نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

شرق، 27/8/82
آقای مورن در پاسخ به این سؤال که چه پیشرفت‏هایی در نیم قرن اخیر در رشته‏های علوم انسانی به وقوع پیوسته است می‏گوید: پیشرفت‏هایی در زمینه قوم‏شناسی، جامعه‏شناسی، روان‏شناسی و حتی دیالوژیک انجام گرفت. دیالوژیک بدین معناست که رابطه شگفت‏انگیزی بین خصلت‏های بیولوژیکی و خصلت اجتماعی و فرهنگی انسان وجود دارد و علت این پیشرفت را سه عامل «خود، زیست و سازماندهی» می‏دانم که در کنار رشته‏های کلاسیک قرار گرفته‏اند».
در مورد اینکه آیا شما بر این باورید که پیشرفت در پیش از تاریخ بوده است می‏گوید: «مسئله علوم اجتماعی چیزی است که چند ساحتی بودن را فراموش نکند. علمیت در علوم انسانی جزئی و ناقص است و به تعبیری به یک قانون عام، مانند قانون جاذبه اجسام، نمی‏توان
______________________________
1. essentixlism
______________________________
رسید. چندگانگی جوامع انسانی پس از ماقبل تاریخ، تنها یک آزمایشگاه است و آینده علوم در یک انسان‏شناسی (آنتروپولوژی) تاریخی و جامعه‏شناسانه رقم خواهد خورد».
اصولاً، آقای مورن، علمی را که ظرفیت آن را داشته باشد تا امری پیچیده را مدنظر قرار دهد، پیشرو، مدرن و الگو ارزیابی می‏کند. ایشان اذعان می‏کند که تخصصی شدن علوم، شرط لازم پژوهش است که با همراه بودن یک پادزهر، به عنوان عامل پیوند بین این دو، ممکن می‏باشد. لذا فقدان چند ساحتی بودن در وضعیت و محیط، نهایتا موجب از بین رفتن شناخت خواهد شد.
اما در خصوص جامعه‏شناسی می‏گوید: «کنش‏های متقابل بین افراد، جامعه را به وجود می‏آورد و همین افراد جامعه را می‏سازند».
پیشرفت علوم، به ویژه در روان‏شناسی و پدیدار شدن نظریه شناخت‏گرایی، فرد را موجودی خودمختار قرار می‏دهد. ایشان در این خصوص می‏گوید: «آنچه که من تفکر پیچیده می‏نامم، در پی آن است که این ضدیت‏ها را که ریشه‏ای و مطلق به نظر می‏رسند، به جایی برساند که حالتی تکمیلی نسبت به هم داشته باشند». ایشان با علومی که خود را محدود می‏کنند، مخالف است.
پیچیدگی، به سرگردانی، ابهام و اسرارآمیز بودن دلالت می‏کند. ما ناگزیریم به دنیایی پیچیده وارد شویم؛ چرا که بیش از دو راه در پیش نداریم: تشریح صور گوناگون پیچدگی و یافتن ابزارهای مقابله با آن شاید سوءتفاهم در پیچیدگی در دو مقوله باشد: ترس از درهم‏آمیختگی و جست‏وجوی یک تفکر همه جانبه که سرمنشأ این تصور و تخیّل علمی است.
وی در مورد نسبت علوم انسانی به علوم طبیعی و، عقب‏ماندگی یا مشکل‏داری آن گفت: خیر؛ تنها مشکل آنها، نبود انگیزه‏ای برای نشر و گسترش آنهاست. مشکل مهم علوم انسانی جنبه عینی نبودن و غیرملموس بودن آنهاست».

تبلیغات