انسان، ادیان، ارتداد
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آفتاب، ش 23
1. حضور ادیان و ملل و نحلههاى گوناگون در تاریخ آیین آدمیان، از پدیدههاى غیرقابل انکار است. در واقع هیچ دینى نتوانسته دیگر ادیان را فسخ کند و خود را دین برتر قرار دهد. یکى از کارهاى مهم پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله در مدینه، به رسمیت شناختن ادیان الاهى پیشین بود.
2. یکى از نقاط مشترک ادیان، به ویژه ادیان ابراهیمى، احترام به عزت و کرامت ذاتى انسان است. انسان داراى هر عقیدهاى باشد، داراى کرامت ذاتى است.
3. براى حفظ عزت و کرامتى که در ذات انسان نهفته است، حقوقى متصور است که از آن به حقوق طبیعى، تعبیر مىشود. نخستین حق از این دست، که در اسلام نیز بر آن تأکید شده است، حق حیات است. آزادى عقیده، بیان و رفتار نیز از حقوق طبیعىِ مسلم آدمیان است. حاکمان باید از این اصل الاهى حمایت و نگهبانى کنند و اجازه ندهند کسى به حریم آزادى تجاوز نماید.
دو مسئله در مورد آزادى مهم است: نخست آنکه هر کسى حق دارد عقیده دلخواه خود را برگزیند و به آیین مورد علاقهاش روى آورد، و دیگر اینکه فرد نباید هیچگونه بیم و هراسى در ایمانورزى و اعلام عقیده خویش داشته باشد. دین تحمیل کردنى نیست و لزوما از آدمیان مىخواهد که به عقیده دیگران احترام بگذارند. البته این بدان معنا نیست که هیچ مجادله و بحثى در درستى یا نادرستى عقاید صورت نگیرد، بلکه بحث و جدل بر سر عقاید باید به شکل احسن و بر اساس عقل و منطق باشد.
4. به دنبال طرح حق حیات و حق آزادى، باید دانست که در اسلام، در چه مواردى مىتوان کسى را از حق حیات محروم کرد؟ مواردى که بر اساس قرآن کریم، حکم اعدام بر آنها جارى مىشود، دو مورد بیشتر نیست. قتل عمد، فساد و محاربه.
5 . در تعریف ارتداد، فقها بالاجماع چنین گفتهاند: «به کفر گراییدن مسلمانى که اسلام را از روى عقل، اراده و بلوغ پذیرفته باشد.» آیاتى از قرآن که دربردارنده این اصطلاح است، عبارتاند از:
1 ـ 5 . «هر کس از شما از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، اعمالش در دنیا و آخرت باطل گردیده است و اینان از اصحاب دوزخاند»(1).
در این آیه هیچگونه مجازات و حدى براى اصحاب ارتداد تشریع نگردیده است و خداوند تنها از بطلان اعمال و عذاب اُخروى آنان خبر مىدهد. از سویى، همانطور که ابتداى آیه گویاى آن است، عدهاى در ماههاى حرام کارزار مىکردند تا برخى را از جبهه اسلام به جبهه کفر برانند و سنگر مسلمانان را تخلیه کنند. پس ارتداد در اینجا به معناى خالى گذاشتن جبهه اسلام و به جبهه کفر گراییدن است که در این مورد اگر عقوبت دنیوى هم مقرر گردد، غیر معقول نیست.
2 ـ 5 . «اى کسانى که ایمان آوردهاید، هر کس از شما از آیین خود برگردد، خداوند
______________________________
1. بقره 2: 217.
______________________________
جمعیتى را مىآورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند...»(1)
مرحوم علامه طباطبایى این آیه را به آیات قبل مربوط مىداند که در آنها از برترى غیرمسلمانان بر مسلمانان نهى شده است. هر لحظه امکان داشت افراد تازه مسلمان با ارتداد خود دولت تازه تأسیس پیامبر را ساقط کنند. در این آیه، خداوند پیامبر را دلدارى مىدهد که اگر این قوم تازه مسلمان مرتد شدند، خداوند قوم شایستهترى را جانشین آنها مىکند. حال این پرسش مطرح مىشود که اگر کسى در مسائل علمى، کلامى و فلسفى به نکاتى دست یابد که باورهاى پیشین او را دگرگون ساخته و یقین او را نسبت به پارهاى از گزارههاى دینى از میان ببرد، مشمول تعریف مرتد مىشود؟ و اگر تعریف ارتداد بر چنین شخصى بار شود، آیا حکم اعدام بر او جارى است؟
نویسنده معتقد است که چون دگرگونى در عقیده و اندیشه به اختیار انسان نیست، مىباید میان ارتداد فکرى و ارتداد سیاسى فرق گذاشت و آنچه در عهد پیامبر و خلیفه اول روى داده، تنها تغییر عقیده نبوده، بلکه تغییر عقیده همراه با فتنه و نفاق بوده است. اگر ارتداد یک عمل سیاسى دانسته شود، آنگاه باید حکم آن را به عنوان تعزیر، در حوزه حکومت گذاشت.
