آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

به نظر آقای سجادپور فرهنگ ابزار دیپلماسی است. امروز با استفاده از ابزار ارتباطات عرصه‏های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، جهانی می‏شوند و ما باید بحث جهانی‏شدن را وارد حوزه‏های فرهنگی کنیم.

متن

چشم‏انداز ارتباطات فرهنگی، ش 2
چکیده: به نظر آقای سجادپور فرهنگ ابزار دیپلماسی است. امروز با استفاده از ابزار ارتباطات عرصه‏های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، جهانی می‏شوند و ما باید بحث جهانی‏شدن را وارد حوزه‏های فرهنگی کنیم.
دکتر در اهمیت موضوع نشست و اینکه بحث را منظم به پیش ببریم سه پرسش مطرح می‏کنم تا پاسخ آن را بیابیم:
پرسش اول: وقتی می‏گوییم دیپلماسی فرهنگی چه ملاحظاتی و چه گزاره‏ها و نکاتی را باید در چهارچوب آن در نظر بگیریم؟ پرسش دوم: هنگامی که از جهانی‏شدن صحبت می‏کنیم چه ملاحظات و گزاره‏هایی را باید لحاظ کرد؟ پرسش سوم: در تعامل بین دیپلماسی فرهنگی و جهانی‏شدن فرهنگ، از زاویه دید ایرانی باید به چه نکاتی توجه داشت؟ اما درباره پرسش و بحث اول: در دیپلماسی فرهنگی سه نکته مهم مطرح است. الف) هدف از دیپلماسی چیست؟ دیپلماسی فرهنگی بخشی از دیپلماسی و از قدیم‏ترین سنت‏های بشری با شش هزار سال سابقه است. دیپلماسی هدفش جلوگیری از جنگ و توسعه روابط صلح‏آمیز است. هنگامی که کار دیپلمات شکست می‏خورد، جنگ آغاز می‏شود. برای رسیدن به سطحی از اهداف منافع ملی، فرهنگ در عرصه خارجی و مناسبات دیپلماتیک یک ابزار است. فرهنگ به خودی خود هدف نیست زیرا از آن برای جلوگیری از جنگ استفاده می‏کنند. مهم این است که کشورها مشخص کنند در سیاست خارجی دنبال چه چیزی‏اند که فرهنگ نیز بخشی از آن است.
ب) بعد باید عنوان کرد که چگونه می‏خواهیم و به چه سبک و میزان می‏خواهیم؟
ج) حال پس از این بحث، باید بپرسیم و دقیقا مشخص کنیم که از دیپلماسی فرهنگی چه می‏خواهیم؟
اکنون به پرسش دوم برمی‏گردم که شرایط بین‏المللی چیست؟ همین‏جا بحث جهانی‏شدن مطرح است. جهانی‏شدن در واقع در چهارچوب بررسی وضعیت سیستم بین‏المللی و وضعیت جهانی قابل طرح است.
در مورد جهانی‏شدن هم چند نکته اصلی حائز اهمیت است:
ـ جهانی‏شدن تعریف مشخص ندارد. ـ به نظرم سه نگرش در این مورد وجود دارد که در بحث‏های جهانی‏شدن و در مقوله فرهنگ قابل توجه است:
الف) عده‏ای فکر می‏کنند که جهانی‏شدن یک طرح غربی است. اینان بر اساس پروژه‏ای فکر می‏کنند که جهانی‏شدن و جهانی کردن توسط غرب دنبال می‏شود.
این تفکر فقط در میان شرقی‏ها رواج ندارد حتی در غرب هم بسیاری از نویسندگان این نظر را دارند. عده‏ای مثل فرانسوی‏ها حتی معتقدند که جهانی‏شدن یعنی آمریکایی‏تر شدن.
ب) عده‏ای آن را پروسه می‏دانند که با پروژه فرق دارد. آغاز آن معلوم و پایانش نامعلوم است.
ج) این رأی و نگرش زیاد مطرح نیست و معتقدان به این رأی می‏گویند ممکن است پروسه باشد، اما پروسه‏ای که امکان تبدیل آن به پروژه وجود دارد، مثل استعمار.
جهانی‏شدن با چند ویژگی شناخته می‏شود: اول: فاصله مکان را حل کرد. کشته شدن «محمدالدوره» در دامن پدرش را همه جهانیان دیدند. دوم: مسئله زمان را حل کرد. زمان مثل گذشته نیست که کسی در سفارتخانه مطلبی را بنویسد، بعد به مرکز
بفرستد تا تصمیمی در زمان دیگر گرفته شود. اکنون لحظه به لحظه همه خبرها را دارند. سوم: نوعی یکپارچگی را در جهان ایجاد کرد.
اما ریشه این سه ویژگی انقلابی است که در فن‏آوری اطلاعات و ارتباطات به وجود آمده که غوغایی در جهان به‏پا کرده است.
