نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

انتخاب، 27 و 28/3/82
هاگ ملر استاد فلسفه دانشگاه کمبریج است. وی قائل است که «چرخش زبان‏شناختی» در فلسفه مدرن، در اهمیت زبان برای فلسفه اغراق بسیار کرده است. این امر تأثیر بدی بر مابعدالطبیعه فلسفه ذهن داشته است؛ فلسفه ذهنی که آن هم محتاج رها شدن از بندگی فلسفه زبان است.
ملر در پاسخ به این پرسش که «چگونه این مدعای ویت گنشتاین را که مابعدالطبیعه حاصل کاربرد اشتباه زبان است، توضیح می‏دهید؟» می‏گوید: درست است که ما می‏توانیم پیش‏فرض‏های فلسفی جدی‏ای را که در زبان پنهان‏اند، کشف کنیم، اما چنین نیست که مهم‏ترین موضوعات مابعدالطبیعه صرفا به خاطر اینکه زبان، بد به‏کار رفته است، رخ داده باشند. برای مثال، اینکه آیا زمان واقعا ادامه پیدا می‏کند، پرسشی جدی است که نمی‏تواند بدین شیوه حل و فصل یابد.
ملر قائل است که مک تاگارد تصور می‏کرد غیرواقعی بودن زمان را اثبات کرده است، درحالی‏که به اثبات غیرواقعی بودن زمان‏ها پرداخته بود. به نظر ملر، زمان واقعی است؛ هرچند زمان‏ها واقعی نیستند. ملر در بخشی از گفت‏وگوی خویش در مورد وحدت علوم اظهار می‏دارد که علوم بسیاری وجود دارند و اینکه آیا همه آنها می‏توانند، در یک معنای غیر محدود، به علمی بنیادین فروکاسته شوند، پرسشی گشوده است و البته پرسشی بنیادین نیست. من این دیدگاه کانتی را که همه علوم با نمودها سر و کار دارند، در یک معنای کلی، می‏پذیرم. البته این نمودها می‏توانند فیزیکی، شیمیایی، زیست‏شناسانه، روان‏شناسانه یا... باشند. همه این نمودها با روش‏هایی که از جهت روش‏شناختی مشابه هستند، مطالعه می‏شوند، اما در جزئیات و با توجه به موضوع و ماده‏شان متفاوت هستند. در واقع، همه علوم بخشی از طرح کلی برای یافتن انواع نمودهای موجود، قوانینی که آنها را هدایت می‏کند و چگونگی روابط داخلی آنها به شمار می‏روند. این همان چیزی است که علوم را وحدت می‏بخشد.

تبلیغات