سکولاریسم مذهبی، تنها راه رهایی فلسطین
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده با ارائه رویکرد مثبت ایرانیان و اسلام به فلسطین، در گذشته تاریخ، به نقد رویکرد امروزی شرق میپردازد و به جای دولت مذهبی، با مثبت ارزیابی کردن برخورد دولتهای اروپایی، آزادی مذهبی و دولت سکولار را تنها راهحل مشکل فلسطین برمیشمارد.متن
شرق، 1/9/82
یهودیان که روزگاری نازپرورده ایرانیان و خصم رومیان بودند، اینک نوردیده غربیان و بلای جان شرقیاناند. طنز تاریخ آنجاست که قرنها بعد، وارثان روم باستان، آمریکا و انگلستان، فریاد بازگشت آوارگان یهود به سرزمین موعود را سر دهند و بکوشند تا فلسطین، اسرائیل شود. انگلوساکسونها، این کار را برای رهانیدن اروپا و یهود از یکدیگر انجام دادند. چه، بزرگترین نسلکشی قوم یهود در اروپا رخ داد؛ اما، شگفت آنکه این بار قرعه یهود ستیزی به دامان خاورمیانه افتاد. منطقهای که نه فقط کورش ِ رهاییبخش یهودیان را دارد، که محمد صلیاللهعلیهوآله رسول خدا، حکم به همزیستی مسلمان و یهود داده بود. شرقیان گمان میکنند که تنها راه مشروع مخالفت با اسرائیل، تکیه بر فضل تقدم اعراب در منطقه است؛ ادعایی که، البته، سندیت ندارد. فلسطین، هند موحدان است. تنها راه رهایی فلسطین از چنگال نسلکشی، تأسیس دولتی غیردینی در آنست که به همه ادیان از یک چشم بنگرد. چنین دولتی نمیتواند بیتوجه به مذهب باشد؛ باید به آرامی از کنار نزاعهای مذهبی گذر کند و نه فقط حوزه خصوصی، که حوزه عمومی را نیز به مردم بسپرد تا روحانیان مسلمان، عمامه، روحانیان مسیحی، کلاه و روحانیون یهودی، عرقچین بر سر نهند. دادگاهها در منطقهالفراغ شریعتها حکم صادر کنند و عرف در جواب شرع قانون بسازد. اینگونه است که مهمترین وظیفه سکولارهای مذهبی، ایجاد آزادی مذهبی خواهد بود، نه تأسیس دولت مذهبی. اسرائیلیها به این دلیل از سوی غربیها حمایت میشوند که به خیال غرب، ظاهرا صورت نزدیکتری به دموکراسی غربی دارند: پارلمان و احزاب موافق و مخالف، انتخابات و... ؛ دولتی سکولار دارند: در پارلمان خویش از اعراب عضو میپذیرند، علیه دولت یهود نطق میکنند، احزاب مذهبی را از پارلمان بیرون میکنند و قدرت را میان احزاب عرفی، دستبهدست میکنند. اما، فلسطینیها موقعیتی دورتر از دموکراسی غربی دارند و به این دلیل ممکن است، در صورت تأسیس دولت مستقل فلسطین، احزاب بنیادگرا بر سر کار آیند. مسجدالاقصی، هیکل سلیمان و کلیسای مهد، نه فقط نهادهای مذهبی، که نهادهای سیاسی و اجتماعی سرزمین فلسطیناند و پلورالیسم سنتی و مذهبی را پشتوانه حیات این سرزمین مقدس قرار دادهاند.
اشاره
آنچه در این مقاله جلب توجه میکند، کاستیها و نارساییهای فراوان نویسنده در ارائه استدلال و شواهد تاریخی است که به بررسی اجمالی این نارساییها میپردازیم:
1. نویسنده در مقاله خود چنان وانمود کرده است که گویی قدمت تاریخی قوم یهود در سرزمین فلسطین، بیش از اعراب بوده است.
نویسنده در ادعای تاریخی خود، خطای فاحشی را مرتکب شده است. چراکه محققین و مورخینی مانند تویینبی، فریدمن، ماکسیم رودنسون، موشه منوهین، فرانسیس امیلی و... ، بر این اعتقادند که قبایل عرب در حدود 2500 سال قبل از میلاد مسیح، به فلسطین فعلی مهاجرت کردند که بعدها به اسم «کنعانیها» معروف شدند. همین کنعانیان برای نخستین بار شهر «بیتالمقدس» را بنیان گذاشتند. همچنین، گروهی از آنان، بعدها، تمدن «فنیقی» را در سواحل مدیترانه در لبنان به وجود آوردند. کنعانیها حدود 1500 سال کنترل این ناحیه را در دست داشتند و شهرهای اریحا، بیسان، شکیم و نابلس توسط آنان ساخته شد. در واقع عبریها یا اتباع بعدی حکومت اسرائیل، نخستین ساکنان سرزمین فلسطین نبودند؛ بلکه اسلاف اعراب کنونی جزو اولین ساکنان فلسطین به شمار میرفتند. عبرانیها حدود هفتصد سال بعد از قبایل عرب (یعنی در حدود 1800 قبل از میلاد)، به ارض کنعان، یعنی «فلسطین» مهاجرت کردند.(1) علاوه بر این حقایق تاریخی، برخی از محققان برجسته
______________________________
1. حمید احمدی، ریشههای بحران در خاورمیانه، صص 8 و 9.
