آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

علوم سیاسی، ش 20
در این مقاله ابتدا این پرسش مطرح می‏شود که در نظریه‏های ولایت فقیه (ولایت انتخابی و ولایت انتصابی) چه نوع مناسباتی بین فرد و دولت برقرار است؟ فرضیه این مقاله، نوع این رابطه را وا ـ کارگزارانه می‏داند. این دانش واژه تلفیقی از دو واژه «واگذاری» و «کارگزاری» است که هر دو رابطه یک جانبه‏ای را به تصویر می‏کشند. در رابطه واگذاری، فرمانروایی و اختیارات از سوی مردم به حاکم واگذار می‏شود و در رابطه کارگزاری، فرمانروایی و اختیارات از سوی مردم به حاکم به امانت اعطا می‏گردد.
در رابطه وا ـ کارگزاری پاره‏ای از هر دو نوع رابطه واگذارانه و کارگزارانه نهفته است و در واقع رابطه‏ای متقابل و رو به تکامل میان فرد و دولت برقرار می‏شود. حال در ذیل، نوع و رابطه فرد و دولت در پاره‏ای از مؤلفه‏های نظریه‏های ولایت فقیه مورد سنجش قرار خواهند گرفت. این مؤلفه‏ها عبارتند از: 1. حق انتخاب کردن؛ 2. حق انتخاب شدن؛ 3. حق مخالفت؛ 4. حق نظارت و انتقاد.
1. درباره حق انتخاب کردن که پائین‏ترین مرحله مشارکت سیاسی و نیازمند کم‏ترین تعهد است، می‏توان گفت که در نظریه ولایت انتصابی فقیه، گرچه مبنای مشروعیت و حقانیت در آن، نصب الهی است، اما فعلیت یافتن و به عبارتی کارآمدی حکومت با پذیرش مردم است. در این نظریه از این جهت رابطه وا ـ کارگزارانه حاکم است. در نظریه ولایت انتخابی فقیه، انتخاب حاکم در کنار فعلیت دادن به ولایت فقیه، نقش مشروعیت بخشی را نیز اعاده می‏کنند. لذا در این نظریه نیز رابطه وا ـ کارگزارانه حاکم است؛ زیرا حاکم باید با توجه به شرایط مشخص شده در شریعت انتخاب گردد.
2. در باب حق انتخاب شدن، که بالاترین مرحله مشارکت سیاسی است، هر دو نظریه تقریبا یکسان می‏اندیشند، زیرا در این دو نظریه، مشارکت سیاسی برای کسب بالاترین مقام سیاسی به نحو محسوسی کاهش می‏یابد. دلیل عمده این کاهش، قیودی است که برای فرد انتخاب شونده در منصب رهبری و نیز سایر مناصب و مقامات عمومی سیاسی وضع شده است. بنابراین حق انتخاب شدن در هر دو نظریه به سمت رابطه واگذاری تمایل دارد و در واقع رابطه یک جانبه‏ای به تصویر کشیده می‏شود.
3. در مورد حق مخالفت کردن که در جایگاه میانه مشارکت سیاسی قرار می‏گیرد، نیز هر دو دیدگاه یکسان می‏اندیشند؛ زیرا هر دو برخورد حکومت با گروه‏های محارب را جایز و بلکه واجب می‏شمرند، اما از سویی بر این باورند که سایر افراد و گروه‏هایی که نظام سیاسی دینی را پذیرفته‏اند، می‏توانند در مورد روند امور و جریانات جامعه و حکومت اظهارنظر و ابراز عقیده کنند.
4. حق نظارت و انتقاد نیز که در جایگاه میانه مشارکت سیاسی قرار می‏گیرد، در هر دو نظریه انعکاس یافته است. در اینجا، رابطه وا ـ کارگزارانه است و مردم عملاً امکان انتقاد و نظارت بر روند امور را دارا هستند. ضمن اینکه پاره‏ای از نهادهای سیاسی نیز موظف به نظارت بر حاکم و کارگزاران دولت اسلامی‏اند و جنبه نظارت را تقویت می‏کنند.

تبلیغات