نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

ایران، شماره، 10 و 9/6/82
یکی از مباحثی که درون گفتمان پست‏مدرنیستی به چشم می‏خورد، مقوله‏ای است که از آن به «پایان سیاست» تعبیر می‏شود؛ به این معنا که جهان از کنترل بشر خارج شده است و عمل سیاسی اقدامی است بیهوده که راه به جایی نمی‏برد. پیامد چنین نظریه‏ای بی‏رغبتی و عدم تمایل به مشارکت سیاسی است که گویی در میان بدنه اجتماعی کشورهای مختلف مقبولیت نیز یافته و کمابیش در اکثر کشورهای جهان، اعم از دموکراتیک و غیردموکراتیک، قابل مشاهده است. طی دو سه سال گذشته، شواهدی از بی‏رغبتی، یأس و انفعال نسبت به امور سیاسی در کشور ما نیز مشهود است. پیامدهایی که این وضعیت در پی دارد، علل به وجود آمدن و گسترش آن و احیانا راهکارهای خروج از این فضا، موضوعاتی است که در این مصاحبه بدان پرداخته شده است.
همان‏طور که آندرو گمبل می‏گوید: پایان سیاست نتیجه پایان خیلی چیزهای دیگر است. نقطه آغاز پست‏مدرنیسم پایان فراروایت است. نقطه شروع نظریات فوکویاما پایان تاریخ است و نقطه شروع نظریات نئولیبرالی پایان دولت ـ ملت‏هاست. اگر هر کدام از این پایان‏ها را تعقیب کنیم، به این نتیجه می‏رسیم که گویی سیاست کارکرد اصلی و سابقش، یعنی تعیین سرنوشت افراد به دست خودشان از طریق تأثیر گذاشتن بر هیئت حاکمه و سامان دادن به روابط سیاسی و اجتماعی، را از دست داده است. فراروایت‏ها بازتاب آرمان‏ها و نوعی اتوپیا هستند. اگر اتوپیا در ذهن باشد، برای تحقق آن تلاش می‏شود و این تلاش جز تلاشی سیاسی نیست. این‏گونه است که پایان فراروایت‏ها پایان سیاست تلقی می‏شود. با پذیرش نظریه فوکویاما، در واقع، این را نیز پذیرفته‏ایم که حقانیت لیبرال دموکراسی احراز شده است و همه تجربه‏های دیگر به شکست خواهد انجامید. اندرو گمبل در کتاب سیاست و سرنوشت تلاش می‏کند نشان دهد که همه این پایان‏باوری‏ها بر خطا هستند و سیاست همچنان کارکرد خود را دارد. با تعطیلی سیاست، یا جامعه دچار خشونت بیش از اندازه می‏شود یا هم‏بستگی اجتماعی از میان می‏رود و افراد نسبت به یکدیگر بی‏اعتنا می‏شوند و به لاک زندگی خصوصی رانده می‏شوند. در چنین حالتی، به قول اندرو گمبل، اگر نتوانیم از طریق سیاست با مشکلات مواجه شویم، از هیچ طریق دیگری نخواهیم توانست و نیاز به سیاست هرگز بیش از این نبوده است. البته تعریف گمبل از سیاست، متأثر از هانا آرنت، ریچارد رورتی و دیگر فیلسوفان جدید، کل حیطه عمومی را در بر می‏گیرد و تنها چیزی که می‏ماند، زندگی خصوصی افراد است. ما دوره‏های گذرایی از یأس و سرخوردگی را خواهیم داشت؛ اما چون جامعه ارگانیسمی زنده است، مکانیسم‏های دفاعی خود را می‏یابد و برای بقای خود نفس تازه می‏کند. سیاست عامل بقای اجتماع است و بدون آن کل اجتماع از هم می‏پاشد.

تبلیغات