______________________________
یهودی، منکر هرگونه حق تاریخی یهودیان نسبت به فلسطین میشوند. به عنوان مثال، ماکسیم رودنسون، محقق برجسته یهودی ـ فرانسوی، میگوید: «مردم فلسطین، به تمامی معنی، از نظر بومی، همان فلسطینیهای قدیم و فرزندان کنعانیها و سایر قبایل اولیه فلسطین هستند». موشه منوهین، یهودی منتقد صهیونیسم، معتقد است که «ساکنان اصلی فلسطین، اعرابی بودند که از چهار هزار سال قبل این سرزمین را در تصرف خود داشتند و هماکنون در اردوگاههای آوارگان زندگی میکنند». اسرائیل زانگویل که اصطلاح «فلسطین، سرزمین ِ بدون مردم برای یهودیان ِ بدون سرزمین» را اختراع کرد، بعدها، پس از سفر به فلسطین، اعتراف کرد که این سرزمین، برای خود، ساکنانی دارد و پیشنهاد کرد که یهودیان برای گرفتن فلسطین از ساکنان کنونی آن، مانند پدران خود، به ضرب شمشیر و کشتار به این هدف نایل آیند. آرنولد تویینبی، مورخ سرشناس معاصر، نیز بر این امر تأکید میورزد که فلسطین یک سرزمین عربی است و یهودیان، چه در زمان قدیم و چه در زمان معاصر، تجاوزکارانه وارد آن شدهاند. به گفته او «پیش از آنکه هِرْتْصل، جنبش صهیونیستی خود را آغاز کند، از تاریخ سکونت مردم فلسطین در آنجا، دستکم، 5/17 قرن گذشته بود».(1)
2. نویسنده چنان وانمود میکند که گویی، از نظر مدافعان فلسطین، «تنها راه مشروع مخالفت با اسرائیل، تکیه بر فضل تقدم اعراب در منطقه است». برخلاف نظر نویسنده، قدمت تاریخی و اولویت مردم فلسطین در این سرزمین، هر چند از نظر تاریخی، چنانکه نشان داده شد، قطعی و مبرهن است، اما، مهمترین استدلال و تنها استدلال نیست. در واقع، چنانکه عبدالوهاب المسیری، محقق و پژوهشگر معروف در زمینه صهیونیسم و یهود و نویسنده دایرةالمعارف الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، اظهار میدارد: «اثبات غیرقابلتشکیک این امر که یهودیان هیچ حق تاریخی در فلسطین ندارند، تنها یک امتیاز از بیست امتیاز موجود در دفاع از فلسطین است».(2)
3. نویسنده با ذکر شواهد تاریخی که منجر به حمایت اروپاییان از یهودیان در زمان حاضر گردیده است، به نسلکشی یهودیان توسط اروپا و روحیه ضدیهودی و دشمنی با یهودیان در میان آلمانیان اشاره میکند. در رد مورد اول میتوان به کتابهای مشهور پروفسور روژهگارودی، به خصوص تاریخ یک ارتداد، اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل، اشاره کرد. محققان دیگری مانند فوریسون ، در اتاقهای گاز،
______________________________
1. همان، صص 10و11؛ رک: هنری کتان، فلسطین و حقوق بینالملل؛ رفیق شاکر، اسلام و فلسطین؛ اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار
ــ Moshe Menuhin, The Decadence of the Judaism in our time
ــ Ibrahim Al ــ Abid, A hand book to the Palestine questions
2. مصاحبه المسیری با هفتهنامه «الکفاح العربی» که با عنوان «صهیونیسم، محصول مشترک هرتصل و هیتلر» در ماهنامه پگاه حوزه و نیز ویژهنامه روزنامه رسالت به مناسبت روز جهانی قدس (آبان 82) منتشر شده است.
______________________________
با بررسی دقیق جزئیات نشان دادهاند که نه تنها نسلکشی مورد ادعای یهودیان و حامیان آنها هرگز در جنگ جهانی دوم اتفاق نیافتاده است، بلکه امکانات فنی و ابزارهایی که آن زمان در ارتش آلمان نازی به کار میرفت، اصولاً توان چنین کشتارهایی را نداشته است.(1) در رد مورد دوم نیز باید متذکر شد که بر اساس یافتههای محققین، موجی که بر بنیاد عوامل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عدیده در آلمان گسترش یافت و پدیدهای به نام «آنتیمیتیسم» (یهود ستیزی) را آفرید و سرانجام به تأسیس حزب نازی و صعود آدولف هیتلر انجامید، به شکلی عجیب با زرسالاران یهودی و سازمان اطلاعاتی بریتانیا پیوند داشت. این پیوند تا بدان حد مستند و عمیق است که میتوان موج فوق را یک حرکت سازمان یافته تبلیغاتی ـ فرهنگی برای ایجاد توهم در فرهنگ سیاسی جهان و پنهان کردن واقعیتهای عینی دانست.(2)
4 . نویسنده در جایجای مقاله خویش از همزیستی، رواداری و پلورالیسم مذهبی به عنوان شاخصههای زندگی در فلسطین، پیش از دوران جدید یاد میکند و معتقد است که «مردم فلسطین با ضمیری ناخودآگاه و روحی باز، پذیرای پلورالیسم مذهبی بودند». او معتقد است که از آنجا که پیروان مذاهب مختلف در فلسطین، هرگز نیروی غالب نبودهاند، همواره همزیستی و رواداری دینی بر پا بوده است.