باید بر این نکته هم انگشت گذاشت که تأثیر عمیق جهانی‏شدن در سه عرصه قابل ذکر است:
عرصه اول عرصه سیاسی است. در عرصه سیاسی بازیگران، قواعد بازی و محیط بازی بین‏المللی را دگرگون کرد. این سخن به معنی عوض شدن همه چیز نیست اما هم‏اکنون یک نفر با اینترنت می‏تواند دنیا را با خودش به هر سو می‏خواهد بکشاند.
به این نمونه‏ها توجه کنید؛ ابتدا یک خانم کانادایی، کنوانسیون صدمین نفر را راه انداخت و سپس با کمک دولت کانادا آن را به کنوانسیون بین‏المللی تبدیل کرد. تمام تظاهرات ضد جهانی‏شدن که هنگام برگزاری کنفرانس‏های سران کشورهای جهان به راه می‏افتد، توسط افراد شکل می‏گیرد.
عرصه دوم عرصه اقتصادی است. یکپارچگی جهانی، بسیاری از کشورها را پول‏دارتر و خیلی‏ها را فقیر کرده است. قاره آفریقا به‏طور کلی حاشیه‏نشین می‏شود.
عرصه سوم عرصه فرهنگ است جهانی‏شدن در حال ایجاد فرهنگ جهانی است. در فرودگاه‏های جهانی این فرهنگ یکدست قابل مشاهده است. ماشین‏های خاص و فروشگاه‏های خاص در سراسر دنیا وجود دارند. مردم دنیا از امور مشترک حرف می‏زنند.
این یک‏سوی قضیه است. اما از سوی دیگر جهانی‏شدن، سبب رشد خرده فرهنگ‏ها شد. هویت‏های ملی اهمیت یافتند. نه تنها هویت‏های ملی، بلکه هویت‏های خرد و قومی خود را نشان دادند. با این حساب، پدیده‏های متعارض را، هم‏زمان، در عرصه فرهنگ می‏بینید؛ تعامل فرهنگ‏ها، برخورد فرهنگ‏ها، همکاری فرهنگ‏ها و اینکه تا چه اندازه فرهنگ‏ها می‏توانند در قبال هم دوام بیاورند و تا چه اندازه در هم تأثیر بگذارند، تبدیل به گفتمان اصلی و کلیدی شده است. در نهایت، جهانی‏شدن شرایط جدیدی است در سطح جهانی ناشی از انقلاب ارتباطات با تأثیرات شگرف در تمام عرصه‏ها.
در این شرایط بین‏المللی، تعامل دیپلماسی فرهنگی و جهانی‏شدن از زاویه نگاه ایران و وضعیت ایران چه می‏شود؟ قبل از هر چیز ایران باید روشن کند چه می‏خواهد و آن را چگونه می‏طلبد؟ شاید صرف فعالیت فرهنگی، از آن جهت که فعالیت فرهنگی است، کفایت نکند. مشخص کردن اولویت‏ها و چگونه خواستن مهم می‏نماید.
شاید در مواردی کار فرهنگی لازم نباشد یا در جاهایی فقط فعالیت فرهنگی ضرورت دارد. در مواقعی باید ابعاد خاص فرهنگی لحاظ شود. در شرایط پیچیده، باید یک‏سلسله ابزارها و روش‏ها را در نظر بگیریم. کاری که یک فرد مسلط به دانش سیبرنتیکی با یک رایانه می‏تواند از همین تهران انجام دهد، شاید ده خانه فرهنگ نتوانند انجام دهند و برعکس. در شرایط نوین بین‏المللی در عصر جهانی‏شدن نیز ایران چاره‏ای جز توسل به دیپلماسی فرهنگی ندارد؛ زیرا قدرت‏های غربی و در رأس آنها آمریکا، ایران را امنیتی کرده‏اند و می‏گویند ایران تهدیدزاست؛ با وجودی که بسیاری از کشورها این اتهام را رد کردند، اما تأثیر خود را می‏گذارد. علی‏رغم روابط نزدیک ایران و اروپا، اکنون یک فشنگ به ما نمی‏فروشند.اخیرا وقتی مسئولان، از یک کشور اروپایی خواستند کلت بخرند، آنها نفروختند. با این حال، ایران موجودیت فرهنگی دارد. در مقابل این اتهام، اگر ایران بتواند اهداف خود را خوب تنظیم کند و با توجه به این مورد که اکنون در عرصه بین‏المللی، متقاعد کردن مهم‏تر از به‏کارگیری توپ و تانک است، به نظرم دیپلماسی فرهنگی خیلی اهمیت و جایگاه خاص می‏یابد. البته باید ابزار و شرایط گفته شده را در نظر گرفت.
