نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

ایران، 5/8/82
محور سخنان آقای مورن «انسان چیست و با چه شیوه‏ای می‏توان او را شناخت؟» می‏باشد. ایشان با رد شیوه رایج تعریف انسان که وی را درون جامعه تعریف می‏کند، می‏گوید: «ما انسان را نه می‏توانیم در فردیتش بفهمیم، نه در نوع بودنش و نه در جامعه‏اش؛ زیرا در رابطه با انسان با سه مفهوم «فرد»، «نوع» و «جامعه» روبه‏رو هستیم و رابطه بین این سه مفهوم غیرقابل تفکیک است؛ درحالی‏که نشانه مدرنیسم و جامعه مدرن، تأکید بر تفکیک است». ایشان همچنین با اشاره به دیدگاه تکنسین‏ها و تکنوکرات‏ها که بر این باورند که می‏توان از انسان چیزی ساخت که قابل پیش‏بینی باشد، می‏گویند: «دقیقا، هویت انسان چیزی خلاف این است.»
در بخش دیگری به نظریات در باب چیستی انسان اشاره دارد که این سه نظریه را ذکر و رد می‏نماید. در دیدگاه اول، انسان یک «لوگوس»، یعنی جانوری منطقی است. انسان در دیدگاه دوم «ابزار ساز» است و سومین دیدگاه انسان را موجودی اقتصادی می‏داند که بر اساس منطق سود و زیان عمل می‏کند. در رد سه نظریه می‏گوید: «بر اساس مطالعات روان‏شناختی، در حال دقیق‏ترین محاسبات ریاضی، بخشی از مغز ما که در آن سلول‏های عاطفی فعالیت می‏کنند، وارد عمل می‏شوند؛ پس نمی‏توان گفت انسان صددرصد منطقی است. ابزارسازی هم تنها مربوط به انسان مدرن نیست؛ بلکه این قابلیت در انسان‏های پیشین نیز بوده است». از نظر ایشان، انسان مجموعه اینها و روابط درونی بین اینهاست و می‏گوید: «من به وجود یک «چندگانگی» در انسان معتقدم. ما در هر «من»ی نه تنها یک چندگانگی برونی داریم، بلکه دارای یک چندگانگی درونی نیز هستیم. به نظر من چیزی که انسانیت را به انسانیت بدل می‏کند، نظم و منطق و ماشینی بودن انسان نیست؛ بلکه یک نوع خلاف جریان شنا کردن انسان است که به انسانیت او شکل می‏دهد؛ چنان‏که پیامبران همیشه خلاف جریان عمل می‏کردند».

تبلیغات