نویسنده در این ادعای خویش نیز دچار چندین خطا شده است؛ چراکه اولاً، باید بدانیم که منطقه فلسطین پس از فتح آن به دست مسلمین و گرویدن مردم این منطقه به اسلام، به مدت بیش از دوازده قرن تحت حاکمیت فائقه اسلام بوده است (به جز در طول 96 سال جنگهای صلیبی که این منطقه به دست صلیبیون افتاد). و در این مدت خبری از رواداری دینی به آن مفهوم که نویسنده از آن یاد میکند، نبوده است. (شایان ذکر است که رواداری دینی مفهومی متعلق به دوران پس از رنسانس در غرب برابر با مفهوم «tolerance» میباشد). همچنین، پلورالیسم دینی که به زعم نویسنده از دوران کورش تا صلاحالدین بر فلسطین حاکم بوده است، مفهومی جدید و متعلق به دوران پس از رنسانس میباشد و به نظر میرسد که نویسنده در این ارزیابی، خود، از اوضاع تاریخی فلسطین، به جای مراجعه به تاریخ، خواستههای خویش را بر تاریخ تحمیل نموده است؛ چراکه با مراجعه به تاریخ این منطقه شاهد آن هستیم که مسلمانان در این منطقه دارای قدرت غالب و فائق هستند و اگر به یهودیان و مسیحیان نیز اجازه زندگی مسالمتآمیز دادهاند، نه از جهت اعتقاد به پلورالیسم یا رواداری، بلکه به جهت احکام ذمه در اسلام است. به عبارت بهتر، این ادعای نویسنده که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به همزیستی
______________________________
1. رک: روژه گاردی، تاریخ یک ارتداد؛ اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل؛ پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی و روبر فوریسون، ترجمه ضیاءالدینی، اتاقهای گاز.
2. رک: www.Shahbazi.org
______________________________
مسلمین با یهود حکم کرده بود، ادعایی ناقص است که میتواند مورد سوء تعبیر قرار گیرد. اسلام به عنوان یک دین اجتماعی، با رعایت قواعد و قوانینی خاص، به پیروان ادیان توحیدی اجازه زندگی تحت حاکمیت اسلام را میدهد، به این شرط که برخلاف قواعد اجتماعی اسلام عمل نکنند و دیگر قواعد این زمینه را (که قواعد ذمه نامیده میشود) رعایت کنند. واضح است که چنین رویکردی، کاملاً متفاوت با دولتی سکولار است که پلورالیسم مذهبی را پذیرفته باشد و یا خواهان همزیستی بدون قید و شرط مسلمانان با دیگر ادیان شده باشد.
5 . نویسنده در ارائه راهحل خود برای مسئله فلسطین دعوت میکند که کار را باید به سیاست سپرد و معتقد است که «تنها راه رهایی فلسطین از چنگال نسلکشی، تأسیس دولتی غیردینی است». جدای از این بحث که تأسیس دولتی غیردینی، به نوعی نقضِ غرضِ اصلیِ مبارزاتِ علیه اسرائیل، یعنی ایجاد حاکمیت اسلامی است، باید به این مسئله نیز توجه داشت که ناموفق ماندن مسئله فلسطین، به علت همین سیاستبازیها و دوری از اتخاذ رویکردهای دینی در مسئله فلسطین است. از سوی دیگر، نویسنده، به گونهای بیان داشته است که گویی در صورت پیروزی مسلمین و ایجاد حاکمیت اسلام، نسلکشی واقع خواهد شد. حال آنکه، سابقه حدود دوازده قرن حاکمیت مسلمین بر سرزمین فلسطین، کاملاً خالی از نسلکشی بوده است. تشکیل دولت دینی ـ اسلامی، هرگز به معنای کشتار غیرمسلمین (یهودیان و یا مسیحیان) نمیباشد. نویسنده به اشتباه مدعی است که «تنها دولت تاریخی که بر سرزمین فلسطین با پشتوانه مذهبی خاص» سلطه یافته اسرائیل است»؛ حال آنکه، دوازده قرن حکومت مسلمین و حاکمیت اسلام در فلسطین به سادگی از سوی نویسنده مغفول واقع شده است.
6 . حمایت غرب از اسرائیل را نمیتوان به علت نزدیکتر بودن رژیم صهیونیستی به دموکراسی دانست؛ چراکه غربیان از دولتهایی حمایت میکنند که در جهت منافع آنان عمل کنند و در این میان دیکتاتورها، پادشاهیهای مطلقه و نظامهای کاملاً ضد دموکراتیک و غیردموکراتیکی را هم میتوان یافت که مورد حمایت غرب قرار گرفته باشند و حتی به عنوان متحد استراتژیک غرب شناسایی شده باشند (صدام و شاه معدوم در دورههایی از حکومت خود، بهترین مثالها در این زمینهاند).