حال به نکته دیگری می‏پردازم؛ ما باید بحث جهانی‏شدن را وارد حوزه‏های فرهنگی کنیم. می‏دانید که یکی از برنامه‏های جدید آمریکا، اصلاً مهندسی فرهنگی اجتماعی است، به‏ویژه در منطقه. طبق این برنامه، یک‏دسته موضوع‏ها را نباید درس داد، چیزهایی باید عوض شود و حتی بحث تغییر رژیم‏های حکومتی به میان می‏آید. در این عرصه بسیاری از ابزارهای مورد استفاده، صبغه فرهنگی دارند و فکر می‏کنم که باید تکنیک‏ها و ابزارهای فرهنگی با ابعاد جهانی هم‏خوانی داشته باشند.
اشاره
1. آقای سجادپور ریشه سه ویژگی جهانی‏شدن را انقلاب در فن‏آوری اطلاعات و ارتباطات می‏داند. انقلاب ارتباطات مسئله زمان، مکان و چندگانگی را حل کرد و راه را برای جهانی‏شدن در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هموار ساخت. بی‏توجهی به ریشه‏یابی چگونگی و چرایی پدیدآمدن انقلاب ارتباطات می‏تواند ما را از نزدیک شدن به ریشه اصلی این تحولات جهانی بازدارد. بررسی علل و عوامل و انگیزه‏های پی‏گیری و پیدایی انقلاب اطلاعاتی می‏تواند ما را در شناخت بهتر پدیده جهانی‏سازی یاری دهد. ازاین‏رو، توجه به عوامل اقتصادی و سیاسی و انگیزه‏های مادی نظام سرمایه‏داری، که سردمدار این تحولات است، فهم حقیقت جهانی‏سازی و نقش هر یک از عوامل پیدایی آن را آسان‏تر می‏سازد.
2. تأکید دکتر سجادپور بر عنصر فرهنگ در عصر جهانی، تأکیدی بجاست. اما نباید از یاد برد که تأثیر این عنصر زمانی فراگیر می‏شود که با عناصر دیگر سیاسی و اقتصادی گره بخورد. درست است که یک فرد مسلط به دانش سیبرنتیکی می‏تواند با یک رایانه کاری انجام دهد که ده خانه فرهنگ نتوانند انجام دهند، اما پدید آوردن شرایط تأثیرگذاری فرهنگی بدون هماهنگی دستگاه‏های کلان سیاسی و دیپلماسی فعال امکان‏پذیر نیست. یا به سختی ممکن می‏شود. اگر باید از دیپلماسی فرهنگی بهره‏جوییم و در عرصه جهانی‏شدن ابزار فرهنگ را برای پیشبرد منافع ملی به‏کار گیریم، اما، نمی‏توان این موضوع را نادیده گرفت که دیپلماسی آلوده و بی‏فرهنگ می‏تواند تأثیر ابزارهای فرهنگی را از میان بردارد. ازاین‏رو باید به فرهنگ سیاسی و دیپلماتیک خود توجه ویژه داشته باشیم. اینجاست که فرهنگ جنبه ابزاری صرف خود را از دست می‏دهد و تبدیل به اصول و قواعدی می‏شود که خود را بر سیاست و دیپلماسی تحمیل می‏کند. بنابراین، نباید در عرف دیپلماتیک از منافع ملی گفت‏وگو کرد و در همان حال عناصر فرهنگ ملی را نادیده گرفت. منافع ملی با فرهنگ ملی گره می‏خورد و بدون داشتن هویت و فرهنگ ملّی قوی و پایدار نمی‏توان از منافع ملّی سخن گفت یا از آن دفاع کرد. بنابراین درست است که دیپلماسی باید از ابزار فرهنگ برای پیشبرد مقاصدش (حفظ و بالا بردن منافع ملی) استفاده کند، در عین حال فرهنگ ملی خود را بر دیپلماسی تحمیل می‏کند و ناچار باید به اقتضائات آن تن در داد.
3. اگر به ارزش‏های خودی در دیپلماسی بی‏توجهی شود و صرفا نگاهی ابزاری به فرهنگ داشته باشیم، نتیجه دیپلماسی‏ای که از فرهنگ به عنوان ابزار استفاده می‏کند، می‏تواند در راستای منافع فرهنگ‏های غیرخودی قرار بگیرد. به‏عنوان نمونه، اگر ارزش‏های فرهنگ الاهی و اسلامی اصالت نیابند و تنها به عنوان ابزار دیپلماسی درآیند که در هرجا صلاح دیدیم آنها را کنار بگذاریم، نتیجه دیپلماسی ما در راه توسعه منافع صرفا دنیوی و مادی و در جهت فرهنگ سکولار غربی قرار خواهد گرفت و بیش از آنکه منافع ملی ما را تأمین کند، منافع جهانی نظام سرمایه‏داری سکولار غربی را تأمین می‏کند.
البته دکتر سجادپور در پاسخ به برخی ایرادها اعلام کردند که با سوء استفاده ابزاری از فرهنگ موافقت ندارند و فرهنگ را اصیل می‏دانند و نمی‏خواهند بگویند که دیپلماسی بر فرهنگ برتری دارد.

تبلیغات