نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

تمایز دین معنوی و دین تاریخی
گوهر مذهب و فرد مذهبی را عمدتا سه چیز می‏دانم: یک: تلقی معنی‏دار از هستی و زندگی انسان را رهاشده در زندگی نمی‏بیند و سوم: این رویکردها ما به ازایی در زندگی فردی و جمعی او دارد. ادیان تاریخی متکی به یک متن مقدس هستند. قالب زبانی خاصی و مفاهیم عصری بر گزاره‏های متن مقدس و مفاهیمی که مطرح شده تأثیر گذاشته‏اند. بنابراین باید در برخورد با دین تاریخی یا متن مقدس، لایه تاریخی را از لایه فرازمانی‏اش تفکیک کرد، اما در طول تاریخ الزاما این‏گونه نبوده است.
بنابراین مذهب معنوی یا آن هسته سخت مذهب به عنوان یک وضعیت انسانی که آمیزه‏ای است از گزاره و رفتار و عملکرد، رابطه‏اش با دین تاریخی یک رابطه الهام‏گیری است، نه یک رابطه تقلیدی.
و در این نگاه نمی‏توانیم مثلاً حوزه خصوصی و عمومی یک انسان مذهبی را تفکیک کنیم، مثلاً حوزه خصوصی‏اش را به دین بسپریم و حوزه عمومی‏اش را به عقل. دین و عقل در هر دو حوزه عمل می‏کند.
می‏توان گفت که اساسا دو رویکرد به مذهب وجود دارد، یک رویکرد متن‏گرا و یک رویکرد انسان‏گرا. رویکرد متن‏گرا مذهب را اعتقاد به گزاره‏های یکی از متون مقدس و عمل کردن به دستورات آن می‏بیند. رویکرد انسان‏گرا مذهب را وضعیتی در انسان می‏بیند که محور خود انسان است، نه آن متن مقدس.
در ایران یک مذهب شریعت‏گرای متن‏محوری وجود داشته که به خود متن هم رویکرد صورت‏محور و جاودانه تلقی کردن مناسبات عصر یک متن مقدس برای همه تاریخ داشته است.
و الان میوه این نوع رویکرد به دین در جامعه ما به جز دین‏گریزی و اخلاق گریزی و معنویت‏گریزی و رفتن به سمت یک زیست خودگرایانه و خودخواهانه و خودمحورانه در بسیاری از اقشار نیست.
به نظر من روشن‏فکری مذهبی توانسته با بخش مهمی از جامعه را از وضعیت سنتی به یک وضعیت نو رهنمون کند. اگر نواندیشی دینی را برمی‏داشتیم، وضعیتی مثل الجزایر برای ما پیش می‏آمد؛ یعنی از یک طرف یک بنیادگرایی تمامیت‏خواه و خشن رشد می‏کرد و از آن طرف هم یک دولت شبه‏مدرنیستی سرکوبگر و اقتدارگرا تمامیت‏طلب. به نظر من در جامعه آینده ایران می‏باید گرایشات مختلف، هر کدام بتوانند بر اساس عقاید خودشان، و جریان و حزب خاص خودشان را داشته باشند و در عرصه عمومی هم با هم رقابت کنند؛ و ایدئولوژی‏ها به صورت غیر مستقیم از طریق برنامه‏ها وارد پارلمان و دولت شوند. در جهان صنعتی و غرب همین‏طور است. آنچه که به رأی گذشته می‏شود اندیشه‏ها و ایدئولوژی‏ها نیست، بلکه برنامه‏هاست.
من معتقدم که در مذهب متن محور روشن‏فکری دینی یک پارادوکس است؛ چون شما اگر یک متن را مطلق بکنید، در واقع دیگر نمی‏توانید با زندگی و گزاره‏ها گشوده برخورد کنید، اما در مذهب انسان‏محور این‏گونه نیست. یعنی هم روشن‏فکری را یک نگاه و وضعیت گشوده نسبت به زندگی و جهان می‏دانم، یعنی پروژه‏هایی می‏دانم و هم مذهب را پروژه رهایی می‏دانم. یعنی هر دو پروژه تأویل به رهایی می‏شوند و هیچ پارادوکسی در بینشان وجود ندارد. اما در مذهب متن‏محور این پارادوکس وجود دارد. اما این پارادوکس یک پارادوکس نظری است. فرضا ما بگوییم پارادوکس وجود دارد، که قطعا هم وجود دارد، در عالم واقع به هر حال آدم‏هایی هستند که روشن‏فکر مذهبی هستند.
پس پارادوکسیکال بودنش علامت اینکه وجود ندارد، نیست و اگر مذهب را متن‏گرا نفهمیم، و انسان‏گرا بفهمیم، اساسا پارادوکسی هم در وضعیت فردی که خودش را روشن‏فکر مذهبی می‏داند، یعنی هیچ خط قرمزی که ذهنش نتواند عبور کند وجود ندارد.

تبلیغات