از سوی دیگر، نویسنده مدعی شده است که اسرائیل، دولتی سکولار دارد و شواهدی را برای آن ارائه کرده است. صرفنظر از اینکه سکولار بودن از منظر ما به هیچوجه یک خصیصه مثبت ارزیابی نمیشود، باید گفت که اسرائیل از درون به شدت به عنوان یک دولت یهودی عمل میکند. چنانکه نویسندگانی از قبیل اسرائیل شاهاک، پل فیندلی، و آلفرد لیلیانتال نشان دادهاند، رژیم اسرائیل به نوعی عمل میکند که کاملاً برازنده نام «دولت یهود» است.(1)
در این مورد که صهیونیستها در پارلمان خود از اعراب عضو میپذیرند، ذکر این نکات قابل توجه است که در حال حاضر از مجموع بیش از هشت میلیون فلسطینی، صرفا در حدود ده درصد از آنها (فلسطینیانی که در سرزمینهای اشغالی 1948 ساکن هستند) حق رأی دارند. از این میان نیز تنها کسانی میتوانند به نمایندگی پارلمان رژیم صهیونیستی دست یابند که از کانالهای متفاوت سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی این کشور (موساد، شین بت و...) عبور کنند و هیچگونه گرایشی در جهت احقاق حقوق فلسطینیان نداشته باشند. نویسنده، صحبت کردن علیه دولت یهود در پارلمان این کشور را نمادی از سکولاریسم و احتمالاً آزادی بیان در رژیم صهیونیستی در نظر گرفته است. حال آنکه، نه تنها در اسرائیل، بلکه در ایالات متحده و حتی برخی از کشورهای اروپایی نیز، اگر کسی علیه دولت یهود صحبت کند، در هر منزلت از سامان اجتماعی که قرار داشته باشد، از همه مقامات خود برکنار میگردد. یک نمونه آشکار در این زمینه، قانون «گسو» در فرانسه است که مطابق آن: «زیر سؤال بردن مسئله هولوکاست در سه فرضیه اساسی مربوط به آن، یعنی کشتار ادعایی یهودیها، اتاقهای ادعایی کشتار با گاز و آمار ادعایی شش میلیون کشته یهودی در جنگهای دوم، جرم تلقی میشود. هر کس در فرانسه از این قانون تخلف کند، به یک ماه تا یکسال زندان و پرداخت خسارت و جریمه بین دو تا سیصد هزار فرانک محکوم میشود».(2) چنین قانونی در کشورهایی نظیر آلمان، اتریش، بلژیک، سوئیس، اسپانیا و لیتوانی نیز تصویب شده است.
دیگر ادعای نویسنده مبنی بر بیرون کردن احزاب مذهبی از پارلمان از سوی دولت صهیونیستی قابل توجیه نیست. گویا نویسنده، اطلاعی از حزب مهم و تأثیرگذار «شاس» که حزبی کاملاً مذهبی و تندرو در پارلمان اسرائیل است، ندارد. احزاب مذهبی اسرائیل، از جمله مهمترین عوامل فشار بر حکومت هستند که با برقراری ائتلاف میتوانند به تشکیل و یا انحلال یک دولت اقدام نمایند.
7. نویسنده با برشمردن هیکل سلیمان در کنار مسجدالاقصی و کلیسای مهد و معرفی کردن آنها به عنوان پشتوانههای مذهبی حیات فلسطین، همه آنها را برای این سرزمین ضروری میخواند. حال آنکه در حال حاضر، بنایی به نام هیکل سلیمان وجود ندارد و یهودیان تندرو، خواهان تخریب مسجدالاقصی و ساختن هیکل سلیمان به جای آن هستند.
______________________________
1. رک: www.tikkun.org؛
اسرائیل شاهاک، دولت یهود ،
اثر پل فیندلی، آنها بیپرده سخن میگویند ؛
همو، فریبهای عمدی؛
آلفرد لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی.
2. روبر فوریسون، بازنگری تاریخی، ژانویه ـ فوریه 2000 .
______________________________
8 . مدعای اصلی نویسنده آن است که سکولاریسم مذهبی تنها راه رهائی فلسطین است. به عبارت بهتر، ایجاد دولتی غیردینی که در آن حاکمان سکولار ـ مذهبی، ایجاد آزادی مذهبی را بر عهده گرفتهاند، میتواند به مسئله فلسطین به نحو مسالمتآمیز خاتمه دهد و پلورالیسم مذهبی را که سابقهای طولانی در شرق دارد، حاکم نماید.
بهرغم آنکه نویسنده کوشیده است که با مطرح کردن فلسطین به عنوان هند موحدان و نیز بیان این امر که دولت سکولار ـ مذهبی مورد ادعای او، دین ستیز نخواهد بود، حوزه عمومی را به مردم میسپارد و در منطقهالفراغ شریعتها حکم میکند و... ، باز هم تناقض درونی مفهوم سکولار ـ مذهبی، کاملاً، رخ مینمایاند. به هر روی، یک حکومت یا باید دین را از حیطه مسائل اجتماعی دور سازد و دنیای مردم را بدون دین اداره کند (معنای مرسوم سکولاریسم)(1)، و یا دین را در این زمینه دخالت دهد (و مذهبی باشد). حال آنکه، نویسنده با جمع این دو، خود را گرفتار تناقض کرده است.
9. دولت بیطرفی که بتواند در همه مناقشات اجتماعی، مذهبی و... کاملاً خنثی باشد، از جمله ایدئالهای گذشته در اندیشه دموکراتها بوده است که هماکنون با چالشهای جدیای مواجه است. اندیشمندان معاصری مانند مایکل سندل، از نظریهپردازان مشهور اندیشه لیبرال ـ دموکراسی، نه تنها چنین بیطرفیای را مفید ارزیابی نمیکنند، بلکه آن را غیرممکن میدانند. با توجه به این مقدمه، پیشنهاد بر سر کار آمدن یک دولت کاملاً بیطرف در اوضاع کاملاً استثنایی فلسطین اشغالی، برای اجرا شدن، به چیزی بیش از یک معجزه نیازمند است! به عبارت بهتر، چنین راهحلی را صرفا باید یک آرزوی خام دانست که ناشی از سادهانگاری نویسنده در ارائه راهحل برای چنین مسئله بغرنجی است.
