پلورالیسم محصول اختلاف کلیساست
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کیهان، 21/1/82
نویسنده در ابتدا با اشاره به تاریخچه پلورالیسم دینى، سرآغاز این بحث را در اروپا مىداند. در نیمه دوم قرن بیستم، فرقههاى مختلف مسیحیان با عدم پذیرش از سوى مهاجرین روبهرو شدند. مسیحیان قرنها معتقد بودند که راه نجاتى جز کلیسا وجود ندارد و این موضوع به چالشى براى متکلمان مسیحى تبدیل شد چون مىدیدند که در میان غیرمسیحیان نیز افراد خوبى پیدا مىشود؛ ازاینرو پیشنهاداتى براى کنار گذاشتن این شعار مطرح شد. گرچه بحث پلورالیسم را براى اولین بار جان هیک و ویلفرد کنت ول اسمیت مطرح کردند، ولى نخستین واکنش مربوط به کارل رانر است. میان جان هیک و دکتر نصر در مورد پلورالیسم اختلافنظرهایى وجود دارد. جان هیک معتقد است که به جاى واژه «خدا» باید از «واقعیت نهایى» استفاده کرد، زیرا برخى ادیان خدا را نمىشناسند. این واقعیت نهایى، غیرقابل توصیف است، ولى انسان نسبت به آن واکنشى دارد و بر اساس این واکنش به احساس درونى، ادیان را مىسازد. در مقابل، دکتر نصر معتقد است خدا ادیان مختلف را براى انسان فرستاده است و دین صرفا ساخته ذهن انسان نیست. سپس به برخى ابعاد پلورالیسم دینى اشاره مىشود مانند: شیوه رفتار با پیروان دیگر ادیان و مذاهب که پلورالیسم اخلاقى یا هنجارى است؛ مسئله نجات که آیا پیروان همه ادیان اهل نجاتند یا خیر؛ مسئله حقانیت که آیا ادیان تا چه اندازه از حقانیت بهرهمند هستند؟
در ادامه بحث مسئله رستگارى و نجات مورد توجه واقع شده و نویسنده معتقد است در صورتى که کوتاهى از شخصى باشد که آخرین دین آسمانى را نمىپذیرد، بخشیده مىشود و علت کوتاهى هم تنها جهل نیست، بلکه ممکن است اطلاعات وسیعى از دین آخر یا دین اسلام داشته باشد، اما با این وجود دین خود را خوب و کافى براى نجات بداند. اگر چنین کسى دلیل خداپسندى براى ایمان به دین خود داشته باشد، مىتواند از اهل نجات باشد.
نویسنده در ادامه به برخورد تند کلیساها و متفکران مسیحى با نظریه جان هیک اشاره مىکند و معتقد است که هنوز هم اکثریت متفکران مسیحى نظر جان هیک را نمىپذیرند و حداکثر مىتوان آنها را شمولگرا دانست؛ یعنى همان نظریه کارل رانر را مىپذیرند که پیروان بقیه ادیان نیز مىتوانند اهل نجات شوند چون مسیحیان بىنام و نشان به شمار مىآیند.
نویسنده در ابتدا با اشاره به تاریخچه پلورالیسم دینى، سرآغاز این بحث را در اروپا مىداند. در نیمه دوم قرن بیستم، فرقههاى مختلف مسیحیان با عدم پذیرش از سوى مهاجرین روبهرو شدند. مسیحیان قرنها معتقد بودند که راه نجاتى جز کلیسا وجود ندارد و این موضوع به چالشى براى متکلمان مسیحى تبدیل شد چون مىدیدند که در میان غیرمسیحیان نیز افراد خوبى پیدا مىشود؛ ازاینرو پیشنهاداتى براى کنار گذاشتن این شعار مطرح شد. گرچه بحث پلورالیسم را براى اولین بار جان هیک و ویلفرد کنت ول اسمیت مطرح کردند، ولى نخستین واکنش مربوط به کارل رانر است. میان جان هیک و دکتر نصر در مورد پلورالیسم اختلافنظرهایى وجود دارد. جان هیک معتقد است که به جاى واژه «خدا» باید از «واقعیت نهایى» استفاده کرد، زیرا برخى ادیان خدا را نمىشناسند. این واقعیت نهایى، غیرقابل توصیف است، ولى انسان نسبت به آن واکنشى دارد و بر اساس این واکنش به احساس درونى، ادیان را مىسازد. در مقابل، دکتر نصر معتقد است خدا ادیان مختلف را براى انسان فرستاده است و دین صرفا ساخته ذهن انسان نیست. سپس به برخى ابعاد پلورالیسم دینى اشاره مىشود مانند: شیوه رفتار با پیروان دیگر ادیان و مذاهب که پلورالیسم اخلاقى یا هنجارى است؛ مسئله نجات که آیا پیروان همه ادیان اهل نجاتند یا خیر؛ مسئله حقانیت که آیا ادیان تا چه اندازه از حقانیت بهرهمند هستند؟
در ادامه بحث مسئله رستگارى و نجات مورد توجه واقع شده و نویسنده معتقد است در صورتى که کوتاهى از شخصى باشد که آخرین دین آسمانى را نمىپذیرد، بخشیده مىشود و علت کوتاهى هم تنها جهل نیست، بلکه ممکن است اطلاعات وسیعى از دین آخر یا دین اسلام داشته باشد، اما با این وجود دین خود را خوب و کافى براى نجات بداند. اگر چنین کسى دلیل خداپسندى براى ایمان به دین خود داشته باشد، مىتواند از اهل نجات باشد.
نویسنده در ادامه به برخورد تند کلیساها و متفکران مسیحى با نظریه جان هیک اشاره مىکند و معتقد است که هنوز هم اکثریت متفکران مسیحى نظر جان هیک را نمىپذیرند و حداکثر مىتوان آنها را شمولگرا دانست؛ یعنى همان نظریه کارل رانر را مىپذیرند که پیروان بقیه ادیان نیز مىتوانند اهل نجات شوند چون مسیحیان بىنام و نشان به شمار مىآیند.