناسی فلسفی و جامعهشناسی علم جستوجو کرد. تحولی که به تدریج در پیشفرضهای علمی حاصل شده است، نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی را پررنگتر کرده و جامعهشناسی علم را، که دیگر نرمافزار تولید علم و فنآوری را رقم میزند، به لحاظ محتوایی، دستخوش تغییر کرده است. اگر در رویکرد برونگرایانه جامعهشناسی علم، تأکید بر هنجارها و عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، تنها به مثابه محرکهای علم بوده است، که تنها بر حجم، شکل، شدت و نحوه استفاده از علم تأثیرگذار است، در رویکرد جدید جامعهشناسی علم، این تأثیر ابعاد محتوایی را نیز شامل میشود. با به مبانی متافیزیکی علم، مقتضی است که کانونهای فرهنگی منتقد، اعم از حوزوی و دانشگاهی، ضمن اشراف بر مبانی موجود، به نقد و ارزیابی آنها پرداخته و با نگاه فلسفی جامعتر و معرفتی هماهنگ، مبانی جایگزین را تعریف و در اختیار فعالیتها و تحقیقات علمی دانشگاهی قرار دهند. در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت، که مربوط به غایت و جهت علم است، متولیان استنباطات دینی باید غایت دینی علم را استنباط و در اختیار دانشگاهیان قرار دهند. در بعد نقش محقق نیز باید با انگیزهشناسی و عوامل مؤثر بر تقویت آن، موانع بر سر راه انگیزه اندیشمند مسلمان را شناسایی و برطرف کرد. در بعد زمینههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی، باید دانش نظری، علاوه بر مبانی متافیزیکی و فلسفه تعلیم و تربیت که میتواند بیانگر وجه نرمافزاری عام عمل باشد، با زمینههای فرهنگی، اجتماعی و زیستجهان و نیازهای اجتماعی نیز سازگار باشد. از ابزارها و مکانیزمهای نرمافزاری دیگر رشد علم، میتوان به استقلال و آزادی عمل دانشگاهیان و پرهیز از فرمگرایی (تقلید)، مشارکت نخبگان دانشگاهی در تصمیمگیریهای کلیدی دانشگاه و جامعه، جایگاه مناسب در سلسله مراتب اقتصادی، اجتماعی و احساس تعلق ملی و فرهنگی اشاره کرد. توجه به زمینههای فرهنگی و اجتماعی، چه در قالب رویکرد برونگرا و چه درونگرا، میطلبد که این زمینهها و قابلیتها به دقت مورد مطالعه قرار گیرد و با توجه به سابقه موفق و تاریخی تمدن اسلامی به کنکاشی دقیق در این دوره، همچنین معرفتشناسی حاکم، جایگاه اندیشهورزان و عالمان و شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بپردازیم. این کنکاش مهر تأییدی است بر اهمیت تاریخ علم، جامعهشناسی علم و حتی فلسفه علم. البته آسیبهایی نیز در مورد تولید علم از فقدان چارچوب نظری مناسب بر دانشگاهها، تمرکزگرایی حاکم، سیاستزدگی غالب، فضای آنومیک حاکم بر دانشگاهها و... وجود دارد.
تولید علم و جنبش نرمافزاری را از وجوه مختلفی میتوان بررسی کرد. این وجوه را میتوان در حوزه علمشناسی فلسفی و جامعهشناسی علم جستوجو کرد. تحولی که به تدریج در پیشفرضهای علمی حاصل شده است، نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی را پررنگتر کرده و جامعهشناسی علم را، که دیگر نرمافزار تولید علم و فنآوری را رقم میزند، به لحاظ محتوایی، دستخوش تغییر کرده است. اگر در رویکرد برونگرایانه جامعهشناسی علم، تأکید بر هنجارها و عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، تنها به مثابه محرکهای علم بوده است، که تنها بر حجم، شکل، شدت و نحوه استفاده از علم تأثیرگذار است، در رویکرد جدید جامعهشناسی علم، این تأثیر ابعاد محتوایی را نیز شامل میشود. با به مبانی متافیزیکی علم، مقتضی است که کانونهای فرهنگی منتقد، اعم از حوزوی و دانشگاهی، ضمن اشراف بر مبانی موجود، به نقد و ارزیابی آنها پرداخته و با نگاه فلسفی جامعتر و معرفتی هماهنگ، مبانی جایگزین را تعریف و در اختیار فعالیتها و تحقیقات علمی دانشگاهی قرار دهند. در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت، که مربوط به غایت و جهت علم است، متولیان استنباطات دینی باید غایت دینی علم را استنباط و در اختیار دانشگاهیان قرار دهند. در بعد نقش محقق نیز باید با انگیزهشناسی و عوامل مؤثر بر تقویت آن، موانع بر سر راه انگیزه اندیشمند مسلمان را شناسایی و برطرف کرد. در بعد زمینههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی، باید دانش نظری، علاوه بر مبانی متافیزیکی و فلسفه تعلیم و تربیت که میتواند بیانگر وجه نرمافزاری عام عمل باشد، با زمینههای فرهنگی، اجتماعی و زیستجهان و نیازهای اجتماعی نیز سازگار باشد. از ابزارها و مکانیزمهای نرمافزاری دیگر رشد علم، میتوان به استقلال و آزادی عمل دانشگاهیان و پرهیز از فرمگرایی (تقلید)، مشارکت نخبگان دانشگاهی در تصمیمگیریهای کلیدی دانشگاه و جامعه، جایگاه مناسب در سلسله مراتب اقتصادی، اجتماعی و احساس تعلق ملی و فرهنگی اشاره کرد. توجه به زمینههای فرهنگی و اجتماعی، چه در قالب رویکرد برونگرا و چه درونگرا، میطلبد که این زمینهها و قابلیتها به دقت مورد مطالعه قرار گیرد و با توجه به سابقه موفق و تاریخی تمدن اسلامی به کنکاشی دقیق در این دوره، همچنین معرفتشناسی حاکم، جایگاه اندیشهورزان و عالمان و شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بپردازیم. این کنکاش مهر تأییدی است بر اهمیت تاریخ علم، جامعهشناسی علم و حتی فلسفه علم. البته آسیبهایی نیز در مورد تولید علم از فقدان چارچوب نظری مناسب بر دانشگاهها، تمرکزگرایی حاکم، سیاستزدگی غالب، فضای آنومیک حاکم بر دانشگاهها و... وجود دارد.