______________________________
1. رک: عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، در معنا و مبنای سکولاریسم، محمدتقی جعفری، صراط و سکولاریسم، از سری کتابهای جیبی.
یهودیان که روزگاری نازپرورده ایرانیان و خصم رومیان بودند، اینک نوردیده غربیان و بلای جان شرقیاناند. طنز تاریخ آنجاست که قرنها بعد، وارثان روم باستان، آمریکا و انگلستان، فریاد بازگشت آوارگان یهود به سرزمین موعود را سر دهند و بکوشند تا فلسطین، اسرائیل شود. انگلوساکسونها، این کار را برای رهانیدن اروپا و یهود از یکدیگر انجام دادند. چه، بزرگترین نسلکشی قوم یهود در اروپا رخ داد؛ اما، شگفت آنکه این بار قرعه یهود ستیزی به دامان خاورمیانه افتاد. منطقهای که نه فقط کورش ِ رهاییبخش یهودیان را دارد، که محمد صلیاللهعلیهوآله رسول خدا، حکم به همزیستی مسلمان و یهود داده بود. شرقیان گمان میکنند که تنها راه مشروع مخالفت با اسرائیل، تکیه بر فضل تقدم اعراب در منطقه است؛ ادعایی که، البته، سندیت ندارد. فلسطین، هند موحدان است. تنها راه رهایی فلسطین از چنگال نسلکشی، تأسیس دولتی غیردینی در آنست که به همه ادیان از یک چشم بنگرد. چنین دولتی نمیتواند بیتوجه به مذهب باشد؛ باید به آرامی از کنار نزاعهای مذهبی گذر کند و نه فقط حوزه خصوصی، که حوزه عمومی را نیز به مردم بسپرد تا روحانیان مسلمان، عمامه، روحانیان مسیحی، کلاه و روحانیون یهودی، عرقچین بر سر نهند. دادگاهها در منطقهالفراغ شریعتها حکم صادر کنند و عرف در جواب شرع قانون بسازد. اینگونه است که مهمترین وظیفه سکولارهای مذهبی، ایجاد آزادی مذهبی خواهد بود، نه تأسیس دولت مذهبی. اسرائیلیها به این دلیل از سوی غربیها حمایت میشوند که به خیال غرب، ظاهرا صورت نزدیکتری به دموکراسی غربی دارند: پارلمان و احزاب موافق و مخالف، انتخابات و... ؛ دولتی سکولار دارند: در پارلمان خویش از اعراب عضو میپذیرند، علیه دولت یهود نطق میکنند، احزاب مذهبی را از پارلمان بیرون میکنند و قدرت را میان احزاب عرفی، دستبهدست میکنند. اما، فلسطینیها موقعیتی دورتر از دموکراسی غربی دارند و به این دلیل ممکن است، در صورت تأسیس دولت مستقل فلسطین، احزاب بنیادگرا بر سر کار آیند. مسجدالاقصی، هیکل سلیمان و کلیسای مهد، نه فقط نهادهای مذهبی، که نهادهای سیاسی و اجتماعی سرزمین فلسطیناند و پلورالیسم سنتی و مذهبی را پشتوانه حیات این سرزمین مقدس قرار دادهاند.
اشاره
آنچه در این مقاله جلب توجه میکند، کاستیها و نارساییهای فراوان نویسنده در ارائه استدلال و شواهد تاریخی است که به بررسی اجمالی این نارساییها میپردازیم:
1. نویسنده در مقاله خود چنان وانمود کرده است که گویی قدمت تاریخی قوم یهود در سرزمین فلسطین، بیش از اعراب بوده است.
نویسنده در ادعای تاریخی خود، خطای فاحشی را مرتکب شده است. چراکه محققین و مورخینی مانند تویینبی، فریدمن، ماکسیم رودنسون، موشه منوهین، فرانسیس امیلی و... ، بر این اعتقادند که قبایل عرب در حدود 2500 سال قبل از میلاد مسیح، به فلسطین فعلی مهاجرت کردند که بعدها به اسم «کنعانیها» معروف شدند. همین کنعانیان برای نخستین بار شهر «بیتالمقدس» را بنیان گذاشتند. همچنین، گروهی از آنان، بعدها، تمدن «فنیقی» را در سواحل مدیترانه در لبنان به وجود آوردند. کنعانیها حدود 1500 سال کنترل این ناحیه را در دست داشتند و شهرهای اریحا، بیسان، شکیم و نابلس توسط آنان ساخته شد. در واقع عبریها یا اتباع بعدی حکومت اسرائیل، نخستین ساکنان سرزمین فلسطین نبودند؛ بلکه اسلاف اعراب کنونی جزو اولین ساکنان فلسطین به شمار میرفتند. عبرانیها حدود هفتصد سال بعد از قبایل عرب (یعنی در حدود 1800 قبل از میلاد)، به ارض کنعان، یعنی «فلسطین» مهاجرت کردند.(1) علاوه بر این حقایق تاریخی، برخی از محققان برجسته
______________________________
1. حمید احمدی، ریشههای بحران در خاورمیانه، صص 8 و 9.
