نگاه سخت افزاری به علم و غفلت از وجوه نرم افزاری
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پگاه حوزه، ش 100
در حوزه علمشناسی فلسفی، دیدگاهی پوزیتیویستی و اثباتگرا، و در حوزه جامعهشناسی علم، دیدگاهی برونگرا بر سیاستهای آموزشی و پژوهشی کشور حاکم است. در ایران، این دیدگاهها و رویکردها متأسفانه بسیار ناشیانهتر از آنچه در غرب میبینیم، بهکار گرفته میشود. حداقل در نگاه پوزیتیویستی غربیها به علم، از مبانی متافیزیکی و غیرتجربی علم سخن گفته میشود؛ حال آنکه سیاستگذاران علم و فنآوری کشور ما از این اندازه دقت نیز بیبهرهاند. بهطور قطع، با تغییر این پیشفرضهای متافیزیکی، معرفت تجربی نیز دستخوش تغییر میگردد. این پیشفرضها را میتوان به شش پیشفرض تقلیل داد. نگاهی به این پیشفرضها مشخص خواهد کرد که آنها تا چه حد ناسازگار و پارادکسیکال هستند:
1. عالم، قاعدهمند است. علاوه بر آنکه اثبات این اصل، تجربی و حسی نیست، عمده تمرکز و دلالت آن بر عرصه نمودها و غفلت از ضرورتهاست و در حوزه علوم انسانی، نادیده انگاشتن معنا در روابط و مناسبات و کنشهای انسانی است.
2. انسان، توانایی شناخت عالم را دارد. چگونه میتوان با محدود کردن معرفت بشری به معرفت حسی و تجربی، ادعای توانایی شناخت حقیقی و عمیق عالم را اثبات کرد؟ حتی اگر عالم را تا سطح محسوسات تقلیل دهیم، معرفت حسی قادر به شناخت تمام ابعاد و پیچیدگیهای آن نخواهد بود.
3. علم، نسبت به جهل، رجحان دارد. این پیشفرض گزارهای ارزشی است و بنا بر منطق اثباتگرا، که مدعی جدایی واقعیت از ارزش است، نباید دست به چنین قضاوتی زد.
4. تمام پدیدههای طبیعی علت طبیعی دارند. آیا تمام پدیدههای طبیعی، در گذشته و آینده، بررسی شدهاند تا چنین نتیجهای گرفته شود. اگر بگویند صحت محتوایی و روشی آن مورد نظر نیست، بلکه تنها به عنوان یک پیشفرض آن را پذیرفتهایم، باز آیا میتوان بنای علم را بر پایه پیشفرضی نهاد که به لحاظ فلسفی و منطقی، بطلانش آشکار است.
5 . هیچ چیز بدیهی نیست. اگر هیچ چیز بدیهی نیست، مفروضات فوق چه حکمی دارد؟
6. همه چیز از حس و ادراک بهدست میآید. در این صورت، خود این عبارت چه وضعی خواهد داشت؟ مفروضات پیشین نیز از حس و ادراک ناشی نشده بودند. بنابراین پیشفرض حاضر با بقیه پیشفرضها ناسازگار است؛ ضمن آنکه ناقض خود نیز میباشد.
با توجه به ابتنای علم بر مبانی فلسفی، طبیعی است با تغییر مبانی، تغییراتی در علم و سازوکارهای آن، اهداف و روشهای آن ایجاد شود. پس جا برای پیشفرضهای متفاوت و احتمالاً منطقیتر و معقولتر باز است.
در حوزه علمشناسی فلسفی، دیدگاهی پوزیتیویستی و اثباتگرا، و در حوزه جامعهشناسی علم، دیدگاهی برونگرا بر سیاستهای آموزشی و پژوهشی کشور حاکم است. در ایران، این دیدگاهها و رویکردها متأسفانه بسیار ناشیانهتر از آنچه در غرب میبینیم، بهکار گرفته میشود. حداقل در نگاه پوزیتیویستی غربیها به علم، از مبانی متافیزیکی و غیرتجربی علم سخن گفته میشود؛ حال آنکه سیاستگذاران علم و فنآوری کشور ما از این اندازه دقت نیز بیبهرهاند. بهطور قطع، با تغییر این پیشفرضهای متافیزیکی، معرفت تجربی نیز دستخوش تغییر میگردد. این پیشفرضها را میتوان به شش پیشفرض تقلیل داد. نگاهی به این پیشفرضها مشخص خواهد کرد که آنها تا چه حد ناسازگار و پارادکسیکال هستند:
1. عالم، قاعدهمند است. علاوه بر آنکه اثبات این اصل، تجربی و حسی نیست، عمده تمرکز و دلالت آن بر عرصه نمودها و غفلت از ضرورتهاست و در حوزه علوم انسانی، نادیده انگاشتن معنا در روابط و مناسبات و کنشهای انسانی است.
2. انسان، توانایی شناخت عالم را دارد. چگونه میتوان با محدود کردن معرفت بشری به معرفت حسی و تجربی، ادعای توانایی شناخت حقیقی و عمیق عالم را اثبات کرد؟ حتی اگر عالم را تا سطح محسوسات تقلیل دهیم، معرفت حسی قادر به شناخت تمام ابعاد و پیچیدگیهای آن نخواهد بود.
3. علم، نسبت به جهل، رجحان دارد. این پیشفرض گزارهای ارزشی است و بنا بر منطق اثباتگرا، که مدعی جدایی واقعیت از ارزش است، نباید دست به چنین قضاوتی زد.
4. تمام پدیدههای طبیعی علت طبیعی دارند. آیا تمام پدیدههای طبیعی، در گذشته و آینده، بررسی شدهاند تا چنین نتیجهای گرفته شود. اگر بگویند صحت محتوایی و روشی آن مورد نظر نیست، بلکه تنها به عنوان یک پیشفرض آن را پذیرفتهایم، باز آیا میتوان بنای علم را بر پایه پیشفرضی نهاد که به لحاظ فلسفی و منطقی، بطلانش آشکار است.
5 . هیچ چیز بدیهی نیست. اگر هیچ چیز بدیهی نیست، مفروضات فوق چه حکمی دارد؟
6. همه چیز از حس و ادراک بهدست میآید. در این صورت، خود این عبارت چه وضعی خواهد داشت؟ مفروضات پیشین نیز از حس و ادراک ناشی نشده بودند. بنابراین پیشفرض حاضر با بقیه پیشفرضها ناسازگار است؛ ضمن آنکه ناقض خود نیز میباشد.
با توجه به ابتنای علم بر مبانی فلسفی، طبیعی است با تغییر مبانی، تغییراتی در علم و سازوکارهای آن، اهداف و روشهای آن ایجاد شود. پس جا برای پیشفرضهای متفاوت و احتمالاً منطقیتر و معقولتر باز است.