1. حضور ادیان و ملل و نحلههاى گوناگون در تاریخ آیین آدمیان، از پدیدههاى غیرقابل انکار است. در واقع هیچ دینى نتوانسته دیگر ادیان را فسخ کند و خود را دین برتر قرار دهد. یکى از کارهاى مهم پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله در مدینه، به رسمیت شناختن ادیان الاهى پیشین بود.
2. یکى از نقاط مشترک ادیان، به ویژه ادیان ابراهیمى، احترام به عزت و کرامت ذاتى انسان است. انسان داراى هر عقیدهاى باشد، داراى کرامت ذاتى است.
3. براى حفظ عزت و کرامتى که در ذات انسان نهفته است، حقوقى متصور است که از آن به حقوق طبیعى، تعبیر مىشود. نخستین حق از این دست، که در اسلام نیز بر آن تأکید شده است، حق حیات است. آزادى عقیده، بیان و رفتار نیز از حقوق طبیعىِ مسلم آدمیان است. حاکمان باید از این اصل الاهى حمایت و نگهبانى کنند و اجازه ندهند کسى به حریم آزادى تجاوز نماید.
دو مسئله در مورد آزادى مهم است: نخست آنکه هر کسى حق دارد عقیده دلخواه خود را برگزیند و به آیین مورد علاقهاش روى آورد، و دیگر اینکه فرد نباید هیچگونه بیم و هراسى در ایمانورزى و اعلام عقیده خویش داشته باشد. دین تحمیل کردنى نیست و لزوما از آدمیان مىخواهد که به عقیده دیگران احترام بگذارند. البته این بدان معنا نیست که هیچ مجادله و بحثى در درستى یا نادرستى عقاید صورت نگیرد، بلکه بحث و جدل بر سر عقاید باید به شکل احسن و بر اساس عقل و منطق باشد.
4. به دنبال طرح حق حیات و حق آزادى، باید دانست که در اسلام، در چه مواردى مىتوان کسى را از حق حیات محروم کرد؟ مواردى که بر اساس قرآن کریم، حکم اعدام بر آنها جارى مىشود، دو مورد بیشتر نیست. قتل عمد، فساد و محاربه.
5 . در تعریف ارتداد، فقها بالاجماع چنین گفتهاند: «به کفر گراییدن مسلمانى که اسلام را از روى عقل، اراده و بلوغ پذیرفته باشد.» آیاتى از قرآن که دربردارنده این اصطلاح است، عبارتاند از:
1 ـ 5 . «هر کس از شما از دینش برگردد و در حال کفر بمیرد، اعمالش در دنیا و آخرت باطل گردیده است و اینان از اصحاب دوزخاند»(1).
در این آیه هیچگونه مجازات و حدى براى اصحاب ارتداد تشریع نگردیده است و خداوند تنها از بطلان اعمال و عذاب اُخروى آنان خبر مىدهد. از سویى، همانطور که ابتداى آیه گویاى آن است، عدهاى در ماههاى حرام کارزار مىکردند تا برخى را از جبهه اسلام به جبهه کفر برانند و سنگر مسلمانان را تخلیه کنند. پس ارتداد در اینجا به معناى خالى گذاشتن جبهه اسلام و به جبهه کفر گراییدن است که در این مورد اگر عقوبت دنیوى هم مقرر گردد، غیر معقول نیست.
2 ـ 5 . «اى کسانى که ایمان آوردهاید، هر کس از شما از آیین خود برگردد، خداوند
______________________________
1. بقره 2: 217.
______________________________
جمعیتى را مىآورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند...»(1)
مرحوم علامه طباطبایى این آیه را به آیات قبل مربوط مىداند که در آنها از برترى غیرمسلمانان بر مسلمانان نهى شده است. هر لحظه امکان داشت افراد تازه مسلمان با ارتداد خود دولت تازه تأسیس پیامبر را ساقط کنند. در این آیه، خداوند پیامبر را دلدارى مىدهد که اگر این قوم تازه مسلمان مرتد شدند، خداوند قوم شایستهترى را جانشین آنها مىکند. حال این پرسش مطرح مىشود که اگر کسى در مسائل علمى، کلامى و فلسفى به نکاتى دست یابد که باورهاى پیشین او را دگرگون ساخته و یقین او را نسبت به پارهاى از گزارههاى دینى از میان ببرد، مشمول تعریف مرتد مىشود؟ و اگر تعریف ارتداد بر چنین شخصى بار شود، آیا حکم اعدام بر او جارى است؟
نویسنده معتقد است که چون دگرگونى در عقیده و اندیشه به اختیار انسان نیست، مىباید میان ارتداد فکرى و ارتداد سیاسى فرق گذاشت و آنچه در عهد پیامبر و خلیفه اول روى داده، تنها تغییر عقیده نبوده، بلکه تغییر عقیده همراه با فتنه و نفاق بوده است. اگر ارتداد یک عمل سیاسى دانسته شود، آنگاه باید حکم آن را به عنوان تعزیر، در حوزه حکومت گذاشت.