______________________________
یهودی، منکر هرگونه حق تاریخی یهودیان نسبت به فلسطین میشوند. به عنوان مثال، ماکسیم رودنسون، محقق برجسته یهودی ـ فرانسوی، میگوید: «مردم فلسطین، به تمامی معنی، از نظر بومی، همان فلسطینیهای قدیم و فرزندان کنعانیها و سایر قبایل اولیه فلسطین هستند». موشه منوهین، یهودی منتقد صهیونیسم، معتقد است که «ساکنان اصلی فلسطین، اعرابی بودند که از چهار هزار سال قبل این سرزمین را در تصرف خود داشتند و هماکنون در اردوگاههای آوارگان زندگی میکنند». اسرائیل زانگویل که اصطلاح «فلسطین، سرزمین ِ بدون مردم برای یهودیان ِ بدون سرزمین» را اختراع کرد، بعدها، پس از سفر به فلسطین، اعتراف کرد که این سرزمین، برای خود، ساکنانی دارد و پیشنهاد کرد که یهودیان برای گرفتن فلسطین از ساکنان کنونی آن، مانند پدران خود، به ضرب شمشیر و کشتار به این هدف نایل آیند. آرنولد تویینبی، مورخ سرشناس معاصر، نیز بر این امر تأکید میورزد که فلسطین یک سرزمین عربی است و یهودیان، چه در زمان قدیم و چه در زمان معاصر، تجاوزکارانه وارد آن شدهاند. به گفته او «پیش از آنکه هِرْتْصل، جنبش صهیونیستی خود را آغاز کند، از تاریخ سکونت مردم فلسطین در آنجا، دستکم، 5/17 قرن گذشته بود».(1)
2. نویسنده چنان وانمود میکند که گویی، از نظر مدافعان فلسطین، «تنها راه مشروع مخالفت با اسرائیل، تکیه بر فضل تقدم اعراب در منطقه است». برخلاف نظر نویسنده، قدمت تاریخی و اولویت مردم فلسطین در این سرزمین، هر چند از نظر تاریخی، چنانکه نشان داده شد، قطعی و مبرهن است، اما، مهمترین استدلال و تنها استدلال نیست. در واقع، چنانکه عبدالوهاب المسیری، محقق و پژوهشگر معروف در زمینه صهیونیسم و یهود و نویسنده دایرةالمعارف الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، اظهار میدارد: «اثبات غیرقابلتشکیک این امر که یهودیان هیچ حق تاریخی در فلسطین ندارند، تنها یک امتیاز از بیست امتیاز موجود در دفاع از فلسطین است».(2)
3. نویسنده با ذکر شواهد تاریخی که منجر به حمایت اروپاییان از یهودیان در زمان حاضر گردیده است، به نسلکشی یهودیان توسط اروپا و روحیه ضدیهودی و دشمنی با یهودیان در میان آلمانیان اشاره میکند. در رد مورد اول میتوان به کتابهای مشهور پروفسور روژهگارودی، به خصوص تاریخ یک ارتداد، اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل، اشاره کرد. محققان دیگری مانند فوریسون ، در اتاقهای گاز،
______________________________
1. همان، صص 10و11؛ رک: هنری کتان، فلسطین و حقوق بینالملل؛ رفیق شاکر، اسلام و فلسطین؛ اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار
ــ Moshe Menuhin, The Decadence of the Judaism in our time
ــ Ibrahim Al ــ Abid, A hand book to the Palestine questions
2. مصاحبه المسیری با هفتهنامه «الکفاح العربی» که با عنوان «صهیونیسم، محصول مشترک هرتصل و هیتلر» در ماهنامه پگاه حوزه و نیز ویژهنامه روزنامه رسالت به مناسبت روز جهانی قدس (آبان 82) منتشر شده است.
______________________________
با بررسی دقیق جزئیات نشان دادهاند که نه تنها نسلکشی مورد ادعای یهودیان و حامیان آنها هرگز در جنگ جهانی دوم اتفاق نیافتاده است، بلکه امکانات فنی و ابزارهایی که آن زمان در ارتش آلمان نازی به کار میرفت، اصولاً توان چنین کشتارهایی را نداشته است.(1) در رد مورد دوم نیز باید متذکر شد که بر اساس یافتههای محققین، موجی که بر بنیاد عوامل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عدیده در آلمان گسترش یافت و پدیدهای به نام «آنتیمیتیسم» (یهود ستیزی) را آفرید و سرانجام به تأسیس حزب نازی و صعود آدولف هیتلر انجامید، به شکلی عجیب با زرسالاران یهودی و سازمان اطلاعاتی بریتانیا پیوند داشت. این پیوند تا بدان حد مستند و عمیق است که میتوان موج فوق را یک حرکت سازمان یافته تبلیغاتی ـ فرهنگی برای ایجاد توهم در فرهنگ سیاسی جهان و پنهان کردن واقعیتهای عینی دانست.(2)
4 . نویسنده در جایجای مقاله خویش از همزیستی، رواداری و پلورالیسم مذهبی به عنوان شاخصههای زندگی در فلسطین، پیش از دوران جدید یاد میکند و معتقد است که «مردم فلسطین با ضمیری ناخودآگاه و روحی باز، پذیرای پلورالیسم مذهبی بودند». او معتقد است که از آنجا که پیروان مذاهب مختلف در فلسطین، هرگز نیروی غالب نبودهاند، همواره همزیستی و رواداری دینی بر پا بوده است.
نویسنده در این ادعای خویش نیز دچار چندین خطا شده است؛ چراکه اولاً، باید بدانیم که منطقه فلسطین پس از فتح آن به دست مسلمین و گرویدن مردم این منطقه به اسلام، به مدت بیش از دوازده قرن تحت حاکمیت فائقه اسلام بوده است (به جز در طول 96 سال جنگهای صلیبی که این منطقه به دست صلیبیون افتاد). و در این مدت خبری از رواداری دینی به آن مفهوم که نویسنده از آن یاد میکند، نبوده است. (شایان ذکر است که رواداری دینی مفهومی متعلق به دوران پس از رنسانس در غرب برابر با مفهوم «tolerance» میباشد). همچنین، پلورالیسم دینی که به زعم نویسنده از دوران کورش تا صلاحالدین بر فلسطین حاکم بوده است، مفهومی جدید و متعلق به دوران پس از رنسانس میباشد و به نظر میرسد که نویسنده در این ارزیابی، خود، از اوضاع تاریخی فلسطین، به جای مراجعه به تاریخ، خواستههای خویش را بر تاریخ تحمیل نموده است؛ چراکه با مراجعه به تاریخ این منطقه شاهد آن هستیم که مسلمانان در این منطقه دارای قدرت غالب و فائق هستند و اگر به یهودیان و مسیحیان نیز اجازه زندگی مسالمتآمیز دادهاند، نه از جهت اعتقاد به پلورالیسم یا رواداری، بلکه به جهت احکام ذمه در اسلام است. به عبارت بهتر، این ادعای نویسنده که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به همزیستی
______________________________
1. رک: روژه گاردی، تاریخ یک ارتداد؛ اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل؛ پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی و روبر فوریسون، ترجمه ضیاءالدینی، اتاقهای گاز.
2. رک: www.Shahbazi.org
______________________________
مسلمین با یهود حکم کرده بود، ادعایی ناقص است که میتواند مورد سوء تعبیر قرار گیرد. اسلام به عنوان یک دین اجتماعی، با رعایت قواعد و قوانینی خاص، به پیروان ادیان توحیدی اجازه زندگی تحت حاکمیت اسلام را میدهد، به این شرط که برخلاف قواعد اجتماعی اسلام عمل نکنند و دیگر قواعد این زمینه را (که قواعد ذمه نامیده میشود) رعایت کنند. واضح است که چنین رویکردی، کاملاً متفاوت با دولتی سکولار است که پلورالیسم مذهبی را پذیرفته باشد و یا خواهان همزیستی بدون قید و شرط مسلمانان با دیگر ادیان شده باشد.
5 . نویسنده در ارائه راهحل خود برای مسئله فلسطین دعوت میکند که کار را باید به سیاست سپرد و معتقد است که «تنها راه رهایی فلسطین از چنگال نسلکشی، تأسیس دولتی غیردینی است». جدای از این بحث که تأسیس دولتی غیردینی، به نوعی نقضِ غرضِ اصلیِ مبارزاتِ علیه اسرائیل، یعنی ایجاد حاکمیت اسلامی است، باید به این مسئله نیز توجه داشت که ناموفق ماندن مسئله فلسطین، به علت همین سیاستبازیها و دوری از اتخاذ رویکردهای دینی در مسئله فلسطین است. از سوی دیگر، نویسنده، به گونهای بیان داشته است که گویی در صورت پیروزی مسلمین و ایجاد حاکمیت اسلام، نسلکشی واقع خواهد شد. حال آنکه، سابقه حدود دوازده قرن حاکمیت مسلمین بر سرزمین فلسطین، کاملاً خالی از نسلکشی بوده است. تشکیل دولت دینی ـ اسلامی، هرگز به معنای کشتار غیرمسلمین (یهودیان و یا مسیحیان) نمیباشد. نویسنده به اشتباه مدعی است که «تنها دولت تاریخی که بر سرزمین فلسطین با پشتوانه مذهبی خاص» سلطه یافته اسرائیل است»؛ حال آنکه، دوازده قرن حکومت مسلمین و حاکمیت اسلام در فلسطین به سادگی از سوی نویسنده مغفول واقع شده است.
6 . حمایت غرب از اسرائیل را نمیتوان به علت نزدیکتر بودن رژیم صهیونیستی به دموکراسی دانست؛ چراکه غربیان از دولتهایی حمایت میکنند که در جهت منافع آنان عمل کنند و در این میان دیکتاتورها، پادشاهیهای مطلقه و نظامهای کاملاً ضد دموکراتیک و غیردموکراتیکی را هم میتوان یافت که مورد حمایت غرب قرار گرفته باشند و حتی به عنوان متحد استراتژیک غرب شناسایی شده باشند (صدام و شاه معدوم در دورههایی از حکومت خود، بهترین مثالها در این زمینهاند).
از سوی دیگر، نویسنده مدعی شده است که اسرائیل، دولتی سکولار دارد و شواهدی را برای آن ارائه کرده است. صرفنظر از اینکه سکولار بودن از منظر ما به هیچوجه یک خصیصه مثبت ارزیابی نمیشود، باید گفت که اسرائیل از درون به شدت به عنوان یک دولت یهودی عمل میکند. چنانکه نویسندگانی از قبیل اسرائیل شاهاک، پل فیندلی، و آلفرد لیلیانتال نشان دادهاند، رژیم اسرائیل به نوعی عمل میکند که کاملاً برازنده نام «دولت یهود» است.(1)
در این مورد که صهیونیستها در پارلمان خود از اعراب عضو میپذیرند، ذکر این نکات قابل توجه است که در حال حاضر از مجموع بیش از هشت میلیون فلسطینی، صرفا در حدود ده درصد از آنها (فلسطینیانی که در سرزمینهای اشغالی 1948 ساکن هستند) حق رأی دارند. از این میان نیز تنها کسانی میتوانند به نمایندگی پارلمان رژیم صهیونیستی دست یابند که از کانالهای متفاوت سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی این کشور (موساد، شین بت و...) عبور کنند و هیچگونه گرایشی در جهت احقاق حقوق فلسطینیان نداشته باشند. نویسنده، صحبت کردن علیه دولت یهود در پارلمان این کشور را نمادی از سکولاریسم و احتمالاً آزادی بیان در رژیم صهیونیستی در نظر گرفته است. حال آنکه، نه تنها در اسرائیل، بلکه در ایالات متحده و حتی برخی از کشورهای اروپایی نیز، اگر کسی علیه دولت یهود صحبت کند، در هر منزلت از سامان اجتماعی که قرار داشته باشد، از همه مقامات خود برکنار میگردد. یک نمونه آشکار در این زمینه، قانون «گسو» در فرانسه است که مطابق آن: «زیر سؤال بردن مسئله هولوکاست در سه فرضیه اساسی مربوط به آن، یعنی کشتار ادعایی یهودیها، اتاقهای ادعایی کشتار با گاز و آمار ادعایی شش میلیون کشته یهودی در جنگهای دوم، جرم تلقی میشود. هر کس در فرانسه از این قانون تخلف کند، به یک ماه تا یکسال زندان و پرداخت خسارت و جریمه بین دو تا سیصد هزار فرانک محکوم میشود».(2) چنین قانونی در کشورهایی نظیر آلمان، اتریش، بلژیک، سوئیس، اسپانیا و لیتوانی نیز تصویب شده است.
دیگر ادعای نویسنده مبنی بر بیرون کردن احزاب مذهبی از پارلمان از سوی دولت صهیونیستی قابل توجیه نیست. گویا نویسنده، اطلاعی از حزب مهم و تأثیرگذار «شاس» که حزبی کاملاً مذهبی و تندرو در پارلمان اسرائیل است، ندارد. احزاب مذهبی اسرائیل، از جمله مهمترین عوامل فشار بر حکومت هستند که با برقراری ائتلاف میتوانند به تشکیل و یا انحلال یک دولت اقدام نمایند.
7. نویسنده با برشمردن هیکل سلیمان در کنار مسجدالاقصی و کلیسای مهد و معرفی کردن آنها به عنوان پشتوانههای مذهبی حیات فلسطین، همه آنها را برای این سرزمین ضروری میخواند. حال آنکه در حال حاضر، بنایی به نام هیکل سلیمان وجود ندارد و یهودیان تندرو، خواهان تخریب مسجدالاقصی و ساختن هیکل سلیمان به جای آن هستند.
______________________________
1. رک: www.tikkun.org؛
اسرائیل شاهاک، دولت یهود ،
اثر پل فیندلی، آنها بیپرده سخن میگویند ؛
همو، فریبهای عمدی؛
آلفرد لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی.
2. روبر فوریسون، بازنگری تاریخی، ژانویه ـ فوریه 2000 .
______________________________
8 . مدعای اصلی نویسنده آن است که سکولاریسم مذهبی تنها راه رهائی فلسطین است. به عبارت بهتر، ایجاد دولتی غیردینی که در آن حاکمان سکولار ـ مذهبی، ایجاد آزادی مذهبی را بر عهده گرفتهاند، میتواند به مسئله فلسطین به نحو مسالمتآمیز خاتمه دهد و پلورالیسم مذهبی را که سابقهای طولانی در شرق دارد، حاکم نماید.
بهرغم آنکه نویسنده کوشیده است که با مطرح کردن فلسطین به عنوان هند موحدان و نیز بیان این امر که دولت سکولار ـ مذهبی مورد ادعای او، دین ستیز نخواهد بود، حوزه عمومی را به مردم میسپارد و در منطقهالفراغ شریعتها حکم میکند و... ، باز هم تناقض درونی مفهوم سکولار ـ مذهبی، کاملاً، رخ مینمایاند. به هر روی، یک حکومت یا باید دین را از حیطه مسائل اجتماعی دور سازد و دنیای مردم را بدون دین اداره کند (معنای مرسوم سکولاریسم)(1)، و یا دین را در این زمینه دخالت دهد (و مذهبی باشد). حال آنکه، نویسنده با جمع این دو، خود را گرفتار تناقض کرده است.
9. دولت بیطرفی که بتواند در همه مناقشات اجتماعی، مذهبی و... کاملاً خنثی باشد، از جمله ایدئالهای گذشته در اندیشه دموکراتها بوده است که هماکنون با چالشهای جدیای مواجه است. اندیشمندان معاصری مانند مایکل سندل، از نظریهپردازان مشهور اندیشه لیبرال ـ دموکراسی، نه تنها چنین بیطرفیای را مفید ارزیابی نمیکنند، بلکه آن را غیرممکن میدانند. با توجه به این مقدمه، پیشنهاد بر سر کار آمدن یک دولت کاملاً بیطرف در اوضاع کاملاً استثنایی فلسطین اشغالی، برای اجرا شدن، به چیزی بیش از یک معجزه نیازمند است! به عبارت بهتر، چنین راهحلی را صرفا باید یک آرزوی خام دانست که ناشی از سادهانگاری نویسنده در ارائه راهحل برای چنین مسئله بغرنجی است.
______________________________
1. رک: عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، در معنا و مبنای سکولاریسم، محمدتقی جعفری، صراط و سکولاریسم، از سری کتابهای جیبی.